هدیه به حضرت زهرا و حضرت آمنه صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
شور و زمینه مقتل
می خونم روضه با چشمای تر
می خونم. روضه من امشب از سر
تو ی مقتل اومده که قاتل
خنجر کندو گذاشت رو حنجر
توی مقتل اومده میشینه
بی حیا با چکمه روی سینه
وقتی می بره سرو واویلا
خواهرش از روی تل میبینه
توی مقتل اومده نامردا تورو کشتن اما با زجر آقا
توی مقتل اومده تو گودال. تورو کشتن اما باصبر آقا
غریب آقام. غریب آقام. آقام.
چه غروبیه چقدر دلگیره
بدنت بین اراذل گیره
موهایی که شونه میزد زهرا
حالا توی دست قاتل گیره
رو تو برگردوند نشست رو پشتت
با دوازده ضرب خنجر کشتت
هرکی هرچی که میخواست غارت کرد
یکی سر رو برد یکی انگشتت
مرکب های تازشون تو راهن تا که زیر و رو کنن پیکر تو
صدای شکستن استخونات داره از حال می بره خواهر تو
غریب آقا م. غریب. آقا م. آقام
همه جای حنجرت زخمی بود
از نوک پا تا سرت زخمی بود
بیشترازنهصدوپنجاه تا زخم
یعنی کل پیکرت زخمی بود
سه شبانه روز توو صحرا موندی
زیر آفتاب و توو گرما موندی
بدن پاک تو روی خاک بود
بی کفن ، غریب و تنها موندی
توو مسیر کوفه روی نیزه سر تو منزل به منزل میره
خواهرت با دست بسته،ای وای داره همراه اراذل میره
شعررضا نصابی. خادم الرقیه
هدیه به حضرت زینب صلوات
زمزمه مقتل عاشورا
شعررضا نصابی
به نفس حاج مهدی کمانی
ظهره دهم رسید شد غرقه خون حسین
از پشت مرکبش شد سرنگون حسین
ظهره دهم رسید زینب نگاه می کرد
از روی تل نگاه به قتلگاه می کرد
ظهره دهم رسید شد محشری به پا
ریختن سره حسین گرگای بی حیا
ظهره دهم رسید از سینه اه کشید
وقتی که فاطمه در قتلگاه رسید
ظهر دهم رسید سه ساعته تمام
در زیره تیغ و تیر زجرکش شده امام
ظهر دهم رسید با دشنه می زدن
بر پیکره حسین بی وقفه می زدن
ظهر دهم رسید نیزه فرو می کرد
نیزه اش رو داشت سنان توی گلو می کرد
ظهر دهم رسید داشت دست و پا می زد
زهرا و نیمه جان ارباب صدا می زد
ظهر دهم رسید شمر پلیدو پست
روسینه ی حسین با چکمه می نشست
ظهر دهم رسید پنجه به مو کشید
زینب نگاه می کرد رگ هارو می برید
ظهر دهم رسید پا بر دهن می زد
گرگی رسید و چنگ بر پیروهن می زد
رضا نصابی
هدیه به حضرت زینب صلوات
شور روضه ای
هر چی روکه شنیده ایم تو زینب اما دیده ای
به روی دوش باز غم و درد و بلا کشیده ای
دیدی دارن این جماعت حسین زجر کش می کنن
دیدی حدود سه ساعت حسین زجر کش می کنن
حسین حسین وای حسین
دیدی تو گودال می زنه برادرت که دست و پا
دیدی تنه مثله شده به زیر تیغ و نیزه ها
دیدی که پنجه می زنه شمر به گیسوی حسین
دیدی که نیزه می زنه میونه پهلوی حسین
حسین حسین وای حسین
دیدی به روی سینه حسین با چکمه می نشست
دیدی جناقه سینه رو زیر فشار پا شکست
دیدی به زیر دست و پا. غرق به خون پیکرشو
دیدی به غارت می برن عبا و انگشترشو
حسین حسین وای حسین
رضا نصابی
هدیه به حضرت زینب
شور تلفیقی حضرت زینب
چی دیده زینب
کوچه و بازارو طعنه و ازارو مجلس اغیار و. ای وای ای وای
دبده های تارو بدن تب دارو پای زخم از خارو ای وای. ای وای
خنده ی اشرار و. ریزش الوارو. شرم تو بازارو. ای وای. ای وای
_المصائب_یعنی
رونیزه ها سر دیدن
سر برادر دیدن
غارت معجر دیدن
ام المصائب یعنی
غنچه پر پر دیدن
ضجه مادردیدن
شیر خواره بی سر دیدن
ام المصائب یعنی
لحظه ی غارت دیدن
خیلی جسارت دیدن
طعم اسارت دیدن
چی دیده زینب
غرق خون حنجرو بدن بی سرو. زیر پا پیکرو ای وای. ای وای
گریه مادرو. و تیر سه. پرو. گلوی اصغر و. ای وای. ای وای
گلای پر پرو روی نیلوفر وسه ساله مضطر و ای وای ای وای
ام المصائب یعنی
خنده ی اغیار دیدن
طعنه و ازار دیدن
کوچه و بازار دیدن
ام المصائب یعنی
بزم حرامی دیدن
بی احترامی دیدن
بازار شامی دیدن
ام المصائب یعنی
پژمرده لاله دیدن
گریه و ناله دیدن
مرگ سه ساله دیدن
چی دیده زینب
دست و پا زدن و. غرق خون دهن وتن بی کفن و ای وای ای وای
بی هوا زدن و. ضربه ها زدن و از قفا زدن و. ای وای ای
قلبه شعله ور و دیده های ترو. دستای قمرو ای وای ای وای
ام المصائب یعنی
غصه و غم ها دیدن
رد قدم ها دیدن
دست قلم ها دیدن
ام المصائب یعنی
غرقه به خون تن دیدن
غارت پیرهن دیدن
غرقه به خون تن دیدن
رضا نصابی
اتچ بات:
هدیه به ارباب صلوات
شور تلفیقی روضه ای زیبا
#شعر رضا نصابی
#به نفس استاد کربلایی مجتبی رمضانی
مسیر روضه باز به سمت گودال رفت
حسین کنار اب تشنه لب از حال رفت
به سرزنان زینب کنار مقتل گفت
از سر من دیگر سایه ی اقبال رفت
(خستگی از بدنت می ریزه
داره نیزه ز تنت می ریزه
مگه چی گفتی عدو سنگت زد
داره خون از دهنت می ریزه )
سید المظلوم سید العطشان
سید الغریب غریب غریب
در ان کشا کش ها پیرو هن خونی
عبا و عمامه میانه جنجال رفت
در ان شلوغی ها برای انگشتر
سار بان انگشت و بریدو خوشحال رفت
(گرد و خاک از سپرت می ریزه
العطش از جگرت می ریزه
مگه گودال چقد جا داره
یه سپاه داره سرت می ریزه )
سید المظلوم سید العطشان
سید الغریب غریب غریب
میونه اتیش ها خیمه ها می سوختن
شعله ی اتش تا دامن اطفال رفت
دست ابا الفضل تا به روی خاک افتاد
دست حرومی ها به سمت خلخال رفت
(باشه من میرم دلت می گیره
داره کار قاتلت می گیره
این همونیه که گفتی خواهر.
جونم و مقابلت می گیره )
رضا نصابی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
کرب و بلا آتش به جان ماسوا انداخت
این سوز نی را نای تو در نینوا انداخت
ابری نبارید و نیامد کربلا تا که
باریدنش را گردن چشمان ما انداخت
از روی تل دیدم هوا شد تیره و تاریک
وقتی سنان سرنیزه اش را بی هوا انداخت
@hosenih
این نیزه برپهلو نشستن های در گودال
ما را به یاد پهلوی خیرالنسا انداخت
حالا ببین با صورت گلها چه خواهد کرد
دستی که روی صورت ات اینگونه جا انداخت
لعنت به شمرو خنجر کندی که با تندی
ما را پس از پنجاه سال از هم جدا انداخت
انگار الآن آمده از علقمه، گودال
بر سینه ی تو چکمه هایش رد پا انداخت
با بد زبانی عقده اش خالی نشد تا که
سررا گرفت و روبرویم به هوا انداخت
@hosenih
اخنس همینکه از سرت عمامه ات را برد
بین جنان، عمامه از سر مصطفی انداخت
خشکی لب های تو قبل از مشعل خولی
آتش میان خیمه ی آل عبا انداخت
انگشترت را ساربان برده خبردارم
انگشت را اما نفهمیدم کجا انداخت
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ا ﷽ ا
ای عشق سربلندکه بر نیزه میروی
از حلقه کمند تو، راه گریز نیست
سلام علیکم
🔸مجموعه ای از اشعار روضه چهارده معصوم علیهم السلام
🔸اشعار ماه محرم و ایام عزاداری
🔸مناسب طلاب، مبلغین ،ذاکرین محترم
🔸 شعر فارسی و ترکی
"عزیزم حسین" فارسی
@azizamhosen
"یارالی آقام "ترکی، آذری
@yaraliagham
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
واشد گره از ما به نگاهی به اباالفضل
هربار که گفتیم الهی به اباالفضل
ما کوه گرفتیم به کاهی به اباالفضل
آقای همه ارمنیان جان سن قربان
ای مقصد حاجات گران جان سن قربان
ما را بنویسید بدهکارتر از این
دیوانه و ویرانه و سربارتر از این
ما را بنویسید گرفتارتر از این
میگفت فقط مادرِ من جاندی ابالفضل
میگفت به من آذری ایماندی ابالفضل
@hosenih
این کیست علی ابن علی معنی نامش
این کیست که خواندند همه ختم کلامش
این کیست که جبریل گرفته است لگامش
ای جان همه خوش قد و بالاییات آقا
بر روی سرم سایهی آقاییات آقا
خورشید ترین ماهِ شبِ کامل زینب
ای سایهی تو روی سرِ محملِ زینب
بازی مکن اُمیدِ همه با دلِ زینب
اُمیدِ لب کودک تبدار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
پیش تو کشیدم بدنِ محتضر خویش
دستی به کمر دارم و دستی به سرِ خویش
بگذار که فریاد زنم از جگر خویش
شرمنده شدی آب اگر نیست نباشد
وای از حرمم نامِ تو کافیست نباشد
برخیز که سوزِ عطش و ضجهی آب است
برخیز که بی تو حرمم خانه خراب است
برخیز که بدتر زِ همه حال رُباب است
دیدم سرِ این راه بهم ریختنت را
با ضربهی سنگین علم ریختنت را
@hosenih
آنقدر زمین ریختهای کم شدی عباس
شرمنده شدی آب شدی غَم شدی عباس
ای دوخته بر خاک چه محکم شدی عباس
ای وای به تیری خَم اَبروی تو پیچید
از هر دوطرف نیزه به پهلوی تو پیچید
این تیر چه بد خورد که مژگان تو را بُرد
آن تیغ چِها کرد که دستان تو را بُرد
این نیزه کجا خورد که دندان تو را بُرد
بعد از تو کسی پشت حرم نیست عزیزم
هِی داد کشم دست خودم نیست عزیزم
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_شهادت
#شب_عاشورا #شب_دوم
بنا چه بود ؟ بیاید به او سلام کنند
بنا چه بود ؟ که همراهی امام کنند
رسید آن همه نامه ، از آن همه لبیک
بنا چه بود ؟ که همراه او قیام کنند
@hosenih
بنا چه بود ؟ بجنگند با فساد یزید
که در رکاب ولی کار را تمام کنند
حسین با زن و فرزند راه کوفه گرفت
بنا چه بود ؟ به ناموسش احترام کنند
چه شد ؟ که گفت به عباس و عون زینب را
پیاده از سر محمل در آن مقام کنند
بنا نبود که از کوفه تا خرابه ی شام
نگه به خواهر او از فراز بام کنند
بنا نبود به اجبار نیزه و شمشیر
ورود ، عائله در مجلس حرام کنند
بنا نبود بیاید به قتلگاه ، حسین
که دور او ته گودال ازدحام کنند
@hosenih
بنا نبود که پیران بر او عصا بزنند
چنین به زخم قدیم خود التیام کنند
بنا نبود ولی شد ، که روضه های لهوف
بناست گریه برایش علی الدوام کنند
شاعر: #محسن_ناصحی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_شهادت
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
این طرف بین عبا اکبر تو افتاده
آن طرف ساقی آب آور تو افتاده
زینت دوش نبی بین همه وسعت دشت
ته گودال چرا پیکر تو افتاده
@hosenih
کاش میمردم و اینگونه نمیدیدم که
همه اعضای تو دور و بر تو افتاده
جلوی پای تو باید سر من می افتاد
جلوی پای من اما سر تو افتاده
کربلا سنگ ندارد همه جایش رمل است
چقَدَر سنگ به دور و بر تو افتاده
میخورد بعد تو بر روی من و روی رباب
سنگ هایی که روی پیکر تو افتاده
بین میدان متحیر شدنت را دیده
جلوی خیمه اگر همسر تو افتاده
@hosenih
طعنه ی قاتل تو قاتل احساسم شد
گفت زیر لگدم دلبر تو افتاده
گُر گرفت آتش دامان غزال حرمت
گرگ از بس که پی دختر تو افتاده
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e