eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
5.5هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
نافع‌ابن‌هلال نیمه‌ی شب  بر در خیمه‌گاه زینب بود داخل خیمه چشم اربابش  بازهم بر نگاه زینب بود عشق در سینه‌اش تموج داشت غرق نورِ حسین  آئینه با ادب ایستاده عابد شب سر به زیر است دست بر سینه نافع از دور می‌شنید آه و گریه و التهابِ زینب را جگرش پاره پاره شد تا که  می‌شنید اضطراب زینب را @hosenih دل من سوخت ای تک و تنها ظهر فردا چکار خواهی کرد آخرش هم که خواهر خود را  به فراقت دچار خواهی کرد رفت نافع به خیمه‌گاهِ حبیب با دو چشمی که دید گریان است ریخت خاکی به سر ،حبیبِ حرم دخترِ مرتضی پریشان است خون به رگهای پیرمرد آمد گفت برخیز نوبتِ ما شد جان ما  هدیه‌ی بنی‌هاشم مثل شیرِ نری مهیا شد همه اصحاب را صَلا دادند رو به شیران و این دلیران کرد حلقه‌ی یاوران که کامل شد  تیغ خود را حبیب عریان کرد حلقه گشتند یاوران باهم عابس و جون و سالم و جندب منجح و حنظله، سعید و سوید وهب و عمرو و قارب  و شوذب همه رفته با خروش و شکوه همه بر گِردِ خیمه‌ی زینب مثل صخره شبیه قله‌ی‌کوه همه بر گردِ خیمه‌ی زینب آمدیم ای عقلیه‌ی عالم تا دلت زخم این و آن نخورد به تو سوگند تا که ما هستیم آب هم در دلت تکان نخورد یک به یک لب به لب رجز خواندند شیرهای قبیله رو به حرم تیغ چرخان و نعره‌ی لبیک رو به سوی عقیله رو به حرم آنچه پیداتر است در این بِین رگ پیشانی علمدار است وای بر حال  آنهمه لشکر که رجزخوانیِ علمدار است لشکرِ شمر را بهم زده است آنکه تا صبحدم قدم زده است شُکر عباس هست و یاوران اما طور دیگر خدا رقم زده است کم کم از شیرها همه رفتند یک به یک کم شدند پای حسین همه در پیش فاطمه خونین همه درهم شدند پای حسین ساعتی بعد بین علقمه هم وای بر من پناه زینب رفت تکیه‌گاه حسین اُفتادو بین خون تکیه‌گاه زینب رفت @hosenih دست‌ها را به روی سر بگذاشت آنچه می‌دید بر سرش آمد دید از روی تل به قربانگاه پدر و جد و مادرش آمد تکیه بر نیمه نیزه‌ای داده شاهِ بی یار از این و آن می‌خورد نامشان را که یک به یک می‌بُرد تنِ یاران همه تکان می‌خورد جمع نامحرمان همه جمع است خواهری می‌دوید در گودال قبل از آنیکه زینبش برسد شمر آمد پرید در گودال... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب شهادت نامه ی عشاق امضا میشود فردا ز خون عاشقان این دشت دریا میشود امشب کنار یکدگر بنشسته آل مصطفی        فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا میشود امشب بود بر پا اگر این خیمه ی خون خدا       فردا به دست دشمنان بر کنده از جا میشود امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی       فردا صدای الامان زین دشت بر پا میشود امشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است       فردا خدایا بسترش آغوش صحرا میشود امشب که جمع کودکان در خواب ناز آسوده اند       فردا به زیر خار ها گم گشته پیدا میشود امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش       فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا میشود امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان       فردا کنار علقمه بی دست سقا میشود امشب که قاسم زینت گلزار آل مصطفی ست      فردا ز مرکب سرنگون این سرو رعنا میشود امشب بود جای علی آغوش گرم مادرش      فردا چو گل ها پیکرش پا مال اعدا میشود امشب گرفته در میان اصحاب ثار الله را       فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها میشود امشب به دست شاه دین باشد سلیمانی نگین       فردا به دست ساربان این حلقه یغما میشود 🔴 گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi
‍ . ‍ بساط عزا گشته بر پا ز داغ عزیزان طاها خزان شد گلستان حیدر ز جور و ستمهای اعدا تنِ کودکان ،، سوزد از تب شده روزشان تیره چون شب امان از دل ،، عمه زینب امان از دل ،، عمه زینب واویلا ، واغربتا ، یابن الزهرا یابن الزهرا ز آه و فغان یتیمان بود حال زینب پریشان شده روی نیزه نمایان سر بی تن جان نثاران رباب از غم ،، داغ اصغر کند شیون و ،، می زند سر رقیه ز هجران بابا توانی ندارد به پیکر واویلا ، واغربتا ، یابن الزهرا یابن الزهرا شده کاروان اسیران روان جانب شام ویران رود دخت حیدر رساند به عالم پیام شهیدان دلش پر ز خون ،، گشته از غم بود دیده تر،، قامتش خم ز بعد حسین و ،، ابوالفضل شده خسته و سیر از عالم واویلا ، واغربتا ، یابن الزهرا یابن الزهرا ز لبهای محبوب یزدان رسد صوت آیات قرآن غبار غریبی و ماتم نشسته به رخسار طفلان بود روی نی ،، ماه زینب چراغ شب ،، راه زینب شده «سیدش» دیده گریان ز درد و غم و آه زینب واویلا، واغربتا ، یابن الزهرا یابن الزهرا مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .
هدیه به قلب حضرت زینب صلوات اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم روضه رسیده به گودیه قتگاه می خونه خواهری با سوز و اشک اه دیدم با نیزه اش بر سینه ات نشست انقدر تکیه داد تا نیزه اش شکست ای حسینم. ای حسینم. ای ضیا هر دو عینم هر کس یه قطعه ای از این تنت رو برد گرگی رسید حسین پیروهنت رو برد دیدم مقابلم بر سینه ات نشست موی تورا گرفت ای وای میون‌ دست ای. حسینم. ای حسینم. ای ضیا هر دوعینم دستامو بستنش بعد از تو با طناب بردن من و حسین در مجلس شراب دور و برم حسین یک مشت حرامی بود کی جای خواهرت بازار شامی بود رضا نصابی
۹۹ 🔘🔘🔘73🔘🔘🔘 بند1⃣ یک سپاه و بدنی پر از خون امان از گودال ته گودالِ حسینم بی جون امان از گودال روی ماهش شده از خون گلگون امان از گودال نیزه زد تو دهنش یک ملعون امان از گودال شمر لعین؛ تا که رسید با خنده هاش؛ قلبم درید رو سینه ی؛ آقام نشست چَن ضربه زد؛ سر رو برید صلو علیک ملیک السماء ای کشته یِ فتاده به هامون صلو علیک ملیک السماء زخم از ستاره بر تنش افزون 😔ای وااای حسین😔 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• بند2⃣ مبر آب به سمتِ گودال هِلال امان از گودال که شکسته اند از او پر و بال امان از گودال آخ حسینم داره میره از حال امان از گودال الفِ قامتِ زینب شد دال امان از گودال راس تو رفت؛ بر نیزه ها جسمت زیرِ ؛ آفتاب رها یه عده پست؛ با مرکبا بر پیکرت؛ کردن جفا صلو علیک ملیک السماء ای صیدِ دست و پا زده در خون صلو علیک ملیک السماء از خونِ تو زمین شده جیحون 😔ای واااای حسین😔 💠💠💠7⃣3⃣💠💠💠 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
بچه ها دارد عمو با مشک، راهی می شود آب، یعنی می رسد؟ هر چه بخواهی می شود یا اخا عباس، اینک اذنِ میدان می‌دهم حانِ من برگرد، من با داغِ تو جان می‌دهم تو خودت دیدی سکینه که عمو با مشک رفت ؟ با همین چشمانِ خود، دیدم که او با مشک رفت یا اخا سقا، حرم تشنه است مشکی آب کن غنچه های پرپر این خیمه را سیراب کن دل پریشانی، فرات آیا خطر دارد پدر ؟ آب آوردن، رجز خوانی مگر دارد پدر؟ نیزه بر کف، مشک بر پشت و علم بردوشِ او آب بیش از هر زمانی، تشنه آغوش او اصغرم لبهای خشکت را دگر بر هم مزن آب دارد می رسد، قدری تحمل، طفل من علقمه، از پشت نخلستان به او رخ می نمود مشک بود و تشنگی بود و فراوان، آب بود بچه ها وقتی عمو آمد، تشکر می کنید بعد هم از آب، مُشتِ تشنه ر ا پر می کنید آب آرام و دلِ عباس در جوش و خروش آب دارد التماسش می کند قدری بنوش تا کنون حتما عمو دیگر رسیده پای آب آب نوشیده است و جان دارد بیاید با شتاب مَشک را پر کرد و دست رد ، به بعض آب زد هر چه آب از تشنگی گفت، او از دم از ارباب زد از عمویم باوفاتر نیست بابا گفته است قول اگر داده ، یقین کن می رسد ساغر به دست مشک بر دوش از میان تبرباران می گذشت نیزه ها نزدیک می شد، او خروشان می گذشت شک ندارم این صدای غرّشِ اسب عمو است گفته بودم چاره این العطشها، دست اوست رسم نامردی کمین کرده است پشت نخلها تیغ ها خیره است، بر آن دست، پشت نخلها من که از دستِ خودش باید بنوشم آب را من هم از بابا شنیدم، دست او دارد شفا مشک بر دندان، شتابان با همه جوش و خروش تیر باران، تیرباران، آه، مشکش، آبروش آب از کوچکتر است، اول به اصغر می دهیم به عمو هم آخرش، یک بار دیگر می دهیم چشم تا آمد بیندازد به مشک، واژگون چشم هایش را به تیر دیگری، پر کرد خون بچه ها اصغر چرا هی بر زمین پا می زند ؟ کم کمک دارد دلم شور عمو را می زند ناگهان در علقمه پیچید بانگ یا اخا می دود با پشت خم، مولا به دنبال صدا آب ما اصلا نمی خواهیم ، برگرد ای عمو تشنه آن صورت ماهیم، برگرد ای عمو پس عمو کو پس چرا برگشته ای تنها پدر این چنین دستی به پیشانی و دستی بر کمر
سوز هميشه يِ جگرم باش، يا حسين من سينه مي زنم سپرم باش، يا حسين در طول عمر، جز تو پناهي نداشتم مثل گذشته ها پدرم باش يا حسين هر روز مادرم سر سجاده گفته است خيلي مراقب پسرم باش، يا حسين اي نام تو بهانه ي شيرين زندگي شور محرم و صفرم باش يا حسين پايين پات سر بگذارم تو هم بيا بالاي جسم محتضرم باش يا حسين جان مرا بگير حوالي قتلگاه اين گونه آخرين خبرم باش يا حسين دستم به دامنت نرسيد اين جهان اگر بابُ الحسين منتظرم باش، يا حسين باشد قرار بعدي ما اربعين، حرم مهر قبولي گذرم باش، يا حسين سربازهاي لشكر يا زينب تُوايم حرز مدافعان حرم باش يا حسين 🖋سعید پاشازاده @marsieha
🔴‌ لطفاً حق روضه‌ها ادا شود 🔴 روی جسمش نیزه و تیر و سنان افتاده بود زیر خنجر سر پناه کاروان افتاده بود شمر، با چکمه به روی سینه اش می ایستاد در کنارش مادری قامت کمان افتاده بود جای خود را با لگدهای "سَنان" تعویض کرد خنجر کُندی که دیگر از توان افتاده بود یادگار مادر او را به غارت برده اند جامه‌ی شاهی به دست این و آن افتاده بود شمر از گودال بیرون آمد و از بخت بد برق انگشتر به چشم ساربان افتاده بود نعل ها طوری عمل کردند که از پیکرش گوشه‌ی گودال قدری استخوان افتاده بود در نگاه تار او اهل حرم می سوختند قرعه‌ی آتش به نام کودکان افتاده بود روی نیزه بستن سر، کار آسانی نبود از قضا این کار، دست کاردان افتاده بود بارش ظلمت، بیابان را به خون آغشته کرد بر زمین آیات ناب آسمان افتاده بود دخترش کنج خرابه ناگهان تبخال زد چون که یاد ضربه‌های خیزران افتاده بود علی اصغریزدی @rozeh_1
يك نفر روى خاك ها بود و صدنفر فكر غارت از اويند چيست جرمش؟عليست بابايش همه فكر غرامت از اويند راويان گفته اند مولارا با كف پاش پشت رو كرده خنجر كند او نمى برّد شمر را بى آبرو كرده خواهرش هم رسيد درگودال ديد اورا كه دست و پا مى زد ديد ارباب نيمه جان بود و مادرش را همش صدا مى زد يك نفرگفت ذبح سر با من بين لشكر دوباره دعوا بود شمر و خولى حريص تر بودند حرف آنها به هم بفرما بود عده اى بر نگاه بى رمقش مثل خولى بلند مى خندند آن طرف تر هم عده اى نامرد سر اعضاش شرط مى بندند آرمان صائمى @rozeh_1
تنگه گودال، دست و پاتو می‌بنده میخوای پاشی، نیزه راتو می‌بنده   دور گودال، یک عده پا می‌کوبن پیرمردا، دارند عصا می‌کوبن   به گریه‌ی تو خندیدن، واویلا غریبی تو رو دیدن، واویلا پیراهنت رو دزدین، واویلا   رفتند همه ولی، قاتل تو نوبته وقت بریدنه، وقت جسارته   هر جوری شد تو رو، باید خلاص کنم حتی به قاتلت، من التماس کنم   اون بی حیا، داره کجا می‌شینه تو جون میدی، اما سینه‌ات سنگینه   داره جلو، چشم مادر می‌بُره من بمیرم، از پشت سر می‌بُره   موی سرت تو دستاشه، واویلا خون سرت رو می‌پاشه، واویلا رضا بذری @rozeh_1
  تشنه بود و به خاک‌ها خونش از رُخ و گونه و جبین می‌ریخت یک نفر خنده كرد به تشنگی‌اش پیشِ او آب بر زمین می‌ریخت نیمه‌جان بود و پُشتِ مركبِ خود بوسه‌ای سنگ ، بر جبینش زد نوبتِ تیرِ حرمله شده بود آه ، از پشتِ زین زمینش زد فاصله كم شده كمان‌داری تیرها را دقیق‌تر می‌زد یک حرامی بر آن تَنِ زخمی نیزه‌اش را عمیق‌تر می‌زد خواست تا خویش را به سینه کِشد  تا که شاید رسد به اطفالش یک نفر نیزه‌ای به کتفش کرد رفت و او را کشید دنبالش ناله‌ای می‌رسد به هركس كه به تنش تیغ می‌كشد... نزنید مادرش چنگ می‌زند به رُخش دختری جیغ می‌کشد: نزنید   آن وسط چند تا حرام‌زاده دورِ او دشنه تیز می‌کردند با لباسی كه از تنش كَندند تیغشان را تمیز می‌كردند حسن لطفی @rozeh_1
با خنده با تحقیر خنجر را گرفته بر سینه اش زانو زده سر را گرفته ای کاش رو به قبله اش میکرد نامرد یک دست مو یک دست خنجر را گرفته چه خوب زهرا هست وقت احتضارش آقا دودستی دست مادر را گرفته یک ضربه! دوضربه! نه باید پشت و رو کرد زیر گلویش بوی خواهر را گرفته هم فاطمه چشمان حیدر را گرفته و هم علی چشم پیمبر را گرفته هی صورت ارباب را بر خاک میزد لج کرده قول کیسه زر را گرفته زینب! برو جایی که شمر اصلا نباشد بیرون بیاید زود معجر را گرفته.. تقسیم شد جسمش میان ده سواره هر مرکبی یک جای پیکر را گرفته دیگر نه عباس است نه اکبر، ببینند خلخال طفلان چشم لشکر را گرفته سیدپوریا هاشمی @rozeh_1