eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
5.6هزار ویدیو
124 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
خانمان سوز بُوَد آتشِ آهی گاهی ناله‌ای می‌شکند پشتِ سپاهی گاهی داری امید ولی نیست پناهی گاهی دلخوشی گرچه به یک نیمه نگاهی گاهی حیف از آن چشم که یک تیر نگاهش را بُرد داد از آن تیر که چشمان سیاهش را بُرد آه بر روی لبش بود چه آهی ای وای جمع می‌کرد تَنی از سرِ راهی  ای وای رفته از دست چه ماهی و چه ماهی ای وای بعد او نیست نه حالی نه پناهی ای وای  اشک مردی که پناهش همه پاشیده ببین حالِ شاهی که سپاهش همه پاشیده ببین @hosenih به سرش آمده اما به جراحات رسید این جوانمُرده ببین با چه مکافات رسید موقع غارتِ او  موقع خیرات رسید وسطِ قائله‌ی مردمِ شامات رسید ردِ خونی به زمین از سرِ زین ریخته دید همه جانِ حرمش را به زمین ریخته دید نفَسش بعدِ برادر چقدر می‌گیرد مرد اگر داغ کشد دردِ کمر می‌گیرد بی سبب نیست که از سینه خبر می‌گیرد تیر از سینه که رد شد به جگر می‌گیرد حق بده اینهمه اندوه پَرَت می‌شکند بی برادرشدن  آری کمرت می‌شکند تیر تا خورد به چشمش به کمین خورد ای داد روی پیشانیِ زهرا دو سه چین خورد ای داد بخدا بر جگرِ اُمِ‌بَنین خورد ای داد پدرش از نجف آمد به زمین خورد ای داد اشکِ عباس دل خون زمین را سوزاند در مدینه جگر اُمِ‌بَنین را سوزاند @hosenih آه ای ماه ببین حال برادرها را آه ای خیمه ببین گریه‌ی خواهرها را آه ای دشت ببین ضجه‌ی دخترها را آه ای داغ ببین قامت مادرها را نیست با شاه کسی بانگ کمک بردارد بین ابرو چقدر سخت تَرک بردارد  کاشکی باد  به خیمه خبرش را نبرد شرح حال بدن مختصرش را نبرد یک حرامی عَلَمش را  سپرش را نبرد پیش طفلان سرِشب نیزه سرش را نبرد باید عمه بدود تا   به همه  سر بزند گره‌ای روی گره  زود به معجر بزند "بیت نخست  تضمینی از معینی کرمانشاهی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
واشد گره از ما به نگاهی به اباالفضل هربار که گفتیم الهی به اباالفضل ما کوه گرفتیم به کاهی به اباالفضل آقای همه ارمنیان جان سن قربان ای مقصد حاجات گران جان سن قربان ما را بنویسید بدهکارتر از این دیوانه و ویرانه و سربارتر از این ما را بنویسید گرفتارتر از این می‌گفت فقط  مادرِ من جاندی ابالفضل می‌گفت به من آذری ایماندی ابالفضل @hosenih این کیست علی ابن علی معنی نامش این کیست که خواندند همه ختم کلامش این کیست که جبریل گرفته است لگامش ای جان همه خوش قد و بالایی‌ات آقا بر روی سرم سایه‌ی آقایی‌ات آقا خورشید ترین ماهِ شبِ کامل زینب ای سایه‌ی تو روی سرِ محملِ زینب بازی مکن اُمیدِ همه با دلِ زینب اُمیدِ لب کودک تبدار نیامد ای اهل حرم میر و علمدار نیامد پیش تو کشیدم بدنِ محتضر خویش دستی به کمر دارم و دستی به سرِ خویش بگذار که فریاد زنم از جگر خویش شرمنده شدی  آب اگر نیست نباشد وای از حرمم  نامِ تو کافیست نباشد برخیز که سوزِ عطش و ضجه‌ی آب است برخیز که بی تو حرمم خانه خراب است برخیز که بدتر زِ همه حال رُباب است دیدم سرِ این راه بهم ریختنت را با ضربه‌ی سنگین علم ریختنت را @hosenih آنقدر زمین ریخته‌ای کم شدی عباس شرمنده شدی آب شدی غَم  شدی عباس ای دوخته بر خاک چه محکم شدی عباس ای وای به تیری خَم اَبروی  تو پیچید از هر دوطرف نیزه به پهلوی تو پیچید این تیر چه بد خورد  که مژگان تو را بُرد آن تیغ  چِها کرد  که دستان تو را بُرد این نیزه کجا خورد که دندان تو را بُرد بعد از تو کسی پشت حرم نیست عزیزم هِی داد کشم  دست خودم نیست عزیزم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴 اشعار _ دلم برای داغِ تو مذاب شد حسین جان که خانه‌ی دو چشم من خراب شد حسین جان به گریه‌های خواهرت به صبح گو طلوع مکن که قلب زینب از غمِ تو آب شد حسین جان صدای پای پاسبان خیمه‌ها هنوز هست هزار شکر کودک تو خواب شد حسین‌جان کنار اصغرت ببین سکینه زار می‌زند که روضه‌خوانِ خیمه‌اش رباب شد حسین‌جان خدا کند نماند و نگویدت میانِ شام لبت ز خیزران چرا کباب شد حسین‌جان کنارِ رأس تو چرا قمار می‌کنند وای نصیب طشت تو چرا شراب شد حسین‌جان 🔸شاعر: __ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
نافع‌ابن‌هلال نیمه‌ی شب  بر در خیمه‌گاه زینب بود داخل خیمه چشم اربابش  بازهم بر نگاه زینب بود عشق در سینه‌اش تموج داشت غرق نورِ حسین  آئینه با ادب ایستاده عابد شب سر به زیر است دست بر سینه نافع از دور می‌شنید آه و گریه و التهابِ زینب را جگرش پاره پاره شد تا که  می‌شنید اضطراب زینب را @hosenih دل من سوخت ای تک و تنها ظهر فردا چکار خواهی کرد آخرش هم که خواهر خود را  به فراقت دچار خواهی کرد رفت نافع به خیمه‌گاهِ حبیب با دو چشمی که دید گریان است ریخت خاکی به سر ،حبیبِ حرم دخترِ مرتضی پریشان است خون به رگهای پیرمرد آمد گفت برخیز نوبتِ ما شد جان ما  هدیه‌ی بنی‌هاشم مثل شیرِ نری مهیا شد همه اصحاب را صَلا دادند رو به شیران و این دلیران کرد حلقه‌ی یاوران که کامل شد  تیغ خود را حبیب عریان کرد حلقه گشتند یاوران باهم عابس و جون و سالم و جندب منجح و حنظله، سعید و سوید وهب و عمرو و قارب  و شوذب همه رفته با خروش و شکوه همه بر گِردِ خیمه‌ی زینب مثل صخره شبیه قله‌ی‌کوه همه بر گردِ خیمه‌ی زینب آمدیم ای عقلیه‌ی عالم تا دلت زخم این و آن نخورد به تو سوگند تا که ما هستیم آب هم در دلت تکان نخورد یک به یک لب به لب رجز خواندند شیرهای قبیله رو به حرم تیغ چرخان و نعره‌ی لبیک رو به سوی عقیله رو به حرم آنچه پیداتر است در این بِین رگ پیشانی علمدار است وای بر حال  آنهمه لشکر که رجزخوانیِ علمدار است لشکرِ شمر را بهم زده است آنکه تا صبحدم قدم زده است شُکر عباس هست و یاوران اما طور دیگر خدا رقم زده است کم کم از شیرها همه رفتند یک به یک کم شدند پای حسین همه در پیش فاطمه خونین همه درهم شدند پای حسین ساعتی بعد بین علقمه هم وای بر من پناه زینب رفت تکیه‌گاه حسین اُفتادو بین خون تکیه‌گاه زینب رفت @hosenih دست‌ها را به روی سر بگذاشت آنچه می‌دید بر سرش آمد دید از روی تل به قربانگاه پدر و جد و مادرش آمد تکیه بر نیمه نیزه‌ای داده شاهِ بی یار از این و آن می‌خورد نامشان را که یک به یک می‌بُرد تنِ یاران همه تکان می‌خورد جمع نامحرمان همه جمع است خواهری می‌دوید در گودال قبل از آنیکه زینبش برسد شمر آمد پرید در گودال... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
الهی سایه‌ات با من بمونه برام با تو فقط بودن بمونه لباس کهنتو تَن کردی اما دعایی کن که پیراهن بمونه ببین پیرم ببین پیرِ گلوتم ببین جونم که درگیرِ گلوتم نرو پنجاه ساله صبر گردم اسیرِ بوسه‌ از زیرِ گلوتم @hosenih گلو بوسیدم اما سوخت زینب از این آتیش سراپا سوخت زینب گمونم آتیشِ دیوار و در بود عزیزم مثلِ زهرا سوخت زینب می‌خواستم چاک پیرهن رو ببوسم لباس و خود و جوشن رو ببوسم زدم بوسه به این حنجر ولی حیف نذاشتی پشتِ گردن رو ببوسم دارم دنبال تو بی بال میرم بدنبالت فقط از حال میرم بمون پیشه یتیما سخته امشب بزار من جایِ تو گودال میرم @hosenih نه تنها نیزه‌ها شونو آوردن با چمکه ردپا شونو آوردن تو اینا چارصدتا پیرمَرده عصاشونو عصاشونو آوردن* عزیزم تیرشونو کُند کردند سلاحِ پیرشونو کند کردند تو رو باصبر میخوان سر ببرن لب شمشیرشونو کُند کردند *مقاتل تا ۴۰۰ پیرمرد مفتی در لشکر عمرسعد ذکر کرده‌اند. شاعر: @dobeity_robaey
بسم ‌الله الرحمن الرحیم اشکی مرا به شام مصیبت نمانده است چشمی تو را در این شبِ غربت نمانده است ما را به سخت جانیِ خود این گمان نبود هرچند جانِ عرض ارادت نمانده است ما را ببخش زنده اگر مانده ایم باز گرچه نفس گرفته و طاقت نمانده است ما خسته ایم خسته تر از ماست دخترت حالا که خیمه ای شبِ غارت نمانده است ما خسته ایم خسته تر از ماست خواهرت او مانده است حیف که قوت نمانده است ما خسته و رباب ولی خسته تر ز ما عباس کو که یک رگِ غیرت نمانده است در علقمه سپاه حرم مانده روی خاک چیزی چرا از آنهمه قامت نمانده است من کربلا رسیدم و دیدم غروب شد چیزی به غیر رخت اسارت نمانده است
هر قدر خوردم کتک یک لحظه چشمم تر نشد هیچ‌کس مانند من با غم مصمم تر نشد تکه‌های خیمه‌ها را جای معجر می‌برم بیش از این چیزی برای ما فراهم‌تر نشد @hosenih بچه‌ها در بوته‌ها و دختران در شعله‌ها چشمِ نامردان ولی یک لحظه از غم تر نشد خیمه‌ها غارت شدند و گوش‌ها پاره ولی یورشِ این قوم بر طفلان تو کمتر نشد باز آتش بهتر از نامحرمانِ وحشی است مثل آتش هیچ‌کس اینقدر محرم‌تر نشد بی تعادل بودنِ تو کار دستم می‌دهد هرچه می‌کردند سر بر نیزه محکم‌تر نشد تا نیافتی بازهم بر نیزه‌ات کوبیدنت هیچ دردی مثل این پیشم مجسم‌تر نشد روی نیزه نیست عباسم سرش آویخته خواستم بوسم گلویش ساقه‌اش خم‌تر نشد زیر پای این قبایل چند ساعت بوده‌ای اکبرت هم از تو حتی نامنظم‌تر نشد @hosenih نه لباسی داری و نه سر نه حلقی نه تنی هیچکس مانند تو اینقدر مبهم‌تر نشد خوب شد قبل هجوم اسب سر را برده‌اند خوب شد این سر از اینکه هست درهم‌تر نشد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ساعت سه توان آقا رفت خورد در پیش چشم زهرا تیغ ساعت چار رفت در گودال می کِشندش به هر طرف با تیغ ساعت پنج شد زمین لرزید که سپاهی به گرد مقتول است ساعت شش شده‌است از گودال همه رفتند و شمر مشغول است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پیشِ چشمِ سرخ گونت صبح و شامی نیست نیست بر لبت جُز واحسینایَت کلامی نیست نیست میرسی بر روضه اما ما نمی‌فهمیم حیف ای دریغا که نصیبِ ما سلامی نیست نیست @hosenih داستانِ کوفه از بی معرفت‌ها پا گرفت بی بصیرت،بر سلام ما دوامی نیست نیست دیده‌ام در پایِ ما عمریست غیرت داشتی تا تو آقایی کنی چون ما غلامی نیست نیست   ما که شرمنده شدیم از لطف های مادرت منصب پروانگی‌ات کم مقامی نیست نیست @hosenih آه تاسوعا ، نَفَسهایِ تو ما را آب کرد گفت بی تو غیرِ کوفی غیرِ شامی نیست نیست بعدِ تو اهلِ حرم را آه با هم می‌زنند بعدِ تو عباس اینجا احترامی نیست نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کارِ ما گرچه به جز گریه‌ی پیوسته نبود کارِ این قوم ولی خنده‌ی آهسته نبود آنقدر ضربه‌ی نیزه همه را ساکت کرد بِینِ ما در پِیِ تو  یک سرِ نشکسته نبود @hosenih پشت دروازه‌ی ساعات معطل شده است آن کریمی که درِ خانه‌ی او بسته نبود خسته از زخمِ زبانیم و جسارت به لبت پایِ ما با تو در این راه ولی  خسته نبود فقط از دور تو را دخترکانت دیدند نیزه‌ای کاش به تو اینهمه وابسته نبود @hosenih گرچه از دور ولی باز زمین می‌اُفتند زخمِ حلقومِ تو ای کاش که برجسته نبود گرمِ تزئین و پذیرایی شام‌اند همه ورنه دروازه‌ی این شهر چنین بسته نبود شاعر: امام صادق (ع) از زبان امام زین‌العابدین (ع) نقل کرده‌اند که: «مرا بر شتری لنگ، بدون روپوش و جهاز سوار کردند. سر سیدالشهداء (ع) بر نیزه‌ی بلندی بود و زنان بر شتران پالان دار پشت سر من بودند. جماعتی که ظلم و ستم را از حد گذرانده بودند ، با نیزه‌ها در جلو ، عقب و اطراف ما بودند. هرگاه یکی از ما گریه می‌کرد، بر سرش می‌زدند.» 📚بحار الانوار، جلد 45، صفحه 154 © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
راحت‌تر است بابا خار از جگر کشیدن تا که برای دختر  یک شب پدر ندیدن گفتم که بوسه‌ای و اُفتادی از نوکِ نِی دیدی که کار من نیست  از نیزه بوسه چیدن @hosenih بر دورِ گردن ما با این طناب سخت است تنها نه راه رفتن  حتی نفس کشیدن دیروز با عمو و امروز با حرامی فرق است از عمو‌جان  تا ناسزا شنیدن من را کدام کشته  در دورِ قتلگاهت بر خارها کشیدن بر تیغ‌ها دویدن ماکه گرسنه بودیم هرشب کباب خوردند خنده ندارد اما طفل گرسنه دیدن بوی شراب می‌داد دست و دهان این زجر لکنت زبان به من داد تا قافله رسیدن @hosenih ترسانده است من را با خونِ دامنش  شمر بعد از تو سهم من شد از خواب هِی پریدن از وضعِ حنجر تو  پیداست قاتل تو... هِی کرده استراحت هنگام سر بریدن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من الازل علی است و الی الابد زهراست به هر دل است حسین و به هر حرم حسن است به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است که در نجف حسن و در مدینه هم حسن است @hosenih طریقِ کرببلا هم که سفره داریِ اوست میان راه ببین که قدم قدم حسن است فقیرها همه در اربعین کریم شوند چه جای حیرت ما تا ابالکرم حسن است به روی تیرک این جاده‌ها به موکب‌ها نگاه کن که  ببینی به هر علَم حسن است پیاده‌ها به حرم می‌رسند و می‌فهمند کسی که رفتنشان را زده رقم حسن است چو میزبانِ همه قاسم است و عبدالله حسین نه به گمانم در این حرم حسن است @hosenih از آن زمان که حسین از حسن شنید چه شد رفیق اشک حسین و قرین غم حسن است  از آن زمان که نشستند و حرفِ کوچه زدند به پیچ و تاب حسین و به قدِ خم حسن است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e