eitaa logo
کانال ولایتمداران بدون مرز بپیوندید ...
193 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
4.1هزار ویدیو
34 فایل
خداوندرحمن و رحیم است،اهل مهرورزی مهربانیِ همیشگی است.او اَعمال مِهرمندانه بندگان رامحبوب ومقبول،وافعال قَهرورزانه ایشان رامطرود ومغبون دانسته است.همواره بایداز حقوق کسانی که رفتار وگفتارخوب دارندویا اشتهاربخوبی دارند،دفاع کرد.چه در پشت سر وچه در پیش رو.
مشاهده در ایتا
دانلود
سوال؟ چیست؟ جواب🔻 ✅توبه در لغت به معناى دست کشیدن از گناه، ↩️ بازگشتن بر طریق حق، پشیمان شدن از گناه است. 👌توبه را مى توان از الطاف و محبّت‏هاى الهى دانست، پس از گناه، جاده و راهى براى بازگشت ایجاد میشود، تا بنده خطاکار به محض آگاهى از بدى گناه، از آن راه باز گردد. ✅ توبه نعمت بزرگى است که بر بشر ارزانى شده است. 📌حقیقت »توبه« ندامت و پشیمانى از گناه است که لازمه آن تصمیم بر ترک در آینده است. 💢اگر کارى بوده که قابل جبران است،در صدد جبران بر آید. گفتن بیانگر همین معنا است، به این ترتیب ارکان توبه را مى توان در (پنج) چیز خلاصه کرد : ١)_ترک گناه، ندامت و ٢)_پشیمانى، ٣)_تصمیم بر ترک در آینده، ٤)_ جبران گذشته و ٥)_استغفار. خدا(جل جلّاله) در قرآن از توبه واقعى به 🔹 نام توبه نصوح نام برده است: » ✨اى کسانى که ایمان آورده‏اید! به سوى خدا بازگردید و توبه کنید، توبه خالصانه. شخصى از پیامبر صلی الله علیه و سلم سؤال کرد که چیست، حضرت صلی الله علیه و سلم فرمود: 🚫شخص توبه کننده به 👌هیچ وجه بازگشت به گناه نکند. 🔺بعضى گفته‏ اند توبه نصوح آن است که واجد  چهار شرط باشد: ـ پشیمانى قلبى، ـ استغفار زبانى، ـ ترک گناه ـ تصمیم بر ترک در آینده. چگونه مى توان بر گناه چیره و به توبه موفق شد؟❓ ✅ بیشتر علماى اخلاق توبه را مجموعه مرکّبى از علم و حال و عمل مى دانند. اگر کسى بخواهد موفق به توبه شود، باید این سه امر را مورد توجه قرار دهد، 🔰 یعنى اوّل لازم است انسان به 🔻زشتى گناه پى ببرد، 🔻سپس حال پشیمانى در دل او به وجود آید، و 👌سرانجام در مقام عمل، گذشته را جبران نماید. آغاز توبه و ترک گناه، عنایت حق است. تا لطف الهى نصیب انسان نگردد، توبه امکان‏پذیر نیست. ✨او است که توفیق می دهد، یعنى اسباب را فراهم مى سازد تا بنده موفق و متمکن از توبه شود و بتواند از فرورفتگى در لجن زار گناه و دورى از خدا بیرون آید و به سوى پروردگارش باز گردد.✔️ 💢بزرگان  دینی  بر به این نکته تصریح دارند که وفاى به توبه جز به نیروى حفظ و نگه‏دارى خداوند میسّر نیست. ✅ بنابراین در ابتدا باید از خداوند کمک خواست و سپس قدرت تصمیم ‏گیرى را افزایش داد و اقدام عملى را شروع نمود.  ان شاءالله با تصمیم راسخ و اراده ی محکم و با خلوص نیت احکامات و فرامین الهی رو انجام دهید. و دل خود را با محبت به خدا و رسول خدا زلال نمایید.
🔶 نصوح مردی بود شبیه زنها، صدایش نازک بود، صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت. او با سوء استفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی میکرد و کسی از وضع او خبر نداشت. او از این راه، امرار معاش میکرد گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست. 🔷 روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهایش همانجا مفقود شد. دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند. 🔶 وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی، خود را در خزینه حمام پنهان کرد. 🔷 وقتی دید مأمورین برای گرفتن او به خزینه آمدند، به خدای تعالی رو آورد و از روی اخلاص و به صورت قلبی همانجا توبه کرد. 🔶 ناگهان از بیرون حمام آوازی بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد و مأموران او را رها کردند. 🔷 و نصوح خسته و نالان شکر خدا را به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت. او عنایت پروردگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و از گناه کناره گرفت. 🔶 چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد و نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم به حمام نرفت. 🔷 هر مقدار مالی که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهی که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید. 🔶 در یکی از روزها همانطور که مشغول کار بود، چشمش به میشی افتاد که در آن کوه چرا میکرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از آن کیست? عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعا از شبانی فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستی من از آن نگهداری کنم تا صاحبش پیدا شود. لذا آن میش را گرفت و نگهداری نمود، پس از مدتی میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آنها بهره مند میشد. 🔷 روزی کاروانی راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگی مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جای آب به آنها شیر داد، به طوری که همگی سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. او راهی نزدیک به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانی کردند و او در آنجا قلعه ای بنا کرده و چاه آبی حفر نمود و کم کم آنجا منازلی ساخته و شهرکی بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا می آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگی به چشم بزرگی به او می نگریستند. 🔶 رفته رفته آوازه خوبی و حسن تدبیر او به گوش پادشاه رسید که پدر همان دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وی را از طرف او به دربار دعوت کنند. 🔷 همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیزفت و گفت: من کاری دارم و از رفتن به نزد سلطان عذر خواست. مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند، بسیار تعجب کرد و اظهار داشت: حال که او نزد ما نمی آید ما میرویم او را ببینیم. 🔶 با درباریانش به سوی نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد. 🔷 بنا بر رسم آن روزگار و به خاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را بر تخت سلطنت بنشاندند. 🔶 نصوح چون به پادشاهی رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و با همان دختر پادشاه ازدواج کرد. 🔷 روزی در بارگاهش نشسته بود، شخصی بر او وارد شد و گفت: چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم. نصوح گفت: میش تو پیش من است و هر چه دارم از آن میش توست. وی دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند. 🕊 آن شخص به دستور خدا گفت: بدان ای نصوح! نه من شبانم و نه آن، یک میش بوده است، بلکه ما دو فرشته، برای آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت، اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد. و از نظر غایب شد. ⚪️ به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، (توبه نصوح) گویند.