❣️#رمضان
❣️#دلنوشته
🌙 ای هلال زیبای ماه قرآن
🌼🍃اگرچه آسمانمان را ابرهای تیره پر کرده بود، اما از این سیاهی ماه زیبایی نمایان گشت...
ای هلال زیبای ماه قرآن؛
کویر دلمان را با باران رحمتت سیراب نمودی...
دلهایمان را که با معصیت همچون سنگ شده بود نرم کردی...
🌼🍃با سحرهایت به جانهایمان روح دوباره بخشیدی...
و با نسیم دلانگیزت همهچیز رنگ دیگری گرفت...
به پایان نرس، که تو درمان دلهای پر از غم و گناه مایی...
🌼🍃به پایان نرس، که هنوز از باران مهربانیات سیراب نگشتهایم...
❣️کمی آهستهتر، صبر کن، خیلی از ما هنوز توبه نکردهایم...
❣️آرامتر، قلبهایمان به تو عادت کرده است...
❣️آرامتر، هنوز هم کسانی هستند که چون من اسیر گناهانشان هستند...
🌼🍃آه، خوشا بهحال آنان که گردنهایشان را از آتش جهنم رهانیدند...
خوشا به حال آنانکه از فرصتهای اندک و زودگذر این ماه استفاده کردند...
ح🌼🍃مبادا این ماه به پایان برسد و ما هنوز حملکنندۀ بار سنگین گناهانمان باشیم؛و چه محرومیت بزرگیست...
#دلنوشته
💠❤️قدس❤️
❇️زادگاه پیامبران، منزلگاه دانشمندان، جولانگاه مجاهدان و آرامگاه شهیدان.
🔶مأوای ابراهیم، قریهی رؤیاهای موسی، شهر داوود، پایتخت سلیمان، گهوارهی عیسی و استراحتگاه پیامبر بزرگ اسلام.
🔸قدس شهر صلح، ایستگاه سفر اسرار آمیز اسرا و معراج و دروازهی آسمان که اینک در اسارت صهیونیستهای متعصب و نژاد پرست قرار دارد، هر روز که میگذرد، جنایات این نااهلان علیه مسلمانان و آزادی خواهان آن خطه شدیدتر و مدرنتر میشود، ولی قدس همچنان شکیبا و صبور در انتظار فاتحی است، که برای آزاد سازیش به زودی خواهد آمد.
قدس _در گذشته_ 88 سال تمام ( 1187 - 1099 م) در اشغال صلیبیان بود؛ تا این که صلاح الدین ایوبی آن را آزاد کرد، در حالی که 75 سال از اشغال فلسطین و قیام اسرائیل و 56 سال از اشغال قدس میگذرد و دیر یا زود صلاح الدینی دیگر خواهد آمد و قدس آزاد میگردد.
به هنگام غروبِ آفتاب و نور
به وقت سرخی خورشید
درونم محشری برپاست
و غوغایی
که میغرد به سان ابر و
غم بارد
به یاد قدس میافتم
به یاد شهر صلح و غنچهی زیبا،
همان «عضو جدا از پیکر رنجور»
نگاهم را پی خورشید میدارم
و چون یعقوب میگریم
به خود گویم:
که فردا قاید منصور میآید
امید و نور میآید
به سوی مسجد الأقصی همی تازد
و زنجیر ستم را پاره میسازد،
ولی افسوس
هزار افسوس،
نیامد آن صلاح الدین موعودم
نشد آزاد، قدس پاک و محبوبم،
و اینک قدس در زنجیر میباشد
شکیبا هست،
اما چهرهاش رنجور
نگاهش بس ملامت بار میگوید:
مسلمانان قدس در بند است!
نخستین قبلهی پیغمبر اسلام مینالد
هماینک دشمن بی شرم و کج بنیاد میتازد
و بر نیروی پوشالین و بد بنیاد مینازد
و میدان را ز جانبازان تهی بیند
و تو محو تماشایی!
و یا بر روی دیبایی!
کجا شد غیرت اسلام؟!
کجا رفت هیبت قرآن؟!
چه شد «فاروق» که دشمن خوار گرداند؟!
دماغش را به خاک ذلت افشاند.
«صلاح الدینِ» فاتح کو؟!
«قتیبه» کو؟!
«طارق» کو؟!
«قُطز» و «سعد» و «سلمان» کو؟!
در این جا کودکان با سنگ میجنگند
«فلاخنها» به توپ و تانک میخندند
صدای نعرههای «قدسیان» بالاست
بسی کوبنده و والاست
که مینالد:
واقدساه!
واقدساه!
ولی لبیک تو خاموش
و افکارت چنان مغشوش
چرا خاموش و مدهوشی؟!
نگاهی کن به اسلافت،
نیاکانت
و آن تاریخ رنگینت
تو روزی سروری کردی
تو مه بودی
تو خورشید زمان بودی
تو برتر زین و زان بودی
برون آی از فراموشی
بزن بر قعر خاموشی
تو عزمت آهنین گردان
و خود را همچو اصحاب امین گردان
به آن سرچشمهی سازندهی انسان
کتاب زندهات «قرآن»
عمل بنما
که ناگه قدس سرشار از «عمر» گردد
«صلاح الدین ایوبی» به قدس آید
و «طارق»ها ره مشرق زمین گیرند
و بر دشمن بسی ریزند
کنون فجر است
فجر صادق و روشن.
سپیده مژدهای دارد،
بسی والا،
و بس زیبا،
که ای انسان:
بشارت ده!
بشارت ده!
به زودی آفتاب آید،
به زودی نور آن خورشید ناب آید
و ظلمت میشود رسوا
و خفاشان شب را برکند از جا
به زودی خفتگان، بیدار میگردند،
بدی ها خوب و کج هموار میگردد
«حماس» و «انتفاضه» فجر فردایند
و «احمد یاسینِ» مشلول در زنجیر
ـ آن پیر زمین گیر ـ
نمایان معجز آیین اسلام است
و فجری صادق و روشن.
و دیگر آن سپاه حق و ایمان
«کودکان سنگ»
و آن تبعیدیان در دشت،
فرزندان قرآنند
و پیشگامان پیروزی.
سلاح جملگی سنگ است.
سلاح «هاجر» و «داوود» هم سنگ است.
سلاح لشکر «معبود» هم سنگ است.
یکی «جالوت» را کشتی.
دگر «شیطان» همی راندی.
ابابیل «فیلبانان» را به خاک افکند
و روزی سنگ،
یهودان خوار خواهد کرد.
و بی چون،
علیه دشمنان اقرار خواهد کرد
و قدس آزاد میگردد
و قدس آزاد میگردد
✍🏻سرودهی: محمد ابرهیم ساعدی رودی