هوالحی
آنگاه که «آب سر بالا میرود»!!!
✍مریم منصوری
چندی است برخی دوستان «ژورنالیست»، در راستای تبلیغ و ترویج واکسن، به نظریه پردازی در باب علم، همت گمارده اند، فارغ از اینکه دقیقا متوجه باشند، مساله ی علم چیست و وضعیت بغرنج فعلی، چرا شکل گرفته و راه برون رفت کجاست. در این نوشتار، بیش از آن که به چرایی و چگونگی رقم خوردن وضعیت فعلی بپردازم، به مقصد و مقصود «طب اسلامی» خواهم پرداخت.
👈طب اسلامی، در تعریف موسّع خود، داعیهی وجود حیاتی در تمدن اسلامی، همچون معماری و شهرسازی اسلامی، مدیریت اسلامی، روانشناسی اسلامی، اقتصاد اسلامی و... را دارد که مبتنی بر نگاه دینی شکل گرفته باشد. در طب اسلامی، بیش از آن که نقل روایات و رویکرد اخباریگونه مدنظر باشد، یک « نظم دانشی» و «نظام علمی» مطرح است که با رویکرد بنیادین اسلامی و با مبانی فلسفی اسلامی، به عرصهی تدبیر بدن ورود میکند. این تدبیر هم تنها در بعدی از ابعاد بدنی انسان نیست، بلکه به هر آنچه که به بدن انسان مربوط میشود، نگاه دارد. در این عرصه، چه پیشگیری را در نظر بگیرید و چه درمان، در بخشی از «علم الابدان» جمع میشوند. طب اسلامی، با نگاه خاص به انسان که متفاوت از نگاه غربی است، وارد تجربه میشود و البته زمان و مکان را نیز در تدبیر و درمان بدن لحاظ میکند. لایهمند مینگرد و منطقی دارد که مجال آن در کرسیهای علمی است نه فضای زرد مجازی!
❗️آقایان خوب است بدانند ما در برههای از تاریخ قرار داریم که با داعیهی «برنامه داشتن مکتب اسلام ز گهواره تا گور» و «تدبیر دنیا و آخرت انسان در مکتب اسلام»، اولین حکومت اسلامی پس از سدهها شکل گرفته است و وضعیت، حتی با نیم قرن پیش نیز متفاوت است. مردم بهتر از خیلی از ما میدانند که بنا نبوده با نقل چند روایت، تدبیر دنیای آنان اتفاق بیفتد که حالا شما بر سر سند روایات، این همه دعوا علم کردهاید. دعوا، دعوای نگاه سکولار و دنیوی زدهای است که شما –به هرنیت احتمالا خیری- ترویجش میکنید و به دنبال واتیکانیزه کردن قم هستید، با نگاهی که بنا داشت با مبانی دینی، به تکتک عرصههای زندگی انسان ورود کند و با همین نیت انقلاب کرد. اگر نمیتوانید با مبانی اسلامی به عرصهی علم ورود کنید، اجازه دهید آنانی که سالها در محضر مکتب اهلبیت(علیهمالسلام)، مجدانه بحثهای عقلی کردهاند و روایات را نیز به «عقل» عرضه کردهاند و در این راه دود چراغ خوردهاند، مباحث علمیشان را ادامه دهند . اگر بناست تمدن اسلامی شکل بگیرد، باید علوم اسلامی پایهریزی شود، و وقتی اجازه داده نمیشود در علم طبی که بیش از علوم دیگر، در سیرهی اهل بیت، نقل وجود دارد و میشود با مباحث عقلی و اصولی، به نتیجه رسید، چگونه در شهرسازی، معماری و علوم انسانی از اقتصاد و جامعهشناسی و روانشناسی گرفته تا مدیریت و سیاست ورود شود؟ این همه زحمت و این همه خون چرا؟ مگر حاکمیت اسلامی بناست چه تفاوتی داشته باشد؟
❗️اینکه اعتماد عمومی از طب نوین سلب شده است و شما با مغالطات ژورنالیستی و استدلالهای سطحی، تلاش میکنید تا کمی از این اعتماد را بازگردانید، تنها و تنها به این دلیل است که مردم با گوشت و پوست خود در حال لمس حجم عظیمی از خطاهای طب نوین و گرفتن جان عزیزانشان هستند. خطاهایی که ساختاری شده و طبیعی جلوه داده میشود؛ حال اینکه تاوانش را مردم میدهند.
❗️در این میان، قصد تطهیر کسانی که ناآگاهانه، وارد حوزهی طبابت شدند و به نام طب اسلامی، با رویکرد اخباریگونه دست به درمان زدند و سودجویانه وارد این عرصه شدند، را ندارم که البته، با چشمان خود دیدم که بنا نبود مباحث علمی، در دعوای قدرت عدهای ذبح شود که شد!!!! هرچند، متهم ردیف اول همین وضعیت نیز، متولیان بهداشت و درمان هستند که به جای رویکرد علمی، گفتگو محور و کمکهای آزمایشگاهی به دغدغهمندان این حوزه، همه را سرکوب و منکوب کردند و وضعیتی را رقم زدند که «قورباغهها ابوعطا بخوانند»!!
ادامه دارد...
#طب_اسلامی
#تمدن_اسلامی
#کرونا
#واردات_واکسن
@azmanegasht
بسم الله الرحمان الرحیم
ریاست محترم حوزههای علمیه خواهران
جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای بهجت پور
باسلام و احترام
هفتهای که گذشت، این حقیر، به بهانههای مختلفی، آماج توهینها، حسادت و تنگنظریها و سخنان دور از انتظاری، درون و بیرون مرکز مدیریت حوزههای علمیه قرار گرفت که البته، مقاومت از درون سازمان با توجه به فضایی که وجود داشت، برای بنده امری طبیعی به نظر میرسید.
لیکن در صفحه مباحثات متنی با عنوان "حوزه علمیه خواهران، بازیچه رویکردهای جامعهشناسانه" قرار گرفت که نکاتی چند، لازم به تذکر است.
✅تا آنجا که مساله، مسالهی شخص بنده است، دوستان و طلاب عزیز را که در محضر حضرت حق و به قصد سربازی حضرت ولیعصر، ارواحنا لتراب مقدمه الفداه در این عرصه حضور دارند، به تقوای الاهی توصیه مینمایم و خود را در کنار آنان، مفتخر به شاگردی مکتب اهل بیت در حوزههای علمیه و بالنده به حفظ قرآنی میدانم که هرچه داریم، از این دو امر ارزشمند است. نگارندهی متن مذکور، به خوبی بنده را میشناسند و طلاب عزیز خوب است متوجه این نکته باشند که مسالهی نگارنده، مسالهای کاملا شخصی است و دعوا، دعوایی علمی نیست.
هرچند، ذکر این مساله لازم است، که به نظر می رسد حوزهی محترم علمیه، بعنوان نهادی که متولی اصلی تهذیب و تربیت اخلاقی و معنوی جامعه است، نیازمند بازنگری جدی در علل و ملزومات وضعیتی است که از این دست رفتارهای به دور از اخلاق و انصاف را موجب میشود.
اما ناظر به عنوان و برخی گفتارهای درون متن، چند مساله را باید متذکر شد.
✅اولا؛ دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام، در صدد لبیک به دغدغهی بزرگی است که امامین انقلاب مکررا بر آن تاکید کردهاند و اصل هدف انقلاب اسلامی، یعنی ایستادگی در برابر علم سکولار و فرهنگ، سیاست و اقتصادی است که برخاسته از این علم، جوامع بشری را به بحران کشانیده است و اساسا، داب بزرگ مجموعهی دفتر تبلیغات اسلامی، که با هدایت و حمایت رهبر معظم انقلاب تاسیس گردیدهاست، تحول در علوم انسانی و اسلامیسازی علومی است که سیل گونه، وارد جامعهی علمی کشور(چه دانشگاهها و چه حوزهها) شده است.
✅ثانیا؛ حقیر، حقیقت علوم انسانی را در مالکیت علوم اسلامی دانسته و بر این نکته تاکید و اصرار دارم که هرچقدر ما در شناخت دقیق جهان اجتماعی و مسائل آن، که بحرانهای جدی برای جامعهی کنونی ایجاد کردهاست، تعلل کنیم، باید در محضر خداوند متعال پاسخگو باشیم.
اگرچه که جریانهای ضد دین و سکولار پیش از انقلاب و حتی پس از آن، با تزریق ارزشهای مدرن، گسستی جدی در ساحت علم و عمل را موجب شدند، لیکن علوم اسلامی و مبانی دینی، این ظرفیت را دارا هستند که با تفصیل و مبتنی بر آنچه در منابع اسلامی و تراث مسلمین است، به بازخوانی و بازسازی علم اجتماعی در عرصههای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی همت گمارند.
دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام، با تاسیس رشتههای فلسفهی علوم اجتماعی و دانش اجتماعی مسلمین، که مورد حمایت رهبر معظم انقلاب نیز بوده است، تلاش داشته تا نشان دهد، اولا علوم اجتماعی سکولار، داشتهای جز بحرانزایی و سکولار کردن برای جامعهی اسلامی_ایرانی نداشته است و ثانیا، ظرفیت عظیم تراث مسلمین را در زمینهی حل مسائل اجتماعی نشان دهد و بارور سازد. دانش آموختگی بنده در این دو رشته نیز، با همین رویکرد بوده است و خوب است گرامیان، تفاوت ماهیتی این دو رشته را از جامعهشناسی مرسوم دانشگاه متوجه باشند.
✅اصل قبول معاونت حوزههای علمیهی خواهران از جانب این حقیر، به قصد تبدیل علم آموخته در دانشگاه و حوزه با دغدغههای مذکور، به عرصهی عمل و یاری رساندن به بخشهای فرهنگی حوزههای علمیه در فضایی است که مسائل و بحرانهایش از جنس جهان مدرن هستند و راهکار مقابله با آنان، نیازمند شناختی دقیق از نقاط بحرانزاست.
لیکن به نظر میرسد با فضایی که در هفته گذشته در و بیرون از مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران به عنوان یک نهاد بالادستی، رقم خورد، عملا بخش زیادی از نیرویی که میتوانست صرف مدیریت بخش فرهنگی و ورود به عملیات جدی فرهنگی شود، باید صرف مشاجرات و منازعات درون سازمانی گردد و عملا دغدغههای حقیر، یا با تعویق محقق خواهند شد و یا با سد بزرگی از جمله مقاومت نیروهای سازمان_به جای همکاری_، ولو برای مدتی خاص مواجه خواهد شد که هدف این حقیر محقق نخواهد گردید. همان گونه که بارها به برخی دوستان نیز متذکر شدهام، اینجانب هیچ کاری را مهمتر و شیرینتر از فعالیت در عرصهی علمی و فعالیت پژوهشی نمیدانم و قبول این مسئولیت را صرفا از سر تکلیف میدانستم و در همین جا، انصراف خود را از قبول این مسئولیت اعلام میدارم.
و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین
با تشکر از حسن ظن حضرتعالی
مریم منصوری، یکم مهرماه ۱۴۰۰ شمسی
@azmanegasht
وقتی تاریخچهی پزشکی جدید را مرور میکنیم، آنجا که با پروتستانتیزم، کمکم الهیات طب، سکولار میشود، آنجا که پروتستانتیزم، زهد شدید و عجیب و غریبش را که هر لذتی را حرام میداند، ترویج میکند، آنجا که آنچه بر اصحاب کلیسا حرام بود را بر تمام مردم حرام میکند، و بعد اصحاب پروتستان، کمکم با فاصلهگیری از کلیسا، و با پزشکی، تکتک عرصههای زندگی را در فرآیندی کاملا شبیه فقه، صورتبندی میکنند...
متوجه میشویم که پزشکی نوین، متن زندگی را اینچنین مدیریت میکند و آخر داستان این است که "نباید توقع داشت که پزشکی، حکم شرعی ندهد!"
تمام ایام کرونا، در ذهن مردم، این دوگانه دین و علم(پزشکی) ماند و ماند...حرمها تعطیل شد، مراسمات مذهبی تعطیل شد، اجتماعات دینی تعطیل شد...و متوجه نبودیم که ساینس! در جزئیترین و تجربیترین حالتش، "حکم" میدهد...
@azmanegasht
این پوستر را پایگاه اینترنتی وزارت بهداشت رو نمایی کرد
خوب است یادمان بیاید اگر غرب را نفی میکنیم، نه چون بر سر قدرت دعوا داریم
بلکه غرب را مولد انسانِ جدیدی میدانیم که نه تنها خدا، که خود را فراموش کرد
و از پیِ آن هر روز بحران جدیدی سر بر آورد.
خوبست بیش از آنکه پرچم نمادین غرب را به آتش بکشیم، هرآنچه از غرب آمد و هستیهای ما را بباد داد و ناآرامی و بحران ایجاد کرد را به زبالهدان بپیوندانیم!
اقتصاد ربوی، سیاست لیبرال و نئولیبرال، جامعهی فردگرا، روانشناسی "خود" محور، شهر پُر آسیب و نظام سلامتی که همیشه در "بله" گفتن به غرب، اولینها بوده
تنها پرچم را به آتش کشیدن چه سود؟
@azmanegasht
تا به حال به خطرناک بودن تاریخ اندیشیدهاید؟
وقتی که اهل طاغوت، حاج قاسم را فیلتر میکند اما حسین(علیهالسلام) را نه!
این به این معناست، که ما، ممکنست پس از گذر زمان و توسط تاریخمندکردن امور، ماهیت حقیقی و سیاسی بسیاری از وقایع و حقایق را به دست فراموشی بسپاریم.
ممکنست برداشتهای بیخطر خودمان را بر مسالهای بار کنیم.
و ممکنست، چرایی امور، در تو در توی زمان، از چنگمان لیز بخورد...
تاریخی کردن امور و به زمان و زمانه سپردنشان، دیدن حقیقت را برای ما، سخت میکند، خیلی سخت!
#به_وقت_حاج_قاسم
#حاج_قاسم_سلیمانی
هوالسلام
بعد از صحبت های امروز حضرت آقا یعنی 19م بهمن ماه 1400 در باره واکسن، ذکر چند نکته به نظرم لازم رسید که در چند بخش انشاءالله تقدیم میکنم.
بحث حمایت ایشان از نظام سلامت(مانند خیلی از عرصههایی که محل نقد جدی ما است و در عین حال، ایشان بر نگهداشت ان تحفظ دارند)، مسالهای است که باید ذیل نگاه معصومین و فقهای شیعه در قالب مقولهی «واجبات نظامیه» فهم شود. واجبات نظامیه به این موضوع میپردازد که حفظ نظام، اولا و بالذات، وظیفهی فقیه است. مساله از اینجا آغاز شد که برای فقها این موضوع مطرح شد که اگر «ولی فقیه در مقام قدرت قرار نداشته باشد آیا باید با حاکم-احتمالا جور- کنار بیاید یا خیر؟» میرزای شیرازی، در قضیهی تحریم تنباکو تا مدت ها فکر میکرد که من اگر این حکم را بدهم و ناصرالدین شاه در قبال دول خارجی تضعیف شود، آیا این صحیح است یا نیست؟ حاکمیت ناصرالدین شاه مشروع نیست و ولایت متعلق به میرزای شیرازی است، اما من اگر در محدودهی کوچک بخواهم تصرف کنم، اصل نظام اجتماعی فرو می ریزد، من که نمیتوانم جای او را بگیرم...
موضوع «واجبات نظامیه» به تأسی از امیرالمومنین علیهالسلام و رفتار ایشان با خلفا انجام میشد به این معنا که حاکمیت اولاً و بالذات باید در اختیار ولی باشد، اما اگر او برای گرفتن حق خود بخواهد اقدام کند در شرایطی که اصل اقتدار نظام جهان اسلامی فرو بریزد و ممکن است کفار غلبه یابند، این موضوع به محاق می رود.
یک نمونهی عجیب دیگر، دعای مرزداران امام سجاد علیهالسلام است. ببینید این دعا در چه زمانی و برای چه کسانی خوانده شده است. همانطور که میدانید بعد از قضیه کربلا و اتفاقات ناگواری که پیش میآید، وقایع بعدی همچون حلال شمردن نوامیس مردم توسط سپاهیان یزید در مدینه و واقعا حره هم اتفاق میافتد. در آن زمان، امام سجاد علیه السلام دعای مرزداران را برای چه کسانی میخوانند؟ برای سپاهیان بنی امیه که مرزهای جهان اسلام را حفظ میکنند. یعنی بالاخره همین بنیامیه و حفظ این مرزها و نگهداشتن همین سطح از نظم اجتماعی هم جزو واجبات نظامیه است و حتی کشتگان هم شهید محسوب میگردند.
تغییر و عزمِ برای تغییر، ملاحظات جدیای را برای فقها ایجاد میکند که هرگونه تغییر و ساختارشکنی، با در نظر گرفتن این ملاحظان باید مطمح نظر باشد.
حال چگونه میتوان تغییر را در عین نگاهداشت نظم اجتماعی_در حالی که نه به "نظم" جدید اندیشیدهایم و نه در عمل، ایدههای جدی برای عملیاتی شدن داریم_ رقم زد؟ (مساله مقاومت مافیاهای فربه به جای خود)
ادامه دارد....
پ.ن: این سخنان، برگرفته از سخنان استاد گرانقدر، حمید پارسانیا، در درس تاریخ تفکر اجتماعی مسلمین است.
و البته نه صرفا مربوط به مسایل مرتبط با نظام سلامت، که دیگر نظامهاي بیماری همچون بانکداری، آموزش و...را نیز شامل میشود.
@azmanegasht
آقای ضرغامی!
از قضا مساله بر سر قدرت نیست!
انقلاب اسلامی مسالهاش "انسان" است...
ذات انقلاب اسلامی با زندگی تکتک افراد، با هستی خانواده، با آرامش کودکان، با تکتک اخلاقیات گره خورده...
بله، طبیعی ست که انقلاب اسلامی با بیحجابی فرونمیپاشد
اما ریزریز، هرجا با مدرنیته همراهی کرده، یک کرمخوردگی به این سیب سالم زده
چه اقتصاد سرمایهداری باشد، چه الگوی دولت مدرن، چه بیحجابی و چه خانواده فروپاشیده...
حمله غرب هم به نوع اخیری به نام انسان انقلابی ست...که با تمدن سلطهگر غرب سر ناسازگای دارد، نه با قدرت امثال شما!
@azmanegasht
🔴اگر دعوا بر سر زندگیاست،قصاص، زندگی میبخشد...
ایده ی زندگی که این روزها بر سر زبان هاست، صدسالی است که در آرای غربیان با اهتمام نیچه تناوردهشد.
او، علیرغم آنکه ادیان ابراهیمی را متهم به سلب زندگی میکند، بر این باورست که چند آموزهی اسلام یعنی زندگی....
او میگوید سرکوب، آنگاه که زندگی و ادامهی آن را سلب میکند، معنا مییابد.
از همین رو، بر مسیحیت میتازد. چرا که مسیحیت بر این باورست که "با شریر مقاومت مکنید، بلکه هر که به رخسارۀ راست تو طپانچه زند، دیگری را نیز به سوی او بگردان (انجیل متی 5/ 39)." و به نظر وی، این گزاره، سرکوب کرامت انسان است و سرکوب آن، یعنی سرکوب زندگی....
او که اسلام را از حافظ و حسنالصباح میشناسد، بر این باورست که حکم جهاد در اسلام، برخلاف آموزههای مسیحیت، تو را به جنگ برای کرامت انسانیات رهسپار میکند و از همین رو، جهاد را "حکمی برای زندگی" برمیشمرد.
او اسلام سیاسی را هم بخشی از ایدهداشتن اسلام برای زندگی میداند.
یکی از مشکلات جهان غرب، دقیقا مسالهی انتقام است. حواشی "حدود انتقام" حقوقدانان و جامعهشناسان زیادی را درگیر این مساله کرده که مسالهی آنها، سیریناپذیری انسان در "عطش انتقام" و تعیین حدود آن است.
در این میان، برایان ترنر، محقق نیچهای انگلیسی، اذعان میدارد که "باید اهمیت سیاسی این گزاره کتاب مقدس درک شود که خداوند میگوید: انتقام از آن من است. و انتقام باید از عرصهی سکولار_آنگونه که در وضع فعلی غرب است_خارج شود."(Turner,1984:260)
اگرچه مسیحیت، عملا ایدهی خاصی برای حد انتقام در زندگی دنیوی انسانی ندارد، اما اسلام، بعنوان دین خاتم و دینی برای زندگی_نه فقط دینی برای مابعد مرگ_ حدود قصاص را معین کرده است.
و این، تفسیری است از آیه شریفه ۱۷۹سورهمبارکه بقره که " و قصاص، برای شما، زندگی است، باشد که بپرهیزید".
اگر دعوا بر سر زندگیست، قصاص، برای زندگی و بخشی از زندگیست....
✍مریم منصوری
@azmanegasht
🌱در حاشیهی دیدار حضرت آقا با بانوان
اگرچه تا کنون فرصتهایی برای دیدار حضوری حضرت آقا فراهم میشد که به دلایلی، عمدتا توفیق دست نمیداد، اما به دلیل بداعت این جلسه، عمیقا مشتاق حضور در این جلسه بودم که به نظرم رسید نفس حضور، دارای لطایفی است که فهم متفاوتی با بازنمایی رسانهای حاصل میکند و ذکر چند نکته در این باب را لازم میدانم.
اول اینکه امیدوارم این جلسه، به جنسیتزده شدن دیگر دیدارها و حذف بانوان از سخنرانی در دیگر دیدارها منجر نگردد.
دوم اینکه برایم جالب بود که حضرت آقا فرصت مبسوطی را برای شنیدن دغدغههای بانوان قرار دادند و به دوستان پشتیبان جلسه هم عرض کردم که خواهشا به طیفی فرصت داده شود که هیچگاه امکان یا فرصت حضور ندارد. به خصوص زنان خانهدار. چرا که امکان حضور افراد نخبه در دیگر جلسات فراهم است و امکان شنیده شدن بخش بزرگ زنانی که درگیر متن زندگی و شرایط عادی هستند، فراهم نیست و شاید یکی از بزرگترین مشکلات ما، نداشتن رویکرد همین طیف و ندیدن آنها در سیاستگزاریهاست. این مهم، دغدغهی برخی از پشتیبانان جلسه هم بود، اما شاید لازم است بیش از این، این طیف از زنان، خود شروع به صورتبندی مسائل و رساندن آن به گوش مسئولین نمایند و سیاستگزاران نیز نباید از این مهم دریغ کنند.
سوم مسالهی نحوهی ورود حضرت آقا به مقولهی جنسیت و زنان بود. علیرغم مباحث کاملا انضمامی و سیاستگزارانهی بانوان سخنران، و حتی علیرغم بازنمایی رسانهای از سخنان ایشان، بخش اعظم موضع حضرت آقا به تبیین کاملا علمی و نظری دربارهی مقولهی جنسیت، خانواده، زن و زوجیت اختصاص یافت. تا جایی که در برخی مواقع، حس میکردم بر سر کلاسی حاضر هستم که مبانی نظری این مقولات تدریس میشود. و بحث، تا جایی پیش رفت که ایشان، مباحث کاملا فلسفی همچون دیالکتیک هگل و موضع تقابلی ما با آن را مطرح کردند. این مساله، نشان از خلائی است که ایشان در این زمینه احساس کردهاند و آن، پرداخت جدی علمی و نظری به مبانی نظری در حوزهی زن و جنسیت است.
متاسفانه، فضای انقلابی مرتبط با این حوزه، مملو از کنشگریهای متکثری است که مبانی دقیق فلسفی و نظری ندارد و حتی در مقام سیاستگزاریهای رسمی نیز این مساله کاملا مشهود است. این خلا، در سخنرانیهای بانوان نیز کاملا مشهود بود. اما این که رهبر یک انقلاب به جای پرداختن به راهبردها، ملزم به بحثهای نظری میشوند و به ما مبانی نظری تدریس کنند، جای بسی تاسف برای نهادهای علمی، دانشگاهی و حوزوی است.
شاید یکی از دلایلی که حضرت آقا، اجازهی صحبت برخی دیگر از بانوان حاضر برای سخنرانی را ندادند نیز به همین دلیل بود. گفتارها عمدتا، صورتبندی دقیقی نداشتند و حاکی از آشفتگی جدی نظری در این حوزه بودند. علیرغم اینکه ما در مسائل زنان، نیارمند کنشگری جدی و فارغ از جنسیتزدگیهای منفی در عرصههای اجتماعی هستیم، اما به نظر میرسد، خلا نظری، ممکن است ما را دچار شیب تندی کند که ایشان دربارهی خانواده در غرب بیان کردند.
پ.ن: برسد به دوستانی که مکررا در جلسات متعدد، خود را نظریهورز این حوزه میدانند و نه تنها این چنددهه هنوز موضع نظریشان مشخص نیست، بلکه بارها در نظریهپردازی حضرت آقا در این زمینه در جلسات متعدد تشکیک کردهاند.
✍مریم منصوری
ادامه دارد...