eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
210 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
97 ویدیو
21 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5866364592585707387.m4a
2.48M
پرستوی دلم را باز هستی میان دلبران، تک‌تاز هستی به قربان پر و بال قشنگت چرا آماده‌ی پرواز هستی؟ ز گل های جهان ممتاز هستی شبیه نرگس شیراز هستی به هر سازی که فرمایی برقصم چرا با ما چنین ناساز هستی؟ تنت همچون حریر و، ناز هستی همیشه با دلم، دمساز هستی تو موسی یا که عیسای مسیحی؟ که از پا تا به سر، اعجاز هستی
می‌آید آن ماهی که مهری در دل و جان داشت تا آشکارا سازد آن رازی که پنهان داشت ماهی که مانده عکس او در برکه‌ی جانم هر شب به یادش چشم‌هایم سیل باران داشت زلف پریشانش به دست باد چون می‌داد دائم به خود مشغول و جمعی را پریشان داشت از هر زلیخا برده دل این یوسف مصری با این وجود او دل به سوی پیر کنعان داشت از خاطرم یک لحظه او بیرون نخواهد شد از خاطر آیا برده با ما عهد و پیمان داشت؟ دارم غمی جانکاه از هجران او در دل با وصل او ای کاش! دردم باز درمان داشت هرگز نگیرم دست کم اعجاز عشق آری باید به الطاف الهی نیز ایمان داشت ۱۴۰۲/۱۱/۰۱
امام جواد علیه السلام اسلام و قرآن را عمودی و عمادی اسطوره‌ی دین، الگوی انصاف و دادی سرسبز و خرّم شد ز هر دشتی گذشتی ویرانه‌ها آباد، هر جا پا نهادی اهل جهاد فی سبیل الله هستی در راه حق، چون کوه محکم ایستادی در سینه داری گر چه غم‌های فراوان بر دیگران بخشیده‌ای لبخند شادی در جامعه کرده چه نیکو وصف‌تان را فرزندتان مولای ما امام هادی هر کس طلب هر حاجتی از درگهت کرد با لطف و احسان و کرَم، حاجات دادی مولای ما! ای کاش! دست ما بگیری جز عشق‌تان، ما را نباشد توش و زادی از جود تو عالم به وجد آید همیشه آری! جواد ابن الرضا، آری جوادی
موم کردی سنگ دلم را با دلبری‌هایت تا معتکف شد در کویت
به هم ریخت فتنه‌ی چشمانت خانه‌ی قلبم را بگذار معتکف‌ات باشم
چشم بیمارت چه اعجازی می‌کند دخیل بسته‌ام به ضریح چشمانت
Audio_780679.m4a
4.15M
بی گل روی تو رونق به گلستانی نیست جز تو در گلشن جان، مرغ غزل‌خوانی نیست عشق تو کرده به پا در دل من، طوفانی در دلم، جز غم و جز بی‌سر و سامانی نیست فصل، فصل دل من بی تو به هم می‌ریزد؟ یا بهار از پی این فصل زمستانی نیست؟ بس که هجران تو بر شانه‌ی من سنگین است نای فریاد که نه، ناله و افغانی نیست دردها دارم و جز اشک نشد همدردم غیر لبخند تو بر درد که درمانی نیست طالع بخت من! از پرده برون آور سر شام هجران تو را موعد پایانی نیست!؟
Audio_227061.m4a
4.98M
می‌آید آن ماهی که مهری در دل و جان داشت تا آشکارا سازد آن رازی که پنهان داشت ماهی که مانده عکس او در برکه‌ی جانم هر شب به یادش چشم‌هایم سیل باران داشت زلف پریشانش به دست باد چون می‌داد دائم به خود مشغول و جمعی را پریشان داشت از هر زلیخا برده دل این یوسف مصری با این وجود او دل به سوی پیر کنعان داشت از خاطرم یک لحظه او بیرون نخواهد شد از خاطر آیا برده با ما عهد و پیمان داشت؟ دارم غمی جانکاه از هجران او در دل با وصل او ای کاش! دردم باز درمان داشت هرگز نگیرم دست کم اعجاز عشق آری باید به الطاف الهی نیز ایمان داشت
نه غرق شوی به بحر شادی، بسیار نه قایق دل به باد غم‌ها بسپار زیرا بوَد آسیاب دوران به مدار
voice.ogg
434.7K
نه غرق شوی به بحر شادی، بسیار نه قایق دل به باد غم‌ها بسپار زیرا بوَد آسیاب دوران به مدار
برگیم ولی چو قلب عاشق هستیم دل خوش به همین دَم و دقایق هستیم در دیده نشسته‌ایم و لایق هستیم