eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
211 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
97 ویدیو
21 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
حرفی ندارم، ناز کن خورشید آمد ماه من! چشمان خود را باز کن ۱۴۰۱/۰۵/۳۰
یارب سببی ساز که آدم باشیم بگذار که رسوای دو عالَم باشیم تو عشق منی، مرا چه حاجت به بهشت!؟ یارب مپسند اهل جهنم باشیم ۱۴۰۱/۰۷/۲۲
ما زاهد شب، شیر ژیان در روزیم بر فتنه و بر فتنه گران، پیروزیم گر امر کند سید علی، با موشک حیفا و تل‌آویو به هم می دوزیم ۱۴۰۱/۰۷/۲۲
(شعر سه نقطه...) 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کلیدواژه ها : ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ خویش را زن ! با خودت را داد زن زن! نزد و در داد بر بیداد زن زن! ۱۴۰۱/۰۷/۲۳-یکشنبه https://t.me/joinchat/Ja1nF17JInUxNjFk
یار همیشه ای از ما مخواه گفتن حتّی «نمیشه» ای ما کوه می کَنیم به دستان و تیشه ای مَردیم، روز سخت؛ هنرپیشه نیستیم بازیگران نقش، که دارند پیشه ای آن بحر پر خروش، همانیم و نیستیم آن قالب یخی و نه عکسی کلیشه‌ای از ما بترس روبَه مکّار گرگ خو! پروا کن ای شغال! ز شیران بیشه ای ای فتنه گر! بترس، مکن فتنه را به پا ما کوه آهنیم، نه بطری شیشه ای ما کیستیم؟ اگر نشناسی، برای یار در روز سخت یاور و یار همیشه ای آلاله های سرخ و شهیدان راه حق در گلشن امید، درختان ریشه ای گروه ادیبانه ۱۴۰۱/۰۷/۱۲
امید وصل دوباره شب شد و غم ها بلای جانم شد به پشت ابر، نهان ماه آسمانم شد غبار غصه چو کوهی نشست بر جسمم روان چو سرو چمان، راحت روانم شد به شوق وصل دویدم به صد امید اما فراق یار ز هر گوشه میهمانم شد چگونه وصف جمالت کنم، که چون دیدم ز وصف آن رخ ماه الکن این زبانم شد!؟ بیا که طاقت هجرت، دگر ندارم من بیا که از غم هجرت، ز کف توانم شد امید وصل تو باشد که زنده ام، گر چه ز بار هجر تو خم، قامت کمانم شد ۱۴۰۱/۶/۱۲
بهار من! ای مهربان! فرشته ی من! ای نگار من! باغم! گلم! بهشت من! ای گلعذار من! هستی دلیل بودن من، همچنان بمان ای هست من ز هست تو! صبرم! قرار من! سردم، خموده گشته و پاییزیم، بیا کی می رسی ز ره؟ گل من! ای بهار من! لختی بمان، که سیر ببینم جمال تو شمشاد من! سهی قد من! سایه سار من! لب تشنه ام، شبیه کویری که سال ها از دل برآرَد آه! بیا چشمه سار من! افتاده صد گره ز فراقت به کارها باز آ و باز کن، گرهی را ز کار من کی می رسد وصال؟ فغان از فراق تو! کی می رسد به سر دگر این انتظار من!؟ ۱۴۰۱/۰۷/۰۹
شیوه ی چشمان تو ای در سپهر قلب من، از مهر و ماهت مشتری! ای ماه مجلس گشته و کارت شده روشنگری! در قلب من توفان کنی، با غمزه ی چشمان خود ای شیوه ی چشمان تو، دل بردن و افسونگری!
محمد(ص) محبوب دل خالق یکتاست محمد(ص) بر خلق جهان سید و مولاست محمد(ص) قبل از همه ی خلق بوَد خلقت نورش گویا پدر آدم و حوّاست محمد(ص) گر گشت کلیم الله و در طور سخن گفت هر جا نگری طور، چو موسی است محمد(ص) گر مرده کند با نفسش زنده مسیحا شاگرد درش صد چو مسیحاست محمد(ص) حُسنش چه بگویم! که سَبَق برده ز یوسف حور و ملک است این!؟ مه زیباست محمد(ص) با آن همه خوبی، چه قدر ظلم و بدی دید! مظلوم تر از حضرت یحیی است محمد(ص) در جود و کَرَم، فضل و سخا نیست نظیرش بخشنده تر از بخشش دریاست محمد(ص) بر بخشش او چشم طمع دشمن او داشت از بس که کَرَم دارد و آقاست محمد(ص) بر خلق جهان چتر هدایت بگشاید امیّد همه در صف عقباست محمد(ص) پوشاند خدا بر قد او رَخت رسالت شایسته ی آن خلعت والاست محمد(ص) در فهم نگنجیده و در وهم نگنجد صورت بوَد انسان، همه معناست محمد(ص) نازل شده از جانب حق آیه ی تطهیر از رِجس و بدی جمله مبرّاست محمد(ص) بد خواه محمد(ص) به خدا دوزخیانند مردم! به خدا جنّت مأواست محمد(ص) دشمن به ستوه آمده هنگام نبردش جنگنده مگو، محشر کبری است محمد(ص) حق داده به او کوثر و شد دشمنش ابتر وقتی پدر حضرت زهراست محمد(ص) ما مدّعی عاشقیش بوده و هستیم مجنون صفتانیم و چو لیلاست محمد(ص) توصیف کمالش به زبان سخت محال است ممدوح همه عالم بالاست محمد(ص) مانند علی دور و برِ شمع وجودش عالَم همه چون صعوه و عنقاست محمد(ص) عشقش به خدا برده دل ازخالق یکتا در دلبری از خلق که غوغاست محمد(ص) فرمود خداوند که «ماکان محمد...» محبوب خداوند تعالی است محمد(ص) یا رب برسان نور دلش، مهدی(عج) او را در حسرت او بیشتر از ماست محمد(ص) ۱۴۰۱/۰۷/۲۳
پُر از نیلوفرم، امشب فلک! لختی مدارا کن که آید دلبرم، امشب کشد دست محبت، بار دیگر بر سرم، امشب متاز ای تیرگی! در پشت ابر نا امیدی ها برآرد از افق سر، باز ماه انورم، امشب حریفم، سخت دلگیر است از روزی که من دارم تماشایی بوَد لبخند، با چشم ترم، امشب چرا حال دلم را بد کنم با فکر بیهوده!؟ که از شب های دیگر شکر لله بهترم، امشب گرفتارم به توفان غمش، اما نی ام تنها دوباره تا سحرگه شد خیالش، یاورم، امشب در این کنج قفس گر چه گرفتارم، چه غم دارم!؟ هوایی گشتم از یادش، پُر از بال و پرم، امشب میان شعله ی عشقش، ز حسرت گر چه می سوزم برآیم همچو ققنوس باز از خاکسترم، امشب کویر تشنه ام، دارم عطش، محتاج لب هایش ز عشقش می کند لبریز، ساقی ساغرم، امشب شه شمشاد قدّان می گذارد پای در گلشن پُر از یاسم، پُر از نرگس، پُر از نیلوفرم، امشب مرا شوق وصالش زنده می دارد، ز هجرانش چه غم دارم!؟ که می آید نگارم، در برم، امشب ۱۴۰۱/۰۷/۲۸
ماه تمامم! از باده ی عشقت صنما! مست، مدامم دیگر نه نیازی است به باده، نه به جامم ای نام تو آغازگر و مطلع شعرم! ای یاد تو پیوسته بوَد حُسن ختامم! ای شیوه ی دل بردن ما رسم و مرامت! ناز تو کشیدن همه ی عمر، مرامم آن خال سیاهی که بوَد بر رخ ماهت صید دل من کرده و افکنده به دامم دیگر چه نیازی است به نامی؟ به نشانی؟ رسوای جهان گشته و در عشق بنامم ما اهل زمینیم و تو در کنگره ی عرش آیا که رساند به حضور تو پیامم؟ از ظلمت شب های فراقت چه بگویم!؟ از پرده برون آی دگر ماه تمامم! ذکرم شده هر لحظه دعای فرج ای جان! تقدیم حضورت، صلوات است و سلامم ۱۴۰۱/۰۸/۰۳
ماهم! بیا در سپهر عاشقی، ای اخترم! ماهم! بیا نازنینم! دلبرم! ای یار دلخواهم! بیا اختر تابان عشقم! ای دلیل راه من! کی می آیی؟ بی تو من حیران و گمراهم، بیا آتشی جانسوز دارد شعله های عشق من تا نسوزد عالمی را آه جانکاهم، بیا بی خیال نرگست، همچون بنفشه کی شوم!؟ از گلستان لبت گلبوسه می خواهم، بیا آه! از جور رقیبان، آه! از این چاه غم کی نجاتم می دهی از قعر این چاهم؟ بیا پایمال لشگر غم گشت، دشت سینه ام پادشاه قلب من! برگرد، ای شاهم! بیا ۱۴۰۱/۰۸/۰۴