eitaa logo
از سبوی عشق
245 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
140 ویدیو
22 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
صدای هوهوی باد به گوشش رسید. می‌خواست به هر زحمتی شده، به خودش تکانی بدهد؛ اما نتوانست. چشمانش را به سختی گشود. همه جا را تیره و تار می‌دید. چند بار پلک‌هایش را به هم زد و بدون اینکه سرش را تکان بدهد؛ زیر چشمی به اطرافش نگاهی انداخت. پیکر بی جان دوستانش دور و برش افتاده بود. می‌خواست فریاد بکشد و دوستان و برادرانش صدا بزند، اما به سختی فقط نفسی کشید.خون زیادی از بدنش رفته بود. احساس تشنگی شدیدی می‌کرد. قمقمه‌‌ی آبی کنارش بود. درش باز بود. نزدیک دهانش آورد، اما فقط مقداری خاک از آن خارج شد. به یاد روز عاشورا و تشنگی امام حسین علیه السلام و کودکان و یارانش افتاد. دست بر سینه نهاد و گفت: «السلام علیک یا اباعبدالله الحسین» و لبخندی ابدی بر لب‌هایش نقش بست. انگار به مراد خویش رسیده و در لحظه‌ی شهادت جواب سلامش را شنیده بود. ۱۴۰۲/۰۴/۲۸