به زلفت بگو
وقتی با نسیم
میرقصد
هوای دلم را
داشته باشد
عجب آشفته بازاری است
#محمد_رضا_قاسمیان
#خوشه_خوشه
#از_سبوی_عشق
۱۴۰۲/۰۲/۱۷
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
به نرگس شهلایت بگو
وقتی از صف مژگان
سان میبیند
دست تکان میدهد
خاری در نسیم
#محمد_رضا_قاسمیان
#خوشه_خوشه
#از_سبوی_عشق
۱۴۰۲/۰۲/۱۷
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
(۱)
زندگی مثل گل اگر زیباست
آب باید خورَد گل امیّد
زندگی با امید پابرجاست
#محمد_رضا_قاسمیان
#محفل_سه_گانی
#از_سبوی_عشق
۱۴۰۲/۰۳/۱۸
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
(۲)
شکر لله ز نسل سلمانیم
روبه از خشم ما هراسان است
شیرمردان مُلک ایرانیم
#محمد_رضا_قاسمیان
#محفل_سه_گانی
#از_سبوی_عشق
۱۴۰۲/۰۳/۱۸
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
(۳)
به خدا رسم ما حیا باشد
دلی از خود چرا برنجانیم؟
به خودی گل زدن خطا باشد
#محمد_رضا_قاسمیان
#محفل_سه_گانی
#از_سبوی_عشق
۱۴۰۲/۰۳/۱۸
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
(۴)
بر کف ما به راه حق جان است
وحدت ما مدار ایمان است
دشمن از دست ما پریشان است
#محمد_رضا_قاسمیان
#محفل_سه_گانی
#از_سبوی_عشق
۱۴۰۲/۰۳/۱۸
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
(۵)
شکر لله که ما مسلمانیم
پیرو دین و اهل قرآنیم
کوه صبریم و مرد میدانیم
#محمد_رضا_قاسمیان
#محفل_سه_گانی
#از_سبوی_عشق
۱۴۰۲/۰۳/۱۸
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
(۶)
ما قمرهای نسل خورشیدیم
راه ما روشن از شهیدان است
اهل ایمان و اهل توحیدیم
#محمد_رضا_قاسمیان
#محفل_سه_گانی
#از_سبوی_عشق
۱۴۰۲/۰۳/۱۸
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
(۷)
زندگی با امید شیرین است
میوهاش معرفت بوَد دین است
کار عالم جهاد تبیین است
#محمد_رضا_قاسمیان
#محفل_سه_گانی
#از_سبوی_عشق
۱۴۰۲/۰۳/۱۸
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
بی جلوهی جمال تو عالم قشنگ نیست
بی مهر تو به چهرهی عالم که رنگ نیست
بگذار تا که سیر ببینم جمال تو
تا بیش از این به دیده و دل، گَرد و زنگ نیست
هرکس به پای عاشق تو سنگ میزند
این پای لنگ را که نیازی به سنگ نیست
بالای سر که دست خودم را گرفتهام
تسلیم، را نیاز به توپ و تفنگ نیست
ما عاشقان صلح و تو مصلح، سخن تمام
گو با رقیب، جای جدل، جای جنگ نیست
دریا دلان و شیرشکاران بیشهایم
از شیرمان هراس و هراس از نهنگ نیست
گر امرمان کنی که سر از خصم، برکنیم
آنجا مجال ماندن و جای درنگ نیست
#محمد_رضا_قاسمیان
#از_سبوی_عشق
۱۴۰۲/۰۳/۱۹
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
میوزی همچون نسیم عشق و توفان میشود
ابر میگرید ز شوقت، فصل باران میشود
میگشایی نرگس مستت، چو هنگام سحر
مست بویت روز و شب، نسرین و ریحان میشود
رقص گلها با قیام تو قیامت میکند
شاخ شمشاد قدت وقتی خرامان میشود
در مسیر عاشقی، افتاده در کارم گره
ای که هر مشکل به دستت باز و آسان میشود!
با سرانگشتان پر مهرت اگر ننْوازیام
مثل تار زلف تو، قلبم پریشان میشود
آه! ای آرام جان! کردی چه با جان و دلم؟
کز فراقت، پیکرم چون جسم بیجان میشود
دردها در سینه دارم، از فراق روی تو
نازنینا! با نگاهت درد، درمان میشود
در سپهر قلب من، تابندهتر از ماه و مهر!
کی جمال انورت ماها! نمایان میشود؟
#محمد_رضا_قاسمیان
#محفل_شیدایی
#از_سبوی_عشق
۱۴۰۲/۰۳/۱۸
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
چون شیشه دل از غمت ترَک خواهد خورد
بر زخم دلم، بی تو نمک خواهد خورد
گر حسرت دیدار تو آرَد به زبان
آز دست عسس آب خنک¹ خواهد خورد
#محمد_رضا_قاسمیان
#از_سبوی_عشق
۱۴۰۲/۰۳/۱۹
۱_ درزمان قديم که يخچال نبود، خنكترين آب قنات در تهران، قناتى بود كه بعدها زندان قصر در آن ساخته و بنا شد. بعد از آن، هركس به زندان ميافتاد، ميگفتند رفته آب خنك بخوره.
و اين اصطلاح بعدها شامل همه زندانيهايي شد كه به زندان ميافتادند.
۲۰ خرداد ۱۴۰۲