هرچند که مدیون شهیدیم همه عمر
صد حیف! برای شهدا وقت نداریم
#محمد_رضا_قاسمیان
۱۴۰۱/۰۸/۰۹
مظهر ایثار
بر حضرت حق، دلبر و دلدار، حسین (ع) است
بر خلق خدا، سید و سالار، حسین (ع) است
عشقش به خداوند ازلی بود، ابدی بود
محبوب دل حضرت دادار، حسین (ع) است
آن سرو که پیش قدمش، خم شده طوبی
در گلشن هستی گل بی خار، حسین (ع) است
علم و ادب و خلقت و خُلقش، چو محمد (ص)
در دامن کوثر، دُر شهوار، حسین (ع) است
محراب عبادت شده سرمست دعایش
در میکده با دیده ی خونبار، حسین (ع) است
توفان زدگان را چه غم از نعره ی توفان!؟
آرامش هر جا دل بیدار، حسین (ع) است
کشتی نجات است، چنین گفته پیمبر(ص)
مصباح هدایت به شب تار، حسین (ع) است
فرمود حسین (ع) از من و من هم ز حسینم
حقّا که چنان احمد مختار (ص) حسین (ع) است
هر چند علمدار سپاهش بوَد عباس (ع)
بر ختم رسل(ص) باز، علمدار، حسین (ع) است
جبریل! بیا نعره ی «لاسیف» برآور
در معرکه چون حیدر کرار، حسین (ع) است
صد حیف! که روبه صفتان نقشه کشیدند
از کینه چنان شیر گرفتار، حسین (ع) است
در راه خدا، بگذرد از جان و عیالش
الگوی شرف، مظهر ایثار، حسین (ع) است
شد قبله ی دل های همه، کرببلایش
این دایره را مرکز پرگار، حسین (ع) است
دریای کرَم، جود و سخا بوده مرامش
آن کس که کند بخشش بسیار، حسین (ع) است
بسپار دلت را به حسین(ع) و به ابوالفضل (ع)
زیرا که شفای دل بیمار، حسین (ع) است
درهم بخرد روز جزا از همه حق، دل
چون گرمی بازار و خریدار، حسین (ع) است
با نرگس مستش کند ای کاش! نگاهی
چون عقده گشا، عاقبت کار، حسین (ع) است
ای منتظران! منتظَر(عج) از راه بیاید
چون منتظر مقدمش این بار، حسین (ع) است
#محمد_رضا_قاسمیان
۱۴۰۱/۰۸/۱۰
بیا ای مهر عالمتاب! عالم، بی تو ظلمانی است
بیا وقتی که می آیی، جهان از تو چراغانی است
جهان بی تو پر از جور و جفا و فتنه ها باشد
تهی از عدل و انصاف و صفات نیک انسانی است
همه رنج و همه آه و همه داغ و همه دردیم
طبیا! جز عنایاتت، کجا امّید درمانی است
بیا با دلو اعجازت، نجاتی بخش عالم را
چه یوسف ها که در چاه هوای نفس زندانی است!
صفایی در گلستان نیست دیگر بی گل رویت
اگر چه بلبل طبعم، به شوقت در غزلخوانی است
#محمد_رضا_قاسمیان
۱۴۰۱/۰۸/۱۵
سرشار ترانه، از غزل لبریزم
با یاد لبت، شور شکر می بیزم
برگرد بهار من! ببین حالم را
چون برگ که رقصان شده در پاییزم
#محمد_رضا_قاسمیان
۱۴۰۱/۰۸/۱۹
مهری تو و من چو ذره ای ناچیزم
از باده ی عشقت بنگر لبریزم
بر دیده ی من اگر قدم بگذاری
جان در قدمت به جای گل می ریزم
#محمد_رضا_قاسمیان
۱۴۰۱/۰۸/۱۹
شیرم من و از خطر نمی پرهیزم
هیهات! که از هجوم دَد بگریزم
چون کاوه ی آهنگر و رستم هستم
ضحّاک کُشم؛ صاعقه بر چنگیزم
#محمد_رضا_قاسمیان
۱۴۰۱/۰۸/۱۹
شعری؟ غزلی؟ شمیم جان آمیزی!؟
شیری؟ شکری؟ شراب شور انگیزی!؟
با آمدنت، مسیح، جان می گیرد
ای صبح امید! مثل رستاخیزی
#محمد_رضا_قاسمیان
۱۴۰۱/۰۸/۲۰
پاییز! بدان بهار بر می گردد
آن دلبر گلعذار بر می گردد
ای منتظران! فرج دگر نزدیک است
آن حجّت کردگار بر می گردد
#محمد_رضا_قاسمیان
۱۴۰۱/۰۸/۲۰
پیش چشمان سیاه تو، سحر، بی معنی است
بی خبر از خودم و بی تو خبر، بی معنی است
به گلستان به چه امیّد قدم بگذارم!؟
بی گل روی تو هر غنچه ی تر، بی معنی است
زلف مشکین تو افشان شده بر شانه ی تو
چون صبا، هوش مرا برده ز سر، بی معنی است؟
آن همه آه کشیدم که نگاهم بکنی
آه ما را نبوَد هیچ اثر؟ بی معنی است؟
پیش مایی و در آفاق سفرها داری
بی تو ای همسفرم! شوق سفر، بی معنی است
کاش! می شد به سر آید شب هجران دیگر
مگر امّید وصال تو دگر بی معنی است؟
#محمد_رضا_قاسمیان
۱۴۰۱/۰۸/۱۷
ارباب چشمانم
بیا فرمانده قلبم! بیا ارباب چشمانم!
بیا مهر درخشانم! بیا مهتاب چشمانم!
تو در چشمان من هستی، چه در خواب و چه بیداری
به یغما برده چشمانت، اگر چه خواب چشمانم
به هر جا بنگرم، تنها تو را بینم، نه غیر از تو
که گویی حک شده چشمان تو در قاب چشمانم
چنان چشمان تو برده دل از چشمان چشمانم
که می ترسم جهان ویران کند سیلاب چشمانم
ندارم طاقت دوری، فغان از درد مهجوری!
صبوری چُون کند این دل که بردی تاب چشمانم
#محمد_رضا_قاسمیان
۱۴۰۱/۰۸/۱۸
چون کوه، قَوی مقابل غم باشیم
گر زخم رسد، به زخم، مرهم باشیم
ما را چه غم از فراق!؟ قطعاً برسد
روزی که من و نگار با هم باشیم
#محمد_رضا_قاسمیان
فرزند ایرانم
آبم، زلالم، چشمه سارم، لطف بارانم
سبزم، شکوفایم، گلم، باغم، بهارانم
در سایه ام جاری بُوَد خوبی، محبت ها
سروم، پُر از نیلوفرم، بنگر به دامانم
آری! نی ام بیدی که می لرزد ز هر بادی
بحری خروشانم، چه باک از خشم طوفانم!؟
آئینه ام، آئین من، سرشار پاکی ها
از جنس نورم، اخترم، خورشید تابانم
درّم، طلایم، پُر بها گنجم، گرانقدرم
قدرم بدان از کف مده اینگونه ارزانم
سرمشق من، باشد بصیرت، درس فهمیدن
بر هر چه کج فهمی، تباهی، خط بطلانم
ای دوستان! بر فرق دشمن، صاعقه هستم
بر گردن اهریمنان، شمشیر برّانم
در رنجم از تهدید، از تحریم، از آزار
با این همه بر دردهای خویش، درمانم
من صورتم با ضرب سیلی، سرخ خواهم کرد
بر گونه تا دشمن نبییند دُرّ غلتانم
چتر محبت بر سر همسایگان دارم
یاد عراقی، سوری و اطفال افغانم
آزرده از داغ یمن، از داغ بحرینم
غمدیده، از داغ فلسطین، داغ لبنانم
از قارقارت، زاغ فتنه! گر چه در رنجم
آن بلبلم، کز عشق گل هایم، غزلخوانم
همچون سلیمانی و طهرانی مقدم ها
از نسل هادی، کاوه، رستم های دستانم
دارد نگاه ویژه ای بر من رسول الله(ص)
زیرا مسلمانی اصیل از نسل سلمانم
بگذار تا دشمن بسوزد از حسادت ها
فخر منی ایران، که من فرزند ایرانم
#محمد_رضا_قاسمیان
۱۴۰۱/۰۸/۲۴