eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
165.6هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال تعبیر خوابمون 👇🤍 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام وقت بخیریه سوالی داشتم کسی اگ اطلاعی داره جوابمو بده ممنون میشم من ازکانال یه
❤️🍃 سلام،خدا قوت ،با تشکر فراوان از شما برای اون خانم عزیزی که دکتر غدد خوب تو اصفهان میخواستن ،برای پسرشون که دیابت گرفته ،دکتر سعید بهراد منش ،فوق تخصص غدد هستن،خیابان آمادگاه،در اصفهان حرف اول رو میزنن،کارشون خیلی خوبه،من بچم مریضشونه، و تأییدشون میکنم،نوبت دهیشون اینترنتی هست و فقط ساعت ۸ شب چهارشنبه سایتشون باز میشه و برای یه هفته آینده نوبت داده میشه، 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 سلام به ههمه ی خواهر های صبور وگلم .ماه شب چهارده عزیز بنده ساکن قم هستم حتما یکی به نیت شما ویکی به نیت همه ی اعضای گروه حدیث شریف کسا را یا در حرم یادر جمکران میخوانم. به امید ظهور نور چشم زهرا ع یک گل صلوات بفرستیم. 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 (=^ェ^=): با عرض سلام و وقت بخیر میخواستم بپرسم.میشه بپرسین یه دعای یا چیزی هست که گره از مشکلم وا کنه. آخه هر چی دعا میکنم و به خدا و ائمه متوسل میشم جواب نمیگیرم. و الان دو سال درگیر این مشکلم هستم و یه ذره از گرفتاریم حل نشده. راستش به رفیقم چند تا چک دادم اونهم داد به بیرون.الانم گرفتار شدم.رفیقم هی امروز و فردا میکنه میگه مشکلم حل شد میدم و فردا میدم.هفته بعد میدم و....ولی همش حرفش دروغ میشه.نمیدونم چیکار کنم 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 رها جان واقعا ناراحت شدم برات یعنی من داستانتو با استرس می خوندم ولی اینو بدون عزیزم شوهرت دوستت داشته که طلاقت نداده حتی همون م‌وقع که اذیتت میکرد مطمئن باش داشته دنبال بهونه میگشته برای اینکه ثابت کنه بی گناهی می دونم سخته و اذیت شدی خیلی هم اذیت شدی ولی تو اون دخترو بخشیدی که زخم عمیق بهت زد پس بهتره شوهرت رو هم ببخشی و از خدا بخای دوباره مهرتون رو دوباره تو دل هم بندازه به خاطر دختر چون اونم میفهمه که رابطه تون سرده 😘☺️☺️ 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 سلام میناخانم اصلانترس شجاع باش زندگیتوبکن منم مثل شما بودم ولی الان اینقدرشجاع هستم اجازه نمیدم کسی حتی به دهنش بیادکه قبلانامزدداشتم خداروشکرشوهرمم وقتی میبینه اینقدرشجاعم افتخار می‌کنه اینقدربه این شوهرت مهربانی واینقدربالاببرش که همه ی فامیل بدونن چقدرخوبه ازاونی که هست بالاترش ببرمن الان 3فرزنددارم خیلی هم زندگیم عالیه شماهم خوشبخت بشی که میشی🌹🌹🌹 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 خانمی که گوشه ی ناخن بچه شون زخم است آبگوشت کله وپاچه خوبش است بادست بخورد وهمه ی انگشتهاش باآبگوشت خیس کند 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 سلام خوبید عزیزان من الان چن سال از ماشین لبا سشویی دو استفاده میکنم عالیه بخر انشا الله مبارکه 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 سلام خانمی که تو قابلمه روحی چغندر پخته قابلمه سیاه شده تو قابلمه روحی هرچی میخواهی بپزی مثل شلغم. لبو سیب‌زمینی تخم مرغ...... وقتی آب می‌ریزی تو قابلمه چند قطره آبلیمو هم بریز اونم بستگی به کوچیک بزرگی قابلمه داره قابلمه بزرگتر آبلیمو بیشتری میخواد وقتی که اونا پخته شدن قابلمه هات اصلا سیاه نمیشه که هیچ سفیدتر هم میشه چون آبلیمو اسیدی هست قابلمه رو سفید میکنه آب برنج هم ممکنه قابلمه رو سیاه کنه اگر آبلیمو به آب برنج اضافه کنی اصلا سیاه نمیشه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 نوجوان بسیجی دستش را به طرف مجید دراز كرد.  مجید دست او را در دستش فشرد و تبسم كرد و گفت: «بقایی هستم!» بعد قوطی كنسرو را به طرف او گرفت و تعارف كرد: - بسم الله.  نوجوان بسیجی قوطی كنسرو را گرفت و خیره تر از لحظات قبل به مجید نگاه كرد: - من شما را كجا دیدم برادر بقایی؟ - خُب،اگر شما خودت را معرفی كنی شاید یك چیزهایی به یادم بیاید.  نوجوان بسیجی لقمه ای را كه مجید به طرف او گرفته بود به دهان گذاشت.  هنوز در ذهنش به دنبال نشانی از آشنایی گذشته می گشت: - من هم آلو گردی هستم! بعد خندید و ادامه داد: «مطمئنم كه فامیلی ام را یادتان نمی رود.  هر وقت آلو دیدید، آلو گردی را یاد كنید!» مجید از رفتار ساده نوجوان بسیجی خوشش آمده بود.  دوباره برایش لقمه گرفت و كفت: «اتفاقاً فامیلی قشنگی است، اصلاً چه فرقی می كند؟ مهم این است كه زدیم به سیم آخر...! با آمدن عبدالله مجید پرسشگر نگاهش كرد: - چه خبر؟ عبدالله دو زانو نشست و زیپ بادگیرش را پایین كشید: - قرار شد با تیپ عاشورا برویم.  آلوگردی چشمان پر از تعجب خود را به مجید دوخت و گفت: چه جالب! من هم قرار است با تیپ عاشورا بروم! عبدالله كه شوخی اش گل كرده بود چشمانش را گشاد كرد و خندید: - نه داداش،عملیات جای بچه ها نیست! مجید ابرو گره كرد و لبش را گزید.  عبدالله دستش را به سینه گذاشت.  بعد خم شد و پیشانی آلوگردی را بوسید: - شوخی كردم رزمنده! اتفاقاً عملیات جای شما و دكتر بقایی است.  نه جای بنده سراپا تقصیری مثل من...  آلوگردی با شنیدن این حرف،ناگهان از جا بلند شد.  عبدالله حیرت زده نگاهش كرد و ناخودآگاه زیپ بادگیرش را بالا كشید: - چی شد؟ چرا یكهو فیوز پراندی؟! آلوگردی در حالی كه سعی می كرد به خودش مسلط باشد لبخند زد.  هنوز بهت و حیرت در صورتش پیدا بود: - گفتم كه شما را یك جایی دیدم.  شما دكتر بقایی هستید؟ فرمانده سپاه شوش! درست می گویم؟ مجید دست او را گرفت و لبخند زنان سر تكان داد: - حالا چرا تعجب كردی؟ یعنی به ما نمی آید بزنیم به قلب دشمن؟! عبدالله كه تازه فهمیده بود بدجوری بند را به آب داده،سرش را به زیر انداخت.  مجید قمقمه آب را به طرف او گرفت و لبخند زد: - بخور آقا عبدالله برای ضعف اعصاب خوب است.  فقط مواظب باش هیچوقت اسیر نشوی، چون مجبوریم كُلِ منطقه را از نیرو خالی كنیم...  آلوگردی قطره اشكی را كه گوشه چشمش جا خوش كرده بود، پاك كرد.  مجید دوباره لقمه ای برایش آماده كرد و گفت: «بخور تا قدرت بگیری.» رمز عملیات طریق القدس اعلام شده بود.  هوای آذر ماه سوز داشت و نم نم باران بوی خاك خیس خورده را به مشام می رساند.  از هر طرف صدای رگبار گلوله و انفجارهای پی در پی به گوش می رسید.  فرمانده گفته بود دهكده مگاسیس باید از دشمن باز پس گرفته شود برای همین بود كه گروهان به طرف غرب سوسنگرد راه افتاد.  - برادرها مواظب باشند، اینجا كانالهای فرعی زیاد است.  اگر اشتباهی بروید گم می شوید...  همه هشدار راهنمای كانال را شنیده بودند.  عبدالله گاهی مجید را صدا می كرد.  همه جا تاریك بود و می خواست مطمئن بشود كه فاصله زیادی با هم ندارند.  هر چه جلوتر می رفتند رگبار گلوله ها در ارتفاع كمتری از بالای سر آنها می گذشت.  عبور از كانال به سختی انجام می گرفت.  خاكریزهای عراقی زیر نور منورها به خوبی پیدا بود.  در این میان راهنما ناخودآگاه فاصله اش را با ستون نیروها بیشتر كرده بود.  صداها در میان شلیك تیربارهای عراقی به سختی به گوش می رسید.  ناگهان صدایی بالاتر از همه صداها نیروها را متوجه كرد: - راهنما شهید شد! خبر دردناك بود عبدالله چند بار اسم مجید را با صدای بلند فریاد كشید.  همه در گیر نبرد بودند.  مجید رفته بود و عبدالله خوب می دانست كه در این اوضاع دیگر نمی تواند او را پیدا كند.  برای همین با اولین گروه برای شكار تیر بارچی های دشمن به راه افتاد.  خبر سقوط خاكریزهای دشمن خیلی زود به گوش رسید.  سربازان عراقی در حالی كه دستها را پشت سر گذاشته بودند.  دسته دسته اسیر نیروهای اسلام شدند.  چهار ساعت از شروع عملیات می گذشت.  عده ای از نیروها متفرق شده بودند.  عبدالله نشسته بود و به جایی دور نگاه می كرد.  ناگهان از جا نیم خیز شد.  گلویش پر از طعم باروت بود.  آنچه را كه می دید باور نمی كرد.  فریاد كشید: - دكتر آقا مجید! مجید با شنیدن صدای آشنا برگشت.  با دیدن عبدالله لبخند زد.  خسته و خاك آلود همدیگر را در آغوش گرفتند.  حرف های زیادی برای گفتن داشتند، امّا وقت تنگ بود.  ... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 اگر فرد مجردی دوست دارد كه ازدواج كند سـه روز روزہ بگیرد در هر شب آن پیش از رفتن بـه رختخواب 21 باراین آیات را از سورہ «فرقان» بخواند و از خداوند بخواهد تا خواستـہ اش را برآوردہ سازد خداوند امر ازدواج او را آسان میكند. «والَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا ﴿74﴾ أُوْلَئِكَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَیُلَقَّوْنَ فِیهَا تَحِیَّةً وَسَلَامًا ﴿75﴾ خَالِدِینَ فِیهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا» ﴿76﴾ منابع: مستدرك الوسائل، ج14، ص211 برای محبوبیت در میان مردم «وَإِن يُرِيدُواْ أَن يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللّهُ هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ ﴿۶۲﴾ وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا مَّا أَلَّفَتْ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿۶۳﴾» هر کس با ایمان این آیات را در روز جمعه اول ماه رمضان مابین نماز ظهر و عصر در وقتی که با طهارت باشد بر سه قطعه از پارچه بنویسد: یکی سبز، یکی زرد و دیگری سرخ. و آنها را با خود دارد هر کس او را ببیند دوست گردد. منابع: خواص آیات قرآن کریم ص۸۴ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
8.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️🍃 سلام عزیزم این اخیرا برنامه تلویزیون بوده بزارین برای خانمهایی که میخوان باردار بشن و مخصوصا ۴۰ ساله ها
❤️🍃 سلام. دوستان کسی هست راهنمایی کنه ی پسر دارم تک فرزنده رفته خدمت. آموزشی بیرجند بوده. خدمت افتاده تپه طالب خان از مرزهای زابل خیلی ناراحتم😔 اونایی ک بچه دارن میفهمن چی میگم بعد فقط همین یدونه بچه رو دارم. جایی ک هست فرمانده و درجه دار ها ادمای منصف و خوبی نیستن😔😔 میخام انتقالیش بگیرم از این استان در بیاد. ولی نمیدونم باید چکار کنم. ترا خدا اگر کسی هست زودتر راهنماییم کنه. اجرتون ب امام حسین نیروانتظامی مرزبانی هست. البته خودش انتقالی برای بوشهر زده نمیدونم جواب ب خودش بدن یا ن؟ اگر بیاد جواب انتقالی چند وقت بعد ثبت انتقالی میاد😔😔 ادمین عزیز میشه لطفا پیام من رو زودتر بزارید🙏🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ببخشید یه سوال دارم.من تازگیا متوجه شدم شوهرم داره بهم خیانت میکنه.هیچ راهی هم ندارم که طلاق بگیرم چون بچه دارم و درآمدی ندارم.حالا ازتون خواهش میکنم بگید چیکار کنم که به آرامش برسم؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ باسلام خدمت شما و گروه خوبتون یک سوالی دارم اگه دوستان راهنمایی کنید یکدنیا ممنون میشم خواهرم دماغش گوشتی و دوست داره که دماغش روی فرم باشه اما هزینه عمل رو نداره خیلی افسرده شده براش ژل بینی سفارش دادم استفاده کرد اما هیچ تاثیری نداشت لطفا بگین که بدون عمل میشه کاری کرده چون برا ش خواستگار میاد میره دیگه ممنون از شما ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ باسلام خدمت شما و گروه خوبتون یک سوالی دارم اگه دوستان راهنمایی کنید یکدنیا ممنون میشم این سوالم اورژانسی هست اگه یک چشم پزشک خوب در مشهد می شناسه معرفی کنه حقیقتا دختر خواهر ۱۹ سالشه واز بچگی مادر زادی دوتا چشمش انحراف داره الان میخوان عمل کنه کسی هم چنین موردی داشته که با عمل خوب شده باشه چون واقعا پول عمل رو به سختی جورکردن نمیخوان که دوباره انحراف برگرده ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ باعرض سلام خدمت همگی به خصوص ادمین کانال که خیلی زحمت میکشن🙏 عزیزان لطفا هرکسی درموردسوال من هراطلاعاتی داره خواهش میکنم صادقانه بگه چون خودم واقعا هیچ اطلاعاتی دراین زمینه ندارم دخترم میخواد تخمک اهدا کنه میخواستم بدونم ضرری نداره برای خودش چون بچه هم نداره ی ازدواج ناموفق داشت که به خاطر همین بچه دارنشدن ازهم جدا شدن البته مشکل ازطرف پسربود حالا دخترم میخوادتخمک اهدا کنه ولی من راضی نیستم میگم شاید بعدا ضعیف بشه خودش دیگه نتونه بچه داربشه ولی خودش میگه نه اینطورنیس ثواب داره دل خانواده ها شادمیشه نمیدونم چیکارکنم لطفا راهنمایی کنید ممنون ازهمگی🙏 دعاگویتان هستم شماروقسم به حق این ماه عزیز برای خوشبختی وحاجت دل دخترم ورفع گرفتاریش دعا کنید 🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ب حبیبه خانم گل و دوستای مهربون و دلسوز. من یک سال و شش ماهه عمل بینی انجام دادم اما پوست صورتم ضخیمه ب خاطر اون ورم بینیم نخابیده.دکتر گفته کورتون بزنم .اما میگن عوارض داره .کسی تا ب حال کورتون تزریق کرده؟و اینکه برای ورم بینیم چیکار کنم ؟ 👇❤️ @adminam1400
❤️❤️❤️ هیچ وقت به گوشی عباس دست نمیزدم ولی اون روز بلافاصله بعد از رفتنش موبایلش رو برداشتم و رفتم توی پیامهاش .. اسم نرگس رو مامان پسرم سیو کرده بود .. دستهام میلرزید .. پیامهای اخیرشون رو خوندم .. نرگس تو همه ی پیامهاش عباس رو عباس جونم خطاب کرده بود . دلم میخواست الان نزدیکم بود و تکه تکه اش میکردم .. آخرین گفتگوشون همین یک ساعت پیش بوده که نرگس گفته بود نگرانم بچه به دنیا بیاد و یک دونه لباس نداره تنش کنیم .. عباس جواب داده بود نگران نباش نرگس گلی فردا میریم هر چی لازمه میخریم .. دیگه چیزی نمیدیدم .. عباس .. عباس من .. به کسی غیر از من هم گفته بود گلی ... مگه من فقط گل عباس نبودم .. دیگه حتی یک ثانیه نمیتونستم و نمیخواستم عباس رو ببینم .. سریع ساک کوچکی برداشتم و وسایل شخصیم رو جمع کردم .. در تمام این مدت اشکهام بی اختیار میریخت و باعث کند شدن کارم شده بود .. وسط سالن مانتو میپوشیدم که عباس برگشت .. با تعجب نگاهم کرد و پرسید مریم .. چی شده .. چرا گریه میکنی .. قدمی به سمتم برداشت که بلند داد زدم سمت من نیا .. عباس هم با صدای بلند پرسید چی شده؟ کی بهت حرفی زده؟ با دست اشاره ای به موبایلش کردم و گفتم اون ... حرفهای خصوصیت با نرگسسس گلییی جونت رو بهم گفت .. 👇👇👇 ادامه 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2 داستان عباس و مریمه ها😍🙈👆🏻 ترکونده کل رو💪🏻 کاملش سنجاق شده😍🔞
فرزندتان را به یک سفر جذاب✈️🚀 در دنیای استایل دعوت می کنیم. طراحی های خلاقانه📝 رنگ های جذاب🌈 تضمین کیفیت💯 اگر میخوای کوچولوهاتون با سبکی منحصر به فرد، شیک و متفاوت 😍✌️با دیگران شکوفا بشه و تمامی نگاه ها🧐 رو به خودش جلب کنه همین الان بزن روی لینک آبی و وارد کانال شو👇 https://eitaa.com/joinchat/775422661Ce97780fac1
❌ شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی بهترین مادر دنیا هم میشی بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞 https://eitaa.com/joinchat/2311979298C8b0197e42c کانال مخصوص میباشد❌❌❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره ❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۵۲۷🌼 @azsargozashteha