eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
164.6هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال تعبیر خوابمون 👇🤍 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃 سلام وقتتون خوش من خانمی ۴۰ ساله هستم خانواده ای پر جمعیت هم داشتم هیچ وقت فکر نمیکردم ک بتونم با مردی خوشبخت بشم هر چ خواستگار یا پیشنهاد داشتم جواب رد میدادم وازدواج را اصلا قبول نداشتم ک برم با مردی زیر یک سقفی قبول کردنش برام سخت بود میگفتم اختیاردار واس خودم نگیرم تا اینک بالاخره یکی از اقوام از طریق خانواده اش ب خواستگاری من اومدن ومن قبول نمیکردم تا اینکه خانوادم بنا ب دلایلی منو راضی کردن (البته ناگفته نماند ن اینک خودمو از دیگران بهتر یازیادترمیدیدم ن اصلاا)البته ۶سال تقریبا طول کشید منم باتوکل برخداوند و معصومین علیه السلام فقط یک شرط داشتم( مهریه ) با مهریه ای ک خودم تعیین کردم ک خانوادم قبول نمیکردن بهر حال قبول کردن ک من مهریه ام را یک قرآن ب نیت یکتای خداوند ۵شاخه گل نرگس ب نیت پنج تن و زیارت امام رضا ع و همیشه باید هوای ادم های نیازمندرا داشته باشه البته تا جای ک بتونه الان ۲۰سال از ازدواجمان میگذره و همه چی خوب بوده خدا را شکر وثمره ی زندگی ما ۳ فرزند بودن ک یکی از بچه هام عمرش ب دنیا نبود 😭فوت شدن متاسفانه... حرف من اینه ک باید تو زندگی درک وفهم داشت زندگی سردی و گرمی داره ولی این ماییم ک تعیین میکنیم ک چطوری با زندگی وروزگارکناربیاییم اگر واقعا قصدمون زندگی کردن باشه توکل کنید بخدا وبشناسید تا حدی طرف مقابلتون ادم ها کامل نیستن از بیشتر لحاظ ها باید همدیگر را درک کنیم احترام بگذاریم گذشت کنیم محبت کنیم کوتاه بیاییم نباید سرجنگ با یکدیگر داشته باشیم با ی برخورد نباید لجبازی و توهین کنیم وزندگی هامونو با دیگران مقایسه کنیم یا بگم فلانی ایطور این کارو برای خانومش کرد تو نکردی هیچ وقت طرف مقابلمونو با بی عرضه بودن تشبیه نکنیم توکل بر خداوند و محبت معجزه میکنه دل سنگ هم اب میکنه همدیگر را دوست داشته باشیم خداوند را سپاسگزارم هیچ وقت تا اونجایی ک امکانش هست حرف جدایی نزنید قصدتون ب خوب زندگی کردن باشد خونه وخونواده باید پر از آرامش وامنیت باشند اجازه ندین دیگران تو زندگیتون دخالت کنن اگر حرف بحثی داشتید لازم نیس فورا یا قهر کنید یا ب خانواده ها و دوستاتون بگین عاقل باشیم برپایه صداقت وراستی پیش بریم ی زره سیاست داشته باشید ایرادهای بی جا هم نگیریم توقع ها کم شود گلگی اصلاا عیب و ایراد خانواده ها را تو سر هم نکوبیم سرزنش اصلاا هر دو طرف مسولیت پذیر باشیم و زندگی را سر سری نگیریم زندگی همیشه گل و بلبل هم نیست کنار بیاییم سازش داشته باشیم نزاریم دیگران عیب ایراد رو طرف مقابلمون بزاره زیر بد همدیگر نریم مخصوصاا در مقابل خانواده هامون با احترام با یکدیگر برخورد کنیم برای همدیگر ارزش قائل باشیم سخت نگیریم تا سخت نگذره زندگی برما زندگی وقتی قشنگ میشه ک با هم رفیق بود ی وقتای از هم تشکر کنیم گاهی برای هم هدیه ای بخریم وقت بزاریم حرف بزنیم با هم باید ذوق زندگی داشت وخدا را شکر کنیم دعای خیر کنیم در حق همدیگر صبر وو حوصله بایدداشت تکیه گاه هم باشیم در سختی ها و دشواری های روزمرگی زندگی راز دار هم باشیم ول جارو جنجال و جروبحث راه نندازیم کینه ای نباشیم تکبر و غرور و حسادت زندگی را ب گند میکشونه براتون آرزو میکنم خوشبختی وشادی و آرامش و سعادت و آبرو و عزت وبرکت ... مهربان باشیم خدا ترس باشیم عزت نفس داشته باشیم ببخشیم بگذریم از زمین و زمان طلبکار نباشیم تقصیراراگردن طرف مقابلمون نندازیم همش درحال مقایسه کردن نباشیم باکنایه حرف نزنیم برای خودمون هم ارزش قائل باشیم زندگی اصلا سخت نیس اگر سخت نگیریم معرفت ومردونگی داشته باشیم ک کاری ب جنسیت نداره زندگیتون زیبا و قشنگ...
🔴 امام خمینی: من وعده پیروزی به شما می‌دهم. از هیچ ابرقدرتی نترسید و از هیچ تبلیغاتی خوفی نداشته باشید. ما راه خودمان را می‌رویم و آن راه خداست.  ۱۴ خرداد ۱۳۵۹
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام به همه امیدوارم حال دل تون خوب باشه راستش من یه ساله نامزد کردم با همسرم توی
پاسخ اعضا 🌙🌸 ‌ سلام دوست عزیزی ک گفتید مذهبی نیستید شیعه هستید و خواستگار اهل سنت دارید عزیزم ایا شما اهل یه منطقه هستید؟یا نه چون اگر اهل یه منطقه نباشید جدای از تفاوت مذهبی تفاوت ادابو رسومو فرهنگم دارید درسته شما میگید مذهبی نیستم اما جایی برسه ک یه عده دور هم باشن وخدای ناکرده بخان عقاید شما رو ب ریشخند بگیرن ایا میتونین تحمل کنین اونجاست ک غیرتتون بجوش میاد تو همین کانال خواهری گفتن خونواده ما مذهبی هستن پدرشوهرم خونواده و نمازخوندنمونو مسخره میکنه و ایشون عذاب میکشیدن یا یه دوست دیگه ک شما رو راهنمایی کردن گفتن پدرم هر وقت میریم خونه شوهرخالم ک اهل تسنن هی حرف مذهبو میکشن وسطو مثلا میخان امرب معروف کنن عزیزم من نمیگم باهاشون ازدواج نکن هرچنددلم برای پدرو مادرتون میسوزه چون برای ب ثمر رسیدن بچه ها کلی زحمت میکشنو ارزوها دارن اما حداقل یه مشاوره چند جلسه ای ۲تایی برید 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام دوست عزیزی ۲۴سالتونه و با همسرتون دکترا میخونیدو ایشون درونگران برعکس شما عزیزم هیچوقت۲تا همسر ۱۰۰در۱۰۰مثل هم نمیشن اصلاب صلاح شما نیس جدایی من ب اندازه موهای سرم خانومایی میشناسم ک برونگران و همسرشون درونگرا ک تازه این عیب کوچیکشونه مگه خودتون مشاهده نکردید خیلی از بانوان همسراشون باهاشون بیرون نمیان ودرونگران من خودم یکی ازاونام با این تفاوت ک من اهل نماز شبم ولی همسرم حتی یومیه شم نمیخونه و مشکلاتی ک اگرخانوم دیگری داشت صدها بار جداشده بود و این مشکل کوچیکمه ک اصلا ب چشم نمیاد اینا رو گفتم ک فک نکنی درکت نمیکنم نکن خواهر حیفه این زندگی مشترک و رابطه خوب بین شما 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام دوستی ک پرسیدید ایا بدون عصب کشی میشه دندون روکش کرد بله من ۲۰سال پیش این کارو کردم و خدارو شکر راضی هستم 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام عزیزی ک گفتید همسرتون بعد بارداریتون گفته بچه رو نمیخاد و سقطش کن و ۲بار نامزدی ناموفق داشتن اگر خرجی نمیده و پول تو جیبی ب شما نمیده بخاطر اون ۲تا تجربه بد قبلیه حتما احساس میکنه قبلیا تیغش زدن میخاد ب شما ک رسیده زرنگ بازی دربیاره و تغییر رویه بده میدونم سخته عزیزم ولی ایشونو یکم درک کنید تا بیاد ب زن جماعت بعد۲تا تجربه بد اعتماد کنه یکم زمان میبره بچتونم سقطش نکنید بذارید بدنیا بیاد ببینید چطور برا باباش عزیز میشه من با یه خانومی حرف میزدم سومیو ناخواسته باردار شد همسرش گف سقطش کن تو بارداری کامل باهاش قهر بود بچه بدنیا اومداقاهه از ترس پدرشوهره رف بیمارستان بعد تولدم اصلا ب بچه نیگاه نمیکرد همین ک بچه یکم بزرگتر شد الان جونشم براش میده اگر همسر شما واقعا میخاست ک سقط کنید اینقد می ایستاد تا سقطو انجام بدین ن اینکه بره سفر بنظرم هر مسئله ای ک ایشون دارن بخاطر ۲تا خاطره و تجربه بدقبلیه اصلا ب پدرشوهرتون نگید صبوری کنید عزیزم درست میشه همه چیز بعد بچه اعتمادش ب دوام زندگی مشترکتون بیشتر میشه و براتون خرجم میکنه بعد میگیدچقد راهنماییم درست بود😅 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌ سلام خدمت خانمی که مهریه ش ۱۵ سال پیش بخشیده و الان پشیمونه خانمی اگه مهریه به صورت هبه یا بذل بخشیده باشید قابل مطالبه هست و میتونید برای برگشتش پیگیری کنید عزیزم حتما اینو بزار واقعا از بعضی دختر خانمها و خانواده هاشون متعجب میشم مثله آقا پسری گفتن پدر دختر خانم گفتن ۵۰۰میلیون پول بده 😳😳😳😳پسرت نمیتونه خرج زندگی بده یعنی که چی.یا دختر خانمی گفتن آقا تو مسیر محل کار دیدن و پسندیدند و قرار چند ماه دیگه قراره عقد کنن .شرایط ضمن عقد رفتین پیدا کردین گزاشتن واقعا من شرایطط خوندم‌ خجالت کشیدم😳😳😳اینارو از کجا آوردی همه شرایط با زوجه باشه عزیزم اینارو نگی پسره میره پشت سرشم نگاه نمیکنه از ما گفتن😐😐😐 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام وقت همگی بخیر میخواستم جواب خانمی رو که راجع به بخشیدن مهریه پرسید بدهم،باید ببینیم مهریه چطور بخشیده شده اگر ابرا مهریه انجام داده باشید دیگر قابل رجوع نیست ولی اگر هبه کرده باشید می توانید رجوع کنید و دوباره بگید مهریه ام رو میخواهم ،معمولا دفترخانه ها یکی دونفر شاهد از اقوام خانم می خوان که در جریان قضیه باشن وبعد حرفی داخلش نباشه که خانم احساساتی تصمیم گرفته و بعد پشیمون شده 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام حبیبه جان وقت بخیر دوست عزیزی راجع به ماسک عسل وقرص آسپرین برای صورت که من درگروه گذاشته بودم سوال کردن والله نمیدانم دربارداری هم میشه انجام داد یا نه هرچی باشه قرص آسپرین یک دارو هست وشیمیایی شایدبرا جنین خطرناک باشه عزیزی که سوال پرسیدن بهتره که تازایمان صبرکنن خیلی ممنون هستم از دوست عزیزی که راهنمایی کردند برای ارتروز مادرم که پیوند کلیه انجام داده خدا خیرتان بدهد انشاءالله حاجت روا شید ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 ستاره چند ماه دیگه هم گذشت و هم زمان چهارتا از دخترها فامیل خودم باردار بو
❤️🍃 ستاره مامانم اومد و من رفتم خونه بی هوش شدم تا عصر. هر روز که می رفتم خونه اول لباسها مو در میاوردم  می ریختم ماشین  بعد یه ملافه  پهن می کردم رو تخت و می خوابیدم.. عصر علی منو میبرد بیمارستان هر وقت توی خونه بودم صدای گریه مهرناز توی گوشم بود..  اون روز  داشتم تو محوطه  با علی می رفتم به سمت داخل بیمارستان ولی بخاطر بیداری  و راه رفتنها دیشبش  دولا دولا راه می رفتم ... کمرم درد می کرد. احساس می کردم بخیه هام داره کنده میشه. ساعد دست علی رو با دستم گرفتم. احساس کردم الان دلش بحالم می سوزه و کمکم  می کنه  ولی اون یهو با اخم برگشت نگام کرد و گفت چرا مثل پیر زنها راه میری. گفتم درد دارم. کلافه شد و جلو جلو تند رفت و ازم فاصله گرفت. ... خلاصه روز پنجم مهرناز بود همه بچه ها مرخص شدن بجز مهرناز... آخر روز یازدهمش  علی ا مد امضا داد و مرخص کرد و تو خونه مراقبش بودیم تا زردی از بین رفت. خیلی بی تجربه بودم. مثلا علی می گفت هیچی نباید به بچه بدین بجز شیر خودت. مامانم می خواست گاهی قنداب  بده... یا ترنجبین  و ... ولی من نمی زاشتم می گفتم علی مدیونم کرده. زبون مهرناز همش بیرون بود تازه الان می فهمم بچم تشنه بود و اگه می زاشتم مامانم بهش آب جو شیده  یا ترنجبین و ... بده شاید بیشتر دسشویی می کرد و زردی بالا نمی رفت..... چون بعد ها که حالا بتون میگم کی ،دکتر بهم گفت بخاطر شیر خودت بچه هات زردی میگیرن  و نباید اول شیر خودت رو می خوردن.... خلاصه بعد از بیمارستان مامانم یواشکی بهش این چیزهای قدیمی  ها رو می داد که من بعدها فهمیدم. همون شد که زردی بچم از بین رفت. .روز های   سختی بود. بدخلقی های علی. خیانتش  و تحمل آون شرایط... مهرناز شب ها نمی خوابید. و من به شدت اذیت میشدم  . به کارها نمی تونستم برسم. مامانم طفلی  بخاطر بد خلقیهای علی خونمون نموند.صبح ها میومد. و من بچه رو بهش می دادم و بی هوش می شدم. و حدودا دو و سه بعد از ظهر بیدار می   شدم میدیدیم   خونه مرتب و تمییز نهار آماده و مهرناز خواب خواب.... وقتی بیدار می شدم قبل اومدن علی مامانم می رفت. الهی دور ش بگردم. الهی خدا همه مادرها رو حفظ کنه. حتی یبار از علی پیش من گله نکرد. در ضمن خونه بابا م تا خونه ما کمی دور بود و دوبار باید سوار تاکسی میشد.. کرایه تاکسی و سختی مسیر و .... خدایا به همه مامان ها سلامتی و طول عمر با عزت بده. .. خلاصه به قول زنعموم  یه زی زی گولو  می گفتم و همه چی ردیف می شد. به لطف مامانم..         مهرناز کم کم یه ساله می شد و من از تنهایی خودم   که با وجود خواهر و برادر ازبچگی داشتم بیزار بودم چون فاصله سنی من با اونها زیاد بود و من تهتغاری  بودم. همیشه تنها. از طرفی علی و خواهر برادرهاش پشت سر هم بودن و باهم صمیمی و پشت و حامی هم بودن. دلم می خواست مهرناز هم مثل من تنها نمونه. به علی هم گفتم اونم استقبال کرد و وقتی مهرناز یه ساله بود من دومین  بار باردار شدم.  من اصلا تحمل غصه خوردن مامان  و بابا م رو نداشتم و از طرفی غرور ی داشتم که نمی خواستم بین همه شکسته شدنم  علنی بشه. پس رفتارها و خیانت های علی رو تحمل می کردم و هیچ سیاست شوهرداری  هم بلد نبودم و فقط تحمل می کردم و همیشه دلخور از علی... و روز به روز به اون سرد تر میشدم و با آون بودن برام عذاب آور تر  میشد. از طرفی نیازها ی اون زیاد بود و من بی تجربه و بی سیاست انگار شوهرمو ول کرده بودم. فقط پاسخگوی نیاز هاش بودم. مثلا یبار  دیدم پای کامپیوتر فیلم بد جور نگاه می کنه. یا یواشکی با دخترها تو اتاق تلفنی حرف می زد و من رو داغون می کرد. و منم گاهی باهاش دعوا می کردم و  گاهی گریه گاهی سکوت و .. روزها می گشت. ..  و اوقات دیگرش رو هم با مادرش می گزروند. .. مامانش خرید داشت. مامانش پیاده روی می خواست بره. مامانش مهمونی می خواست بره. و ما آخر هفته ها اول مطمین میشدیم مامانش کاری با علی نداره بعد ما می رفتیم به خانواده من سر می زدیم علی ارشد قبول شد و پول ثبت نام دانشگاه آزاد رو نداشت. غصه دار شد. بهش گفتم طلاها بفروشیم برو ثبت نام کن و ثبت نام کرد. ..مهربانو هم بدنیا اومد  زایمانی به شدت سخت  و بدخلقی های علی ... تکرار تاریخ. البته زردی هم داشت و ولی بستری نکردن. روز بعد زایمان مرخصی نکردن چون تب داشتم و می گفت خوب نیستی ولی علی رو التماس کردم رضایت بده  منو ببره خونه. چون دلم واسه مهرناز تنگ بود.  وقتی رفتم خونه و مهرناز مهربانو رو که دید گفت این چیه؟؟ اون موقع 21 ماهه  بود. . خلاصه برای من همچنان اون زندگی تلخ ولی با حضور دوتا فرشته معصوم می گذشت.  یه شب بچه ها زود خوابیدن.  لباس عوض کردم و به خودم رسیدم به علی گفتم بیا باهم باشیم. گفت باید برم پیش مامان حوصله اش سر رفته. پیام داده بیاین بالا. گفتم بچه ها خوابیدن  نمیشه تنهایشان بزاری.  گفت تو نیا خب من میرم و رفت...
این تقریبا کار همیشه ش بود.  یادم یه شب هر دوتاشون گریه می کردن و یکی توی بغلم و یکی  رو پام  تکون می دادم.... و علی توی بالکن در حال حرف زدن با تلفن بود و غش می کرد از خنده و قهقه....  بچه ها من شاید از اول با سیاست بودم. می تونستم علی رو جذب کنم. میگم شاید اونم قربانی نابلدی من شد ... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 شهید کاظم نجفی رستگار💜🍃
زندگینامه شهید🌸🍃 حاج کاظم در این زمان طی مأموریتی جهت توانمندسازی نیروهای «حزب‌الله»، به‌عنوان فرمانده گردان به جنوب لبنان اعزام شد و مسئولیت تعدادی از عملیات‌ها را برعهده گرفت. به گزارش ایسنا، حاج کاظم نجفی رستگار در نخستین روزهای بهار سال ۱۳۳۹ در شهر ری به‌ دنیا آمد. مانند دیگر کودکان هفت سالگی به مدرسه رفت و تا کلاس سوم دبیرستان درسش را ادامه داد. پس از آن در صف عناصر انقلابی قرار گرفت. با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز غائله کردستان و تحرکات نیروهای ضد انقلاب، همراه نیروهای «شهید دکتر مصطفی چمران» راهی کردستان شد و آموزش‌های چریکی را در آن‌جا فرا گرفت. او پس از بازگشت از کردستان و آموختن فنون نظامی و جنگ شهری از سوی شهید چمران و جاویدالاثر «حاج احمد متوسلیان»، در «پادگان توحید» به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد و بعد از مدتی به «فیروزکوه» رفت و کلاس‌های آموزش احکام دینی و مسائل نظامی را برای جوانان و نوجوانان برپا کرد. پس از مدتی حاج کاظم را به‌ عنوان فرمانده یکی از گردان‌های تیپ رسول الله(ص)، که فرمانده آن احمد متوسلیان بود، انتخاب کردند و بعد از ۶ ماه فعالیت، «مسئولیت واحد عملیات» را در پادگان توحید پذیرفت و تا شروع جنگ در این سمت باقی ماند. حاج کاظم در این زمان طی مأموریتی جهت توانمندسازی نیروهای «حزب‌الله»، به‌عنوان فرمانده گردان به جنوب لبنان اعزام شد و مسئولیت تعدادی از عملیات‌ها را برعهده گرفت. وی در راه آماده‌سازی شیعیان لبنان از هیچ کوششی فروگذار نکرد. بازگشت او با تشکیل تیپ دوم سپاه تهران مصادف شد که این تیپ به‌ نام مبارک «سیدالشهدا(ع)» مزین شد و با جمعی از یاران و دوستانش، فرماندهی عملیات تیپ را عهده‌دار شد. در مهرماه سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و چند روز بعد به جبهه رفت. تا اینکه پس از حضور مداوم در جبهه در جریان عملیات «بدر»، روز پنجشنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ هنگام اذان ظهر در شرق دجله (منطقه هور الهویزه) در حال شناسایی منطقه، همراه چند نفر از فرماندهان تیپ سیدالشهدا (ع) به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر این فرمانده شهید بعد از ۱۳ سال همچون سید و سالار شهیدان، قطعه قطعه به وطن بازگشت. وصیتنامه شهید کاظم نجفی رستگار من راهم را آگاهانه انتخاب کردم و اگر وقتم را شبانه‎روز در اختیار این انقلاب گذاشتم، چون خود را بدهکار انقلاب و اسلام می‌دانم و انقلاب اسلامی گردن بنده حق زیادی داشت که امیدوارم توانسته باشم جزء کوچکی از آن را انجام داده باشم و مورد رضایت خداوند بوده باشد. «بسم ‌الله ‌الرّحمن الرّحیم انا لله و انا الیه راجعون ستایش خدای عزوجل را که مرا از امت محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم و شیعه علی علیه السّلام قرار داد و سپاس خدای را که با آوردن حق از ظلمت به روشنایی و از طاغوت نجاتم داد و مرا از کوچک‌ترین خدمتگزاران به اسلام و انقلاب اسلامی قرار داد. امیدوارم که خداوند متعال رحمت خود را نصیب بنده گناهکار خود بفرماید و مرا به آرزوی قلبی خود، یعنی شهادت فی سبیل‌الله برساند که تنها راه نجات خود می‎دانم و آرزوی دیگرم این است که اگر خداوند شهادت را نصیب بنده گناهکار خود کرد، دوست دارم با بدنی پاره پاره به دیدار الله و ائمه معصومین به‏ خصوص سیدالشهدا علیه السّلام بروم. من راهم را آگاهانه انتخاب کردم و اگر وقتم را شبانه‎روز در اختیار این انقلاب گذاشتم، چون خود را بدهکار انقلاب و اسلام می‌دانم و انقلاب اسلامی گردن بنده حق زیادی داشت که امیدوارم توانسته باشم جزء کوچکی از آن را انجام داده باشم و مورد رضایت خداوند بوده باشد. پدر و مادر و همسر و برادران و خواهران و آشنایانم مرا ببخشند و حلالم کنند و اگر نتوانستم حقی که بر گردن من داشتند ادا کنم، عذر می‌خواهم. برای پدر و مادر و خواهران و برادرانم از خداوند طلب صبر می‌نمایم و امیدوارم تقوا را پیشه خود قرار دهند. از همسرم عذر می‌خواهم که نتوانستم حقش را ادا کنم و چه‎ بسا او را اذیت فراوان کردم و از خداوند طلب اجر و رحمت برای او می‌کنم که در مدت زندگی صبر زیاد به خاطر خداوند انجام داد و رنج‌های فراوان کشید. از تمام اقوام و آشنایان و دوستان طلب حلالیت و التماس دعا دارم؛ به علت وضعیت جنگ مدت سه سال که در جبهه بودم، نتوانستم امر واجب خدا یعنی روزه را انجام بدهم. همچنین در رابطه با خرید خانه به مبلغ 223 هزار تومان از علی تاجیک و 65 هزار تومان از حسین کاوکدو و 10 هزار تومان از حاج محمد علی دولابی قرض کردم و مبلغ 30 هزار تومان از همسرم که خانه برای همسرم است و موتورم را برای جبهه در نظر گرفتم. والسلام کاظم نجفی رستگار ساعت 9 شب مورخ 3 اسفند 1362 شرق بصره (جفیر)» ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌻🍃 سلام میشع پیام منو اورژانسی بزارین یارانه این ماهمون نریختن شوهرم کارگره سه تا بچه کوچیک دوقلو شیر خشک مای بیبی چرانریختن کجا برم اعتراض کنم؟؟کسی مبدونه .مامان سه قلوها🌹 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام من یک پسر نوزده ساله دارم دی ماه پارسال به ضرب گرفتن معلم خصوصی به زور با تک ماده دیپلم تجربی گرفت بعدش گفتش من الاوبلا مهندسی معماری دوست دارم بایدترمیم معدل بزنم برم رشته ریاضی کنکور ریاصی بدم تا مهندسی معماری قبول بشم باکمک معلم خصوصی معماری دانشگاه آزاد وغیر انتفاعی قبول شد رفت ثبته نام کرد دوروز رفت باز میگه سخته میخوام انصراف بدم اصلا حاضر نیس برای ایندهش تلاش کنه نمی دونم چکار کنم با این بچه هر کی می تونه راهنمایی کنه چکار کنم با این بچه ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت دوستان عزیز حبیبه عزیز دوستان من ۳۶سال سن دارم دوتاهم بچه دارم هرچه می خوام تودرس بهشون کمک کنم نمی تونم بعدازنوگوگل درمی آوردم که خودم یادبگیرم بعدبه بچه ام یادبدم تابخوام به بچه ام بگم همش یادم رفته اینگارهیچی توکله من نیست توروخدابگیدچه کارکنم سوال بعدی من چندسال پیش رفتم دکتربرای مقعدم یبوست داشتم همراه باخونریزی دکترگفت مشکلی نداری حالامقعدم گوشت اضافی درآورده و زیاد ههم خارش داره کسی هست راهنماییم کنه چه کارکنم خوب شم ممنون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام کدبانوی روستایی هستم و درد دل زنان روستایی مریم خانم میخواد از این روفرشی های کش دار بگیره چون توانایی فرش نو را نداره بخره ایا کسی هست از این رو فرشی ها گرفته باشه ایا کج و کوله میشه ؟ ایا با جارو برقی جم میشه ممنون میشم اگر زودتر پاسخ بدین چون میخواد هزینه را پرداخت کنه 🌹🌹🌹🌹 مادری میگوید دخترام بزرگ شده اما برای پاک کردن موهای زائد بدن مثل ....و زیر بغل از چه چیزی برا دخترا بهتره که استفاده بشه ؟آیا پورد نوره و دیگر پورد ها میتونه استفاده کنه ؟بهترین پاک کننده از لحاظ نداشتن عوارض چیه چه راه حلی را سراغ دارید ممنون میشم اگر راهنمایی کنید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خوبین دخترم ده سالشه خیلی لاغره بد غذاست کم غذا میخوره میشع راهکاری بدین یه کم چاق بشع در ضمن رنگ پوستش سبزس همش غصه میخورع که چرا خاهرم سفیده داداشم سفیده من سیاهم بخدا خیلی سر این موضوع ناراختم😔😔😔 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان من مدت یکی دوساله خیلی خیلی عصبی ام حتی در حالت معمولی هم عصبی ام رنگ صورتم تیره شده صورتم شکسته شده موهام دارن سفید میشن واقعا نمیدونم علت چیه حوصله هیچیو ندارم ۲۸ سالمه دوتا هم بچه دارم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ یه سوال دارم دخترم موهاش کثیف میشه پوست ریز ریز میشه سرش ..وقتیم از حموم میاد اینجوری میشه چکار کنم ۱۳ سالشه ❤️ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ با سلام. خدمت ادمین. تروخدا مشکل منو اورژانسی بزارید تو گروه خواهشا تروخدا کسی میدونه جواب بده ده بار پیام دادم هیچکه حوابمو نمیده اگه میدونید کسی مثل منه پیام بزاره تا منم از نگرانی درام نگرانم😭😔. من مدتیه تقریبا. یه سال شده وقتی پریود ‌میشم. بعد که تموم میشه دوسه روز اول پاکم دوباره لخته و خون ابه. لکه بینی دارم تا دوباره پریود که بشم. انگار کمرم درد میاد از داخل شروع میشه به لکه سونو هم دوتا فیبرم ۱۸ و۱۱ میلی دارم ایا. ممکنه مال فیبرم هست که لکه بینی دارم قبلا هم. داشتم. ولی اصلا لکه بینی نداشتم رفتم دکتر دوتا پروژسترون ۵ شبها میخوردم باز میاد دکتر دیکه رفتم. قرص استروژن کونژوگه گرفته ولی میاد لکه تروخدا اگه راهکاریی دارید یا علتشو میدونید راهنمایی کنید 😭😭😔چیکار گنم. میاد کمرم که میاد درد. شردع میشه. چند ماه میش هم. سونو وازینال انجام دادم پولیپ ۵ و۷ هن داشتم خسته شدم دکتر خوب هم تو شهرمون نداریم مقدور هم نییت برم تهران برا مدارا دکتر. خوب تو تهران اراک. همدان . دوستان اگه میشناسن. معرفی کنن 👇🌻 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام بهترین ها نصیب شما با کانال خوبتون ممنون سپاس از شما بزرگوار❤️ صحبت من با خانومی هست ک درمورد اعتیاد آقایون پرسیدن عزیزمن با خوردن دارو ی دونه قرص معلوم نمیشه اعتیاد کسی ... اعتیادهای الان هم هزاران هزار نوع شده ... بعضی ها معتادن ک حتی خانواده هاشون هم خبر ندارن و یهو دیدی دختر خانومی ک با اقای زیر ی سقف هم میرن بعد سال ها میفهمند طرفش اعتیاد داشته البته خانوم های زیادی هم هستن ک اعتیاد دارند ی سری از شرط و شروط ها هم هستن ک گزاشته میشه و بعد مرد زیرش نمیره و هاشا میکنه یا خانومو تو شرایطی قرار میدن ک اصلا شرط و حرفای زده شده را ازیادش میبره اصل ونسب و در نظر بگیرین البته ادم ها چ خانوم چ آقا بعد از ازدواج تغییر میکنن شرایط زندگی🍀 کار 🍀بچه 🍀برخورد خانواده ها توقع ها ووو.... همه چی برمیگرده ب برخورد ورفتار وخواسته های دو طرف بعد دو طرف باید صادقانه حرفاشونو بزننن مدتی با هم رفت و آمد کنن برن خونه هم بگردن بیشتر چیزا در چند جلسه اول تقریبا مشخص میشه ک هر دو طرف چطورن بنظر من تا ۸۰درصد باید ی سری برخوردها و رفتارها مورد تایید باشند بقیش هم میمونه زیر ی سقف رفتن و وارد زندگی مشترک شدن ماداشتیم ک موقع عقد قول درس خوندن دادن ک عملی نشد و زدن زیرش ک نباید درس بخونه داشتیم با مهریه بالا ک خوشبخت نشدن ب طلاق کشیده شده داشتیم دختر جهیزیه کامل کامل برده ولی بازم خوشبخت نبودن اصلا ادم ها را نباید با هم مقایسه کرد یا نسخه ی ادم ها را نباید برای دیگری هم نوشت ادم ها متفاوتن بعد ازدواج را نباید سخت گرفت البته فقط فقط باید طرف مقابلتو خوب بشناسی ن جهیزیه ن مهریه بالا ن تحصیلات بالا یا مراسمات انچنانی مورد تاییدی برای خوشبختی نیس ادمی خوشبخته ک قصدش از ازدواج خوشبخت کردن یکدیگر باشه راضی نگهه داشتن همدیگر باشه سالم زندگی کردن باشه بنظر من زندگی خوبه ک دروغ در آن نباشه زندگی سردی گرمی غم و غصه واخم و ناراحتی وشادی وخوشی وجر بحث و دارایی ونداری داره فقط باید عاقل باشی در زندگی ک زندگیت زندگی بشه ... حالا ی سری صحبت ها وشرط و شروط هم داره ک خانواده یا زوجین میگزارن قبل ازدواج ک اون هم بستگی ب آقا پسر و خانوم دختر داره تا ببینیم درک طرفین یا وضعیت زندگی و مالی تا چ حد هست 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 ضمن عرض سلام و ادب سؤالی داشتم در خصوص روابط دوران عقد. فرض‌کنید فردی تا زمان ازدواج واقعا خودش را حفظ کرده و به سمت گناه نرفته. اما اگر پس از عقد هم نتونه از همسرش کامجویی داشته باشه آیا این ظلم نیست؟ چرا برخی با افکار پوچ و بی معنی حلال خدا رو حروم می کنن؟ جایی می خوندم شاید دو نفر به هر دلیلی نتونن یا نخوان تا مدتی و تا فراهم شدن شرایط عروسی کنند. با این حساب آیا باید از لذت های مشروع خود با همسرشون در دوران عقد محروم بمونن؟ اگر اینطور باشه پس چه دلیلی برای خوندن صیغه محرمیت کامل در دوران عقد هست؟؟ از اونجایی که بالطبع دختر و پسر پس از جاری شدن خطبه عقد به لحاظ شرعی و قانونی زن و شوهر به حساب میان، چرا گاهی می شنویم که برای داشتن رابطه کامل مردد هستند یا از اون امتناع می کنند یا به فرض خانواده ی دختر او را از این کار منع می کنند؟ اگر ترس از بارداری در این دوران هست که روش های بسیاری برای جلوگیری وجود داره! اگر هم از روی زرنگی یا بی اعتمادی ملاحظاتی صورت می گیره که کلا وصلت با چنین افرادی به صلاح نیست. چرا که پس از عقد، دوره شناختی که در نامزدی بود به پایان رسیده و یک زوج رسما زن و شوهر به حساب میان. همچنین از نظر من سخت گیری های بیجا فقط باعث سرد شدن روابط زوج ها میشه. خوشحال میشم نظرات شما آقایون و خانم های محترم را هم بدونم. و اینکه آیا با چنین محدودیت ها و تفکراتی در دوران عقد موافق هستید یا نه؟ همراه با دلیل. ممنونم ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 💊💊💊کلسیم سازی با پوست تخم مرغ با نگاهی به طب سنتی ?خواص پودر پوست تخم مرغ? ?قسمت اول?  درصد جذب کلسیم این ترکیب بسیار زیاد است.  سرعت و قدرت اکثر این دارو در ترمیم بافت های هدف(استخوان ها، عضلات،دندان ها،ناخن ها، رباط ها، غضروف ها ومو و…) بسیار بالا است. عوارض مصرف این دارو بسیار کم است. ?برخی عوارض گوارشی(درد معده ویا گاهی دل پیچه) در کمتر از نیم درصد مصرف کنندگان مشاهده می شود. ?این دارو در مبتلایان به سنگ های کلیوی هم قابل تجویز است اگر چه بهتر است احتیاط شود. چه کسانی می توانند پوست تخم مرغ مصرف کنند.? تمام بانوانی که قصد بارداری دارند وتمام بانوان باردار شیرده. این دارو علاوه بر تاثیر مثبت در رشد جنین وسپس نوزاد، کیفیت وکمیت شیر مادر را زیاد میکند واز عوارض این دوران مثل ریزش مو یا مشکلات استخوانی پیشگیری میکند. تمام بانوان یایسه افراد دچار کمبود کلسیم یا کمبود ویتامین دی. کودکان در سنین رشد بیماران مشکل عضلانی واسکلتی، پوکی استخوان، نرمی استخوان، انواع مشکلات دیسک،دردهای کمری وگردنی، دردهای سیاتیکی وارتروزها و… بیماران دچار ریزش مو. بیمارانی که از ضعف، شکنندگی یا کمبود رشد مو شکایت دارند. کسانی که از شکنندگی دندان ها شاکی هستند. افرادی که دوران بهبودی ناشی از شکستن استخوان ها را میگذرانند افراد سالم، باتوجه به کمبود کلسیم در رژیم غذایی ما ایرانیان!سالی یکی دو بار و هر بار دوسه هفته به مصرف این مکمل اقدام کنند.. ?خاکروبه های شفا بخش? قسمت دوم ? طرز تهیه: پوست تخم مرغ ها را خوب بشویید وخشک کرده وآسیاب کنید. ?میزان مصرف:  در بزرگسالان:بین نصف تا یک قاشق چایخوری پودر پوست تخم مرغ در روز بسته به نوع بیماری،نیاز بدن،وزن، نیاز فیزیولوژیک و…مصرف شود.  درکودکان به نسبت سن و وزنشان از میزان فوق باید کاسته شود. ?روش های مصرف: ریختن پودر پوست تخم مرغ در نمکدان و پاشییدن آن روی غذا به صورت روزانه. مخلوط کردن پودر پوست تخم مرغ با آب، آب میوه، شیر، ماست و… مخلوط کردن پودر پوست تخم مرغ با مقداری عسل ومصرف روزانه دو تاسه قاشق چایخوری تا مرباخوری قرار دادن معجون فوق در یخچال وساختن قرص هایی به اندازه یک نخود فرنگی ومصرف روزی سه تا شش قرص. پودر پوست تخم مرغ را در کپسول بریزید وروزی دو تاسه کپسول ۵۰۰ برای بزرگسالان و ۲۵۰ برای اطفال میل شود. ?روش شربت کلسیم: این روش برای مصارف طولانی ونیز اطفال مناسب تر است. به این صورت که یک قاشق چایخوری پودر پوست تخم مرغ را به مدت ۵تا۶ ساعت در یک استکان آب لیمو ترش بخیسانید وبعد صاف ومصرف کنید.طولانی تر شدن این زمان، غلظت محلول شما رابالاتر خواهد برد. این شربت را به هرشکل که میخواهید مصرف کنید.مثلا روزی دو سه قاشق چایخوری از آن بخورید یا در سالاد یا غذاها از ان استفاده کنید. هرقدر،آب لیموترش تازه تر باشد محلول باکیفیت تر خواهد بود. ?خاکروبه های شفابخش? قسمت سوم ?یک مکمل طلایی?  مقدار ۴ واحد(پیمانه) پودر پوست تخم مرغ+۲ واحد پودر سنجد +۱ واحد پودر جوانه گندم. این داروها را با هم مخلوط کنید.نتیجه یک مکمل عالی است که خواص متعددی دارد از جمله: ۱⃣ علاوه بر قدرت بیشتر در رفع کمبود کلسیم، بر انواع ضعف ها و کم خونی ها غلبه خواهد کرد. ۲⃣ سیستم ایمنی را بسیار تقویت می کند؛ به ویژه در کودکانی که دچار سرماخوردگی مکرر هستند. ۳⃣ طعم وبوی بهتری نسبت به پودر پوست تخم مرغ دارد. ۴⃣ تحمل گوارشی آن بهتر است. یک تجربه از دکتر علیان نژادی? برای اطمینان خودم یک کیلو پوست تخم مرغ را در ۲۰کیلو آبلیمو خواباندم.بعد از ۲۴ساعت آن را صاف کرده ومقداری از آن را به یک آزمایشگاه تشخیص طبی دادم تاسطح کلسیم آن اندازه گیری شود.  نتیجه فوق العاده بود??  به گفته آزمایشگاه، سطح کلسیم این محلول به قدری بالا بود که امکان ارزیابی آن با دستگاه های معمول آزمایشگاهی وجود نداشت وتنها بعد از ۱۰بار رقیق کردن، قادر به اندازه گیری سطح کلسیم آن شده بودند.
🌱 به گذشته پرمشقت خویش می اندیشید، به یادش می افتاد كه چه روزهای تلخ و پرمرارتی را پشت سرگذاشته ، روزهایی كه حتی قادر نبود قوت روزانه زن و كودكان معصومش را فراهم نماید. با خود فكرمی كرد كه چگونه یك جمله كوتاه فقط یك جمله كه در سه نوبت پرده گوشش را نواخت ، به روحش نیرو داد و مسیر زندگایش را عوض كرد و او و خانواده اش را از فقر و نكبتی كه گرفتار آن بودند نجات داد. او یكی از صحابه رسول اكرم بود. فقر و تنگدستی بر او چیره شده بود. در یك روز كه حس كرد دیگر كارد به استخوانش رسیده ، با مشورت و پیشنهاد زنش تصمیم گرفت برود و وضع خود را برای رسول اكرم شرح دهد و از آن حضرت استمداد مالی كند. با همین نیت رفت ، ولی قبل از آنكه حاجت خود را بگوید این جمله از زبان رسول اكرم به گوشش خورد: هركس از ما كمكی بخواهد ما به او كمك می كنیم ، ولی اگر كسی بی نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نكند، خداوند او را بی نیاز می كند آن روز چیزی نگفت . و به خانه خویش برگشت . باز با هیولای مهیب فقر كه همچنان بر خانه اش سایه افكنده بود روبرو شد، ناچار روز دیگر به همان نیت به مجلس رسول اكرم حاضر شد، آن روز هم همان جمله را از رسول اكرم شنید: هركس از ما كمكی بخواهد ما به او كمك می كنیم ، ولی اگر كسی بی نیازی بورزد، خداوند او را بی نیاز می كند این دفعه نیز بدون اینكه حاجت خود را بگوید، به خانه خویش برگشت ، و چون خود را همچنان در چنگال فقر ضعیف و بیچاره و ناتوان می دید، برای سومین بار به همان نیت به مجلس رسول اكرم رفت ، باز هم لبهای رسول اكرم به حركت آمد و با همان آهنگ كه به دل قوت و به روح اطمینان می بخشید همان جمله را تكرار كرد. این بار كه آن جمله را شنید، اطمینان بیشتری در قلب خود احساس كرد. حس كرد كه كلید مشكل خویش را در همین جمله یافته است . وقتی كه خارج شد با قدمهای مطمئن تری راه می رفت . با خود فكر می كرد كه دیگر هرگز به دنبال كمك و مساعدت بندگان نخواهم رفت . به خدا تكیه می كنم و از نیرو و استعدادی كه در وجود خودم به ودیعت گذاشته شده استفاده می كنم و از او می خواهم كه مرا در كاری كه پیش می گیرم موفق گرداند و مرا بی نیاز سازد. با خودش فكر كرد كه از من چه كاری ساخته است ؟ به نظرش رسید عجالتا این قدر ازاو ساخته هست كه برود به صحرا و هیزمی جمع كند و بیاورد و بفروشد. رفت و تیشه ای عاریه كرد و به صحرا رفت ، هیزمی جمع كرد و فروخت . لذت حاصل دسترنج خویش را چشید. روزهای دیگر به این كار ادامه داد تا تدریجا توانست از همین پول برای خود تیشه و حیوان و سایر لوازم كار را بخرد. باز هم به كار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و غلامانی شد. روزی رسول اكرم به اورسید و تبسم كنان فرمود : نگفتم هركس از ما كمكی بخواهد ما به او كمك می دهیم ، ولی اگر بی نیازی بورزد خداوند او را بی نیاز می كند. داستان راستان/ استاد مطهري