#درد_دل_اعضا ❤️🍃
سلام به همه
دختری حدودا ۲۱ ساله هستم که درس میخونم و زندگی و مشغولیات خودم رو دارم. تا این سن با پسری دوست نبودم و تا قبل از یک سال پیش حس متفاوتی به هیچ پسری نداشتم. از حدود یک سال پیش بدون اینکه خودم بخوام شرایط عوض شد.
من کشش عجیبی نسبت به یه پسر حس کردم، از اولین باری که دیدمش و دیگه نتونستم فراموشش کنم و اینم بگم جرقه اولیه اون روز زده شد اما این حس کم کم در من شعله ور شد. اوایل نمیدونستم ولی بعد فهمیدم که از قضا آشنایی دوری داریم از طریق خانواده ها.
من نسبت به اون شخص خیلی کنجکاو شدم. دلم میخواست همه چیز رو در موردش بدونم... علایقش، طرز فکرش در مورد مسائل مختلف و حتی جو آدم هایی که دور و برش هستند، خلاصه کنم دلم میخواست بشناسمش! میتونم بگم بارها پیج اینستاش رو از اون پست آخر تا پست اول با تموم کپشن ها و حتی کامنت ها رو دیدم و هیچ وقت هم این کار برام خسته کننده یا تکراری نشده!
انگار هر بار دنبال یه چیز جدید، یه بخش جدید از وجودش میگردم، نه فقط تو صفحاتش تو شبکه های مجازی حتی وقتی بیرون هستم میگم شاید اونم اینجا باشه یا حتی اطرافیانش و دوستانش هم توجهم رو جلب میکنن! میتونم بگم حسودی میکنم به هر کسی که کنارشه، حتی دوست صمیمیش ، چه برسه اگه یه دختر باشه حالا فامیل یا آشنا!
از طرف خانواده مادری استعداد ادبی خوبی دارم و حتی خاله م شاعر هستن و کتاب هاشون چاپ شدن و منم از بچگی دستی بر قلم داشتم، حالا در حد دانش اندک خودم در این زمینه، ولی اولین شعرهای عاشقانه م رو حدود یکساله که برای ایشون میگم و حتی شعرهام خیلی از نظر ادبی قوی تر شدن.
کوچکترین تلنگر برام کافیه از طرز نگاه گرفته یا حتی لبخند... همون حکایت تو مو میبینی و مجنون پیچش مو! خیلی دلم میخواد ببینمش و موقعیتش هم که پیش میاد هم نا آروم و مضطربم و هم دوست دارم همه ش نگاهش کنم، جوری که انگار هیچ کس جز اون اون جا نیست، نه کسی چیزی میگه نه کاری میکنه و حتی اشتهام هم خیلی کم میشه...، تمام بدنم میشه گوش وقتی حرفی از اونه، تموم بدنم میشه چشم وقتی ردی از اون باشه، حالا خودش یا چیزی که به اون مربوط باشه...
هر چند شاید اون متوجه نگاه های من نشه، چون وقتی یه بار حس کردم فهمید تا آخر زمانی که اونجا بودیم نگاهش نکردم و یا حتی برای خداحافظی نرفتم، در واقع این واکنش ها یه جورایی ناخوداگاهن.
چطور بگم، دیدنش برام هم شیرینه و هم سخت، طوری که میگم ای کاش فقط از اینجا برم، تا از این حس کمبود اکسیژن راحت بشم!، من مستقیما با این آقا صحبت نکردم زیاد هم ندیدمش، شاید چند بار اونم با خانواده و ... .
یعنی هر چند شناخت نسبی ازش پیدا کردم که خیلی کمه و همه ش دوست داشتم ببینم دنیا از نظر اون چه شکلیه، ولی دقیق نمیشناسمش، حتی فکر کردن به اینکه کسی رو دوست داشته باشه قلبم رو به درد میاره!، نمیتونم خیلی هم از آشناها بپرسم در موردش، چون نمیخوام کسی بفهمه...
هم یه کم دختر خجالتی و درون گرایی هستم و حس آمادگی برای پیش قدم شدن رو ندارم و هم اینکه حالا عوامل دیگه ای هم هستن که کار رو سخت میکنن، از جمله اینکه ما از شهر خیلی بزرگی نیستیم و باید حواسم رو بیشتر جمع کنم...
در مورد این آقا هم بگم ایشون چند سالی از من بزرگتره، درس میخونه و کار و زندگی خودش رو داره و خانواده محترمی هستن. من حتی شخصی که بهم ابراز علاقه کرد برای آشنایی و حتی چند بارم ازم درخواست کرد رو نپذیرفتم، چون با اینکه با شخص مورد نظرم رابطه ای نداشتم حس گناه و حتی خیانت میکردم و همه ش میگفتم ای کاش اون به جای این شخص بود، چون من توجه شخص دیگه ای رو نمیخوام!
به خاطر همین کسی رو که دوستم داشت و موقعیت خوبی از هر نظر داشت چه علمی، شخصیتی و حتی مالی رو نپذیرفتم، چون اونم حق داشت با کسی باشه که تمام توجهش به اون باشه، نه شخص دیگه ای!
من واقعا حس میکنم گم شدم و دلم میخواد تصمیم درستی بگیرم با وجود اینکه بارها سعی کردم به خودم دروغ بگم که برام مهم نیست، ولی حقیقت طور دیگه ست و تمام این یک سال ساعت های زیادی در فکر و ذهنم بوده، چه در خواب چه بیداری و نتونستم فراموشش کنم!
حالا بنظر شما من عاشق این فردم یا فقط دوستش دارم و یا عقیده شما چیز دیگه ای هستش؟ و اینکه شما جای من بودید چکار میکردید و کار صحیح از نظر شما چیه واسه من؟، پرسش اولم خیلی برام مهمه، ممنون میشم از خواهر ها و برادر های عزیزم که پرسش هام رو جواب بدین و تجربیات سازنده تون رو در اختیارم بذارید.
روزگار بکامتون، پیشاپیش ممنون از وقتی که میذارید.
#ایدی_ادمین👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام خوب هستین من تازه اومدن تو اینگروه زیاد سر در نمیارم ولی ی مشکلی دارم میشه بز
پاسخ اعضا🌙🌺
سلام .یهخانمی پیام داده چند سال عقد بوده حالا میخواد ازدواج کنه شوهرش کلید خونشو میخوهد بده مادرش که هروقت دلش خواست بیاد وبره....راهنمایی میخواد ...ببین خواهرم از قدیم گفتن چهار دیواری اختیاری ...درست که شوهرت مرد خونست ولی توهم قراره زن اون خونه بشی مگه تو کلید خونه مادر شوهرتو داری که هروقت دلت خواست بری خونش ..اون خانم حق نداره کلید خونه تورو داشته باشه میخواد مادر یا هرکس دیگه ی این اقا باشه چهار دیواری اختیاری فهمیدی ...اگر این اقا به حرفت گوش نمیده باهاش ازدواج نکن ....اگر ازالان که نرفتی شرطشو قبول کنی تا اخر عمر باید تحمل کنی ...دیگه خود دانی
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
درباره ی عروس خانمی که گفتن بهم پیشنهاد طلاق یا سکوت ندین و از رفتار همسر و خانواده ی همسرشون توی شهر غریب دلگیر بودن...عزیزم نگران نباش.شما دوتا با هم تفاوت فرهنگی دارید ولی این به این معنا نیست که نمیتونید اصلا با هم زندکی کنید. فقط باید روحیه ت رو حفظ کنی و سعی کنی کم کم اخلاق و رفتار و فرهنگ خانواده ی همسرت رو بپذیری.البته پذیرش اون ها به این معنی نیست که تو هم شبیهشون بشی فقط باید قبول کنی که رفتار اون ها این شکلیه و دنبال تغییرشون نباشی چون اون ها سال ها با این فرهنگ زندگی کردن و به این راحتی ها تغییر نمیکنن.اشکالی نداره اگه فکر میکنی با ارتباط کمتر تنش های بینتون مدیریت میشه اما سعی کن توی همون ارتباط های کنترل شده مهربون و مودب باشی.گاهی برای اعضای خانواده ی همسرت هدایای کوچیک بگیر یا غذای خونگی درست کن و به خونه ی مادر همسرت ببر.وقتی چیزی میگن که با نظر تو مخالفه سعی کن بلافاصله مخالفت نکنی.خیلی وقت ها سکوت و یه لبخند کوچیک بهترین جوابه مگر در اوقاتی که حرف یا نظرشون قراره تاثیر خیلی مهمی توی زندگی تو بذاره.به همسرت محبت کن و سعی کن توی خونه تون تا جایی که ممکنه راجع به خانواده ش زیاد صحبت نکنید.برای شوهرت همیشه سوره ی مزمل بخون و به شیرینی بدم و به خوردش بده .ذکر یا ودود رو به نیت محبت بیشتر بینتون دائم بگو و صبور باش.ببین عزیزم..تا زمانی که همسرت فکر کنه تو در مقابل خانواده ش ایستادی با تو میجنگه .باید تو و محبتت و گرمای خونه تون رو باور کنه و بهش وابسته بشه تا به مرور آروم آروم تغییر کنه.سعی کن ظاهرا آروم باشی .بذار با خودش فکر کنه که تو شرایط رو پذیرفتی اون وقت از ثابت کردن درست بودن خودش و خانواده ش دست برمیداره و تو رو بهتر میبینه.اون وقته که تو آروم آروم میتونی خواسته های خودت رو توی زندگی پیش ببری و به آرامش بیشتری برسی.دختر قشنگم تو دختر قوی و با اراده ای هستی که سعی میکنی زندگیت رو به جای از هم پاشوندن درست کنی.مطمئن باش خدا کمکت میکنه و روزهای شیرین هم میرسن.فقط با خدا رفیق باش و مهربون و مودب و صبور باش.انشاالله بهترین نتیجه رو میگیری.
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلامحبیبه جان زحمت بکش واین پیام منو
زودبذار درگروه عزیزی درباره ماسک عسل وقرص آسپرین پرسیدن دوست خوبم شما هفته ای دوبار ۳تادونه قرص آسپرین رو قشنگ پودرکن مثلا بذارلای یک تکه پلاستیک بعدباگوشکوب یادسته هاون خوب پودرش کن بعدبریزتویک ظرف کوچک ویک قاشق عسل بهش اضافه کن یا قبل ازعسل فقط چندقطره بازم میگم چندقطره گلاب بریزکه قرصه حل بشه بعدعسل بهش اضافه کن وبمال به صورتت دستت هم میتونی بمالی بعداز ۲۰دقیقه باآب ولرم بشورش به وضوح میبینی چنددرجه رنگ پوست بازمیشه بعدازتقریبا ۳ماه لکه هاکاملا میره اگه جواب گرفتین برای دل داغدار منم دعاکنین 😢❤️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
سلام پیامم به خانومیه که با خواهرش به مشکل خورده داستانشو خوندم خیلی ناراحت شدم عزیزم خانه پدریو که برات مونده و فعلا نگهش دار بهترین کار اینه به یه شهر دیگه برای زندگی بری جایی که از شهر خودتون موقعیت کار بهتر هست فعلا یه جا رو با پولی که داری و رهن خونه مادرتون اجاره کن خدا بزرگه کارم برا همسرت پیدا میشه اگه میتونستی بگی کدوم شهر میخواهی بری بهتر میشد کمکت کرد منم اوج کرونا همسرم کارش کساد شد برادر شوهرم تو شهرشون کار برامون پیدا کرد ما هم نقل مکان کردیم خدا رو شکر اوضاعمون بهتر شده نترس مهاجرت کن هر جایی یه روزی داره فقط با فکر راه درست برو تا مشکلت ازاین حد بیشتر نشه به امید روزای بهتر امید داشته باش
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
سلام دوستان راجع به خانومی که فرزندشو بهزیستی گذاشته یه مطلبیو میخواستم بگم هیچ وقت به این مادر سرزنش نکنید شما هیچ وقت نمیتونید خودتونو تو بعضی شرایط دیگران قرار بدید و مشکلاتی که همراهش بود و بفهمید من تو اقوام نزدیکمون چند مورد داشتیم وضع مالیشونم خوب ولی نتونستن با درمان کاری برای فرزندشون داشته باشن چون هر چه بزرگتر میشن مشکلاتشونم بیشتر میشه به جایی میرسه گه تو مراکز خصوصی دور از خودشون بستریشون کنن چون چاره ای جز این نداشتن و ما خودمون هیچ وقت اعتراضی نکردیم هر چند
خودشون ناراحتن ولی
یه زمان بهترین راه حله زندگی با فرزند معلول یا عقب افتاده ذهنی چون از نزدیک دیدیم واقعا سخته هیچوقت قضاوت نکنید تا توی زندگی این افراد از نزدیک نباشین نمیتونید درک کنید بعدم این موارد و تو کانال پیگیر نشین هر کسی صلاح خودشو بهتر میدونه حال اون مادر و بدتر نکینید ممنونم
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسیو اگه میخوای بشناسی این ۳ جا ببین چجوریه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
ساناز
سلام دوستان
خیلی حرف ها دارم
زندگیم قبل ازدواج آروم بود
بعد ازدواج انقدر خاطره دارم که خدا میدونه
انقدر تعجب کردم انقدر دهنم ده متر باز موند از بعضی رفتارهای نامتعارف و عجیب
حرف ها و رفتارهایی دیدم که هضم نشده هنوز
می خوام بنویسم
نه قصدم سرکار گذاشتن نه لفت دادن
پس خواهشا صبر داشته باشید
بعضی جاهاش یادم میفته کلی فکرهای دیگه و خاطرات دیگه میاد
برای همین نوشتن یه کم سخته
پارسال بود، زنگ زدند، مادرش زنگ زد و مشخصات پسرش داد.
مامانم بهم گفت. یه مدت بود که از خواستگار اومدن خسته شده بودم گفتم حوصله ندارم
خواستگار قبلی....یه خانمی بود که برای برادرش کلی اصرار کرد ولی ردش کردم بدون اینکه ببینم
مامانم میخواست بگه نه.. آجیم گفت از مشخصات تلفنی نمیشه تشخیص داد که خوبه یا بد ... یک جلسه ببین بعد بگو نه
همیشه همینطور بود چون ما چند دختر هستیم. مثلا برای هر کدوم خواستگار می آومد اون خودش میگفت نه حوصله ندارم ول کن بابا .. خوب نیست ... برای چی وقت خودمون و اون ها را بگیریم
بعد ما میگفتیم ببینش یه جلسه حرف بزنید بعد نظرت بده
خلاصه وقتی دوباره زنگ زدند مامانم گفت که بیان
بعدها همسرم تعریف کرد که پدرش گفته زنگ نزن دیگه... اون لیسانس داره تو دیپلم ... اصلا قبول نمی کنه
(این یادتون باشه تا بعد بگم حالا چی میگه به من)
اومدند و یک ساعت یا یک ساعت نیم حرف زدیم وقتی رفتند گفتیم وای چه پسر آروم سر بزیری!!!
معیارهای خانواده من فقط و فقط اخلاق و ایمان هستش .. همه میدونن
کاری به خونه و ماشین و این ها ندارن ... میگن اخلاق داشته باشه... همین بسه
ما خیلی خصوصیات اخلاقی برامون مهمه
احترام گذاشتن، با ادب بودن، با شخصیت بودن، تمیز و آراسته بودن، خوش اخلاق بودن، چشم پاک بودن، اهل کار بودن، مرد بودن و مردونگی داشتن خیلی خیلی این مردونگی مهمه برامون، و .... این ها خیلی خیلی برامون مهمه
تو همون جلسه اول دیدم که از لحاظ فرهنگی تا حدودی تفاوت داریم البته فکر می کردم تا حدودی، چون همه خودشون خوب جلوه میدن، همسرم یه آدم بسیار مودب و سر به زیر بود
(وقتی الان رفتارهاش به کسی بگم باورش نمیشه هاااااا)
فرداش یا پس فرداش زنگ زدند. گفتیم باید بیشتر صحبت کنیم. اومدند و من و همسرم دوباره رفتیم صحبت کردیم
دوباره شاید یک ساعت یا بیشتر حرف زدیم
تا اومدیم پاشیم بریم پیش بقیه .... گفت خب جلسه بعد با گل و شیرینی بیایم
تعجب کردم، یعنی چی، خب الان خواستگاری دیگه ... (فقط جلسه اول شیرینی آوردند) .... بعد فهمیدم منظورش بله برون هست
گفتم نه باید خیلی بیشتر آشنا شیم
دوباره جلسه سوم گذاشتیم و این دفعه موقع بیرون رفتن از اتاق، جلوی در گرفت جلسه بعد با گل وشیرینی بیایم
من باز گفتم بگذارید فکر کنم و اینکه باید صحبت کنیم
خدا شاهده تمام جلساتی که بود آخر جلسه این حرف میزد و من هر بار می گفتم باید باز هم صحبت کنیم و آشنا شیم
(اینم یادتون باشه تا بگم حالا چی میگه)
بعد یک جلسه قرار شد ما بریم خونه اون ها ... یه جعبه شیرینی بسیار بزرگ فکر کنم نزدیک سه کیلو گرفتیم در صورتی که اون ها یک جعبه یک یا یک و نیم (نمی خوام مقایسه کنم ها چون دارم از اول میگم می خوام از اول اول همه رو بگم)
نشونه هایی که باعث شد تفاوت ها را ببینم دیدم بهشون توجه نکردم
اون جا بود که برادرم برای اولین بار اومد هم داداش من هم داداش اون
خیلی از داداشم خوششون اومد (میگم چطور می خواست داداشمو زن بده)
آخه داداشم ماشاالله چهارشانه قد بلند ... خیلی خوش رو و خوش خنده است.. با اینکه پسره اما خوشگله.... و بسیار پسر پاکی... بسیار شیک و تمیزه
حالا من داداش اونو دیدم جا خوردماااااا
با یه شلوار پر لک اومده بود نشسته بود!!! با همون شلوار کارش
بعد یه جور بدی گله گشاد نشسته بود انگار نه انگار مهمونی و جلسه رسمی است و ما غریبه بودیم
اون جلسه اون ها شام دادند، نمی دونم چرا؟!!!
همه چیز تمام شده می دونستن ... مثلا مادربزرگش گفت عروس باید پاشه شیرینی بگردونه
بابام گفت: ان شاالله وقتی توافقات انجام شد
یه تفاوت های دیگه ای که اونجا دیدم
خونشون بود که تمام دیوارها لک های خیسی و نم داشت، گچ دیوارها ریخته بود رنگ درست و درمون نداشت
بعد من ساده این گذاشتم به پای اینکه ساده زیست هستند!!!
نگو که بعدها فهمیدم این از خسیسی شون هست... پدرش تو حسابش خیلی خیلی پول داره میلیون ها... ولی خرج هیچی نمی خواد بکنه (آثارش در زندگی و همسر من هم به مرور میگم)
تازه خیلی خسیسی های دیگه هم بعدها فهمیدم
مثلا مامانم می خواست بره سرویس بهداشتی ، تو حیاط بود....
مادرش با افتخار گفت: آب گرم داره دستشویی مون(چندین بار گفت)
پیش خودم گفتم: خب همه دستشویی ها آب گرم داره
#ادامه_دارد...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#پرسش_اعضا 🌻🍃
سلام به ادمین عزیز واعضای محترم یه سوال اورژانسی دارم اینکه برادر زادم ۲۴ سالشه والان مدت ۳ ماه که کل استخوان هاش درد می کنه خیلی شدید بطوری که روزو شب ازدردشدید گریه ناله مکنه کل آزمایش ها انجام داده ن تب مالت نه روماتیسم دکتر اعصاب وروان رفته دکتر مغزو اعصاب رفته سالم بود طب سنتی رفته ولی متاسفانه خوب نشده تو رو خدا کسی می دونه چرا اینجوری شده چی کار باید بکنه که خوب بشه معلوم نیست چیه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام پسرم بسیار درس خوان بود از همه نظر نرمال رفتار میکرد اما الان که سال کنکور اصلا نمی خونه خودش سرگرم میکنه از زیر درس درمیره زیاد میخوابه وزیاد می خوره کمکم کنید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام،من یک خواهر ویک برادرداشتم که برادرم تقریبا ۱۸ساله فوت کرده،خواهرم چهارسال ازمن کوچکتره،اما ازبچگی من به اوزیادتوجه کردم به طوری که سرم سوارشد،ووقتی ازدواج کردم رفتارش بامن بدترشد،تاجایی که از روی حسادت به اولین خواستگارش بااین ازچندنفرشنیده بود،خوب نیست،ازدواج کردوچون اومثل همسرمن نبودشروع به تخریب همسرمن،پیش غریب وخودی کردتااین که همسرش چهار سال پیش فوت کردوناراحت بود که چراهمسرمن زنده است،واینقدرگفت وگفت که سه ماهه پیش ناغافل همسرم من هم مبتلا به سرطان شدوفوت کرد،درضمن خواهرم یک فرزند ومن دوفرزنددارم،فرزندانم که در طول این چندسال می دیدند خواهرم بامن سرهرچیز دعوا وحسادت میکند،ازمن خواستن که این رابطه را خیلی محدودکنم،ومن هم ازوقتی شوهرم فوت کرد،دیدم انگشت روی دوفرزندمن گذاشته و به آنها هم حسادت میکند،به خاطربچه هایم قطع رابطه کردم،اما چون مادرپیری دارم که باید به نوبت از او مراقبت کنیم ،یکماهی هست از حالت قهردرامدم،اما دوباره میبینم همان رفتارقبل رادارد،به نظر شما چکارکنم،تشکر
درضمن برعکس او،من همیشه برای اوخوب خواستم وحتی دعا می کردم،اگرمسافرتی یاجایی میرفت ،خوشحال می شدم امااوبرعکس زمانی که همسرم درقیدحیات بودوجابی می رفتیم بهانه ای می تراشیدوبامن دعوا می کرد،من هم که عادتش داده بودم،جرات حرف زدن به اونداشتم،امااوهمیشه هرچه میخواست ،به من و خانواده ام می گفت
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
منیه خانم چادری ومذهبی هستم ۶ ساله ازدواج کردم و بخاطر مشکلاتی که از سمت همسرم بود از زندگی سرد شدم مثل بیکاری وبیماری و مواد و... واینقدر بهم فشار اومد که مرتکب خیانت شدم الان نمیدونم چکارکنم با اینکه توبه کردم ولی خیلی حالم بده و افسرده شدم و دلم میخواد دیگه تو این دنیا نباشم به نظرتون خدا میبخشه منو؟ چکارکنم
میخواستم جدا بشم ولی یه پسر سه ساله دارم و دلم برای شوهرم میسوزه که بیماره و منو دوست داره الان توبه کردم و ازخدا خواستم کمکم کنه زندگیم دوباره سروسامون بگیره یعنی خدا میبخشه خیانت کردم ؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام حبیبه خانوم خسته نباشید پسرم گیرداده برام خاستگاری بریم ولی من دلم نمیخواد برم چون پسرم اعتیاد داره به قرص میگه دارم ترک میکنم شما برام برین من پاکه پاک میشم نمیدونم چطوری بهش بگم که ناراحت نشه اخه دوباره بی انگیزه بشه چون کم کرده الان اگه مشاور دارین تو گروه راهنماییم کنید میگه اگه به گناه بیفتم گردن شماست خواهش میکنم زودتر جوابمو بدین ازطرفی وضع مالی خوبی نداریم پسرم با این وضعش کاری هست خودش باید خرج دامادیشو بده چون پدرش نداره اخه بادسته خالی کجا باید برم کی دختر میده دلم پردرده دخترم هم دم بخته 😭 یک پسر نوجون دیگه هم دارم پدرشون بی مسئولیته کار نمیکنه به زور تو این زندگیم راهنماییم کنید دلم برای بچه ام میسوزه کاش لااقل من میداشتم کمکش میکردم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت ادمین عزیز و همه دوستان
خواستم خواهش کنم دوستان کسییا جایی سراغ ندارند که کتاب تست آی کیو رشته تجربی پارسال داشته باشند به نصف قیمت چون دخترم لازم داره برای کنکور و کتاب نو فیمتش بلاست نمیتونم براش بخرم،گفتم شاید دوستان کسی سراغ داشته باشند به نصف قیمت و ارزونتر بخرم🙏 با تشکر🌷
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقت بخیر خانمی گفته بود عرق زیره سبز ودانه چیا وخاکشیر سه لیوان عرق زیره سبز بقیه چقدر بریزیم ممنون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
باعرض سلام و خسته نباشید یه سوال واقعا ضروری خانما اگر دارویی یا پودری یا حتی رژیم خوراکی ک وااااقعا تاثیر گذار باشه برا چاقی صورت و بدن بهم معرفی کنید
من دوتا بچه دارم و کمبود وزن زیادی دارم از اول هم کلا لاغر بودم تو بارداری تپل میشدم و وزن اضافه میکردم اما متاسفانه دوباره هم پف میخابه هم وزنم میاد پایین اگر راه حلی دارین ک واقعا جواب داده از اطرافیان یا خودتون خوشحال میشم در اختیار منم بذارین
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
وصیتنامه شهید مرحمت بالازاده
.
به نام خداوند بخشنده مهربان
از اینجا وصیت نامهام را شروع میکنم. با سلام بیکران به پیشگاه منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) و با سلام بیکران به رهبر مستضعفان، ابراهیم زمان، خمینی بت شکن و با سلام بیکران به مردم ایثارگر و شهید پرور ایران، که همچون امام حسین (ع) و لیلا، پسرشان را به دین اسلام قربانی میدهند.
آریای ملت غیور شهید پرور ایران! درود بر شما! درود برشما که همیشه در مقابل کفر ایستادهاید و میایستید تا آخرین قطره خونتان.
درود برشماای ملت ایران!ای مشعل داران امام حسین! تا آخرین قطره خونتان از این انقلاب و از رهبر این انقلاب خوب محافظت کنید تا که این انقلاب اسلامی را به نحو احسن به منجی عالم بشریت تحویل بدهید.
و ای پدر و مادر عزیزم! اگر این پسرتان در راه اسلام به شهادت برسد، افتخار کنید که شما هم از خانواده شهدا برشمرده میشوید.
ای پدر و مادر عزیزم! از شما تقاضایی دارم. اگر من شهید بشوم گریه نکنید. اگر گریه بکنید به شهدای کربلا و شهدای کربلای ایران گریه بکنید تا چشم منافقان کور بشود و بفهمند که ما برای چه میجنگیم.
حالا معلوم است که راه تنها یک راه است که آن راه هم راه اسلام و قرآن است. و آخر وصیت میکنم راه شهیدان را ادامه بدهید و اسلحهشان را نگذارید در زمین بماند.
و مادرم و پدرم چنانچه من میدانم لیاقت شهادت را ندارم ولی اگر خداوند بخواهد که شهید بشوم مرا حلال کنید و من هم شهادت را جزء سعادت میدانم, یعنی هر کس که شهید میشود خوش به حالش که با شهدا همنشین میشود
از تمام همسایهها و از هم روستاییهایمان میخواهم که اگر از من سخن بدی شنیدهاید و کارهای بدی دیدهاید حلال بکنید, و برادرانم اسحلهام را نگذارند در جا بماند و خواهرانم با حجاب با دشمنان جنگ کنند.
خدایا تو را قسم میدهم که اگر گناهانم را نبخشی از این دنیا به آن دنیا نبر.
خدایا خدایا تو را قسم میدهم به من توفیق سربازی امام زمان (عج) و نائب برحق او خمینی بت شکن را دهی تا در راه آنها اگر هزاران جان داشته باشم قربانی بدهم.
کربلا کربلا یا فتح یا شهادت/جنگ جنگ تا پیروزی
درباره شهید
مرحمت بالازاده در هفدهم خردادماه 1349، در روستای «چای گرمی» یکی از روستاهای شهرستان گرمی از توابع انگوت در دامان سر سبز مغان و در یک خانواده متدین و محروم، دیده به جهان گشود, پدرش حضرتقلی و مادرش ختائی عظیمی نام داشت.
حضرتقلی در روستاهای اطراف دستفروشی میکرد و بهدنبال رزق روزی حلال بود, وی موذن مسجد روستا بود, شهید بالازاده بزرگتر که میشود، همراه پدر در مسجد حضور مییابد و پای منبر روحانی و درس قرآن مینشیند, شهید دوران کودکی را در دشت و کوه و درهها و مناظر سر سبز روستا، با بچههای هم سن و سال خود گذرانده و سال 65 در هفت سالگی پا به مدرسه عباسی انگوت نهاد و تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند.
با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران و بسیج، در سال 1359 هنگام تشکیل نخستین هستههای مقاومت بسیج در این منطقه دور افتاده، با عدهای از نوجوانان و جوانان روستا، هماهنگ شده و پایگاه مقاومت بسیج ((امام موسی صدر))را در روستا، راه اندازی کردند, شهید به همراه جمعی دیگر از جوانان پرشور و فعال انقلابی، در این پایگاه عضویت یافته و با وجود سن و سال کم شروع به فعالیت میکند.
شهید بالازاده آموزشهای نظامی، قرآن و عقیدتی را در همین پایگاه گذرانده و با شور و حال عجیبی به پاسداری از آرمانهای انقلاب اسلامی می پردازد و در پایگاه مقاومت مسوولیت تبلیغات را عهده دار شده و با سخنان معصومانه و پاک خویش، پیام امام خمینی(ره) را به دوستان می رساند و آنها را با فعالیت های فرهنگی فوق العاده موثر خود جهت اعزام به جبهه تشویق میکرد.
شهید بالازاده با سن پایین و جثه کوچک، وارد بسیج شده و در کنار بزرگترها مثل بزرگترها رفتار میکند, شناخت و آگاهی شهید بالازاده در کنار پاسداران و بسیجیان، تکمیل میشود و به بصیرت دست مییابد, بصیرتی که وظیفه او و هموطنانش را در قبال انقلاب و جنگ تحمیلی، در اولویت اول قرار میدهد.
شهید بالازاده نوجوان، جنگجوی خردسال کربلای ایران بود که با بسیاری از پیشروان انقلاب، همچون امام خمینی(ره)، ریاست جمهوری، نخست وزیر و ریاست مجلس دیدار کرده و بارها مورد تفقد و نوازش و تمجید آنها قرار گرفته بود, در شهرستان گرمی مغان، مرحمت سخنگوی انقلاب و رزمندگان اسلام شده بود امام جمعه شهر، قبل از خطبه های نمازجمعه، از شهید بالازاده میخواست که برای مردم سخنرانی کند و پیام عاشوراییان ایران را به جوانان و نوجوانان شهر برساند
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
💊💊💊💊سکسکه و آروغ و بادهای سرد معده و راهکار درمانی بر مبنای طب سنتی
برای رفع سریع سکسکه کافیست در یک کیسه کاغذی ۳۰ ثانیه تنفس کنید تا سکسکه تان از بین برود
طبق تحقیقات؛ بهترین نکته برای سکسکه، سطح Co2 در خون است که با این ترفند میزان آن افزایش می یابد
یا مواردزیر
۲- عرق زنیان تا نصف استکان ( باردار ممنوع ) تا ۱۴ روز
۳- عرق اترج بعدناهاریک استکان تا ۱۴ روز
۴- عرق نعنا تا یک استکان تا ۱۴ روز
۵- مالش دادن معده و روی پیشانی و بینی با روغن اسانس نعنا تا چندقطره تا ۷ روز
۶- خوردن سبزی نعنا ویا سبزی پونه و یا اویشن به روش خشک و یا عرق آن
۷- قلیان کشی عرق نعنا بدن اتش روی قلیان به روش قلقل کردن
۸- به روش انفیه زدن به بینی که روزی بیش ازپنج بارعطسه ارام کنید
۹- دمنوش رقیق زنجبیل و دارچین به روش نوشیدن
۱۰- گرم سازی روی قلب و معده با مالیدن روغن بادام شیرین این گرم سازی با شروع سکسکه نباید تاخیربیفته
۱۱- مکیدن قرص نعنا
۱۲- خوردن عسل یا عسلاب بهترین مواد برای مدیریت برقلب و معده و گوارش و رام سازی عروق سرداست
۱۳- پرهیز مطلق ازنوشیدنی و تغذیه سرد سوداوی و سرد بلغمی و هرگونه ترشیجات و سرکه جات ممنوع
۱۴- رب انارشیرین و یا آب انارشیرین با یک قاشق عسل
۱۵- دمنوشهای سنبل الطیب و یا بادرنجبویه به تفکیک با عسل
۱۶-مالش پشت کتف با روغب بادام شیرین و دودقیقع بادکش بغیر از ستون فقرات روزی یکبار
با اوصاف فوق هر گونه اقدام برای باردارها ممنوع
💊💊💊💊💊💊🔔💊💊💊💊💊💊💊
🍯 تزریق #واژینال #عسل یا عسل برداشتن برای تنظیم پریودی و رفع چسبندگی وازن و ضد ترشحات سفید رحم
💊💊🌙 برای چند روز، شبی ۲۰ سی سی تزریق عسل در واژن را تزریق واژینال عسل گویند که معمولاً در یک دوره هفت شب تجویز می گردد.
🛎 تذکر :
⛔️➖ تزریق در داخل واژن، ویژه #زنان متاهل می باشد و برای مجردها بجای تزریق برای ورود عسل به داخل واژن می بایست مقداری عسل را شبها روی گاز استریل (یا پارچه آب ندیده) ریخته و کاملاً گاز را آغشته با عسل کرد و روی بدنشان بگذارند و طاقباز بخوابند تا کم کم عسل به داخل #واژن هدایت شود.
⛔️➖ به اصطلاح برای افراد مجرد، برای ورود عسل داخل واژن از عنوان “عسل برداشتن” و برای افراد متاهل از عنوان “تزریق واژینال عسل” استفاده می شود.
⛔️➖ انجام این کار در در دوران #قاعدگی ممنوع می باشد.
⛔️انجام این کاربرای زنان باردارمطلقا ممنوع
➖ حتماً باید از مرغوبیت و کیفیت عسل مطمئن باشید تا دچار مشکل نگردید. عسل مورد استفاده باید زنبوری و چند گیاهی باشد و از عسلی که زنبور تنها از یک نوع گیاه استفاده کرده مانند عسل یونجه خودداری شود چراکه عسلی خوب است که زنبور هر چه بیشتر از گیاهان متنوع استفاده کرده باشد.
➖ از سرنگ ۲۰ سی سی بدون سوزن برای تزریق استفاده شود و باید سرنگ خشک باشد و اگر برای بار دوم به بعد سرنگ را شسته اید، حتماً سرنگ را خشک و بعد استفاده نمایید.
➖ می توانید سر سرنگ را نیز قیچی کنید تا راحت تر، سرنگ کشیده شود و عسل داخل آن شود.
➖ قبل از #تزریق عسل در داخل واژن، محیط بیرونی سرنگ را با ضماد زرد یا روغن محلی چرب نمایید.
➖ پس از تزریق در شب، در صبح با مقداری ضماد زرد یا روغن محلی موضع بیرونی واژن را چرب نمایید.
🍐🍐🍐🍐🍐🍐🍐🍐🍐
💊💊💊نوزادان و تقویت مویشان و جایگزینی قطره آهن و دندان درآوردن اطفال
?سوال۱:برای رشد و تقویت موی نوزاد شش ماهم چی توصیه میفرمایین؟
?سوال ۲:برای قطره آهنی که تو درمانگاه ها به نوزادای بالای شش ماه میدن عطاریهاجایگزین دارن؟ من اصلا نمیخواهم به بچه ام قطره شیمیایی بدهم .
برای راحت دندان درآوردن ودندان خوب نوزادان در طب سنتی چه کارهایی باید انجام بدیم؟ خیلی ممنون از شما.
جواب
?سلام مالیدن روغن زیتون درد دندان را کم میکنه
مادرعرق بابونه تا یک لیوان با اندکی عسل تا ۱۴ روز
مادرشیره انگور بصورت شربت
مادر مویزقرمز مثل آدامس جویذن
رشد موی بچه
مادرهریره بادام بخورد
روغن بادام یا روغن کنجد به ملاج سربچه تا ۴۰ روز بمالید
مادرتغذیه مزاج سرد کم بخورد و نیز گیاهان و یا عرق مورد و اسطوخدوس با هم مادربخورد
اهن کودکان را مادرطب سنتی با هریره بادام شیرین به کودک جایگزین میکنیم
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام به ادمین عزیز واعضای محترم یه سوال اورژانسی دارم اینکه برادر زادم ۲۴ سالشه وال
پاسخ اعضا🌙🌺
سلام در مورد خانمی که عکس از زبان خواهرشون گذاشتند من زبانم وداخل دهانم این جور شد دکتر گفتند از استرس واعاص هست در صمن یه پماد کوچولو دادند که گفتند فقط فقط روی همون قست بزنم. خوب شدم
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام وعرض ادب خدمت دوستی که گفتن پسرشون پنج سالس هست وتوخواب تازگیها متوجه کبودی وی سریع مسائل میشن .دوست عزیز شما بچتون رو یک دکتر حاذق طب سنتی درتهران مثل دکتر خیر اندیش یا محمد عزیزخانی ببرید اعتماد داشتهدباشیدتو گوگل سرچ کنید اسم ادرسون میاد براتون .این دکترای جدید شیمیاییها هیچ کاری نمیکنن .شفای وخوب شدن بچه این دوست عزیزمون یک حمد ویک امن یجب بخونیم همه هر کی اینو میخونه بخونه خداخیرش بده بسم الله🙏
کسی گوش برادرش از صدای تیر آسیب دیده هم یشستشو گوش بره هم من شنیدم روغن اسپند خوبه برای صدا گوش
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام وقت بخیر باتشکر از کانال خوبتون
واسه خانمی که گوش هاش وز وز میکنه
تنها راهش این یک ماه فقط قرص مترونیدازول ۵۰۰ بخوری خوب میشی
تجربه شده 👌👌سر یک ساعت مشخص مرتب بخوررر ۱۲ ساعتی یک عدد بخورید ( با تجویز پزشک)
این پیام بی زحمت بزارین داخل کانال واسه دوست عزیزمون
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
برای مادر کیان پنج ساله می نویسم من به عنوان یه معلم که بچه هایی که لکه ی ننگ اوتیسم رو بهشون می زنن درمان می کنم و به مدارس عادی می فرستم میگم براتون بچه ی شما تلوزیون ممنوع پلی سیشن ممنوع گوشی صد در صد ممنوع مادر عزیز دشمن بچه های مارو هدف گرفته بااین بازی ها وخوراک پیتزا. ساندویچ شکلات کاکائو شیر کاکائو ماکارانی نان باگت ممنوع بچه رو هر روز پارک ببرید بازی کنه اسباب بازی تو خونه بزارید خونه رو بترکونه ولی اسیب مغزی بچه رفع بشه بالای ده تا بچه رو درمان کامل کردم با این روش دانش اموزی که الان دارم باهاش کار می کنم کلاس سوم ولی تشخیص حروف نداشت و توانایی خواندن و نوشتن هم نداشت ولی با این که یک ماه گذشته همگام با هم کلاسی هاش شده به حرف ساده هست ولی وقتی میاد خونم میره دیگه تا اخر شب توان حرف زدن ندارم ولی خوشحالم موفق شده مادر عزیز تلاش کن موفق میشی بچه ی شما الان پنج سالشه زود فهمیدی چه خبر پس کمکش کن حالا چرا من این همه مطلب نوشتم چه ربطی داشت پسر من هم وقتی پنج سالش بود خورد زمین و بی هوش شد بردم عکس اسکن نوار مغز گفتن سالمه ولی جرقه و چیزهایی دیدن وقتی پیش چند تا پزشک خوب بردم همگی گفتن به علت بازی گوشی و دستگاه و خوراک سرد و فسد فودها ایجاد میشه که تو دوره ی مدرسه بهش اوتیسم میگن
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام به همگی.عروسی که تو خونه انتظاردارندجلوشون کار کنی. من هم قبلا مثل شما بودم همه می نشستندجاری هام وخواهرشوهرم من جلوشون کارمی کردم وقتی دیدم وظیفه می دانند منم درد پام را بهانه کردم و مثل آنهانشستم وکارنکردم وحالااصلاانتظارندارندکارکنم .شما هم باسیاست جلو برو وقتی می بینی همه نشستندشماهم بشین وآنهامجبورمی شوندبلندشوندوکارکنندچندباری خودشون کارکنندعادت میشه که تو کارها همکاری کنند.وبه همسرت بسپارکه هو ات داشته باشه و بهت بگه حالت خوب شد اون ها که خودشون لوس می کنندومریضی می زنندتوهم مثل خودشون باهاشون رفتار کن..شماحق داری ناراحت باشی هر عروسی بود اصلا خونه شون نمی رفت ولی باسیاست جلوشان بایست
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام دختر ۳۰ ساله که میگه ۱۰ ماه عقد کرده و مادر شوهر باهاش زیاد خوب نیس.عزیز اینها تا آخر عمر همینجوری هستن چون تو عروس دلخواهش نبودی مگه اینکه بقیه باهاش بد بشن و تو خوب بمونی آنوقت باهات خوب میشن به شرط اینکه با میل خودشون باهاشون رفتار کنی.تنها راهش اینکه زندگیت رو ازشون جدا کنی و فقط چند وقتی یکبار بهش ون مثل یه مهمون سر بزنی که نتونن ناراحتت کنن.منم تو دوره نامزدی و چندسال اول ازدواجم همینجوری بودم با اینکه عموم پدر شوهرم بود نسبت به بقیه عروسها اصلا بهم اهمیت نمیداد یعنی حتی اگه همه ۷ تا جاریم رو سفره غذا بودن تنها کسی که تعارف نمیکرد فقط من بودم و پست سرم میگفتن این پسند ما نبود در حالی که فقط شوهرم میبردش دکتر و کارهاش انجام میداد.و وسیله های خریدش رو به بقیه میداد با اینکه ما میدیدیم ولی اصلا اهمیت بهمون نمیداد.تا اینکه از دنیا رفت.خیلی عذاب کشیدم .ولی الان اون توی قبر و من پیش شوهرم هستمبع شما نصیحت میکنم که اگه ازدواج کردید احترامشون رو داشته باش و بهشون سر بزن اما نه زیاد.و اینکه حتی حرف بد هم بزنند شما بی احترامی نکنید.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
8.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️کسی که ناخن کاشته طهارت باطنی ندارد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
یكی از عمّه های پیامبر(ص) اروی دختر عبدالمطّلب بود، او با عمیربن وهب بن عبدمناف ازدواج كرد و از او دارای یك پسر بنام طلیب گردید، طلیب در سالهای اول بعثت اسلام قبول كرد و موجب شد كه مادرش اروی نیز مسلمان شود. طلیب از افرادی است كه با مسلمین ، همراه جعفر طیار به حبشه پناهنده شد، او در جنگ بدر شركت كرد، و سرانجام در عصر خلافت ابوبكر در جنگ اجنادین یا یرموك كه در سرزمین شام واقع شد، به شهادت رسید. اروی مادر شهید، همواره با امام علی (ع) و در خط عقیدتی او گام برمی داشت . در آن هنگام كه معاویه در اوج قدرت بود(بعد از شهادت علی علیه السلام)، اروی بر او وارد شد، او در این وقت پیره زن بود، وقتی معاویه او را دید گفت : مرحبا خوش آمدی ای خاله ! بعد از آنكه ما از حجاز خارج شدیم ، بر شما چگونه گذشت ؟ اروی گفت : ای برادرزاده ! نسبت به كسی كه به تو خدمت كرد، كفران نعمت نمودی ، و با پسر عمویت (علی علیه السلام) بدرفتاری كردی ، و خود را به عنوان خلیفه ، كه شایسته تو نیست ، خواندی ، و آنچه را كه حق تو نبود با زور گرفتی ، بی آنكه در راه اسلام رنجی دیده باشی ، تو و پدرانت در پیشرفت اسلام هیچ سهمی ندارید، و به رسول خدا(ص) كفر ورزیدید، خداوند بزرگان شما را هلاك كرد و شما را خوار ساخت و حق را به صاحبش محمد (ص) برگردانید، هر چند مشركان خشنود نبودند، سخن ما بالا آمد و پیامبر(ص) پیروز شد، ولی بعد از پیامبر(ص) برخلاف حق ، شما بر ما حاكم شدید، و شما برای رسیدن به مقصود، خویشاوندی با پیامبر(ص) را دلیل می آورید، با اینكه خویشاوندی ما به پیامبر(ص) نزدیكتر است ، و ما به مقام رهبری سزاوارتر هستیم ، ولی ما امروز در میان شما بسان بنی اسرائیل در برابر آل فرعون هستیم ، علی (ع) نسبت به پیامبر(ص) همانند هارون نسبت به موسی (ع) بود، این را بدان كه سرانجام ما بهشت است ، و عاقبت شما در دوزخ خواهد بود. عمروعاص ، شخص دوم دستگاه طاغوتی معاویه ، گفت : سخن را كوتاه كن ، ای پیره زن گمراه كه عقلت را از دست داده ای ، و شهادت تو یك نفر برای تقسیم بهشت و دوزخ كافی نیست . اروی نگاه تندی به عمروعاص كرد و گفت : ای پسر نابغه ! تو چه می گوئی ؟ كه مادرت مشهورترین زن ناپاك بود و از طریق ناپاكی مزد می گرفت ، پنچ نفر از قریش مدّعی فرزندی تو شدند، از مادرت پرسیدند، او گفت : همه این ها با من رابطه داشتند، نگاه كنید به هر كدام شبیه تر است ، به او نسبت دهید، و چون به عاص بن وائل بیشتر شباهت داشتی تو را به او ملحق كردند. پس از گفتگوی دیگر، معاویه گفت : از این حرف ها بگذر و خداوند گذشتگان را عفو كند، اكنون بگو چه حاجتی داری تا برآورده كنم ؟ اروی گفت : مالی الیك حاجه : به تو حاجتی ندارم سپس از نزد معاویه خارج شد.
جناب حاجی علی اكبر سروری تهرانی گفت خاله علویه ای دارم كه عابده و بركتی برای فامیل ماست و در شداید به او پناهنده می شویم و از دعای او گرفتاری هایمان برطرف می شود. وقتی آن مخدره به درد دل مبتلا می گردد و به چند دكتر و بیمارستان مراجعه می كند فایده نمی كند، مجلس زنانه توسل به حضرت زهرا(س) فراهم می كند و اهل مجلس را هم طعام می دهد. همان شب در خواب حضرت صدیقه (س) را می بیند كه به خانه اش تشریف آورده اند به حضرتش عرضه می دارد كلبه ما محقر است و اینكه روز گذشته از شما دعوت نكردم چون قابل نبودم . فرمود ما خود آمدیم و حاضر بودیم والحال می خواهیم درد و دوایت را نشان دهیم ، پس كف دست مبارك را محاذی صورتش می گیرند و می فرمایند به كف دستم نگاه كن ، پس تمام اندرون خود را در آن كف مبارك می بیند از آن جمله رحم خود را می بیند كه چرك زیادی در آن است فرمود درد تو از رحم است وبه فلان دكتر مراجعه كن خوب می شوی . فردا به همان دكتری كه فرموده بود مراجعه می كند و دردش را می گوید و به فاصله كمی درد برطرف می گردد. ضمنا باید متوجه بود كه ممكن بود بدون مراجعه به دكتر و استعمال دارو همان لحظه او را شفا بخشد، لكن چون خداوند به حكمت بالغه اش برای هر دردی دوایی خلق فرموده كه باید خاصیتی كه خداوند در آن دوا قرار داده ظاهر شود، پس باید مریض هنگام ضرورت از مراجعه به طبیب و استعمال دوا خودداری نكند و بداند كه شفا از خدا است لكن به وسیله طبیب و دوا مگر در بعض مواردی كه مصلحت الهی اقتضا كند. بالجمله شاید در مورد علویه مذكور چنین مصلحتی نبوده ولذا او را به سنت جاری الهی كه رجوع به طبیب و دواست حواله فرمودند. حضرت صادق(ع) می فرماید:پیغمبری از پیغمبران گذشته مریض شد، پس گفت دوا استعمال نمی كنم تا خدایی كه مرا مریض كرد، شفایم دهد، پس خداوند به او وحی فرمود تو را شفا نمی دهم تا دوا استعمال نكنی ؛ زیرا شفا از من است هرچند به وسیله دوا باشد.
داستانهاي شگفت/آيت الله دستغيب