👇تقویم نجومی دوشنبه👇  ✴️ دوشنبه 👈28 آبان / عقرب 1403 👈16 جمادی الاول 1446👈18 نوامبر 2024 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی. 📛 تقارن نحسین و صدقه صبحگاهی رفع نحوست کند. 📛و از جابجایی اجتناب شود. 🚘 سفر: مسافرت امکان حادثه دارد و در صورت ضرورت همراه صدقه و احتیاط باشد. 🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظور مریضی است که امروز مریضیش شروع شود). 👶مناسب زایمان و نوزاد عاقل و دانا باشد. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز تا ظهر قمر در برج جوزا و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است: ✳️امور آموزشی و تعلیمی‌. ✳️ آغاز نگارش کتاب و مقاله. ✳️لباس نو پوشیدن. ✳️دیدار روسا. ✳️و خطاطی نیک است. 🟣 امور مربوط به نوشتن ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب نیست. 👩‍❤️‍👨 مباشرت و مجامعت: مباشرت امشب شبِ سه شنبه: فرزند راستگو و مهربان و بخشنده و عاقبت به خیر است. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث حزن و اندوه می شود. 🔴 حجامت: #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث فرج و نشاط می شود. 🔵ناخن گرفتن: دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد. 👕دوخت و دوز لباس: دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود. ✴️️ استخاره: وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن). ✳️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه. ✳️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد. 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴😴 تعبیر خواب. تعبیر خوابی که امشب شبِ سه شنبه دیده شود طبق ایه ی 17 سوره مبارکه "بنی اسرائیل " است. وکم اهلکنا من القرون من بعد نوح... و از معنای آن استفاده می شود که چیزی باعث حزن و اندوه خواب بیننده می شود پدیدار گردد صدقه بدهد تا برطرف شود و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.

💥آقای #دکتر_سعید_عزیزی؛ مگــه سوپر مارکته، دوتا تی تاب یه پفک👌👌😂 💥شنیدم بچه ی سومت هم دختر شده😍 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#درد_دل_اعضا ❤️🍃 سلام  دربارع ازدواج در شهر غربت من تبریزی هستم  و 8ماهه عقدم  یادگذشته تلخ خودم افتادم خاستم از تجربه خودم براتون بگم  و اگه سوالی درمورد اداب و رسوم دارین و میتونم راهنمایتون کنم قبلش باید بگم  باید با همسرتون قبل ازدواج درباره این مسله بیشتر صحبت کنین اگه شهر غریب دوس نداشتین باید زودتر بگین هیچ جا  شهر خود ادم نمیشه من کلا ازدواج راه دورو برا دختر توصیه نمیکنم مگه دختر کاملا عاقل و دنیادیده و باتجربه ای باشین و البته خود ساخته  اینم در نظر بگیرین که شاید غربت و دوری باعث بشه بیشتر مقاوم باشین و بر مشکلات دیگه غلبه کنین شاید فرصتی بشه برا یه نگاه تازه به دنیا و مسایل  من متاسفانه ازدواج سابقم که منجر به طلاق شد  با فردی از یه شهر خیلیی دور و با زبانی کاملا غریب با زبان ... بود .. من 10 ساعت با تبریزخونوادم دوستام  فاصله داشتم !!!!!با یه زبانی کاملا بیگانه اوایل با زبان مشترک فارسی حرف میزدم باهاشون اما اونا اصلا رعایتم نمیکردن که من بلد نیستم و به زبان خودشون حرف میزدن حتی بعضیاشون مسخرم میکردن  4ماه طول کشید تا زبانشونو یاد گرفتم البته سخت بود اوایل چون زبانشونو بلد نبودم مادرشوهرم منو جای نمیبرد حتی دعوتمونم میکردن میگفت مثلا مریضه یا جای دیگه دعوتیم میدونستم به خاطر زبانه و پوشش متفاوت من ... همه تا مدتها به عنوانه یه بیگانه و غیر خودی بهم نگاه میکردن هرچند زبانشونم یاد گرفتم  تو باشگاه ،یابا همسایه ها به زبان خودشون و بصراحت حرف میزدم اما بازم بعضی وقتا خنده یواشکی مخاطبم به خاطر ته لهجه اذیتم میکرد   تا مدتها خیلی تو چشم بودم خیلییی البته تو چشم بودن تازه عروس مسله چندان غیر طبیعی نیست اما اگه غریب و با زبانی متفاوت باشی این زیر ذره بین گرفتنا بیشتره  هرجا میرفتم کلی سوال ازم میپرسیدن  بعضی رسم و ادابشون کاملا برام نااشنا و بعضا حتی غیرقابل درک بود و چون بعضی وقتا چیزی رو که نه درک میکردم و نه قبول داشتم اما مجبور بودم انجام بدم عصبی میشدم تو خودم میریختم و به مرور حس میکردم هویتمو دارم از دست میدم  بدترین و بدترین و بدترین قسمتش دوری از خونواده بود  واقعا عذاب اور بود  چون راهمون دور  بود و همسر سابقم سرش شلوغ بود من به سختی و زور خونوادمو میدیدم وقتی مشکلی مسله ای داشتم همش تو خودم میریختم خیلی نمیتونستم با خونوادم در ارتباط باشم بعضا از فشار غربت یه گوشه دنج پیدا میکردم و گریه میکردم  ما طبقه بالای مادرشوهرم زندگی میکردیم  تصور کن اخرهفته ها یا تو مهمونیا دور هم جم میشدن فقط و فقط کل فک و فامیل همسری بودن و من تنهای تنها  مجبور بودم ساکت بمونم که مبادا به ته لهجم بخندن یا هی بازجویم کنن  چون از یه فرهنگ متفاوت بودم پوشش و عقاید و افکارم فرق داشت و به خاطرش تو دید بودم از اینکه مجبور بودم همشکلشون باشم عذاب میکشیدم  یادمه اوایل پیش زنای فامیل  تلفظ دو کلمه رو باهم اشتباه گفتم چون خیلی نزدیک هم بودن سو تفاهمی پیش اومد که هم بهم خندیدن هم ناراحت شدن  که تا چند روز بابتش عصبی بودم این دوری رو خلق و خوم اثر کذاشته بود  خونواده همسر سابقم خیلییی خوووب و خیلی محترم بودن مشکل من بیماری روانی همسرسابقم بود که جدا شدم .... بیشتر نکات مهمی که لازم میدونستم درقالب تجربه خودم گفتم  البته اینم  بگم که اون شهری که من رفته بودم عروس ترک و فارس کم داشتن  و درکل فرهنگ تقریبا دست نخورده ی داشتن   درصورتی که تو همین تبریز کلی عروس و دوماد فارس اومدن زندگی میکنن و ازدواج ترک و  فارس باهم مسله جدیدی نیست......    اما اما... اگه بتونین همسرتونو راضی کنین در شهر خودتون زندگی کنین عالی میشه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#چالش_بیستویکم 😍❤️ سلام،دررابطه با حس دین داشتن ب یکی بله من زایمان اولم چون زودرس بود هیچکسی رو ب عنوان همراه توی بیمارستان کنارم نداشتم ،حتی نمیتونستم گردنمو بالابگیرم ،اونجا همراه یکی ازبیمارا ک یک دختر خانم بود کمکم کردن حتی لباس زیرمم عوض کردن ،هروقت یادش میفتم دعای خیر براش میفرستم الهی هرجا هست خدا و امام زمان کمک حالش باشن ❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام وقت بخیر. میخواستم درباره چالش بیست و یکم ، اینکه تو زندگی مدیون چه کسی هستم بگم ، سال 97 به اصرار شوهرم که من پسر میخوام برای آی وی اف اقدام کردیم که دکتر ما تو تهران بیمارستان گاندی بود، اونموقع برادرم که مجرده و مهندس تو تهران تو کارخانه کار میکرد ،ما چون نمیخواستیم کسی از اقوام بدونه که میخوایم برای تعیین جنسیت اقدام کنیم پیش کسی حرف نزدیم جز مادر و خواهر و برادر خودم. خلاصه ما رفتیم تهران برای عمل تخمک کشی چن روز خونه داداشم بودیم ، بعد که قرارشد دو روز بعدش برام جنین رو انتقال بدن گفتن فعلا نمیشه برو تا یکماه دیگه، ماهم برگشتیم شهر خودمون ، یکماه بعد وقتی قرارشد بریم تهران گفتن دکتر فعلا رفته کانادا تا ۴ماه دیگه یا بیشتر ایران نمیاد . خلاصه تو همون ماه اول محل کار برادرم تعدیل نیرو کردن و داداشم و چند نفر دیگه از کارخونه اخراج شدن ، اما طفلی داداشم با اینکه بعد از اخراج خودش برگشت پیش خونواده م اما خونه شو که اجاره ای بود همچنان نگهداشت تا ۴ماه که وقتی دکتر برگشت و‌من رفتم برا انتقال جنین مجبور نشم برم جای دیگه ، یعنی تا ۴ماه کرایه خونه ای رو داد که خودش توش نبود فقط بخاطر من، و اینکه تو بارداریم هم هر وقت حالم بد میشد و میرفتم بیمارستان یا دکتر سریع با مامانم خودش رو میرسوند. همیشه خودم رو مدیون محبتهاش میدونم،بعد از انتقال جنین ما چند روز تو خونش موندیم بعدش که ما اومدیم شهر خودمون ،خونه رو خالی و به صاحبخانه تحویل داد، خدا همه برادرهای خوب رو حفظ کنه ،🤲 با دلهای پاکتون برای داداشم دعا کنید چون 38سالش شده با اینکه مهندس مکانیک ،هر جا میره برا استخدام براش جور نمیشه، دوست دارم شاغل بشه که براش زن بگیریم. برای عاقبت بخیری همه جوونها صلوات 🌺 اسمم زن کورد ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام من مدیون مادرم هستم کارم وهمه زندگیم از اونه بعد خونه ام مدیون همکارای شوهرم هستم اومدن تو بدترین شرایط ضامن ما شدن تا ما زمین خریدیم قبولی دخترم تو دانشگاه فرهنگیان مدیون یکی از،دانش اموزام هستم..... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در مورد چالش تون میخواستم بگم من یک خواهر و چهار تا برادر دارم و خودم بچه آخر هستم و پانزده سال است که ازدواج کردم و شوهرم از لحاظ مالی معمولی است برادر آخری خیلی نسبت به من و بچه هام لطف و محبت داره خیلی دلسوز ما است خیلی وقتا بیشتر از شرایطش برامون دخرج می‌کنه فقط میتونم براش دعا کنم و بگم امیدوارم همیشه تنش سالم و جیبش پر پول باشه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام درموردچالشتون یه امام جمعه توشهرمون بود که همسایمون میشد وقتی اومد بازدید منزل باعث شد زندگیمون برکت پیداکنه انگار معجزه بود کمکی کرد که تااخرعمرم مدیونشم اقای یاوری پدرانه دوستتون دارم فکر کنم الان اصفهان باشن شاید پیاممو بخونن.خیلی مهربون بودن وهمچنین همسرعزیزشون . یه نفردیگم که همیشه هواموداشته دوست گلم که یادم نمیره تو کرونا اومد جلو در خونم برام میوه وپول اورد وبارها به حسابم پول وشارژ زد خدایا نگه دار خودش وبچه هاش وشوهرش باش الهی امین . پدرمم خداییش خیلی مواقع پول زده برام بی اینکه ازش درخواست کنم ازشون ممنونم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در مورد چالشتون من در مورد پسرم همیشه مدیون معلم کلاس اولش هستم،آقای حسین نژاد ( مدرسه کوثر فردیس کرج،ورودی سال۸۷) پسر من با تجویز روانشناس به مدت یکسال ریتالین مصرف می‌کرد و خیلی خجالتی شده بود،ولی آقای حسین نژاد اجازه نداد پسرم دارو مصرف کنه وبه خاطر اینکه بتونه تحرک زیاد پسرم رو کنترل کنه بهش مسئولیت میداد و به این ترتیب دیگه پسرم ریتالین مصرف نکرد.امیدوارم آقای حسین نژاد هرکجا که هستند تنشون سلامت و موفق و پیروز باشند. ببخشید طولانی شد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#پاسخ_اعضا ❤️🍃 سلام خانومی که دنبال اسم کوچک دکتر امینیان هستی اسمش صمد امینینیان هست و این که منم چند نفر میشناسم پیش این دکتر نتیجه نگرفتن چرا میخوای بری پیش دکتر مرد به نظر من دکترهای حاذق خانوم تو مشهد زیادن مثل دکتر نیره خادم و مخصوصا دکتر سمانه جلالیان با همین اسم پیجش تو اینستا پدا کن ببین چقدر نتایج مثبت داره درمانهاش 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 عزیزم اینم بزار برای خانمی که گفته شوهرم اخلاقش شبیه خواهرش هست ولی اخلاق مثبت زیادی داره و ایشون دوست دارند خواهرشوهر از چشم همسر ایشون بیفتن و ایشون بشن عزیز دردونه واقعا بعضی از شما. دخترا شیر چی خوردین چجور موجوداتی هستین چطور راضی میشین خواهر و برادری که از بچگی رو هم جون دادن از هم جدا کنین خدا انشالله یکی مثله خودتون سر راه داداشتون بزاره اگر هم داداش نداری امیدوارم پسر دار بشی و عروست همین کار با خودت بکنه.یخورده خدارو هم در نظر بگیرید😒😒😒 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام عزیزم اینم بزار برای دختر خانم ۲۹ساله ای که نگران موضوع ازدواجش هست و از همچیز ناراحته خواهر گلم من واقعا بهت حق میدم انشالله خدا بحق علی اصغر امام حسین مشکل تو و همه دخترهای سرزمین‌مان حل کنه عزیزم تو تنها نیستی .من حامله هستم سر نمازم همیشه برای همه دختر پسرهای مجرد دعا میکنم ،از ته دلم برای همه کسایی که اولاد ندارن، هرچند روسیاهم به درگاه خدا 😭😭واقعا می‌فهمت چی میگی عزیزم نا امید نشو خدا بزرگه من خودم دوتا خواهر دارم هردوتا همین مشکلی که شما داری دارن .میگن سوره احزاب با رعایت اصول بنویسی بزاری تو کوزه خیلی خوبه توام برای دل من برای خواهرام دعا کن خواهر عزیزم 💋 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 با سلام و ارادت به آدمین عزیز و زحمتکش دوستی گفته بودین که شهرستانی هستین اما تهران زندگی می کنین و قراره خواهر زاده ات دانشگاه قبول بشه و دوست دارین خواهرتون بیاد اما عزیز م لطفا اینکار را نکنید و زندگی خودتو و رابطه خواهرانه ات را خراب نکن اگه دانشگاه دولتی قبول شد بهش خوابگاه میدن لزومی نداره خواهرتون بیاد تهران، در ضمن اینو یادت باشه همیشه اول واول شاه کلید زندگی خودت باش بعد دیگران حتی اون آدم خواهرت باشه منم باشم زن شمال 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام مجدد دوستی گفتن تابستون خونه ساختین به مشکل مالی میش اومده الان چند وقته خونه باباتون زندگی میکنین و از خانواده همسرتون توقع داشتین واین مسئله باعث بحث بین شوهرتون شده عزیز م آدما از کار همدیگر ناراحت میشن اما بعد فکر کردن بهترین چیز پذیرش هس شما باید بپذیری که مدل خانواده شوهرتون اینجوری هس در ضمن شما هیچوقت نمیتونین با خانواده شوهرتون قطع ورابطه بکنین و حتی بروی شوهرتون نیارین رابطه ایجاد کن شما هم مثل آنها برخورد کنین منم باشم زن شمال 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 با سلام مجدد عزیزی که ۲۹ سالته واز دانشگاه دولتی مدرک گرفتی واز پدر و مادرت مینالی وفکر میکنی دنیا یت آخر خط رسیدی عزیزم شما هم کم تقصیر نداری شما با محیط دانشگاه آشنا بودی وکمی روی خودت کار میکردی الانم دیر نشده عزیزم لیسانس گرفتی که حتما پشت میز نباید باشی گلم برو خیاطی هم در اجتماع میبیننت وهم حرفه یاد میگیری و توش پول هس نگو دیر هس خیلی به موقع هم هس روی خودت کار کن در محيط کاری یعنی خیاطی بروز و فقط همیشه ی لبخند کنر لبت باشه ،ی یا علی بگو ماهم برات دعا می‌کنیم با توکل حرکت کن که درآن برکت هس منم باشم زن شمال 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام به همگی عزیزان و ادمین محترم ..خانم عزیزی که درباره مشکلت حرف زدی که شوهرت خسیس و بد دهن و تصمیم گرفتی خودکشی کنی خودت و بچه هات با هم ..عزیزم هیچ وقت این فکر رو نکن تو که از آینده اون طفل معصوما خبر نداری شاید تو طالعشون باشه که به امید خدا دکتر بشن و یا شغلهای با آبرو و خوب دیگه و بهترین زندگی رو داشته باشن و خوشبخت باشن و تو با این گناه بزرگ اجازه ندیدکه طعم زندگی خوب و خوشبختی رو بچشن و اون دنیا ازت شاکی میشن وقتی که تصویری از آینده زندگی خودشون ببینن اونوقت چه جوابی داری بهشون بدی ..برای حل مشکلت فقط یه راه داری به نظرم خودت هنری یاد بگیرمثلا خیاطی هم درآمدی داشته باشی هم برا خودت و بچه هات لباس میدوزی با کمترین قیمت من خودم خیاطی بلدم البته تا حدودی اکثر لباسهای خودم و بچه هام رو میدوزم با قیمت مناسب خیلی راضی هستم هیچوقت تسلیم شیطان نشو و کم نیار ...میتونی از خانوادت کمک بگیری برای هزینه کلاس خیاطی یا از شوهرت بگیر بگو میخوام کمک خرجت باشم ببخشید طولانی شد خیلی برات ناراحت شدم ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 ستاره  اونم مثل من حالش خراب شد نتونستم خودمو نگه دارم از ته دل زار زدم و از خدا کمک خواستم حتی فکرشم برای ی پدر و مادر کابوسه چه برسه به اینکه بخوام برم برای شناسایی جسد بچه م.   هرجوری که بود با حمید تند تند لباس پوشیدیم و رفتیم پزشکی قانونی مامور کلانتری که می‌شناختیمش اونجا بود و بعد از معرفی خودمون و انجام ی سری کارای اداری ما رو بردن به اتاقی که توش پر از یخچال بود در یکیشون رو باز کرد و یه جسد سوخته کشید بیرون انقدر ناجور سوخته بود که نمی‌شد شناسایی کرد و بفهمیم کیه گفتن _ از باقیمونده اسکلت بدن مشخص شده که جسد متعلق به ی دختر نوجوونه  هیچ چیزی از اون جسد مشخص نبود حالت تهوع گرفته بودم پزشک اونجا گفت _ی سری مدارک و ی کیف باهاش بوده  مدارکو که گذاشتن جلوم متعلق به دلربا دخترم بود حتی کارت بانکیش هم داخل کیف بود کیفم دقیقاً همون کیفی بود که خودم براش هدیه خریده بودم دنیا دور سرم می‌چرخید و حالم هر لحظه بدتر از قبل می‌شد ی لحظه نمی‌دونم چی شد که افتادم روی زمین وقتی چشم باز کردم دیدم توی اتاق سفیدم حمید همراه مادرم با لباس‌های مشکی که تنشون بود بالا سرم ایستاده بودن تازه یادم افتاد چه بلایی سرم اومده سرومم که تموم شد منو به خونه آوردن برای دخترم قرآن گذاشته بودن و مردم دسته دسته میومدن و می‌رفتن حمید کنارم اومد و گفت  _پلیس گفته نمیشه تشخیص داد که بدنش قبل از سوختن سالم بوده یا نه به حدی سوخته که حتی امکان آزمایش دی‌ان‌ای هم نیست اما از شواهد مشخصه که دلربا است  سر جام نشستم دلم نمی‌خواست حرف بزنم دست انداختم دور گردن حمید و به بغل محکم و مردونه ش پناه بردم هیچ وقت فکر نمی‌کردم آغوش حمید تا این حد برام آرامش بخش باشه کسی که ازش بدم میومد و میخواستم طلاق بگیرم حالا برام تبدیل شده بود به ی تکیه‌گاه امن و محکم که توی بزرگترین غم زندگیم کنارمه از لرزش‌های ریتمیک حمید متوجه شدم که اونم داره گریه می‌کنه و غصه داره.  دیگه هیچ شور و شوقی برای زندگی کردن نداشتم احساس می‌کردم دنیا برام تموم شده و زمان از حرکت وایساده با کمک حمید از اتاق بیرون اومدم چشمم افتاد به مردمی که نشسته بودن و تسلیت می‌گفتن همونجا روی زمین نشستم دو دستی توی سرم کوبیدم و از ته دلم ضجه می‌زدم تلاش کردن متوقفم کنن اما زورشون بهم نمی‌رسید چند روز گذشت و من همش بیهوش بودم و زیر سروم بالاخره به خودم اومدم روزگارم فقط شده بود گریه پلیس ها گفتن _چون هیچ مدرکی نیست که بتونیم پیگیری کنیم فعلا پرونده قتل دلربا رو ادامه نمیدیم اما به محض پیدا کردن ی مدرک یا قتل مرتبط دوباره پرونده به جریان میافته  دلم میخواست وجود نداشتم گاهی اوقات دلم برای حمید میسوخت و گاهی اوقاتم اونو مقصر میدونستم خانواده م خیلی پیگیرم نبودن هر کس رفت دنبال زندگی خودش اما اونی که بیشتر از خانواده کنارم بود و برام دل سوزوند ثریا بود. وارد اتاق شد و با دیدنم که گریه میکردم به سمتم اومد  _توروخدا بس کن داری خودتو نابود میکنی دلربا این گریه هارو میبینه ناراحت میشه  میون گریه هام گفتم _چی میگی ثریا بچه من مرده تو میگی ناراحت میشه؟  _بخاطر خودت بس کن ستاره زندگی در جریانه زنده ها باید زندگی کنن نمیگم الان پاشو برقص و قر بده میگم سعی کن با این موضوع کنار بیا ی لحظه ی فکری به سرم زد و گفتم  _اینا حتی ازمایش دی ان ای هم نگرفتن اصلا از کجا معلوم اون دختر من بود؟ از چهارتا کارت بانکی؟ ممکنه ازش دزدیده باشن ثریا نگاهم کرد و گفت  _بی راهم نمیگی، شاید اینکارو کردن که شما بیخیال بشید  _ثریا هیچ کس حرف منو باور نمیکنه ولی من مطمئنم دلربا پیش امیره  از خوشحالی فکر زنده بودن دلربا میپریدم و جیغ میزدم میخندیدم صدای در اومد و یکم بعد حمید وارد خونه شد ثریا گفت  _ساکت باش الان بگی هیچ کس حرفتو باور نمیکنه  حمید نگران وارد اتاق شد و پرسید _چیشده؟  ثریا ناراحت گفت  _از ناراحتی زده به سرش و عین دیوونه ها شده دلم براش میسوزه  حمید بغض کرد و به منی که کوه خنده بودم نگاه کرد و گفت  _خدا لعنتم کنه کاش نمیذاشتم دلربا بره که اینجوری بشه هر لحظه فقط و فقط خودمو مقصر میدونم که دخترم مرد حتی نمیدونم قبل از سوختن مرده بوده یا زنده از حماقت حمید و زود باوریش خنده م گرفت و با صدای بلند خندیدن ثریا سمتم اومد و سعی میکرد ساکتم کنه و حمید با دیدن من هر لحظه حالش بدتر میشد ثریا گفت  _ساکت شو دیگه دخترت مرده خندیدن نداره که  _ببریمش بیمارستان؟ _اخه ببریم بگیم چی؟ میگن شوکه و باید بره بیمارستان روانی این وسط ی خل و چل کم داریم بخدا _ثریا خانم من ی بار گند زدم به زندگیم بعدشم دلربا رو از دست دادم نمیخوام ستاره رم از دست بدم شما هر کاری بگی من میکنم فقط بگو چیکار کنم  اروم اروم خودمو جمع و جور کردم ثریا برای اینکه بتونم دنبال دلربا بگردم به حمید گفت  _بیا بیرون اتاق .. #ادامه_دارد

#نکات_سلامتی 🍎 ✅درمان‌کیست‌تخمدان برمبنای طب سنتی كساني كه كيست تخمدان دارد بايد نكاتي را رعايت كنند. ⛔️1- چربي با ترانس بالا نخورند مثل خامه ،سرشير،كيك خامه اي ، سرخ كردني ،تفت دادني ، روغن جامد 💊بهترين روغن براي اين افراد روغن زيتون است كه يك قاشق با ناهار و يك قاشق با شام ميل كنند. 2- اسانس هاي شيمياي نوشابه هاي گازدار ،اب ميوه هاي شيميايي 3- كافئين زياد ، قهوه ، چايپر رنگ و مانده ،شكلات ،كاكائو و نسكافه هم ايجادكيست ميكندو هم لجن صفراوي را ايجادمي كند و قرص هاي بارداري هم باعث ايجاد سنگ صفرا مي شود . 4- اگر اضافه وزن دارند و پر خوري و بد خوري دارند بايد آن را درمان كنند . 5-كم تحركي ،كه باعث ايجاد كيست مي شود ، تجمع پروتئين در مفصل زانو مي شود . مورد ديگر فست فود و غذاهاي صنعتي است كه در طول زمان ايجاد كيست تخمدان مكند. موارد كه براي اين افراد مناسب است : درمان هاي مختلف طبيعي: 1- مصرف كل اسطوخودوس: يك قاشق چايخوري را در يك استكان آب جوش ريخته صبح ميل كنند. 2- خوردن هفت برگ كاسني و يا يك قاشق مربا خوري پودر كاسني و يا يك استكان عرق كاسني بدون اسانس. 3- يك حجامت خاص :روز شنبه از دو ران و وسط ران روز دوشنبه بالاتر از وسط رن و روز پنج شنبه از مهره آخر كمري و فقط يكبار اين حجامت را انجام دهند. خوردن كاسني را تا وقتي ادامه دهند كه كيست از بين برود و زماني كه خانم باردار شد ديگر لازم نيست درمان را ادامه دهد .مورد ديگر عسل همراه با آب ليمو ترش تازه است كه در درمان كيست تخمدان استفاده می شود * 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 نوره یک نوع دارو و موبر سنتیست که نام دیگر اون واجبیه به علت خواص اعجاب انگیزش در قدیم به نوره (واجبی) میگفتند چون مردم نوره زدن را یک امر واجب و ضروری میدانستند بدن رو شیمی درمانی طبیعی میکنه و با طبع گرم خودش باعث دفع سودا و بلغم اضافه میشه توجه کنید که عامل تمام بیماریها غلبه اخلاط بدن مخصوصا خلط سوداست و وقتی در یک ناحیه از بدن تجمع پیدا میکنه سبب بیماری میشه و در نهایت در صورت عدم درمان باعث انواع کیست فیبروم و سرطان میشه نوره به اندازه یک داروخانه خاصیت داره اجداد و نیاکان ما به وسیله این ماده معجزه آسا و حنا تنی سالم و عمری طولانی داشتند نوره پودریست زرد رنگ که از ترکیب آهک مخصوص و زرنیخ شاخه طلایی به دست میاد و یکی از ۴ داروی اصلی در طب است نوره به صورت هوشمند تمام عواملی که باعث بیماری میشه رو رفع میکنه به خاطر همین نمیخوان مردم نوره رو بشناسند چون اگر مردم از خواص اون اطلاع پیدا کنند بیمارستانها و مطب دکترها و داروخانه ها خلوت میشه پس مافیا مردم رو ازش می ترسونند و شایعه سازی میکنند تا این داروی ارزشمند رو از زندگی مردم حذف کنند مثل نان اصیل سالم سبوس دار و روغن های سالم آب سالم نمک سالم و سایر چیزها بطور اختصار نوره برای درمان انواع کیست فیبروم، وارکوسل واریس، روماتیسم، آرتروز، درمان نازایی، تخمدان پلی کیستیک ،انواع عفونت ها، انواع بیماریهای پوستی،انواع زگیل و بیماریهای مقاربتی، تقویت قوای جنسی و جسمی و... موثر و بسیار مفید هست ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

🤔خرما رو موقع خوردن بشوییم یا نه؟ 🤔 ‌‌‎‌‎‌‎‌‎‎‌‎‌‎‌‎‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#عاشقانه_با_شهدا ❤️🍃 شهید یدالله کلهر💜🍃

وصیت‌نامه سردار شهید«یدالله کلهر» راه امام(ره) را انتخاب کردم تا زمان جاهلیتم را جبران کنم بسم رب الشهدا و الصدیقین «من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فانادیته» راه ِخمینی(ره) ما را به راه ِ مستقیم الله آورد با سلام و درود بر محمد(صلی‌الله‌علیه و آله) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب بر حقش امام خمینی رهبر بزرگ تمامی مسلمین و مستضعفین جهان، رهبری که تمامی ما را از منجلاب خواری و ذلت بیرون کشیده و به راه راست هدایتمان کرد و نوری شد در تاریکی راه که بتوانیم حرکت خودمان را از تمام راههای انحرافی بازداریم و در راه مستقیم که همان «الله» می‌باشد، حرکت خود را ادامه دهیم و با این راهنمایی امام عزیزمان بود که راه خود را پیدا و انتخاب کردم تا بتوانم جبران زمان جاهلیت خود را بکنم. خونم به حسین(ع) گواهی می‌دهد که من مثل مردم کوفه نیستم خدایا شاهد باش که از تمامی مظاهر مادی دنیا بریدم تا بیشتر به تو نزدیک شوم و به تو بپیوندم. خدایا من خواهان شهادتم، نه به این معنی که از زندگی کردن در این دنیا خسته شده‌ام و یا خواسته باشم خود را از دست این سختی‌ها و نابسامانی‌های دنیوی خلاص سازم، بلکه می‌خواهم گناهان زیادی را که انجام داده‌ام به وسیله رنج کشیدن در راه تو و دادن چند قطره خون ناقابلم به خاطر تو پاک گردد. می‌خواهم شهید شوم تا اگر زنده‌ام، موجودی نباشم که جلوگیری از رشد دیگران شوم تا شاید خونم بتواند این موضوع را جبران نماید و نهال کوچکی از جنگل انبوه انقلاب را آبیاری کند. می‌خواهم شهید شوم تا خونم به سرور شهیدان حسین(علیه‌السلام) گواهی دهد که من مانند مردم کوفه نیستم و رهرو راهش بوده‌ام. ای بهتر از همه دوست‌ها و یارها! مرا دریاب. ای معشوقم! مرا نزد خویش بخوان، من انسانی گنهکار و روسیاه هستم، مرا فراخوان که دیگر نمی‌توانم صبر کنم و صبرم به پایان رسیده است. و چه سخت و ناگوار است بین دوستان صمیمی جدایی می‌افتد و چه سخت است آن زمانی که یک رهرو به مقصدش برسد و دیگری مثل من به مقصد خویش نرسد. بارالها خودت این سختی‌ها را از دوش من بردار. پدر عزیز و مادر مهربانم! در شهادتم بی‌صبری و گریه نکنید پدر عزیزم مرا ببخش که فرزند خوبی برایت نبودم و از من راضی باش تا خدا هم از من خشنود گردد و مرا بیامرزد. امیدوارم بتوانم با تقدیم خون ناچیز و جسم ضعیف خود به اسلام و قرآن رضایت خدا و شما را فراهم کنم. صبور باش و مبادا بی‌صبری و گریه کنی و تو مادر مهربانم در شهادتم گریه نکن. افتخار کن و شجاع باش و به دیگر مادران شهدا بیشتر سربزن و به آنها دلداری بده و اگر خواستی گریه هم بکنی بر سیدالشهدا حسین بن علی(علیه‌السلام) گریه کن نه بر من. مریم را طوری تربیت کن که در آینده زنی متعهد و لایق برای اسلام باشد همسر خوبم می‌دانم که همسر خوبی برایت نبودم و از روز اول ازدواج پیش شما نتوانستم بمانم و حتی شاید بگویم هنوز نتوانستیم درست همدیگر را بشناسیم. به هر حال شما مرا حلال کن و امیدوارم بتوانی در مقابل تمام سختی‌ها چون کوهی استوار و مقاوم باشی و استاد خوبی برای تنها دخترم مریم که هنوز هم پدر خود را به خوبی نمی‌شناسد. مریم را طوری بزرگ و تربیت کن که در آینده زنی مسلمان و متعهد و لایق برای اسلام و جامعه اسلامی باشد. برادر عزیزم مرا ببخش که برادر خوب و لایقی برایت نبودم و باعث سرافکندگی تو بودم ولی مرا حلال کن و امیدوارم همیشه در راه رسیدن به اهداف اسلام و قرآن موفق باشی و شما خواهران مهربانم، زینب‌گونه باشید و مانند زینب پیام شهدا و برادر کوچک خود را به همه جا برسانید و مبادا گریه کنید که دشمن از این گریه کردن‌ها خوشحال خواهد شد و حجاب اسلامی داشته باشید و آن را به همه گوشزد نمایید. خود را با سختی‌ها وفق دهید و همیشه پشتیبان امام(ره) باشید اما پیامی به تمام دوستان و برادران و آشنایان؛ روی مسائل اسلامی بیشتر تأکید کنید و همیشه در فکر رشد دیگران و خود باشید و سعی همگی بر این باشد که بیشتر به یاد خدا باشیم و رابطه خودمان را با او نزدیک‌تر کنیم. نفس خود را تحت فشار قرار دهیم و خودمان را با سختی‌های جامعه وفق دهیم، دوستی‌های این دنیا مبادا موجب غفلت‌مان گردد و در صف غافلین قرار گیریم. در خط امام که همان خط قرآن است حرکت کنیم و خارج نشویم و همیشه پشتیبان امام عزیزمان باشیم. در آخر از تمام برادران و آشنایان برایم حلالیت بطلبید تا گناهانم کمتر شود. ضمناً از پول ماشین مبلغ 45 هزار تومان به حساب جنگ بریزید و مبلغ 10 هزار تومان بابت روزه و نماز قضا بدهید تا ادا شود. ضمناً مرا در امامزاده محمد کرج دفن نمایید. ضمناً خمس دارایی مرا که مبلغ 6300 تومان می‌باشد بپردازید، بعداً خرج نمایید.

پول ماشین نیز پیش احمد خیری در کرج می‌باشد و درست نمی‌دانم مبلغی به جابر و ... بدهکار هستم، خودش می‌داند، بپردازید. التماس دعا یداله کلهر 62/1/18 خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار درباره شهید شهید حاج «یدالله کلهر» که به علمدار لشکر 10 سیدالشهدا علیه السلام شهرت داشت، متولد سال 1333 در روستای باباسلمان از توابع شهریار بود. او سال 1353 به خدمت سربازی رفت و در نخستین طلیعه حرکت‌های انقلابی، به صف انقلابیون پیوست و با گروهی از جوانان در تصرف پادگان «باغشاه» سابق مشارکت کرد. یک بار نیز در جریان مبارزات انقلاب، هدف اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد. مردانگی و شجاعتش زبانزد بود. پس از پیروزی انقلاب در تشکیل پایگاه‌های دفاعی و کمیته‌ها در مساجد برای حراست از دستاوردهای انقلاب در محل سکونت خود، نقش رهبری داشت. شهید کلهر در شهریور 1358 با تشکیل سپاه کرج به عضویت این نهاد درآمد و در نخستین گروه اعزامی از سپاه کرج به کردستان، سرپرستی گروه را بر عهده گرفت؛ او در آزادسازی شهر سنندج به فرماندهی عملیات شهر تکاب منصوب شد. در همان روزهای نخست جنگ، جبهه «فیاضیه» در آبادان را تشکیل داد و مدتها به عنوان فرمانده محور جبهه فیاضیه مشغول خدمت شد. در عملیات «طریق‌القدس» با سمت فرمانده گردان وارد عمل شد و سپس جانشین تیپ «‌المهدی» شد. در عملیات فتح‌المبین، بیت‌المقدس و رمضان، به عنوان فرمانده لشکر 27، مسئول محور و در والفجر مقدماتی، جانشین تیپ نبی‌اکرم(ص) بود. شهید کلهر در عملیات «کربلای 5»، قائم‌مقام لشکر 10 سیدالشهدا‌(ع) بود و در اول بهمن‌ماه سال 1365 به درجه رفیع شهادت رسید. شهید یدالله کلهر علمدار رشید لشکر بود، عمرش در جهاد فی‌ سبیل الله گذشته بود، ضربت‌ها را به جان خرید تا انقلاب آسیب نبیند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام عزیزم اینم بزار گروه دوستان عزیز تورو خدا اگر میدونید کمکم کنید خواهرم چند سال پیش حدودا پنج سالی پیش صورتش جوش میزد راکوتان خورد خوب شد دوباره بعد از چند سال شروع کرد جوش زدن حدودا دوسه سال پیش باز متخصص پوست براش راکوتان نوشت خوردالان دوباره باز صورتش بشدت شروع کرده به جوش زدن اعصابش خرابه ‌.رفته دکتر باز میگه باید راکوتان بخوری ولی خواهرم کم خونی خیلی شدیدی داره و ریزش مو شدید و راکوتان هم عوارض خیلی بدی داره تورو خدا شما دوستان راهکاری ندارید چکار کنه ایا باز راکوتان بخوره تورو خدا کمکم کنید پوستش چرب بود الان خشک شده و بشدت جوش میزنه 😭😭خواهرم ۲۴سالشه و مجرده ❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت همه خواهران عزیز و ادمین و حبیبه خانم ..لطفا اورژانسی تو گروه بزارید خدا خیر این دنیا و آخرت رو نصیبت کنه دوستان و خواهران گرامی خواهشمندم بی تفاوت از کنار درد من رد نشین اگه کسی تو این گروه هست که مشکلی مشابه مشکل من داشته و نتیجه گرفته شما رو ب خدا قسم میدم ب منم کمک کنید مشکلات که فراوان دارم و داشتم العان این مشکلم بیچارم کرده برای پسرم که ۱۵ سالشه و همسرم ۴۲ از راه دور دعا گرفتن پسرم که عاشقم بود ب جایی رسیده قصد دست بلند کردن ب من رو داره ب هیچ وج کنار نمیاد حرف نمیزنه لج میکنه حرفه‌ای سنگین هم بهم میگه و.....همسرم هم بیش از اندازه بی انگیزه...افسرده ....سر کارش نمیتونه وایسته همش میگه ماشین خستم کرده میفروشم میرم مغازه باز میکنم دوباره دو روز بعد میگه عوضش میکنم دو رو، دیگه میگه میرم شرکت کار میکنم کاریه که خودش انتخاب کرده درآمدش هم بد نیست خودش هم نمیدونه چی میخواد خیلی سر در گمه ....کلافس...هیچ شوق و اشتیاقی نداره ...در حالی که من خودم حال دلم آنقدر بده ب خاطر خیلی مسائل مالی و معنوی دلم خونه ولی ب روی خودم نمیارم گله نمیکنم باهاش حرف میزنم امید میدم ولی انگار هیچی خیلی سر در گمه حالا هستن یه کسایی که میدونم دستشون تو این کار هست از دور اطرافم این کاره (دعا) پسرم مثل آتیش همسرم هم مثل خانه خراب کن ...شما قسم میدم ب خود خدا ب پهلوی شکسته ی خانم زهرا ب ایامش اگه راه حل درست و نتیجه گرفته کسی بلده کمکم کنه منتظر پیام شما عزیزان هستم برای خوشنودیه آقا امام زمانمون صلوات پیشا پیش از همگی ممنون ❤️❤️❤️❤️ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ عرض سلام و احترام خداقوت بعضی وقتها هست که آدم گرفتاره گرفتار میشه و از ته دلش فریاد میزنه خدا جونم خودت یه راهی بهم نشون بده... امروز بر حسب اتفاق تبلیغ کانال شما را دیدم و با خودم گفتم شاید شما وسیله ای باشید و بتونید کمکم کنید. پسری دارم که سه ماه دیگه،۱۸سالش تموم میشه... با عده ایی دوست شده و شبها دیر میاد خونه😔 متاسفانه میدونم که همنشینهای خوبی دورش نیستند و کارهای نادرستی را انجام می‌دند. گفتم باهاتون مشورت کنم ،که آیا دعایی هست که پسرم با اینهایی که دورش هستند قطع رابطه کنه و فقط بچسبه به کارش؟ گفتن ایاک نعبد و ایاک نستعین را دیدم که گذاشته بودید ولی گفتم شاید دعای دیگه ایی ک سریع بتونم نتیجه ببینم هم هست. دیشب که بازم دیر اومد خونه یه چیزایی می‌گفت که دلم خالی شد . بخدا من مادرم چیزی از خدا به غیر از اینکه بچه هام راه درست را پیش برند نمیخام😭😭😭😭😭😭 میترسم ،شبا با خودم میگم نکنه با کسی دعواشون بشه و با چاقو بزنند بهش یا پسرم بزنه به کسی... میترسم از عرق خوردن و سیگار کشیدن و هزار تا چیز دیگه 😭😭😭😭😭 تو رو خدا کمکم کنید. ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام و خسته نباشید عزیزان دختر ۱۳ سالم از بچگی کمر درد داشت الان دوهفتس خیلی خیلی درد داره مدام براش مالش پاساژ میدم و میناله میدونم تو بلوغه و علایم پریود شدنه ولی میخام بدونم برا ی سفت شدن و قوت گزفتنه کمر چه چیزی بزنم به کمرش قدیما نخود چرخ کرده بود ولی الان یه راهنماعی کنید اورژانسیه🤲 خواهش میکنم مدیر محترم این پیامو اورژانسی بزارید خیلی دخترم درد داره ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان وحبیبه خانم عزیز لطفا پیام منو بزا رید داخل گروه من ی دختر نه ساله دارم موقعی ک پنچ شش ماهه بود صورتش سالک زد بردمش دکتر بهم گفتن باید یخ درمانی کنی چند جلسه دکتر یخ درمانی کرد جاش مونده تو خدا هر کس راهکار میدونه بهم بگه ی عمر دعا تون میکنم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام،من یک خواهر ویک برادرداشتم که برادرم تقریبا ۱۸ساله فوت کرده،خواهرم چهارسال ازمن کوچکتره،اما ازبچگی من به اوزیادتوجه کردم به طوری که سرم سوارشد،ووقتی ازدواج کردم رفتارش بامن بدترشد،تاجایی که از روی حسادت به اولین خواستگارش بااین ازچندنفرشنیده بود،خوب نیست،ازدواج کردوچون اومثل همسرمن نبودشروع به تخریب همسرمن،پیش غریب وخودی کردتااین که همسرش چهار سال پیش فوت کردوناراحت بود که چراهمسرمن زنده است،واینقدرگفت وگفت که سه ماهه پیش ناغافل همسرم من هم مبتلا به سرطان شدوفوت کرد،درضمن خواهرم یک فرزند