eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫( کانال اصلی اینجاست باقی کانالهای هم نام برای ما نیستند❌❌❌)
136.6هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.6هزار ویدیو
12 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ ایدی ادمین( ارسال پرسش و پاسخ)👇💗 @adminam1400 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب وبنرهای کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫( کانال اصلی اینجاست باقی کانالهای هم نام برای ما نیستند❌❌❌)
#پرسش_اعضا 🌺🍃 من دوباره از دوستان عزیز درخواست کمک وراهنمایی میخوام پسرم اصلا دوست نداره با کسی
🌼🍃 سلام برای اون عزیزی یک ساله سوزش ادرار داره من این مشکل داشتم ،وخیلی اذیت بودم اولاً اداره اصلا نباید نگه دارید ،بلافاصله که احساس ادار داری باید تخلیه کنید ،ولی چیزی که واقعاً منو خوب کرد که کلا مشکلم برطرف شد ،این بود که یکی گفت یک هندوانه درحدیک کیلو (هندوانه رسیده) داخل یک قابلمه پرآب بذار ازشب به پزه ،درحدی که آبش به‌اندازه یک لیوان بمونه ،صبحش اون هندوانه رو ناشتا بخور ، هرچقدر بیشتر بهتر البته هندوانه رو باید با پوست وتخم گوشتش بخوری من این کارروکردم برای همیشه خوب شدم. امیدوارم نتیجه بگیرید ، 🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶 سلام به خواهر گلم که دکتر تو مشهد میخواستن برای جوش کنار مقعد شوهرشون تو یه ظرف کوچک ارد گندم بریزین کم کم اب بهش اضافه کنین خمیر درست بشه مثل خمیر که باهاش نون میپزیم خمیر شل نباید باشه بعد تویه ظرف دیگه اب سرد میریزم وخمیر داخل اب سرد میزنیم وداخل دستمون ورزش میدم ولی زیاد خمیرداخل اب نمیزنیم این کارو ادامه میدیم تا خمیر حالت ادامس که جویده شده بشه وقتی اون خمیر اماده شد که مابهش بینیزه ارد گندم میگیم هرشب کمی ازاون را روی جوش بزارین وبا یک پارچه تمیز رواون را بپوشونین تافرداصبح روز بعددوباره انرا ازروی جوش برداشته وبینیزه تازه بزارین روجوش وببندین اینکار چندبار تکرار کنین همه عفونتا خارج میشه وزود خوب میشن البته بینیزه که اماده کردین اگر زیاد بود میتونین تا یکی دوروز تویخچال نگه دارین واستفاده کنین انشالله که مشکل شما هرچه زودتر حل بشه صددرصد تجربه شده ونتیجه گرفتن خیلی از اطرافیان وخودم جواب گرفتین تو گروه بزارین 🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶 سلام خدمت دوستان عزیزم زینب بانو جان که فیبروم و لکه بینی دارن من هم چند چند سال پیش درگیر همین موضوع بودم در طب جدید درمانش کورتاژ هست که یک عمل ساده هست و یک روزه هم از بیمارستان مرخص میشید ومن خودم انجام دادم و خدا را شکر خیلی راضی بودم و بعد از اون مشکلم حل شد و راه دیگر تو طب سنتی تو کانال سیاهدونه اگر عضو بشین نوشته تزریق واژینال عسل و روغن زیتون و زاج سفید به مدت هفت شب که توضیح دقیق ترش تو کانال بانوان سیاهدونه گذاشته شده و کلا برای پاک سازی رحم خوبه من خودم تجربه نکردم ولی خانم هایی که انجام دادن گفتن که راضی بودن و حتی برای خانمهایی که باردار نمیشن مفیده دعاگوی شما آهو 🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶 سلام یک پیامی خوندم از دوستی که گفتن دوستشون گویا مطلقه هستن و نیاز به ازداوج دارن و یک آقایی با اینکه همسر و فرزند دارن میخوان صیغه یک روزه بخونن تا نیاز ایشون برطرف بشه برای من که خیلی ناراحت کننده بود که چرا خانمی برای بر طرف شدن نیازش حاضره زندگی یکی دیگه را خراب کنه اگه شما خودت جای همسر اون آقا بودی چه حالی پیدا میکردین خیلی راههای درست‌تر هم وجود داره که بتونید یک زندگی سالم تشکیل بدین بدون اینکه آه و نفرین کس دیگه پشت سرتون باشه دعا گوی شما آهو 🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶 سلام خدمت ادمین عزیز وهمه دوستان ندیده ام خواستم بگم اگر اهل اصفهان هستید کمکم کنید من الان ۴۲ ساله هستم وقتی کوچک بودم فکر کنم کلاس سوم یا چهارم بودم آمدم خونه برادرم که در اصفهان بود وتوی محله بزون خیابان جی کوچه هشت تایی یه همسایه داشتن که من با دختراش بازی می کردم اسم دختره زینب وخواهر کوچیکش هاجر وداداش بزرگش محمد بود فقط همین ها را یادمه اگر کسی میشناسه از طرف من ازشون حلالیت بخاد چون من یه عروسک ویه سبد اسباب بازی دزدیدم هر چند که به محض این که قایمشون کردم دیگه پیداشون نکردم ولی هنوز که هنوزه عذاب وجدانش باهامه من مال اصفهان نیستم شاید هم اونها از اون محل رفته باشن ولی تورا به خدا هر کسی اینا را بااین مشخصات میشناسه از طرف من حلالیت بگیره از زینب خانم وخواهرش هاجر که اون زمان از من کوچک تر بودن مرا ببخشن خواهش می کنم 🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶 ببخشید من چندوقت پیش پیامم وگذاشتم ولی کسی جواب داد توگروه به قول عزیزان گروه نمیدونم چرا درد ودل ما رو نمیبینن پس من دوباره میگم مشگل من از وقتی شروع شد که من پارسال ۴تا از دندونام کوشیدم ومصنوعی گذاشتم از پارسال تا حالا دختر من وسواس شدید گرفته دیگه سمت من نمی‌یاد دخترم ۱۳ سال داره ۴ جلسه هم پیش مشاوره رفته اگه شما عزیزان راه حلی دارید لطفا بگید چون دارم خیلی اذیت میشم دخترم اذیت میشه 🙏🤲 🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶 سلام نوزادی که گفتید سرشو می‌کشه عقب ببینید سینه مادرنوک داره اگه نداره سریه سرنگ برش بدیدبعدتا مدتی قبل شیردادن بالون سرنگ نوک سینه برجسته کنیدوبزاریددهن نوزاد. اگرکه این نیست سینه هاشو قبل شیردادن اب بزنه یادوش بگیره و لباس زیرشومرتب عوض کنه. 🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶
در جواب اون خواهری که گفتند نوزاد همسایه شان سینه مادر را نمی گیره. پسر من هم سینه ام را نمی گرفت یه پرستاربه من گفت یه سرنگ را پر آب کن بچسبانید به سینه لحظه ای که نوزاد می خواد سینه را بمکه یک قطره از آب رافشار بدهند تااز از طریق نوک سینه بیفته بریزه دهن نوزاد اینطوری سینه را می گیره.دختری از دیار زنجان 🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶 سلام خدمت خواهری که کشتند برادرشان لوزه عمل کردند ونمیتونند غذا بخورند،دختران ۱۳ سالش بود لوزش رو عمل کرد تا دو هفته درست نمیتونست غذا بخوره این طبیعی هست ،کم کم درست شد ،سعی کنید غذا آبکی بهش بدید بخوره،برای سلامتی وظهور منجی عالم بشریت صلوات❤️ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫( کانال اصلی اینجاست باقی کانالهای هم نام برای ما نیستند❌❌❌)
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 جواهر مامانم عاشق گربه بود تو خیابونم میدید میگرفت ونازشون میکرد ومیبوسید
💜🍃 جواهر گفت فقط به توصیه بکنم این کوچه ها پراز کارگره همه جور آدمی رفت وآمد میکنه هیچوقت کسی اومد دم دراین مدلی برامن درو باز کردی باز نکن وبعدم برا کاری رفتی تو خونه درو باز نزار وبرو یه وقت خدای نکرده طرف میاد تو خونه,دستتون درد نکنه وخداحافظ. خودشم درو بست ورفت.یه جوری جلوش کم آورده بودم ءاز اینکه بیشترازمن دقت داشت از خودم خجالت میکشیدم که چقدر سربه هوا کار کردم,رفتم توخونه مجله رو نگاه میکردم ولی کلاحواسم پرت بود بدجور رفته بودم تو فکر پسر حاجی چه خوش تیپ بود .چه بر وبازو قدوبالایی داشت»چقدر رفتارش محترمانه بود عصر شد وبابا ومامانم اومدن «مامانم گفت غذا درست نکردی .گفتم وای اصلا حواسم نبود مامانم گفت بس که میشینی ومجله وداستان میخونی ول کن اینا روء ورفت سیب زمینی رنده کرد وکوکو درست کرد. اصلا دلم غذانمیخواست مامان وبابام با نگرانی گفتن خوبی نکنه مشکل گوارش دوباره پیدا کردی چرا بی اشتهایی گفتم نه چیزی نیست گرمه هواءاشتهام کم شده و معذرت خواهی کردم ورفتم تو اتاقم,به سقف خیره شده بودم بیست ودو ساله بودم دیگه وقت ازدواجم بود خیلی از دوستام بچه چهار پنج ساله داشتن,اوضاع دانشگاهم که اصلا معلوم نبود «خودمم که همش تو خونه تنها بودم.از لا در که باز بود به پدر ومادرم نگاه کردم میانسال شده بودن.چقدر دوتاییشون کم حرف بودن .باهم میرفتن سرکار باهم برمیگشتن تلگرافی ومفید ومختصر حرف میزدن خاطرم نیست هیچوقت دعوا کرده باشن,اگرم اختلاف سلیقه ای بود هميشه پدرم کوتاه میامد ,بابا محمد خیلی آروم بود وتا حدودی مظلوم مامانو که نگاه میکرد انگار دلش براش ضعف میرفت.مامانمم که متوجه نگاهش میشد میگفت جانم ؛محمدم دوباره غرق شدی تو چشمام وهردو میخندیدن وطوری همونگاه میکردن که انگار تازه زیباییای همو دیدن.پدرم از بس پشت میز بانک نشسته بود وحساب کتاب کرده بود یه شونش افتاده تر از اونیکی بود بیشترفکرش کار بود ونمونه بودن تو محل کار بعدم تا فرصتی دست میداد با من یا دوتایی میرفتن لب زاینده رود .شهرای اطراف شمال «جنوب خیلی اهل مسافرت بودن.هر کس هم از بابام میپرسید خسته نمیشی انقدر با ماشین مسافرت میری ورانندگی میکنی میگفت نه وقتی یه فرشته بغل دست آدم باشه خستگی معنی نداره.یه جوری عاشق ومعشوق بودن من ازشون میترسیدم میترسیدم اگریکیشون خدای نکرده طوریش بشه اونیکی دیوانه بشه.خلاصه پدر ومادرمو میدیدم بیشتر به فکر ازدواج می افتادم اونم همچین ازدواج وهمراهی وهمدلی که بین مامانویابام بود.تا صبح اين شونه اون شونه شدم,قیافه پسر حاجی همش جلو چشمم بود پلکمو میبستم بود باز میکردم بود.. .3 4صبح پدر ومادرم رفتن دوباره غرق رویا شدم.اصا چرامن اینهمه مدت خواستگار نداشتم به جز دومورد که فقط درحدحرف مونده بودشایدم به قول مامانم چون اومده بودیم تو این جای دور افتاده ورفت وامدی نداشتیم کسی منونمیدید وخواستگاری نداشتم. خلاصه هرعلتی داشت بختم بسته بود.دوباره نزدیک ظهر شد و زنگو زدن .بال درآوردم رفتم درو باز کردم پسر حاجی بود گفت شرمنده گدای همیشگی بازم یخ میخوایم گفتم نه خواهش میکنم الانمیارم گقت فقط لطف کنید توشو اسکاچ نکشید دیروز پر مایع ظرفشویی بود من وتمام کارگرا تاعصر کف کردیم ویه لبخند شیطنت آمیزی کردگفتم چشم ودرو روش بستم خیلی شرمنده شده بودم انگار دیروز سرسری کار کرده بودم,دوباره یخا رو بردم ودادم گفت ممنون. ممنون که به توصیم درمورد در هم عمل کردی فیروزه خانم زیبا هول کردمودرومحکم بستم.اه حالم از خودم به هم میخورد اصلا چرا اسممو بهش گفته بودم»اصلا چرا من با هر کلمه این پسره هول میکنم وسرخ میشم زشته برا من همسن وسالا من الان یه زندگیو اداره میکنن چقدرم گستاخه ولی باحاله.رفتم تو «خیلی فکر کردم آخرش گفتم بی خیال برم غذا رو آماده کنم,دلم میخواست الان خانم خونه خودم باشم ولی هنوزدختر خوب خونه بابا بودم شب پای سفره به مامان وبابام گفتم ميشه برا منم یه کار جور کنید تو بانک گفتن دوماه پیشم همینو گفتی کلی رو انداختیم به هرکس وناکس کار و رد کردی گفتی نه 1راه می افتادم هفت ونیم به زور میرسیدم.اصا نخواستم رو بندازین میرم کلاس خیاطی,بابام گفت بخون دانشگاه قبول میشی,گفتم نه دیگه حال درس رو ندارم گفت خود دانی باشه برو ... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫( کانال اصلی اینجاست باقی کانالهای هم نام برای ما نیستند❌❌❌)
#کتاب_نوشت ❤️ گذرایام ( تجربه نزدیک به مرگ از تجربه گران خارجی✅ هرگز از کسی آنچه خود آن را تجربه
❤️ گذرایام( تجربه نزدیک به مرگ از تجربه گران خارجی✅ . همچنین می تواند برای ما درد، جدایی و آشفتگی به همراه آورد. من درباره باورهای مذهبی بحث و گفتگو نمی کنم. برای اثبات معتبر بودن تجربه ام تلاشی نمی کنم. تلاش می کنم اجازه ندهم قواعد و مقررات کلیسا با درکی که دارم تداخل نماید. فقط تلاش می کنم با خداوند به بهترین شکلی که می توانم ارتباط داشته باشم. درک تغییر در نگرشم به دنبال تجربه مردنم سالها طول کشید و من به یادآوری، تأمل و پذیرش هر آنچه فرا گرفتم ادامه می دهم. در ابتدا تجربیاتم تنها از آن خودم بودند. این سفر شگفت انگیز با تمام دانش و درک از آن من بود، اما در بیان درست آنچه که باید شنیده یا فهمانده شود (که هنوز هم برایم معضلی به شمار می رود) ناتوان بودم، بنابراین تلاش می کردم هر چیزی را کنترل نمایم. سپس استاد جامعه شناسی که او را مانند دوستم می دانستم درباره کتاب کوبلر- راس با من حرف زد. خواندن آن کتاب "نوش دارویی" واقعی برایم بود و حس راحتی وافری برایم به ارمغان آورد که دیگر خودم را تنها احساس نمی کردم. نمی توانستم شباهت های میان تجربه خود و دیگران را باور کنم. خواستم بیشتر یاد بگیرم. به کلاسی درباره مرگ و مردن رفتم، با این فرض که آنجا مکان امنی برای حرف زدن درباره آنچه احساس می کردم خواهد بود. زمانی که مقاله ای درباره تجربه نزدیک به مرگم نوشتم، مربی ام معتقد بود که آنچه تجربه کردم توهم حاصل از مصرف زیاد مواد مخدر بوده سالها دوستانم مرا فردی شرافتمند، قابل اعتماد و قابل قبول می شناختند- دوستانی که می توانستم درباره داستانم به آنها اعتماد کنم. آنها مرا ترغیب کردند تا بیشتر راجع به این موضوع حرف بزنم، کتابهای دیگری درباره تجارب نزدیک به مرگ بخوانم و با آنچه به طور کامل در زندگی ام فراگرفتم درهم بیامیزم. اوقاتی هم بوده که در مورد مشکلاتی زندگی ام احساس بسیار بد و نومیدکننده ای داشته ام، که به خدا التماس کرده ام اجازه دهد به نزد او باز گردم. دعا کرده ام بمیرم تا شانسی برای تجربه مجدد آن حالت شگفت زدگی داشته باشم. این برایم سوال بوده که چرا من فرصت دانستن این را داشتم که زندگی باشکوه پس از مرگ را درک کنم، زیرا یکی از نتایج این امر بی اهمیت شدن اراده زندگی کردن بوده است. اما من به این درک رسیده ام که دانستن این که حس عشق بی قید و شرط چه شکلی است، و تجربه چنین حس شادی و رضایتی، و یادآوری چنین زیبایی و آرامشی به این معنی است که من فرصت آوردن تجربه ام به اینجا و اکنون را داشته ام، و شاید حتی برای کمک به درک دیگران؛ من نباید تا زمان مرگ منتظر بمانم. من خاطراتی دارم که می تواند به غنای زندگی فعلی ام کمک کند. در 20 سال گذشته از زمانی که طعم زندگی پس از مرگ را چشیده ام تغییرات زیادی رخ داده و مطمئن نیستم که کدام یک از این تغییرات نتیجه آن تجربه هستند و کدام قسمت نتیجه رشد و بلوغ من بوده است. من معتقدم که گرچه نیمی از عمرم را به کنترل خاطرات مرگم گذراندم، اما من تحت تأثیر این جریان قرار گرفته ام. آن موقع من فردی مذهبی با سوالات زیادی بودم ولی الان روحانی ترم و پاسخ های زیادی برای سوالاتم دارم. آن موقع از مرگ و مردن می ترسیدم ولی الان راحتی ام از طریق فرآیند مردن آزادی، راحتی و شادی که با مرگ می آید، نوید خواهد داد. آن موقع سردردهای میگرنی زندگی ام را بدست گرفته بود. به دارو وابسته بودم ولی الان میگرن های گاه و بیگاهم را کنترل می کنم. تنها دارویی که می خورم تایلنول است. آن موقع با خودپنداره ضعیفی درگیر بودم ولی اکنون خلاق و مستقلم و از موفقیتهایم احساس لذت و رضایت می کنم. آن موقع رابطه دست و پا شکسته ای با اعضای خانواده و دوستان گذشته ام داشتم ولی الان از دوستان بسیار خوب و رابطه فوق العاده ای که با والدینم دارم حظ وافری می برم. آن موقع مفهوم "من کی ام؟" رابطه قوی با انتخابهای شغلی داشت ولی اکنون مفهوم "من کی ام؟" رابطه قوی با خدا، خانواده و دوستانم دارد. آن موقع لازم بود اهداف و مسیرم را بشناسم تا بتوانم حس هدف داربودن را به دست بیاورم ولی اکنون حس هدف داربودن دارم. نیازی نیست بدانم چه کاری را باید به اتمام برسانم. آن موقع با فشارهای زندگی درگیر بودم ولی اکنون چیزهای زیادی دارم که باید برای آنها زندگی کنم. هنوز هم فشار زندگی را احساس می کنم، اما بهتر با آن کنار می آیم. چندسال پیش، دوستی از من پرسید، "اگر شانس دوباره ای داشتی، از دیوار رد می شدی؟" بدون درنگ پاسخ دادم، "بله، قطعاً". او گفت، "یعنی همه آن چیزی که اکنون داشتی رها می کردی؟" پاسخ دادم، "بله، رها می کردم." اما این بدین معنی نیست که می خواهم فرزندان، همسر، والدین و تمام دوستانم را رها کنم، بلکه قطعاً از شانس دوباره ای که به من داده شده قدردانی کرده، و هر وقت زمانش فرا برسد، حس آرامش فوق العاده ای آنجا در انتظارم خواهد بود.
🍎 . 🔰 تدابیر پس از 🏴 زائرین عزیز اربعین، ضمن عرض خیر مقدم و آرزوی قبولی زیارت شما، امیدواریم بیشترین بهره ها را از این سفر استثنایی و معنوی برده باشید و ان شاءالله مکرراً توفیق زیارت نصیب تان گردد. تدابیر زیر را جهت حفظ و یا بازگرداندن سلامتی مطالعه بفرمایید: ✅ تدابیر کلی: 1⃣ با توجه به سطح فعالیت بدنی بالا و پرکالری بودن غذاهای مصرفی در کشور عراق، در روزهای بعد از سفر غذاهای ساده تر و پختنی مانند انواع سوپ، خوراک های ساده و سبزی و میوه تازه مصرف نمایید. 2⃣ تا حداقل سه روز از دید و بازدید بپرهیزید (جهت جلوگیری از انتشار بیماری های ویروسی) ✅ برای بهبود خستگی عمومی و کوفتگی بدن: 1⃣ ماساژ و روغن مالی بدن به خصوص انگشتان پا با روغن بادام شیرین 2⃣ استحمام با آب گرم ✅ برای بهبود سرماخوردگی: 1⃣ به مقدار کافی استراحت کنید 2⃣ مایعات کافی مانند شربت آبلیموعسل، آب سیب 3⃣ بخور، غرغره مکرر و نوشیدن دمکرده بابونه برای سرفه های خلط دار 4⃣ نوشیدن دمنوش خطمی، پنیرک و بنفشه و چکاندن روغن بنفشه بادام شیرین در بینی و ناف برای سرفه های خشک 5⃣ سوپ جو و گشنیز ✅ برای بهبود عرق سوختگی: 1⃣ شست و شوی روزانه بدن با آب ولرم و صابون (در صورت خشکی پوست فقط با آب) 2⃣ کرم زینک و کالاندولا به موضع سوختگی بمالید ✅ برای بهبود یبوست: 1⃣ مصرف آب و مایعات کافی مانند خاکشیر یا تخم شربتی یا بالنگو در آب جوش 2⃣ کمپوت سیب و گلابی 3⃣ سوپ های رقیق پر سبزی با روغن زیتون 4⃣ سالاد کاهو، جوانه گندم یا ماش، هویج رنده شده با روغن زیتون به صورت میان وعده 5⃣ انجیر خیسانده در گلاب دو عدد بعد از غذا 6⃣ روغن مالی شکم با روغن بابونه یا زیتون در جهت عقربه ساعت روزانه یک مرتبه ✅ برای بهبود اسهال: 1⃣ اگر اسهال آبکی، حجیم و مکرر، همراه استفراغ، تب و یا خونی بود به پزشک مراجعه نمایید 2⃣ مایعات کافی بنوشید 3⃣ کته و ماست به همراه سماق و کمی شوید و یا مرزه بخورید 4⃣ دمنوش بابونه، بارهنگ و یا زنیان بنوشید.
16.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴بهترین درمان سردی رحم در این ویدیو با حضور دکتر رحیمی در مورد اینکه با انجام روغن مالی و ماساژ ناحیه شکم و همچنین طب سوزنی و بادکش ناحیه تخمدان می توان سردی رحم را درمان کرد صحبت می کنیم ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌞🍃 حکم وجوب نماز قضا 💜 پرسش : اگر شخصی نماز را در وقت آن به علتی نخواند(چه علت موجه باشد یا نه)، آیا واجب است قضای آن را به جا آورد؟ پاسخ :هر کس نماز واجب را در وقت آن ترک کند باید قضاى آن را به‏ جا آورد، هر چند در تمام وقت نماز خواب بوده، یا به واسطه بیمارى، یا مستى، نماز را نخوانده باشد(البته اگر از روی عمد نماز را ترک نماید گنهکار می باشد و باید توبه نماید)، امّا کسى که در تمام وقت بیهوش بوده، قضا بر او واجب نیست، همچنین کافرى که مسلمان شده و زنى که در حال حیض یا نفاس‏ بوده. فوری یا عدم فوری بودن نماز قضا 💜 پرسش :آیا لازم است نماز قضا را فورا بخوانیم یا می توانیم تأخیر بیندازیم؟ پاسخ :کسى که نماز قضا برعهده دارد باید درخواندن آن‏ کوتاهى نکند، ولى واجب نیست آن را فوراً به جا آورد، مگر آنکه یک یا دو نماز قبل از آن قضا شده باشد که احتیاط واجب این است که پیش از نماز همان روز آن را قضا کند. زمان خواندن نماز قضا 💜 پرسش :آیا نماز قضا باید در زمان خاصی از شبانه روز خوانده شود؟ پاسخ :خواندن نماز قضا محدود به زمان خاصّى نیست و در هر ساعتى از شبانه روز مى‌توان آن را به‌جا آورد، مگر آنکه یک یا دو نماز قبل از آن قضا شده باشد که احتیاط واجب این است که پیش از نماز همان روز آن را قضا کند. چگونگی به جا آوردن نماز قضا 💜 پرسش :اگر نمازی در سفر یا وطن قضا شود و بخواهیم آن را در وطن یا سفر بخوانیم، چگونه باید بخوانیم؟ پاسخ :نماز قضا را باید به همان شکلى که قضا شده به جا آورد. اگر شکسته قضا شده، شکسته، و اگر به صورت تمام قضا شده تمام بجا آورند. اگر نماز ظهر و عصر بوده آهسته، و اگر صبح و مغرب و عشا بوده مردان بلند بخوانند. افرادی که قضای نماز بر آنها واجب نیست💜 پرسش :در چه مواردی لازم نیست اشخاص نماز را قضا نمایند؟ پاسخ :خواندن نماز قضا واجب بر همه واجب است، بجر موارد زیر: الف : شخصی که در تمام وقت به صورت غیر عمدی بى ‏هوش بوده است. ب : نمازهای دوران قبل از ایمان آوردن فرد کافرى که مسلمان شده است. ج : زنى که در حال حیض یا نفاس ‏بوده است. د : شخصی که مجنون و دیوانه است، اگر اوقات نماز را درک نمی کرده است و عقل کافی نداشته است. قضای نماز در صورت خواب، جنون و اغماء 💜 پرسش :تفاوت بین حالات خواب، جنون و اغماء در مورد قضای نماز چیست؟ پاسخ :معمولا خواب اختیاری است و جنون اختیاری نیست، اما اغماء نه جنون است و نه خواب، روایات متعددی داریم که روزه از آنها ساقط است اما اگر نیمی از روز باشد و قبل از آن نیت کرده باشد احتیاط آن است که قضا کنند اما اگر تمام روز باشد از او ساقط است و اگر تمام وقت نماز را بی هوش باشد نماز او نیز قضا ندارد. گمان به بطلان نماز در گذشته💜 پرسش :اگر شخصی احتمال قوی بدهد که تعدادی از نمازهای گذشته باطل بوده یا فراموش شده است، چه وظیفه ای دارد؟ پاسخ :احتیاط مستحب آن است که قضاى آن را به جا آورد. مشخص نبودن نوع نماز قضا 💜 پرسش :اگر مکلف بداند یک نماز از او قضا شده است اما نوع و عنوان نماز را نداند، چه وظیفه ای دارد؟ پاسخ :در فرض سؤال چنین شخصی یک نماز دو رکعتی به نیت نماز صبح خوانده و یک نماز سه رکعتی به نیت نماز مغرب می خواند و یک نماز چهار رکعتى به نیّت ما فى‏ الذّمّه یعنى قضایى که بر عهده اوست می خواند و در بلند خواندن و آهسته خواندن حمد و سوره مخیّر است. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫( کانال اصلی اینجاست باقی کانالهای هم نام برای ما نیستند❌❌❌)
#پرسش_اعضا 🌺🍃 من دوباره از دوستان عزیز درخواست کمک وراهنمایی میخوام پسرم اصلا دوست نداره با کسی
💜🍃 دختر مهر ماهی..عزیزدلم بگردم برای سرنوشتت ادم میمونه توی عدالت خدا فقط میتونم بگم خدا بهت صبر بده قربونت برم انشاالله ک ی زندگی و آینده خیلی قشنگ در انتظارت باشه و از دست اون آدم پست راحت شی. سعی کن قوی باشی به خاطر فرشته هات نذر کن برای زندگیت به نیت حضرت رقیه یا علی اصغر انشاالله ک رو به راه میشه همه چی💛💛 ♡مامان کوچولو♡ عزیزم ک برای عدس پلوی ماه صفر پرسیدی،فرقی نمیکنه خواهر فقط عدس پلو باشه من پختم و شکر خدا جواب گرفتم🥲 عدس و برنج و آبکش کردم و دم گذاشتم،پیاز وچرخ کرده و کشمکش هم جدا تفت دادم توی هر ظرف ریختم روش انشاالله ک حاجت بگیری عزیز من ♡مامان کوچولو♡ 🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟 باسلام.عزیزی تو گروه گفته بودن ک خیلی از جنگ میترسن و... عزیزم،همه مون ازجنگ میترسیم وجنگ رودوست نداریم.خود من اینقدروحشت زده بودم،که ازخدامیخواستم،اگه قراه بمیرم، همون لحظه همه چی تموم شه وراحت شم... وقتی جنگ تموم شدتاچندوقت استرس وترس داشتم.ولی تصمیم گرفتم باخودم کناربیام وقبول کنم،ک همه ی آدما میمیرن.هیچکس قرارنیست تواین دنیابمونه.هممون قراره روزی این دنیاروترک کنیم وهرکس به طریقی. وقتی این موضوع روبپذیری،آرومترخواهی شد.خیلی دعاکن.تا آرامشت رو بدست بیاری.شاید جنگ وسیله ای بوده ک خیلی هامون،به خدانزدیکتربشیم ویادمون بیاد که برای رهایی ازاون شرایط سخت،برایه ظهور امام زمان مون خیلی دعاکنیم.برای ظهور وسلامتی آقامون صلوات. دوست شما،آفتابگردان🌻 💜💜💜💜💜💜💜 سلام خانمی که پرسيدن نذری چهارشنبه آخر صفر چجوری هست عدس پلو به نیت خانه دار شدن درست میکنین و۷ ظرف به همسایه یا اطرافیان میدین به امید خانه دار شدن همه ی مستاجرها 🙏 💜💜💜💜💜💜💜 خانمی که فرمودن برا رزق وآرامش خونه جدید چکار کنیم عزیزم تو خونه حدیث کسا و سوره یس بزارین پخش بشه خودم امتحان کردم عالی بود 💜💜💜💜💜💜💜💜 سلام خدمت خانمی که برای سفید شدن دندان سوال کردن خمیر دندان Capitano وپودر سفید کننده دندان وی-وان عالیه من امتحان کردم واقعا خوبه 💜💜💜💜💜💜💜💜 سلام به همه دو تا بچه دارم از روزی که عروسی کردم هر بی احترامی که فکر کنید از خانواده شوهر دیدم سوالی که دارم اینه که چرا وقتی مادر شوهرم به من و خانواده م فحش میده ویا کاری کرد که زندگی من تا پای طلاق رفت من به عنوان یه زن حق ندارم بگم نرو خونه مادرت یا به حرفاش گوش نده با اینکه شوهرم می‌دونه چه خانواده ای داره باید همیشه ساکت باشیم چون حق مادرش هست چون بدترین مادر باشه باید پسر بره دیدنش وقتی حرف می‌زنیم شوهر میگه مگه از تو می ترسم هر کاری بخوام می کنم ولی اگر قضیه برعکس باشه خانواده زن بد باشند مادر زن بی احترامی کنه شوهر تا ابد اجازه نمیده اون زن خانواده ببینه رفت و آمد کنه چرا باید این جوری باشه مگه نه اینکه هر دو مادر هستن مگه نه اینکه زن هم خانواده ش دوست داره پس چرا باید زنها تو این مورد آنقدر عذاب بکشند شوهر من با اینکه می‌دونه هیچ عزتی بین خواهر و برادرانش نداره ولی همیشه سنگ اونا رو به سینه میزنه چند سال پیش سر موضوع الکی با برادرم بحث کرد هنوز هنوز باهاش قهره و جواب سلامش نمیده ومن واقعا از این موضوع عذاب می کشم واقعا این عدالت نیس که بعضی مردها دارن چون فکر می کنند مرد هستند باید هر کاری دوست دارن بکنند پس خدا و عدالت خدا کجاست
☘ زن با عفت پادشاهی در بالای قصر خود نشست بود و رهگذران را تماشا می کرد . در میان عابران زنی زیبا با قامتی موزون و دلربا دید . در دم به وی دل بست و فریفته جمال او گردید . دستور داد تحقیق کنند . ببینند زن کیست . پس از رسیدگی گفتند ! زن فیروز غلام مخصوص شاه است ! پادشاه به منظور رسیدن به وصال زن ، غلام مخصوص خود را خواست و نامه ای به او داد که به مقصدی برساند . فیروز نامه را گرفت و بامداد فردا راهی مقصد شد . وقتی پادشاه اطلاع یافت فیروز در خانه نیست و به سفر رفته ، وارد خانه شد و به زن زیبای وی گفت با این که من پادشاه مملکت هستم به ملاقات تو آمده ام ! زن گفت : من از این ملاقات پادشاه به خدا پناه می برم ! و سپس با خواندن چند شعر عربی نارضایتی خود را از این کار اعلام داشت و بعد گفت : ای پادشاه می خواهی از ظرف غذایی بخوری که سگ در آن پوزه زده و از آن خورده است ؟ ! شاه از این سخن شرمگین شد و از خانه بیرون رفت . چنان شرمنده و ناراحت شده بود که یک لنگ کفش خود را جا گذاشت و فراموش کرد بپوشد ! اتفاقا لحظه بعد فیروز وارد خانه شد . چون وقتی از شهر بیرون آمد و مسافتی را طی کرد به یاد آورد که نامه شاه را در خانه جا گذاشته است . از این رو برگشت تا نامه را بردارد . همین که فیروز به خانه آمد و کفش پادشاه را در آنجا دید ، مات و مبهوت شد . پس از مدتی متوجه شد که نیرنگی در کار بوده ، و سفر او نیز ساختگی است . در عین حال چاره نبود ، فرمان پادشاه است . باید اجرا شود ! فیروز نامه را گرفت و روانه مقصد شد . بعد از بازگشت از سفر ، پادشاه او را نواخت و یک صد سکه زر به وی داد . همین کار نیز سوءظن او را تشدید کرد . فیروز که در وضع روحی بسیار بدی قرار داشت تصمیم گرفت زن را به خانه پدر و برادرش بفرستد . به همین جهت جهیزیه زن به اضافه لباسهای تازه ای به او بخشید و او را روانه خانه پدرش نمود . پس از مدتی برادر زن به فیروز گفت : علت فرستادن خواهرم به خانه پدر و رنجش تو از وی چیست ؟ چون فیروز جوابی نداد او را نصیحت کرد که همسرش را به خانه برگردانده ولی هر بار که برادر زن در این خصوص با وی گفتگو می کرد ، فیروز سکوت می نمود و در بردن همسرش سهل انگاری می ورزید . سرانجام برادر زن از وی به قاضی شهر شکایت نمود و او را به محاکمه کشید . شاه که مترصد وضع این زن و شوهر بود و می دانست غلام مخصوصش متوجه شده و از همسرش کینه ای به دل گرفته است ، وقتی کار به محکمه قاضی کشید ، بدون اینکه فیروز متوجه شود دستور داد قاضی رسیدگی به دعوای آنها را در حضور او انجام دهد . در محکمه قاضی ، برادر زن که شاکی بود گفت : باغی به این مرد اجاره داده ام که چشمه آب در آن جاری و در و دیوار آن آباد و درختانش ثمردار بود . ولی این مرد میوه آن را خورد و درختان را از میان برد و چشمه را کور کرد و پس از خرابی ، آن را به من پس داده است ! فیروز در دفاع از خود گفت : من باغ را صحیح و سالم بهتر از روزی که به من داد به او مسترد داشته ام . برادر زن گفت : از او سؤ ال کنید : چرا آن را برگردانیده است ؟ فیروز گفت : من از باغ او ناراحتی نداشتم ، ولی روزی وارد آنجا شدم جای پای شیری را در آن دیدم ، می ترسم اگر آن را نگاه دارم آسیبی از شیر به من برسد ! از این رو آن را بر خود حرام کردم . پادشاه که تا آن لحظه ساکت بود و به مرافعه ایشان گوش می داد ، در این جا گفت : ای فیروز ! با خاطر آسوده و خیال راحت برگرد به باغ خود که هر چند شیر وارد باغ تو شد ، ولی به خدا هرگز متعرض آن نگردید و به برگ و میوه آن آسیبی نرسانید ! او فقط یک لحظه در آنجا توقف کرد و برگشت ! ! به خدا هیچ شیری ، باغی مانند باغ تو ندیده است که خود را از بیگانه حفظ کند ! چون سخن شاه به اینجا رسید و تواءم با سوگند بود ، فیروز باور کرد و با سابقه پاکی که از زن خود داشت متوجه شد که وی واقعا زنی پاکدامن و با وفاست . و در آن لحظه حساس دامن خود را از آلودگی حفظ کرده ، و خطر را بر طرف نموده است . بدین لحاظ با آرامش خاطر و طیب نفس زن را به خانه برگردانید و زندگی را از سر گرفتند . قاضی و بردار زن و حضار مجلس نیز موضوع را دریافتند و همگی بر وفا و پاکدامنی و خود نگاهداری زن آفرین گفتند .
⛔️دعای پایبند کردن شوهر به زن وزندگی اگر زنی شوهرش به زن دیگر تمایل پیدا کرده یا از زنش سرد شده و مالش را جای دیگری خرج میکند این دعا را بنویسد و در لباس خود نگه دارد شوهرش میل به زن دیگری نمیکند و از غریبه سرد میشود و محبتش به همسرش چند برابر میشود..👇👇🔮 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 عالیه این دعا 😳👆