🔴راز صدقه ی متفاوت 🔴
یکی از مسلمانان بیمار شد، نذر کرد که اگر سلامت شود مزد کار روز جمعهاش را به نیّت پدر و مادرش که از دنیا رفته بودند، صدقه بدهد...او پس از مدّتی، هنگامی که بیماری اش رفع شد به نذر خود وفا کرد، تا این که در یکی از روزهای جمعه، هر چه دنبال کار رفت، کاری پیدا نکرد، در نتیجه آن روز ،مزدی به دست نیاورد تا به نیّت پدر و مادرش صدقه بدهد.از یکی از علما پرسید: پولی برای نذرم ندارم، چه کنم؟...آن عالم پیشنهاد جالبی به او داد و گفت : « امروز از خانه بیرون برو، پوست خربزه یا علف خشکی را پیدا کن و آن را مقابل حیوان بارکش گرسنه ای قرار بده تا آن را بخورد
این کارتو هم میتواند صدقه ای باشد
4_342206205118120682.mp3
1.27M
سوره #بقره❤️
صفحه ی ۳🌹
@azsargozashteha💚
،
خرداد امسال مادریک قاتل که اعدام شده بود با مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران ادعا کرد پسرش را زنده به خاک سپرده اند و خواست تا برای کمک به او دستور باز کردن قبر پسرش را صادر کنند.
جوان اعدامی سال 88 در یک درگیری خیابانی پسر جوانی را به قتل رسانده بود و پس از بازداشت از سوی دادگاه کیفری استان تهران به اعدام محکوم شده بود که در نخستین روزهای خرداد ماه او به دار مجازات آویخته شد.
25 روز از اعدام پسر جوان می گذشت و مادرش در این مدت در خواب می دید که پسرش زنده است و از آنها می خواهد که کمکش کنند و این در حالی بود که خاله و خواهر پسر اعدامی زمانیکه به بالای سر قبر این جوان رفته بودند از داخل قبر صداهایی را شنیدند.
خاله پسر اعدامی نیز که همراه مادرش به دادسرای امور جنایی مراجعه کرده بود به بازپرس پرونده گفت: شب قبل از اینکه به بهشت زهرا بروم خواهرزاده ام را در خواب دیدم و مردی با موهای فرفری و سیبیل دار نیز در کنارش ایستاده بود و درخواست کمک می کرد.
وقتی به بهشت زهرا رفتم وبالای سرقبر خواهرزاده ام رفتم صدایی شنیدم و شروع به جیغ و فریاد کردم که مردم گفتند به سراغ مسئول آن بخش بروم و او را درجریان بگذارم و زمانیکه به سراغ مسئول آن بخش رفتم دیدم همان مرد مو فرفری ای است که در خواب دیدم.
خانواده اعدامی در حالی اصرار به بنبش قبر پسرشان داشتند که پزشکی قانونی مرگ وی را تایید کرده بودند و بازپرس پرونده عنوان داشت که انسان تا مدت زمان 4 روز می تواند زنده بماند واین در حالیست که 25 روز از این زمان می گذرد.
اما مادر وخاله پسر اعدامی گوش این حرفها نمی دادند وپافشاری می کردند تا این که در این مرحله بازپرس جنایی دستور داد تا تیمی از ماموران هلال احمر همراه دستگاه زنده یاب به بالای سر قبر پسر جوان بروند و موضوع را رسیدگی کنند.
بدین ترتیب تیمی از ماموران هلال احمر با دستگاه زنده یاب به بالای سر قبر پسر جوان رفته و پس از تحقیقات ، دستگاه زنده یاب هیچ نشانی از زنده بودن قاتل در این قبر نداد.
بنا به این گزارش، این پرونده پس از تحقیقات فنی مختومه اعلام شد.
رد دستی مرموز
" همسر من از حمام بیرون آمد و من را صدا کرد تا چیز عجیبی را به من نشان دهد. روی آینه یک اثر دستی بسیار عجیب و مشخص وجود داشت. همسرم تازه از سفر برگشته بود و من مدتی تنها زندگی میکردم. هرکدام از ما دستمان را کنار این اثر دست گذاشتیم، اما هیچ کدام به آن اثر دست جا مانده روی آینه شبیه نبود. من هنوز نمیدانم که این اثر چگونه و از کجا روی آینه حمام ما نقش بست. "
تا اینکه کم کم سردی شوهرم را به خودم احساس کردم و این اتفاق ماه بعد هم تکرار شد
داشتم دیوانه میشدم فکر میکردم جن توی خانه است و این کار اوست چون کس دیگری در خانه ی ما تردد نمیکرد
به پیشنهاد برادرم دوربین کوچکی را توی کمد اتاق جاساز کردم و دیدم وقتی هرماه به شهر پدری ام سفر میکنم زنی به همراه شوهرم به خانه ی ما می اید
و من این موضوع را وقتی فهمیدم که سه سال از ازدواج پنهانیشان میگذشت😔
4_342206205118120684.mp3
1.4M
سوره #بقره❤️
صفحه ی ۴🌹
@azsargozashteha💚
❌#داستان_واقعی ❌
پدربزرگم می گفت یه روز بعد از آبیاری مزارع داشتم برای ناهار برمی گشتم طرف خونه، که زمین بغلی، تپه مانند بود دیدم یه چوپان قد بلند بالای تپه خوابیده و کلاهشو هم کشیده رو صورتش و دستاشو هم گذاشته زیره سرش پدربزرگم می گفت من فکر کردم حتما این چوپان از ده بغلی اومده و اینجا خوابیده، اون چوپانه بالای تپه خوابیده بود و پدربزرگم هم پایین بوده ، پدربزرگم می گفت هرچی چوپان رو صدا زدم که چرا اینجا خوابیدی و اهله کدوم دهی؟هیچ جوابی نداد و کوچکترین اعتنایی به من نکرد بنابراین یه سنگ برداشته و به طرف چوپانه پرتاب کرده بود می گفت سنگ به چوپانه نخورد ولی یکدفعه چوپانه مثل دیونه ها از زمین بلند شد وبه طرف من دوید پدربزرگم می گفت تا چوپانه از زمین بلند شد دید جای پا سم داره
از وحشت بیل و وسایلشو پرت میکنه و شروع میکنه با سرعت دویدن
برمیگرده پشت سرش میبینه اون موجود عجیب داره با سرعت پشت سرش میدوه و صدای وحشتناکی هم از خودش درمیاره
یهو پدربزرگم یادش میفته بسم الله بگه و صلوات بفرسته برای همین شروع میکنه با صدای بلند چند بار بسم الله و صلوات میفرسته و همونطور با سرعت میدویده
یهو میبینه که اون موجود عجیب غیب شده و دیگه نیست
از اون موقع همیشه به ماهم میگه هروقت خواستید برید سمت دشت و کوه و بیابون
ذکر صلوات و بسم الله فراموشتون نشه
.یک عقرب جان زایران حسینی(ع) در مسیر کربلا را نجات داد.
به گزارش خبرگزاری المدینة نیوز، زایران ایرانی که امسال در مسیر عشق حسینی حرکت می کردند، گزارش دادند: یک زن که به نظر می رسید خسته است، برای استراحت وارد یکی از خیمه های کنار جاده شده و به خواب عمیق و طولانی فرو رفت.
طولانی شدن خواب این زن باعث شد تا دیگران به سمت این زن آمده و او را صدا زدند اما او هیچ جوابی نداد و اینگونه بود که زائران متوجه شدند وی مرده است. اما دقایقی بعد در کنار جنازه این زن عقربی را پیدا کردند که آن نیز مرده است و متوجه شدند که این زن توسط نیش عقرب گزیده شده و مرده است.
پس از این اتفاق زنان زائر که سعی داشتند جسد وی را از خیمه بیرون ببرند، احساس کردند که جسم عجیبی بر روی شکم زن قرار دارد و هنگامیکه لباس وی را کنار زدند متوجه وجود کمربندی انفجاری شدند که به دور کمرش بسته شده بود. و بدین وسیله در معجزه ای عجیب جان ده ها زائری که در آن زمان به سمت حرم سیدالشهداء در حرکت بودند نجات پیدا کرد.
پس از کشف کمربند انفجاری، نیروهای امنیتی خود را به محل رساندند و به راحتی و بدون هیچ تلفاتی آن را خنثی کردند.
منبع: خبرگزاری شبستان
4_342206205118120685.mp3
1.2M
سوره #بقره❤️
صفحه ی ۵🌹
@azsargozashteha💚