eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
165.6هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
سوره ❤️ صفحه ی ۳۵🌹 @azsargozashteha💚
❤️🍃 اگر می توانستم یک بار دیگر به دنیا بیایم، کمتر حرف می زدم و بیشتر گوش می کردم. دوستانم را برای صرف غذا به خانه ام دعوت می کردم حتی اگر فرش خانه ام کثیف و لکه دار و یا کاناپه ام ساییده و فرسوده شده بود. درسالن پذیرایی ام، ذرت بوداده می خوردم و اگر کسی می خواست که آتش شومینه را روشن کند، نگران کثیفی خانه ام نمی شدم. پای صحبت های پدربزرگم می نشستم تا خاطرات جوانی اش را برایم تعریف کند و در یک شب زیبای تابستانی، پنجره های اتاق را نمی بستم تا آرایش موهایم به هم نخورد. شمع هایی که به شکل گل رز هستند و مدت ها روی میز جا خوش کرده اند را روشن میکردم و به نور زیبای آنها خیره می شدم. با فرزندانم بر روی چمن می نشستم بدون آنکه نگران لکه های سبزی شوم که بر روی لباسم نقش می بندند. با تماشای تلویزیون کمتر اشک می ریختم و قهقهه خنده سر می دادم و با دیدن زندگی، بیشتر می خندیدم. هر وقت که احساس کسالت می کردم، در رختخواب می ماندم و از اینکه آن روز را کار نکردم، فکر نمی کردم که دنیا به آخر رسیده است. اگر شانس یک بار زندگی دوباره به من داده می شد، هر دقیقه ی آنرا متوقف می کردم، آن را به دقت می دیدم، به آن حیات می دادم و هرگز آنرا پس نمی دادم.. اگر یک بار دیگر به دنیا می آمدم... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌸🍃 سلام ،امروز مطلبی خوندم در رابطه با دختر خانمی که شکایت داشت از شیوه تربیت ولی توجهی پدرومادرش در تربیت فرزندانشان ،واینکه ناراحت بود از طرزبرخوردبرادر۱۴ ساله ش،بنده به عنوان ی مادر،به این نتیجه رسیدم که اگه بچه خوبی بخوای داشته باشی چه دختر چه پسر ،باید ارتباط خوبی با بچه ها بگیری ،از بچگی ،یکدفعه نمیشه بچه رو تو ۲۱ سالگی ویا ۱۴ سالگی تربیت کرد ،بچه های ما خوبند ولی اگه بد شدند ایراد از تربیت ولی توجهی ماست ،ما بلد نیستیم با بچه هامون حرف بزنیم وبلدنیستیم شنونده های خوبی برای حرفاشون باشیم و وقتی اینکارو نکنیم ،بیرون ازخونه ، دوستای پیدا می‌کنند که خوب باهاشون ارتباطمیگیرندووخوب به حرفاشون گوش میدم واون زمان بچه های ماهم خوب ازدوستاشون الگو میگیرند واینجاست که صدای ما درمیاد ،بیایید قدربچه هامون بدونیم وقبل از اینکه جذب دیگران بشند با محبت و توجه ،اونها رو جذب خودمون کنیم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خدمت ادمین زحمت کش و اعضای محترم کانال.در رابطه با خانمی ک بیست سالشونه و وارد یک رابطه اشتباه و غلط شدند ببین خانوم محترم این نهایت پررویی شما و امثال شما رو میرسونه به خودت بیا و دست ازین کار زشتت بردار اون زندگی مال اون خانم و بچه هاشه و تو هیچ حقی درش نداری پس تا خشم خدا تو رو زمین نزده از زندگیشون بیا بیرون.من خودم یه مادر ۴۰ ساله هستم با دو تا دختر دسته گل و میبینم ک طی این سالها چقدر زحمت میکشیم برا زندگی.از خشم خدا بترس ک شاید این بلا روزی سر خودت بیاد.بازم میگم تو هیچ حقی تو اون زندگی نداری و اون زندگی مال زن و بچه اون آقاست.ادمین عزیز اگر دوس داشتی پیامم رو بزار.با سپاس فراوان 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خداقوت بابت کانال خوبتون٬دررابطه بااون خانم 23 ک بچه شیرخواره دارن و پریودی نامنظمی داره عزیزم منم پارسال همینجوری شدم ومال من کلا یک روزهم نمیشد پریودیم و خیلی هم پرموشده بودم حتی زیرچونم هم متاسفانه موی زبر درآوردم😭 خیلی ام عصبانی بودم بدون هیچ دلیلی دلم میخاست سرم و بکوبم ب دیوار😢 تااینک آزمایش واینا دادم ورفتم دکترمشهد قرص خارجی دادبهم فقط یه قرص ک توش 30تا بود شد نزدیکای400 تومن !! هورمونام بهم ریخته بود همین ک قرصهام رومصرف کردم حالم خوب شدآروم شدم و پریودیم هم دقیق منظم شد خداروشکر٬شماهم بریددکتر ان شاءالله ک خوب شید.ولی من شنیدم ک پرمویی ک‌ بخاطر مشکل هورمونی باشه ازبین نمیره متاسفانه مال من هنوزهست 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام برای دوست عزیزی که گفته بودن با رنده زیاد کار میکنن ومچ دستشون درد اومده غذا ساز فلیپس خوبه رنده اش خیلی عالیه البته ۳۱ کاره هستش ولی مدل های متنوعی تو بازار هست وبا قیمت های متفاوت که از هر برندی که با هزینه ای که میتونین بکنین میتونین بخرین 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من خورد کن برگامو دارم خیلی راضی ام ازش واقعا عصای دستمه توی آشپزخونه چرا رنده استفاده میکنی گلم وقتی خورد کن هست من از تخفیف دیجی کالا خریدم ۹۰۰ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام خسته نباشی بانوجان؛ یه سوال داشتم ازاعضا اگه کسی میتونه راهنمایی کنه ممنون میش
🍃🌻 سلام عزیزم ... خانم عزیزی که موهاشون بلنده ... عزیزم نفروششون و نگهشون دار برای یادگاری .. و اینکه واقعا حرامه اگر بفروشیش ، بقیه باهاش گناه کنن جلب توجه کنن پای شما هم نوشته میشه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام عزیزی که پرسیدن حکم خرید و فروش مو چیه؟ اکثر مراجع فرمودن فی نفسه اشکال ندارد بازم میتونن نظر مرجع خودشون رو از دفترشون بپرسن 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 اون دختر خانم شونزده ساله که فک و دندونش تیر می‌کشه، مشکل ضعف سیستم ایمنی داره توی این فصل سوپ پیاز و داروی امام کاظم زمستانه و عسل و روغن حیوانی می‌تونه به سرعت مشکلش رو حل کنه فقط حتماً شب زود بخوابید و در اسرع وقت پیش یه متخصص طب سنتی و اسلامی برید.😊 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خدمت همه عزیزان. دوست گلمون که دستوررب انارغلیظ خواستن، ماشمالیها،بعدازدون کردن انارمیزاریم روی آتیش، بعدازاینکه پخته شد، صافش میکنیم، آب انار و میزاریم بجوشه تاسفت بشه. خیلی پرزحمت وسخته، چون دائم باید هم بزنی. غلظت وسفتیش هم بستگی به سلیقه خودتون داره 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خانمی که خونریزی زیاد دارید تو رو خدا رحمتونو در نیارید بعد از مدتی کل سیستم بدنتون بهم میدیزه. آدرس یه گروه درمانی میدم براتون رایگان درمان میفرستن ممکنه درمانتون طول بکشه ولی ریشه ای مشکلتون حل میشه من که خیلی نتیجه گرفتم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام عزیری که دوران شیردهی پریود نمیشن وموهای ضخیم در آوردین عزیزم دلیللش همین پریود نشدنه چون سودا در بدنتون حبس شده شما باید باتدابیری مثل حجامت وپاکسازی بدن آلودگیها رو از بدنتون خارج کنید ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درد_دل_اعضا از اینکه کسی حرفمو نمیفهمید کلافه بودم که خدا شیوا رو رسوند تا خودمو خالی کنم یکم. ب
صدای حسین بلند شد که گفت نبودی بچه ها اومدن خونمون شاید موی اوناست افتاده رو تخت. هیچ حرفی واسه گفتن نداشتم. بی صدا بالش و پتویی از کمد برداشتم و رو زمین دراز کشیدم. از اون روز به بعد جای منو حسین جدا شد و زندگی به سردترین شکل ممکن میگذشت.. نه حرفی با هم داشتیم نه کاری. هر کی سرش تو لاک خودش بود. دیگه خونه مامانمم نمیرفتم. چند بار زنگ زد که چرا نمیای میگفتم سرگرم زندگیمم کار دارم. دلم ازشون شکسته بود. شایدم افسرده شده بودم. هیچ اشتیاقی نداشتم. حتی شام و ناهارم نمیپختم و حسینم که کلا بیرون بود. گاهی شبا حسین میومد پیشم، اوایل نمیذاشتم اما به مرور دیگه کاری به کارش نداشتم. ازش چندشم میشد اما زورمم نمیرسید چیزی بگم. از رو بچگی فکر میکردم حسین آدم بدیه که هم با من هست هم با اون دختر اما بعدها فهمیدم هدفش بچه بوده اما متاسفانه زمانی فهمیدم که دیر بود . همه از بارداریم خوشحال بودن جز خودم اما بازم هیچ کاری نمیتونستم بکنم. احمقانه بود اما گاهی ته دلم میگفتم شاید بخاطر بچه حسین برگرده و دست از این کاراش برداره اما زهی خیال باطل.. نه تنها برنمیگشت انگار هرچی از اون دختر دورتر میشد تشنه تر میشد. وقتی خانوادم خبر بارداریمو شنیدن دیگه خیالشون راحت شد که من سر خونه زندگیمم و همه چی خوبه. از طرفی تو ساختمان خودمون جاریم اسما و مادرشوهرم اصلا بهم محل نمیدادن. منم ازشون متنفر بودم و کینه داشتم چون حتما اونام در جریان اومدن مهسا به خونم بودن و تنها همدمم آبجی اعظم بود. اون ۱۵ سالی ازم بزرگتر بود و منو مثل دختر خودش میدونست. یه دختر ۱۴ ساله ام داشت و تنها کسی بود که از خبر بارداریم صورتش گرفته شد اما دیگه بعد از اون جریان چیزی بهم نمیگفت و به روم نمیاورد.. یه روز بهم گفت: چرا بیکار نشستی تو خونه؟ گفتم: خب چیکار کنم؟ گفت: هنوز که شکمت درنیومده نتونی بری بیرون. بیا با دخترم مرجان برو کلاس زبان. پیشنهاد اعظم زندگی منو عوض کرد. من با دخترش میرفتم کلاس و متوجه شدم توش استعداد دارم. دو ماه آخرم قبل زایمان خودم تو خونه میخوندم و گاهی مرجان کمکم میکرد. گذشت و زایمان کردم. پسرم به دنیا اومد و تو تمام این مدت بارداری من حسین صبح میرفت و شب میومد. منم دیگه کاملا نادیده گرفته بودمش و کاری به کارش نداشتم. وقتی پسرم به دنیا اومد تقریبا بیست روز خونه مامانم موندم. کلا حسین یبار اومد شام خورد و رفت. یکمم بچه رو نگاه کرد بعد اخماش رفت تو هم و گفت چرا شبیه توعه؟.. هر بار سر هر موضوعی جوابشو میدادم اما اینجا انقدر دلم شکست نتونستم چیزی بگم. یکم نفس گرفتم تا به خودم مسلت شم و اشکام نریزه بعد گفتم سگ من شرف داره به تو خداروشکر که شبیه من شد اگه شکل تو میشد نگاشم نمیکردم. پوزخندی زد و گفت: اصلا از زبون بلندت خوشم نمیاد. تو دلم گفتم.... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍃🌸 سلام خواهش‌ میکنم کمکم کنید پسرم ۳۳ ساله هست چند ساله دختر پیدا کردم بردم خواستگاری اومده گفته نه خیلی جا ها رفتم گفته نه الان فهمیدم با یک زن که ی دختر۶ساله داره آشنا شده بوده چند ساله الان میگه بریم خواستگاری مایک خانواده مذهبی چادری هستیم اون بی‌حجاب چندوقتی می بینم پسرم کاهل نماز شده نمیدونم چیکار کنم خواهش میکنم کسی تجربه داره راهنماییم کنه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خانمی از اصفهان گفتن زن داداشش باخوردن غذابه دستوردکترمدیحی برای غده سینه نیازبه عمل پیدانکرده میشه لطف کنین دستورغذایی شون را بگن چی بوده 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام شبتون بخیر نو رو خدا کمکم کنید خیابان دارم اذیت میشم من یه دختر ۱۴ ساله دارم به شدت هواس پرت و هر چی میگم به روی خودش نمیاره مثلا لباسمو در آوردی بزار سر جاش یا چیزای دیگه اما بی خیال و به راحتی میگذره باید با ناراحتی و عصبی بشم تا انجام بده در صورتی که اولش با آرامش میگم و اینکه خیلی با گوشی هست و دوست داره بیشتر وقتش با گوشی باشه و اینم بگم دختر خیلی خوبی اما ساده و زود تحت تاثیر دوست قرار میگیره و جدیدا جوابمو میده در صورتی که اصلا اینطور نبود واقعا چکار کنم و چه طور برخورد کنم که یه دختر خوب بشه و افتخار کنم بهش چون واقعا برام مهم ودارم عداب میگشم و گوشی ترک کنه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام می خواستم ببینم کسی طلا فروشی خوب با انصاف سراغ داره که اجرت کمتر بگیر یا طلا رو به قیمت خوبی برداره درقم مرسی ازهمه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام وقت بخیر بابت کانال خوبتون ممنون لطفا پرسش من رو در گروه مطرح کنید دوستان من حدود سه هفته است ک گوش هام سنگین شده و شنواییم تا حد زیادی کم شده اول فکر کردم باده و رفع میشه وقتی دیدم رفع نمیشه رفتم پزشک عمومی دو تا قطره داد و آموکسی سیلین مصرف کردم و افاقه نکرد تا رفتم پیش متخصص که گفت عفونت مایع گوش میانی هست و بخاطر انحراف بینی و سرماخوردگی و اختلاف فشار پیش اومده و طول درمان طولانیه دوستان کسی تجربه ای داره ؟ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خوبین ی گروہ گپ خانمانہ خودتون یا اعضا ندارین داخل ایتا معرفے کنن ایدی ادمین🌸👇 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🙋‍♀ ‍ اگر گله‌ای از همسرتان یا کسی دیگه داشتین با پیامک و یا تلفنی نگید، بذارید وقتیکه آرومه، گرسنه نیست و راحته؛ اونوقت باهاش منطقی حرف بزنید و از دَرِ نیاز وارد شین... مثلا بگید دلم میخاد در مورد این مسئله کمکم کنی... یا بگید فلان موضوع ناراحتم کرد، کاش اینطوری نمی کردی... من همیشه تو رو بهترین پشتیبان خودم میدونم... گله‌ها و ناراحتی‌های خود را، با متانت و نرمی با شوهر تان در ميان بگذاريد... در مواقع ناراحتی، گله خود را اظهار نكنيد چون اون لحظه لحن تند و تیز کارروبدتر میکنه. تحمل كنيد تا وقتی شما و شوهرتان در آرامش روحی و خيالی هستيد، آن وقت ناراحتی خودتون رو بگيد و زمانی كه، شما و شوهرتان تنها باشيد و کسی بین شما نباشه.و اينكه لحن حرف زدن شما، تند نباشد و بوی تحكم وبرتری جویی ندهد. اينكه طريقه گفتن شما طوری باشد كه واقعا يک راست برويد سر اصل مطلب و ساعت‌ها مقدمه چينی نكنيد و رنجش خود را به شوهرتان بفهمانيد. بجای اینکه بگید تو بی ادبی ..تو بی ملاحظه ای و... مثلا بگید: "من از اين كه تو فلان حرف رو پيش خانواده‌ات به من زدی رنجيده خاطر شدم." یا من از اینکه تو اینجوری بامن صحبت میکنی خیلی دلم میشکنه در ادامه بگین: "چه خوب بود كه اگر هم حرفی داری، وقتی تنها هستيم به خودم بگی" و... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍃🌸 با سلام یکباره وارد کانال شما شدم کنجکاو شدم و خرسند از ایده ای که دارید بسیار جالب بود مشتاق شدم و به ذهنم رسید مشکل خودم را به اشتراک بگذارم بنده حقیر از نظر اعتقادی به وجود خداوند و حساب کتاب و قران و ائمه معتقد بودم ولی مقید به انجام وظایف دینی خودم نبودم و این باعث انحطاط بیشتر من و فرو رفتن در رذائل میشد هر روز بیشتر از قبل سالها بدین منوال گذشت و هر روز غافل تر قبل کوله بار خود را سنگین تر و از اصل انسانیت و فطرت خداوندی خودم دورتر میشدم تا یک شب اون اتفاق خاص افتاد (ان شالله صلاح باشه در موقعیتی دیگر بیان میکنم)به یکباره همه چیز عوض شد توفیق خداوندی شامل حالم شد و شروع کردم به انجام وظایفم و تزکیه و مراقبه به لطف خدا و عنایت ائمه معصومین همه چیز عالی پیش میره اما مشکلی برای من بوجود امده از همان لحظات اول که بسیار ازار دهنده هستش واین مشکل اوهام و آزار شیاطین هستش هیچ شخصی به جز خودم و خدای خودم واقف به این امر نیست که چقدر شیطان از این موضوع خشمگین هستش پس میدانم نهایت تلاش خودش را برای ازار انجام میده بدین صورت که من قبل اون اتفاق رحمانی فرد شجاع و بی باکی بودم هیچ ترسی از هیچ چیز دنیوی نداشتم نه تاریکی نه تنهایی ولی اکنون از تنهایی بسیار میترسم از تاریکی بخصوص همیشه تصور میکنم دو نفر پشت سر من هستند اگر در حالت نماز باشم و تنها باشم وهم من ر فرامیگیره و باعث غفلت در نمازم میشه در هنگام خواب به صورت شهودی مورد آزار قرار میگیرم و خواب های شیطانی (منظور تمثل اجنه شیطانی) میبینم تمام اینخواب ها در حالت های خلسه خواب پیش میاد و همیشه ترغیب به گناهان گذشته اکنون طوری شده حتی در کنار همسرم هنگام خواب هم اسایش ندارم و باعث ترس همسرم شده چون هر بار با ترس از ناله های وحشتناک من در خواب مواجه میشه دوستان کل ماجرا به صورت کلی گویی همین بود البته رابطه من با خداوند به لطف پروردگارم هر روز بیش از پیش میشه و ارتباطم با معصومین عمیق تر به مشاوره دینی مذهبی مراجعه کردم از ذکر غافل نیستم خداروشکر به توصیه ایشان از حرز امام جواد علیه السلام دائما استفاده و همراه خودم دارم سعی میکنم بهش فکر نکنم حتی مشاوره روانپزشکی رفتم هیچ کدام افاقه نکرده و هرچه میخوام انجام تکلیف و پیشانی بندگی برخاک پرودگارم زیادتر کنم موج حملات بیشتر و بیشتر میشود ؟ آیا شما تجربه داشته اید؟ راه حلی هست؟ ایدی ادمین🌸👇 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 مادر که باشی... نباید سرما بخوری یا اگه هم سرما خوردی باید زودتر خوب شی. مادر که باشی. نمیتونی تب کنی دیگه چه برسه به اینکه لرز هم بکنی یا اگر هم تب و لرز کردی باید سعی کنی تب و لرزت رو بچت نبینه؛ آخه ممکنه بترسه و نگران شه اینطوری بیشتر بهت ميچسبه و ممكنه اون هم سرما بخوره... مادر که باشی... خیلی وقت نداری بشینی و بری تو هپروت و واسه خودت باشی. مادر که باشی... وقتی هم عصبانی میشی و داد و بیداد راه ميندازی بعد که بچه ت میخوابه می شینی به صورتش نگاه میکنی غصه می خوری که چرا نتونستی جلوی خودت رو بگیری...! مادر که باشی... گاهی لحظه شماری میکنی که بچت بخوابه، بعد که میخوابه و خوابش طولانی میشه دلت براش تنگ میشه...! مادر بودن سخت و شیرین ترین کار دنیاست... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍃 سلام من به زور و اصرار بابام تو سن کم ازدواج کردم و اصلا اولشم ندیدمش حتی چه شکلیه ،همسرم ده سال ازم بزرگتر بود .موهاش جا به جا ریخته بود و با اینکه سنی نداشت چون از بچگی زحمت کشیده بود قیافش مثل مردای چهل ساله شده بود.منم به خاطر این چیزا ازش بدم میومد و حسرت به دل بودم. کم کم از سر بچگی و حماقت با یه پسری اشنا شدم بدجوری عاشق و شیفته اش بودم کارم شده بود شبانه روز براش نامه های عاشقانه نوشتن.اونم جوابمو میداد ،ولی یه مدت که گذشت خواسته های عجیب غریبش شروع شد ،من از خدا و از شوهرم میترسیدم هر روزم شده بود گریه و التماس ولی اون بدتر اذیتم میکرد‌.یه روز بهم گفت یا فردا هر چی میگم گوش میکنی یا میام زنگ خونتو میزنم به شوهرت همه چیو میگم...منم محکم گفتم هر کار دوس داری بکن... نمیدونم تو قلبم چی احساس کردم گفتم خدایا خودمو سپردم دست خودت نجاتم بده ،اخرش یه شب اومد در خونه زنگ درو زد پاکتی که توش نامه هام بودو انداخت توی حیاط و فرار کرد شوهرم رفت بیرون و پاکت به دست اومد.بدون حرفی نشست و یکی یکی نامه ها رو خوند ،منم مثل گوسفند قربونی نشسته بودم و نگاش میکردم .بعدشم بدون هیچ حرفی رفت بیرون میتونستم تو این فاصله در برم ولی نشستم سرجام و فقط از خدا کمک خواستم ،دو سه ساعت بعد دیدم با لگد دارن میکوبن به در....👇👇 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df داستانشون😍👆 خیلی زیباست😭 گریه ت میگیره اگه بخونیش😔