با لب سرخت مرا یاد خدا انداختی
روزگارت خوش! که از میخانه، مسجد ساختی
روی ماه خویش را در برکه میدیدی ولی
سهم ماهی های عاشق را چه خوش پرداختی
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می باختی...
من به خاک افتادم اما این جوانمردی نبود
میتوانستی نتازی بر من، اما تاختی
ای که گفتی عشق را از یاد بردن سخت نیست
«عشق» را شاید، ولی هرگز «مرا» نشناختی...
#فاضل_نظری
@azsargozashteha💚
این چیست که چون دلهره افتاده به جانم ؟!
حال همه خوب است . من اما نگرانم ...
در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر ؛
مثل خوره افتاده به جانم ، که بمانم ...
چیزی که میان من و تو نیست غریبی است ..
صد بار تو را دیده ام ای غم ؛ به گمانم !
" انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
انقدر که خالی شده بعد از تو جهانم ... "
از سایه ی سنگین تو من کمترم آیا ؟!
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم
ای عشق مرا بیشتر از پیش بمیران
انقدر که تا دیدن او زنده بمانم !!!
#فاضل_نظری
@azsargozashteha💚
دیگر بهار در سبد روزگار نیست
دیگر«قرار نیست» نه! دیگر قرار نیست
شادم که زود می گذرد شادی ام ولی
غم می خورم که هیچ غمی ماندگار نیست
از یاد رفت غرش شیران بی قرار
آهوی چشم های تو در بیشه زار نیست
بگذار در غبار فراموشمان کنند!
این سینه را تحمل سنگ مزار نیست
اقرار عشق راه به انکار می برد
این کفر جز عبادت پروردگار نیست
#فاضل_نظری
@azsargozashteha💚
اگر چه شرم من از شاعرانگی باشد
مخواه روزی من بی ترانگی باشد
نظر بلند عقابی که آسمان با اوست
چگونه در قفس مرغ خانگی باشد
عجیب نیست اگر سر به صخره میکوبد
که موج را عطش بی کرانگی باشد!
مرا که طاقت این چند روز دنیا نیست
چگونه حوصله جاودانگی باشد ؟!
به اصل خویش به صد شوق باز میگردم
اگر قرار تو بامن یگانگی باشد
#فاضل_نظری
@azsargozashteha💚
چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می گیرد
از این بی آبرویی نام ما آوازه می گیرد
من از خوش باوری در پیله ی خود فکر می کردم
خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد
به روی ما به شرط بندگی در می گشاید عشق
عجب داروغه ای! باج سر دروازه می گیرد
چرا ای مرگ می خندی؟ نه می خوانی، نه می بندی!
کتابی را که از خون جگر شیرازه می گیرد
ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم
نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می گیرد
#فاضل_نظری
@azsargozashteha💚
به دریا می زنم! شاید به سوی ساحلی دیگر
مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر
من از روزی که دل بستم به چشمان تو می دیدم
که چشمان تو می افتند دنبال دلی دیگر
به هر کس دل ببندم بعد از این خود نیز می دانم
به جز اندوه دل کندن ندارد حاصلی دیگر
من از آغاز در خاکم نَمی از عشق می بینم
مرا می ساختند ای کاش، از آب و گِلی دیگر
طوافم لحظه ی دیدار چشمان تو باطل شد
من اما همچنان در فکر دور باطلی دیگر
به دنبال کسی جامانده از پرواز می گردم
مگر بیدار سازد غافلی را، غافلی دیگر
#فاضل_نظری
@azsargozashteha💚
توان گفتن آن راز جاودانی نیست
تصوری هم از آن باغ ارغوانی نیست
پر از هراس و امیدم که هیچ حادثه ای
شبیه آمدن عشق ناگهانی نیست
زدست عشق به جز خیر بر نمی آید
وگرنه پاسخ دشنام، مهربانی نیست
درختها به من آموختند فاصله ای
میان عشق زمینی و آسمانی نیست
به روی آینه ی پر غبار من بنویس
بدون عشق جهان جای زندگانی نیست
#فاضل_نظری
@azsargozashteha💚
بی لشکریم، حوصلهی شرح قصه نیست
فرمانبریم، حوصلهی شرح قصه نیست
با پرچم سفید به پیکار میرویم
ما کمتریم، حوصلهی شرح قصه نیست !
فریاد میزنند ببینید و بشنوید
کور و کریم، حوصلهی شرح قصه نیست
تکرار نقش کهنهی خود در لباس نو
بازیگریم، حوصلهی شرح قصه نیست
آیینهها به دیدن هم خو گرفتهاند
یکدیگریم، حوصلهی شرح قصه نیست
همچون انار خون دل از خویش میخوریم
غم پروریم، حوصلهی شرح قصه نیست
آیا به راز گوشهی چشم سیاه دوست
پی می بریم؟ حوصلهی شرح قصه نیست
#فاضل_نظری
@azsargozashteha💚
ای صورت پهلو به تبدل زده! ای رنگ
من با تو به دل یکدله کردن، تو به نیرنگ
گر شور به دریا زدنت نیست از این پس
بیهوده نکوبم سر سودازده بر سنگ
با من سر پیمانت اگر نیست نیایم
چون سایه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ
من رستم و سهراب تو! این جنگ چه جنگی است
گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ
یک روز دو دلباخته بودیم من و تو!
اکنون تو ز من دلزدهای! من ز تو دلتنگ
#فاضل_نظری
@azsargozashteha💚
#شاعرونگی 💖
ای زندگی بردار دست از امتحانم
چیزی نه می دانم نه می خواهم بدانم
دلسنگ یا دلتنگ! چون کوهی زمینگیر
از آسمان دلخوش به یک رنگین کمانم
کوتاهی عمر گل از بالانشینی ست
اکنون که می بینند خوارم، در امانم
دلبستهی افلاکم و پابستهی خاک
فوارهای بین زمین و آسمانم
آن روز اگر خود بال خود را میشکستم
اکنون نمیگفتم بمانم یا نمانم؟!
قفل قفس باز و قناری ها هراسان
دل کندن آسان نیست! آیا می توانم ؟!
#فاضل_نظری
ஜ════════════ஜ *@azsargozashteha *⇦📚✍🏻
ஜ════════════ஜ
#شاعرونگی 💜
بردار دل از شیشهی رازی که شکسته است
از آینهء چشم نوازی که شکسته است
جز آه نمی آید از این قلب پر از درد
اینقدر مزن چنگ به سازی که شکسته است
چون برکهی یخ بسته پر از حسرتم ای ماه!
دل بی تو چه شب های درازی که شکسته است
این توبه که در لحظه پشیمانم از آن را
دیگر به شکستن چه نیازی که شکسته است
تردید سزاوار دل عاشق من نیست
ای دوست مکن شک به نمازی که شکسته است
#فاضل_نظری
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#شاعرونگی 🌿
بیگانه ماندی و نشدی آشنا تو هم
بیچاره من! اگر نشناسی مرا تو هم
دیدی بهای عشق به جز خون دل نبود
آخر شدی شهید در این کربلا تو هم
آیینه ای مکدّرم از دست روزگار
آهی بکش به یاد من، ای بی وفا تو هم
چندی است از تو غافلم ای زندگی ببخش
چنگی نمی زنی به دل این روزها تو هم
ای زخم کهنه ای که دهان باز کرده ای
چون دیگران بخند به غم های ما تو هم
تاوان عشق را دل ما هر چه بود داد
چشم انتظار باش در این ماجرا تو هم
#فاضل_نظری
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽