#چالش_هشتم ❤️😍 من عروسیم خوب بود ولی پرازاسترس اگه برگردم به ده سال پیش هیچوقت هیچوقت عروسی نمی‌گیرم نهایت برم آتلیه چندتاعکس بندازم عکس بهتر میمونه تا فیلم خدای هیچ لذتی نبردم توصیه ام به دخترخانوماهم همینه چکاریه بدین شکم بقیه رو پرکنیم والا🙄 هنوزم که هنوزه نتونستم فیلم عروسیم رو ببینم همه لذت بردن اما خودم تو فشار بودم مادرشوهرهای گرامی همونجورکهدبرای دختراتون آرزو دارید دخترمردمم به امیدی میاد خونه پسر شما خواهش میکنم عادل باشید آخرش که همین عروس باید کلفتی تون رو بکنه جمعتون بکنه ازماگفتن بود زمین شدیدا گرده😕 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 براعروسی برام ماشین عروس گل نزدن کلی حسرتش به دلم موند لباس عروسم چون خونه ما شیرازوخونه داماداصفهان بود خودشون ازاصفهان بدون نظر من کرایه کرده بودن که وقتی اومدم اصفهان پس بدن تازه داداشمم توعروسیم با یکی دعواش گرفت شوهرم که دامادبوده اومدمیانه بگیره ازداداشم اون وسط کتک خورده البته تودعوا بوده عمدی نزدتش ولی خب دلخوری زیاد بود تا چند سال خانواده وحتی اقوام شوهرم بهم سرکوفت میزدن که داداشت تو عروسی دامادو زده 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 خاله ی جوونم فوت کرده بود خانواده مادرم خون به جیگرمون کردن.با اینکه خودشون اجازه عروسی داده بودن.خانواده مادرو پدرم باهم دعوای مفصل کرده بودن. مجبور شدیم اصلا مراسم نگیریم از ترس دعوای دوباره.شوهرم مراسم داخل تالار گرفت در حد توانش خرج کرد❤️الانم که الانه هیچوقت نمیبخشم خانواده مامانمو که عروسی رو به کام مامانم تلخ کردن. خدا جوابشونو بده من که نمیتونم😔 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من اگه برگردم عقب عروسی نمیگیرم..ما تو نامزدی تونستیم یه زمین بخریم که اونم قبل عروسی فروختیم تا بتونیم هزینه عروسی کنیم تا هزار نفر آدم شبانه روز بیان خونه پدرشوهرمو ممهمونی بگیرن بدون اینکه یه ریال به داماد کمک کنن حتی شاباشایی که پدرشوهرم میداد وشوهرم توجیب گذاشته بود...واقعا متاسفم که انقد خام بودم که عروسی گرفتن برام ارزش داشت..اه اه اه یادم میافته اعصابم میریزه به هم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من وهمسرجان سال ۸۱زندگیمون راشروع کردیم بنا به دلایلی عروسی نگرفتیم ورفتیم مشهد خیلی خوش گذشت،ولی خانواده من خیلی ناراضی بودن وبه همین خاطر بعد از اومدنمون مهمانی که پدر شوهرم گرفته بود هیچ کدوم از فامیل من نبودن😔و اگر به اون زمان برگردم باخانوادم صحبت می‌کردم وقانعشون میکردم تابیان،والان که پدرو مادرم درقید حیات نیستن خیلی بابت این موضوع ناراحتم وهمیشه هر عروسی رامیبینم که از منزل پدرش میره خونه خودش خیلی دلم میگیره شادی روح همه ی پدرو مادران آسمانی صلوات🌺 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••

#چالش_هشتم 😍❣ منم ازخاطره عروسیم بگم حسرت همه چی روبه دلم گذاشتن بااینکه یدونه عروس بودم ن کادوسرعقدبهم دادن ن برام طلاخریدن ن لباس ن یه آرایشگاه درستی بردنم همش بهم اخم میکردن یه عروس مزخرفیم به زوری برام گرفتن تایک سالم بهم محل نمیذاشتن انگارمن پدرشون کشته بودم بعداازمن انتظارجهیزیه آنچنانی داشتن منم بهشون گفتم خیلی بهشون برخوردمنم سپردمش بخداسرخواهرشوهرام دربیادایشالاه الحال دلم باخبربشن به حق امام زمان 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 منو همسرم سه سال پیش نمیخواستیم عروسی بگیریم حتی خوانواده خودمم راضی بودن.اما مادرشوهرم مجبورمون کرد عروسی بگیرم انقدر هم برای همه چیز مارو اذیت کرد که هروقت فیلم عروسیمو میبینم حالم بهم میخوره اصلا دوست ندارم ببینمش ...تورو خدا انقد عروسهاتون رو اذیت نکنید مادرشوهرها 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من سال ۷۵ عروسی کردم،چون خودم و همسرم دانشجو بودیم و کار نیمه وقت داشتیم و وضع خانواده هامون هم متوسط بود برای صرفه جویی نمی‌خواستیم عروسی بگیریم که مامانم جفت پاشو کرد تو یه کفش که اگر شده لباس عروس کرایه کنی و عروسی رو تو خونه هم بگیری باید باشه اون موقع نمی فهمیدم ولی بعدش که خیلی به خودمون و خانواده های دو طرف تو خونه خوش گذشت،تازه ارزش کار مامانم و فهمیدم،هنوزم عروسی ما و خوشی هاش زبونزد فامیل دوطرفه تازه همه عکسامون هم دسته جمعیه با فامیل دو طرف☺️😂مامان جونم ازت ممنونم که با لجبازی نزاشتی آرزو به دل بمونم خودم که عشق کورم کرده بود حالیم نبود 😜😁 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 عروسیمون ساده و خوب بود فقط ماشین عروس نه گل داشت نه بوق😐 بعد پدرشوهر ومادرشوهرو من و همسرصندلی عقب بودیم پدربزرگ هم جلو +راننده بعد مادربزرگمم میخاست بیاد سواربشه که جا نبود من گفتم من پیاده میشم شما با ماشین برید🙄😬 بعد تازه عموم که راننده بود میخاس تو خیاباونا دور بزنه پدر بزرگم چیزش میگفت این کارا یعنی چه😳 خدا رحمتش کنه...تازگیها خواهرم بهم گفت منم تو ماشین بودم هرچی فک میکنم نمی تونم هضم کنم کجای ماشین بوده آخه ماشین طوری بود که اگه در باز میشد من میفتادم پایین😂😂 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من برا عروسیم گفتم میخام برم فلان آرایشگاه ی همعروس دارم رفت شوهرش و پر کرد که چرا میخاد بره فلان آرایشگاه مگه ننه فلانی چشه که میخاد بره آرایشگاه دیگه اخه ی پیرزن بود از قدیم تو خونه آرایشگر بود حالا این قصه که میگم مال سی سال پیشه ها اما من اون موقع همسن دختر جاریم بودم خلاصه که اومدن بهم گفتن برادر شوهر گفته حق نداری بری اون آرایشگاه برادر شوهر هم هیبتی برا خودش داشت که نگو هیچکی حق نداشت رو حرفش حرفی بزنه الان فوت کرده خلاصه سه روز تمام کار ما شده بود گریه آخه شونزده سال بیشتر نداشتم خواهر شوهرم اومد بهم گفت علی گفته یا ننه فلانی یا. هیچی منم گفتم هیچی اصلا آرایشگاه نمیخام تا داداش بزرگم فهمید رفت با شوهرم صحبت کرد جالب اینجاس که اصلا شوهرم چیزی در این مورد نمیدونس داداشم گفت اگه بخاطر پولشه خودم پول آرایشگاه خواهرمو میدم خلاصه اومدن منو بردن یارایشگاه معروف معروف که اصلا من بخاطر هزینش جرات نمی‌کردم اسم اونجا رو بیارم خدا جای حق نشسته جاریم پنج تا دختر داشت که سه تاشون تو خونه ارایششون کردن اما من همین جور تو دلمه که چقدر اشک ریختم خدا از سرشون نگذره 😞😞من با بچه هاشون همسن بودم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••

#چالش_هشتم 😍❤️ عروسی من بسیار شلوغ بود و منم یه دختر ۱۵ ساله بسیار خجالتی ، هم شوهرم خجالتی و هم خودم ، آنقدر التماس پدر هامونو ،کردیم که جشن عروسی برامون نگیرند ولی قبول نکردند، همیشه حسرت اونایی رو میخوریم که عروسی نمیگیرند و با یه سفر ساده میرند سر زندگیشون ،چون واقعا هیچی از عروسی مون ، بهمون خوش نگذشت فقط یه مشت خاطره های بد 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 برای من سه شبانه روزعروسی گرفتند. خیلی خوب ولی استرس داشتم چون که مهمون زیادداشتیم☺️ ولی اگه عقل الان داشتم یه مراسم کوچیک بافامیل نزدیک میگرفتم بقیه پولی که میخواست خرج عروسی بشه راطلایازمین میخریدم که الان برای دخترانم استفاده میشدواقعاتاوقتی ادم جوانه خامه ارزوهاش هم زودگذره😔 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ما ده سال پیش ازدواج کردیم، خیلی روز عروسی بهم خوش گذشت و بهترین خاطره م شد😊 اصلاً و ابداً استرس نداشتم و سعی کردم نهایت لذت رو از اون روز ببرم، که این قضیه برا شاگرد آرایشگر خیلی عجیب بود😂 میگفت همه عروسا یه عالمه استرس دارن و ما باید آرومشون کنیم، تو چرا همچینی؟😁 البته کمی و کاستی هایی هم بود از جمله اینکه آرایشگاه خوبی نرفته بودم و اصلا خوب نشده بودم🧟‍♀که این قضیه چند سالی رو اعصابم بود و بابتش ناراحت بودم، ولی کم کم یادم رفت😉 البته بعدها فهمیدم این کم خرج کردنها از خساست خواهرشوهر جان بوده، وگرنه جناب همسر پول داشته که بیشتر خرج کنه و آرایشگاه بهتری منو ببره🤪 خداروشکر دو تا خانواده هم با هم خیلی خوب بودن و هیچ دلخوری و بحثی در کار نبود نهایت دلخوری از جانب دختر عمه م بود که میگفت چرا بچه های فامیل شوهرت سر سفره ی عقد میخوندن: به عروستون ننازید که دوماد قشنگ تره😂 خب حالا یچی گفتن، واقعیت نداره که☺️ میخواستن حرص ما رو دربیارن😉 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من ۲۹ سال پیش عروسی کردم.. اون موقع عروسی ها را تو خونه میگرفتن.. یه جاری دارم که چون عروس اول بود،حرفشم تو خونه مادرشوهر حرف اول بود.. گفت میخوام لباس پاتختی را خودم برا عروس بدوزم(خودشیرین🤥)خدا نصیبتون نکنه چه لباسی!!!حیف اون همه پول که برای پارچه داده بودیم.. تازه داشت میرفت آموزشگاه آرایشگری،گفت خودم میخوام عروس آرایش کنم😬 شب عروسی ساعت 6عصر اومد خونه مامانم منو آرایش کنه،گفت ببخشید بچه م تب داشت حوصله نداشتم وسایلم را بیارم😐 دیگه نگم براتون که چطور با وسایل آرایش این و اون منو مثلا آرایش کرد(خدا به روز هیچ کی نیاره).. و چه خاطرات تلخ دیگه ای برام درست کرد که از حوصله خارجه.... اما سادگی عروسی های قدیم خوشمزگی خودش را داشت😇چون معمولا خونه عروس و داماد نزدیک هم بود،پیاده عروس کشون میکردن و چاوشی می خوندن.. 😇 وسط جمعیت به داماد لباس دامادی می‌پوشوندن و شعر می خوندن ☺️خانمها هم عروس را لابلای خودشون استتار میکردن تا بتونه لباس پوشیدن داماد را ببینه😄 حالا که به میانسالی رسیدم دیگه حرص و جوش کارهایی که به سرم آوردن نمیخورم، ،فقط برای بقیه تعریف میکنم که براشون درس عبرت باشه.. آخه چرا وقتی میتونیم برای هم خاطره خوب بسازیم،،کاری میکنیم که تا آخر عمر کینه به دل بقیه بگذاریم؟؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••

#چالش_هشتم 😍❤️ من اگه به عقب برگردم عروسی نمی گیرم. چون فقط خرج الکیه.عروسی ما چون شام دهی نبود.خیلیا نیومدن‌اون موقع دربی استقلال و پرسپولیس داشت.همه وایستادن فوتبال دیدن😂😂😂 ولی حتما لباس عروس میپوشیدم.ومیرفتم اتلیه چند تا عکس مینداختم.وبعد میرفتم کربلا 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من ۱۶ سال پیش عروسی گرفتیم،خیلی ساده با تعداد مهمون کم،نه آتلیه بود ونه اینکه از ساعت چند آرایشگاه باشم،خیلی خوب بود وخوش گذشت،ولی الان از بس تشریفات ودنگ وفنگ داره عروس وداماد فقط خسته میشن ولذت نمیبرن،این یه نکته خیلی مهمی هست که بیشتر عروس ودامادها غافل هستن ازش،شب عروسی را برای خودتون خاص ترین شب کنید بدور از تجملات وحاشیه ها 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من اصلا جشن عروسی رو دوس نداشتم برای همین به خواست خودم برگزار نکردیم اما به جای ریخت و پاش عروسی رفتیم مسافرت که واقعا عالی بود همسرم برام سنگ تموم گذاشت مسافرت خیلی خوبی بود اگه بازم برگردم به عقب حاضر نیستم اون مسافرت رو رها کنم و عروسی بگیرم چون خوشی مسافرت فقط برای خودمون بودالبته اینم بگم من واقعا متوقع نبودم خیلی خیلی از کارها رو برام نکردن اما من همه نیمه ی پر لیوان رو میبینم یعنی قسمت مثبتش رو ان شاء الله همه دختر وپسر های مجرد به بخت و اقبال خوب برسن وخوشبخت بشن 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 اگه صد بار دیگه هم برگردم عقب حتما عروسی میگیرم چون هر کسی تو زندگیش یه بار عروسی میگیره 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 والا من نه عقد مراسم داشتم نه عروسی هنوزبعد ازبیست ودوسال ازعروسیم میگذره خیلی ناراحتم چون اینا میشن خاطره 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من عروسی نگرفتم فقط لباس پوشیدم و اونم متاسفانه آتلیه نرفتم حداقل چنتا عکس داشته باشم کلا فک کنم یه ساعتم تنم نبودچون بلیط داشتیم بریم ماه عسل فقط چنتا عکس کج و کوله دارم 😔😔😔😔😔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••

#چالش_هشتم ❤️😍 مابه دلایلی مثل فوت اقوام ، نشدعروسی بگیریم. بعدچندین سال، هنوووووووز داغش تو دلمه.هرعروسی که بخوام برم مثل اینه ک میخام برم مراسم عزا.به همه ی عروس و دومادا حسودیم میشه.حالم بدمیشه.واقعاخودمم خسته ام ولی کاری نمیتونم بکنم.دوست ندارم عروسی برم چون خودمو باعروس مقایسه میکنم و میگم مگه من چی کم داشتم چراخدا کاری نکرد که منم عروسی بگیرم.بقیه پیشنهاددادن که لباس عروس بپوش و برواتلیه و..... .نرفتم.چراخودمو گول بزنم .من عروسی میخاستم ک نشد.پر ازخشم و نفرتم از عروس و دامادها.چکارکنم. با پولی ک داشتیم ومیخاستیم عروسی بگیریم.تونستیم خونه وماشین بخریم.ولی برام لذتی نداشت..هرطورشده اگه شرایطشو دارید و با توجه به جیبتون.مراسم عروسی بگیرید که تودلتون نمونه.مثل این عروس و دامادها که تا خرخره زیرقرض میرن نه.ولی واسه دل خودتون با هزینه کم عروسی بگیرید 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 اگه به من بود قطعا عروسی نمیگرفتم چون اصلا نفهمیدم عروسی یعنی چی؟!!!چون کلا دو خانواده با هم فقط بحث و دعوا میکردن.بیچاره ما دوتا هم پا سوز اونا بودیم.نه میتونستیم جدا بشیم نه ادامه بدیم😔 اگه زمان برمیگشت عقب هیچ وقت عروسی نمیگرفتم.الان که نوعروس داماد میبینم با حسرت نگاشون میکنم. تو رو خدا خونوادها نکین همچین با بچه هاتون.با دعوا هیچکی هیچ جا نرسیده. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خسته نباشیدمن عروسی نگرفتم رفتم مشهد خیلی خوش گذشت 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 تدارک دیدن جشن عروسی و دعوت کردن از اقوام و فامیل و دوست و آشنا و دادن ولیمه ( شام عروسی ) سنت پسندیده اسلامی و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هست رسول اکرم برای عروسی حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمومنین علیه السلام جشن گرفتند و ولیمه دادند شاید بتوان گفت شیرین ترین اتفاق عمر هر انسان همین جشن عروسیه حتما باید جشن بگیرند و دعوت کنند و ولیمه بدهند بشرطی که اسراف و تبذیر و اختلاط زن و مرد و بزن و بکوب غیر مجاز نباشد 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 راستش ما از اول قرار نبود عروسی بگیریم قرار بود بریم کربلا بعد بریم سر زندگیمون ولی مادرم مخالف بود می گفت بعدا پشیمون میشی ،راستم می گفت چون الان همه عکسای عروسیشونو نگاه می کنن منم دلم می خواد آلبوم عروسیمو نگاه کنم ،و با اینکه لباسم پوشیده بود توی عروسی ولی الان اگه بود خیلی پوشیده تر از این لباس انتخاب می کردم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من سال ۹۳ازدواج کردم عروسی نداشتیم فقط دوتا خانواده که همه مجردم بودن ولی آرایشگاه ولباس عروس واتلیه وکیک داشتیم خیلی هم خوش گذشت اگه الانم بودبازم همین کارومیکردم البته جشن وشادی خیلی خوبه ولی ان شاءالله بدون گناه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 قبل از اینکه عاشق بشم. هیچ وقت عروسی کردن رو دوست نداشتم.چون همیشه میدیدم عروسا شب عروسیشون گریه میکنن.بنابراین همیشه دوست داشتم هر وقت عروس شدم برم مشهد. اصلا از اینکه برام جشن عروسی بگیرن رو دوست نداشتم. اما وقتی همسرم اومد خواستگاریم و بعد مدتی عاشقش شدم.دیگه دوست داشتم لباس عروس بپوشمو، و یه شب که مخصوص من باشه و همه بیان. من شب عروسیم بهتر شب زندگیم بود و حتی یه قطره هم اشک نریختم.برعکس مادر ، پدر، خواهرم، برادرام خیلی ناراحت بودن که من دارم از این خونه میرم.با اینکه خونه بابام همه چی خیلی ایده عال بود و با خواهر برادرم خیلی بهم خوش میگذشت ،امامن کلی خوشحال و ذوق زده بودم😍☺️ تالار هم خیلی بهمون خوش گذشت، همه ی غذامون رو هم تا تهه تهش خوردیم😋الانم ۱۴ سال از اون روز زیبا میگذره. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من وشوهرم بخاطرفوت پسرعموش نتونستیم عروسی بگیریم یعنی من گذشتم چون جوون بودن دلم نیومد رفتیم مشهد مهمونیم نگرفتیم همین شد عروسیمون خداروشکر اگه بازم برگردم عروسی نمیگیرم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••

#چالش_هشتم 😍❤️ باید بگم کسی به حرف من گوش نکرد برای زمانش و من عروس مظلومی بودم که از عروسی فقط لباس سفید عروسی و رقص و شادیش رو میفهمیدم و چون مجلس عروسیم آخرین باری بود که رقصیدم (چون به فاصله ی ۲ ماه متوجه شدم ام اس گرفتم) از عروسیم بدم میاد و دوست ندارم فیلم عروسیم رو ببینم.جالب بود برام که تو عروسیم ناراحتی پیش اومد و یکی از فامیلهای داماد من رو نفرین میکرد و میگفت الهی عروس درد بی درمون بگیره،گاهی فکر میکنم خدا خیلی دوستش داشت، کاش زندگی دکمه ی عقب داشت،همه چیو باختم😣 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ۲۱سال پیش خداییش غذا و تالار خوبی شوهرم گرفته بود ولی برای ارایشگاه چون خواهر شوهرم یه کم ارایشگری بلد بود منو بردند خونه جاریم و منو درست کرد که بعد دیدم موهای منو مثل اُشین کرده بود وبرای فیلمبرداری هم دوربینِ یکی از فامیلا بود که به خاطر اینکه فیلممون را شوهرم نده به کسی که درست کنه که مبادا ببینند هنوز من فیلم عروسیم را ندیدم😕و اگر اینا اکی بود اون موقع از عروسی گرفتن پشیمون نبودم ولی برا جاری اخریم همه کاری کردند.دعا کنید برام با سه فرزند زندگیم گرم بشه و ارامش داشته باشیم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 باید بگم نه تنها عروسی نمیگرفتم و فیلم بردار خبر نمیکردم که هرگز ازدواج نمیکردم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••

#چالش_هشتم 😍❤️ بله گرفتیم. اصلا هم راضی نبودم چون در مورد هیچ چیز ازم نظر نخواستن. تالار. دسته گل. ماشین عروس. همه رو خودشون انجام دادن 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 چه عروسی نگیری چه عروسی با دلت نباشه همیشه تو دلت میمونه . پس یه جشن با دلت بگیر 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 عروسی نگیرید قطعا پشیمون میشید یه عروسی مختصر و کم جمعیت بگیرید و خرج اضافی نکنید 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 بله عروسی گرفتم راضیم چون همه چی خوب و سرجاش بود. خرید بازار هم وسایلایی رو که دوس داشتم خریدم😉😉 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 باید عروسی گرفت و خاطره ایجاد کرد صددرصد اونایی که نگرفتند بعدا پشیمان شدند چون ازدواج مجرد یکبار اتفاق میفته 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من سال ۶۸ عروسیم بود ، شوهرم گفت بریم دبی خودش زیاد رفته بود عمم گفت نه عروس آرزو داره ، خوشحالم که گرفتم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 اره عروسی گرفتیم ولی زیاد راضی نیستم با اینکه کلی دعوت کرده بودیم مهمان ولی کسی نیومده بود یعنی خلوت خلوت بود 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام من یه عقد محضری کردم و یه مهمونی کوچیک و رفتم سر خونه زندگیم الان ۸سال زندگی مشترک داریم و دوتا بچه خیلیم راضیم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من عروسی گرفتم دوشب و هرشب هزار نفر مهمان خیلی خوش گذشت عالی بود به نظرم هیچی عروسی بترکون نمیشه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نه نگرفتم خیلی هم راضی ام رفتم لباس عروس گرفتم بهترین آرایشگاه و اتلیه شهر رفتم بعدشم یه باغ گرفتیم و فقط دوتا خانواده اونقدر زدیم رقصدیم و خوش گذشت خرج یه مشت مفت خور هم نکردیم که بیان صدتا حرف هم بزنن و برن 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 خدا لعنتش کنه خواهرم و زن داداشمو که با دروغاشون باعث شدن هیچکدوم از اعضای خانوادم نیان عروسیم و جلو زنم سرشکسته شدم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••

#چالش_هشتم ❤️😍 والا دختره همسایمون عروسی نگرفتن رفتن کیش ماه عسل الان هرروز جنگو دعواس سره اینکه عروسی نگرفتن 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 عروسی گرفتیم ولی نه اونجور که دلم میخواست نه تالار نه فیلمبردار نه طلا درست حسابی تو دلم مونده بدبخت زیر سرکوفتای من له شد از بس که دیدم برا جاریم چیکارا کردن و غصم شد ولی حالا که مستقلم دیگهدبهشم فک نمیکنم ولی خودمو بیشتر دوس دارم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من عروسی نگرفت شوهرم واسم پول نداشت😢 مهمونی گرفتیم ۳ سال میگذره از مهمونی الان یه پسر ۲۲ روزه دارم از زندگیمم راضی ام 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 باید گرفت تنها مجلسی که فقط مخصوص تو هست من دخترخالم نگرفت هر عروسی میره بغض می‌کنه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 بله گرفتم خیلیم راضی بودم البته جدا شدیم بار دوم هم بخام ازدواج کنم باید حداقل یه جشن بگیرم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من عروسی نگرفتم عوضش با همون پول خونه خریدیم کاملا راضی هستم که پولمو تو شکم بقیه نریختم عوضش خونه دار شدم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 بله گرفتم همین شش ماه پیش خیلیم راضیم اگه مراسم نداشتم حتما اذیت میشدم. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 راضی نبودم بخاطر چشم و هم چشمی گرفتن. نکرد پدرشوهرم همون پولو بده به خودمون یه مشت ادم رو مخ هم اومده بودن 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 راضی نبودم چون که شوهرم به دلم نبود واسم مهم نبود کاش خانواده ها یه کم بچه هاشون رو درک کنن 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من گرفتم خیلی هم پشیمونم پولش تو زندگی بیشتر به درد میخوره البته واسه منم نموند😆😆😆 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••

#چالش_هشتم 😍❣ من عروسی گرفتم بعد ۵ سال و همه چی خوب بود و ارزوشو داشتم اما فیلمبردارم کل فیلم و عکس هامو گفت هارد مشکل داشته و سه ساله راست راست میچرخه و من بازم انگار حسرت ب دل 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ما عروسی گرفتیم ولی چون همسرم اونموقع خونه خریده بود دستمون خیلی خالی بود و مراسم مختصری گرفتیم و من حتی حلقه و کفش و طلا از جاریم قرض کردم واسه مراسممون. الان پشیمونم میگم کاش بیشتر عقد میموندیم پول جمع میکردیم و اونجوری که میخواستیم مراسم برگزار میکردیم تا حسرت نخورم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 عروسی گرفتم ولی چه عروسی ای مادربزرگم فوت شده بود روز سومش ما عروسی داشتیم و خانواده شوهرم راضی نشدن کنسل کنیم عروسی رو. خانواده من هیچ کس نیومد عروسی ساعت ۱۰ شب رفتیم تالار و ۱۱ هم تمام. به بدترین شکل ممكن برگزار شد هر وقت میرم عروسی حسرت زیادی میخورم بخاطرش😭 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ما یه جشن عقد مفصل گرفتیم و لباس پوشیدم و ماشین عروس و سفره عقد و کیک و .... و عروسی اصلا نگرفتیم. و حسرت هیچی به دلم نموند و به وقتش رفتم خونمون. امممممممما یه امای بزرگ میگم که من تا الان که یک سالو نیم گذشته و باردار شدم هنوز میخوان بیان خونمون برای دیدن خونمون و هدیه عروسی دادن و ما مجبوریم تدارک شام ببینیم و مفصل به اندازه عروسی تدارک ببینیم و خونمم از بیخ و بن و پایه تمیز کنم. یعنی من سالی چنننند بار خونه تکونی داشتم و تا حالا شش تا مهمونی ۴۰ نفر به بالا داشتم...و هنوزم خیلی ها نیومدن و انتظار شام و دعوت از ما دارن 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 عقد محضری کردیم و بعد یه شام خانوادگی بعد از چند ماه یه مسافرت رفتیم سرخونه زندگیمون 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 آره هفته قبل اعلام رسمی کرونا. خیلی راضی ام آتلیه و باغ رو بیشتر تالار دوس داشتم. تالار خسته کننده بود 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نه عروسی نگرفتیم یکی از فامیلای شوهرم مرد. آرزوش به دلم موند 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نه چون کرونا بود خودمو تسلی میدم که فقط من نبودم که مراسم نگرفتم☹️ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نه والا برا من که عروسی نگرفتن هنوز بعد ۱۸ سال حسرتش به دلم مونده . خدا ازشون نگذره😔😔 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 عروسی گرفتم وای نه اصلا راضی نیستم کاش اون هزینه رو سرمایه کار میکردیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••

#چالش_هشتم 😍❤️ ما سال ۸۷ عقد کردیم. همون موقع یه جشن عقد ( با آرایشگاه و شام و سفره عقد) در منزل گرفتیم. چند ماه بعد هم به جای عروسی مون رفتیم حج عمره و موقع برگشتن ولیمه ی حج دادیم و فامیل اومدن و کادو و... بسیار خوب بود. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من اگه برگردم به ۱۹ سال قبل عروسی نمیگیرم هر چند همون موقع هم گفتم نیازی به عروسی گرفتن نیست مادر شوهر و خواهر شوهر خیر ندیده گفتند ما آرزو داریم آخه شوهر من پسر اول بود خرید عروسی که منو نبردند نه از آرایش و نه لباس عروس راضی نبودم یه حلقه فیلم هم گرفته بودند فقط از خودشون عکس گرفتند من یه عکس از عروسیم ندارم آخر شب هم عروس دوماد گشنه روانه حجله کردند پشت در هم نشستند منتظر... خدا نگذره ازشون خیلی بهم ظلم کردند تا صبح قیامت نفرینم بدرقه راهشونه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••

#چالش_هشتم❤️😍 سلام ایام به کام❤️ یه چالش خنده دار بریم روحیه مون عوض بشه😅😬 تا حالا کار خنده داری انجام دادید که خیلی براش خجالت کشیده باشید؟😂😬 تعریف کنید ببینم چه دسته گلایی به آب دادید🤦🏻‍♀😁 ادمین 👇🌹 @adminam1400 منتظریم ❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#چالش_هشتم ❤️🍃 راستش امروز دوستم گفت گوشی داری زنگ به بابام بزنم ‌.. منم شارژ نداشتم روم نشد بگم ..😐 گفتم گوشیمو نیاوردم .. بعد گوشیم‌زنگ خورد😩. هیچی دیگه ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ یه بار ما یه عالم مهمون داشتیم خاله هام وبچه هاشون بعد غذا ماکارانی بود مامانم گفت سیر شدید اومدم بگم اره تا خر خره پرم، گفتن همانا وباد معده خارج شدن هماناهیچی دیگه هنوز بعد ۱۳ سال همه میگن سیر شدی ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ من شمالی هستم...خییییلی هم ترسو...45 سالمه...زمانی ک 20 سالم بود یه مدت کرج زندگی کردیم..زمانی ک تازه رفته بودیم مادرم ی مدت از شمال اومد پیش مان...مرغای همسایه همش ت کوچه پرسه میزدن...منم ترسوووو...ی روز ک برا خرید سبزی رفتم بیرون برگشتنی همین ک نزدیک خونمون شدم مرغا همین ک سبزی رو دستم دیدن همگی دوییدن طرف من خواستن بهم حمله کنن تا سبزی رو ازم بگیرن منم خیلی وحشت زده فرار کردم طرف خونه...جلو درمون ک رسیدم کم آوردم برا نجات خودم سبزی رو پرت کردم جلوشون..بعدش با شتاب اومدم خونه ب مادرم گفتم تو رو خدا برو سبزی رو ببار..مادرم گفته مگه گجاس سبزی؟ گفتم جلو مرغا دارن میخورنش..مادرم در حین ک از خنده روده بر شده بود رفت سبزی رو اورد...بعدش بهم گفت خاک بر سرت ک مرغغغغغ سبزی رو ازت گرفت تو چطور میخوای ت این دنیای وامونده زندگی کنی...از اون طرف خنده ش هم می‌گرفت و هم برام نگران بود...یه مدت سوژه فامیل شده بودم..هنوزم ک هنوزه یادآوری میشه کلی می‌خندیم و من همچنان ترسم شدیدتر شده ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ سلام چند روز پیش نوبت داشتم دخترم رو ببرم مشاوره منشی تماس گرفت گفت امروز نوبت دارید تشریف میارید منم نه گذاشتم نه برداشتم گفتم بله تشریف میاریم😂 خداشاهده خودم از خنده غش کرده بودم گفتم الان برم اونجا منشی یادش هست میخنده بهم خجالت میکشیدم برم 😊ولی چه کنم که باید میرفتم ‌‌✨✨✨✨✨✨✨✨✨ راننده سرویس مون همیشه سوار ماشین دیده بودم یه سری تو سالن بیمارستان داشت راه میرفت دیدم داره لنگون لنگون راه میره گفتم خدا بد نده آقای فلانی چی شده بنده خدا گفت چیزی نیست و رفت بعد همکارم که پشتمون بود دیدم داره میخنده میگه خاک برسرت کلا پاش مشکل داره من از خجالت مررررردم ✨✨✨✨✨✨✨ دفعه اول که از شیاف استفاده کردم با جلدش استفاده کرده بودم اینقدر تمیز دورش رو بریده بودم قبلش یه دونه باز کردم وارفته بود ✨✨✨✨✨✨✨ وسط خواستگاریم از روی استرس هی دست میزدم😂😂😂 ✨✨✨✨✨✨✨ دوست همسرم بسته اورد ازش گرفتم گفتم از دستات ممنونم😑 ✨✨✨✨✨✨✨ با پسرم رفته بودیم پارچه فروشی تفنگ پسرم دستم بود اصلا هواسم نبود به سمت پارچه شلیک میکردم میگفتم اون متری چنده ✨✨✨✨✨✨✨ تو عروسی یکی میخواست بهم شاباش بده، من فکر کردم صدقه س😂 سرمو اوردم پایین بچرخونه دور سرم😂😂 ✨✨✨✨✨✨✨ عمو بیچارم تاحالا شیاف استفاده نکرده بود همینجوری خورده بود شیافه هی میومده بالا این قورت می داده🤣🤣🤣🤣🤣 ✨✨✨✨✨✨✨ پیک اشپزخونه غذا رو زود اورد بهش گفتم ااااخ فدات شم خیلی گشنم بود😨😂 اخه چراااااا اینو گفتم😑😬 ✨✨✨✨✨✨✨ مشکل گشا بردم در خونه همسایه گفت کیه؟ هول شدم گفتم منم مشکل گشا ✨✨✨✨✨✨✨ تو تراپی دوتا دختر خوشکل با یه خانم ازم پرسیدن چرا سوار ویلچری ، گفتم مهندس ناظر ساختمان بودم پام گیر کرد به سیم افتادم ، فرداش مادرم باهام بود ، تا منو دیدن پاشدن کلی تحویلم گرفتن ، مادرم هول شد گفت پسرمه رفت گردو بچینه افتاد پایین😂 ✨✨✨✨✨✨✨ بعد چندماه عقد رفتم خونه پدرخانوم اینا، دیدم پدرزنم تحویلم نمیگیره. البته مهمونی ام بود اونجا. بعدا فهمیدم منو نشناخته🤣 ✨✨✨✨✨✨✨ رفتم حرم امام رضا.... خادم میخواست منو بگرده فکر کردم میخواد بوسم بده لپامو بردم جلوی لباش ‌‌ ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽