#حرف_حساب ✅ اگر نمی توانید از بروز دعوا جلوگیری کنید، حداقل به هنگام جر و بحث یا همان دعواهای زن و شوهری کارهایی که می تواند آتش دعوا را شعله ور کند، انجام ندهید، برخی از این کارها را در ادامه می خوانید: 👈بی ارزش کردن همسر با این کار در واقع به همسرتان می گویید که نیازهای او در نظر شما بی ارزش است یا نیازهای او به اندازه نیازهای شما مهم، باارزش یا واجب نیست. 👈قهر کردن پیام این کار این است؛ یا آنچه را که می خواهم انجام بده یا تو را ترک می کنم. 👈تهدید کردن در این حالت به همسرتان این پیام را می دهید که به تو صدمه خواهم زد. 👈سرزنش کردن در این حالت شما همسرتان را مقصر تمام اتفاقات می دانید. 👈تحقیر کردن در این حالت حس حماقت را به همسرتان القا می کنید. 👈برانگیختن احساس گناه این کار حامل این پیام است که طرف مقابل از لحاظ اخلاقی باید خواسته شما را برآورده می کرد، اما این کار را انجام نداده است. او بی انصاف و بی ملاحظه است و فقط به فکر رسیدن به خواسته های خود است. 👈بی توجهی و بحث را عوض کردن پیام پنهان این کار این است که خواسته های او حتی ارزش صحبت کردن هم ندارند. 👈تلافی یا مقابله به مثل کردن به عنوان مثال مواردی را که همسرتان از آن ها خوشش می آید به او ارائه نمی دهید. «حالا که لباس مورد علاقه ام را برایم نخرید من هم منزل مادرش نمی روم!» ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#پاسخ_اعضا 🌸🍃 سلام مادر باردار عزیز که آرزوی مرگ داشتن عزیزم کاش مشکلت رو میگفتی شاید دوستان کمک میکردن و از تجربیاتشون استفاده می کردی به جای آرزوی مرگ! با تصور در آغوش گرفتن فرزندت، آخه چطور همچین آرزویی میکنی؟ که برای هر مادری در بدترین حالت هم تنها امید به زندگی وجود فرزندانشون هست. ودر تعجبم از دوستی که راهنمایی کرده بودن، کاش ما خانمها به جای این حد از تمرکز بر رفتار دیگران بر رفتار و زندگی خودمون دقت داشته باشیم موفق تر هستیم، قطعاً اگه بجای دعای مستجاب بعد از زایمان به فکردعا برای بستن بخت خواهرشوهرت بودی به فکر دعای خیر برای خودت و زندگی ات بودی بهتر نبود؟ 😉 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 سلام وقت بخیر خانمی که پسر۵سالتون حسادت داره خوب این طبیعیه بایدخیلی اساسی بهش برسید ونگذاریدحسادتش اعصاب شمارابه هم بریزه وقتی نوزاد۴ماهتون خوابه موقعیت خوبیه تابه بچه اولتون برسیدباهاش بازی کنید اونوبه پارک ببرید یه وقتای نوزادتون راپیس یکی ازنزدیکان بزاریدوبابچه اول به گردش وخریدبریدوخیلی کارای دیگه میتونیدانجام بدید لطفا تواین مساله حساسیت بیشتری اعمال کنیدومطالب روانشناسی کودک هم مطالعه بفرماییدبه بچه اول خییییلی توجه کنید 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 سلام خدمت خواهرعزیزی که گفتن پسرخاله ودختر۴ماهه دارن عزیزم پسرشما تمام کارهاش طبیعی است چون محبت شماومدرش که قبلا فقط برای اون بوده حالاتقسیم شده واحساس میکنه دوستش نداریدیاخواهرش بیشتردوست دارید نکته :خیلی درطول روزبوسش کنیدوبغلش،بگیرید تااحساس کن هنوزدوست دارید خیالش ازاین بابت راحت بشه دوم ازش کمک بخواین کارهای خواهرشوبکنه مثلابگیدپوشک بیاراست خواب بغلش کنیدیابزاریدروی پا براش داستان بخونید دخترتونوبزاریدتوکریه تکون بدید من بچه هام فاصله اونیم سال بودن کوچکه روشی میدادم اولی روپام داستان میخوندم تاآرامشش حفظ بشه پدرشم خیلی بغلش کنه وباهاش بازی کنه البته دخترخیلی شیرینتروقتی پسرتون خواب بادخترتون حسابی بازی کنیدببخشیدطولانی شد 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 سلام وقت بخیر تشکر از ادمین محترم گروه ودوستانی که پاسخگو هستندکه واقعا با گذاشتن پاسخ ها در گروه خیلی از مشکلات حل میشه در مورد مارک همزن بصرفه ترین بین نیمه حرفه ای و معمولی همزن مارک دسینی هست که هم کاسه ای میشه و هم دستی میشه استفاده کرد قیمتش هم یک و دویست میباشد و نسبت به ارزونتر از خودش خیلی بالاتر ونسبت به حرفه ایها دارای موتور عالی میباشد مربی کیکی که تجربه در کیک دارد خودش در آموزش کلاساش اینو استفاده میکند و برای مارکای گرونتر و حرفه ای، گاسونیک عالیه وردخور نداره بعدش مارک بوش 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 سلام و عرض ادب . در جواب سوال دوست عزیزی که گفتند لباسشوی شون بوی لباس ها رو بد میکنه. دوست عزیز لباس شویی شما جرم گرفته و بوی جرم میده.و باید تمیز بشع. شما باید حتما لباسشویی رو ماهی یک بار تمیز کنید. به چه صورت؟در مخزن لباسشویی،جایی که برای تاید هست،قرص جرم گیر و یا نمک و مایع لباسشویی میریزید و لباسشویی که خالی هست رو روشن میکنید .تا خودش،خودش رو بشوره. بعد از اون که خودش رو شست.واشرها رو تمیز میکنید و با گوش پنبه جرم ها رو در میارید .قسمتی که در اون تاید میریزید رو کامل در بیارید و تمیز بشوید. و یه دریچه هم پایین لباسشویی هست که آشغال و اینا جمع میشه باید تمیز بشه. فیلم آموزش تمیز کردن لباسشویی رو هم میتونید سرچ کنید. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره #بقره❤️ جزء #سوم 🍃 صفحه ی ۴۸🌼 @azsargozashteha💚

🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره #بقره❤️ جزء #سوم 🍃 صفحه ی ۴۸🌼 @azsargozashteha💚

#دعا_درمانی 🌱 🌻دعایی به جهت برآمدن حاجت از شیخ بهاء الدین عاملی بسیار مجرب است 🌻 💫از شیخ بهاء الدین عاملی رسیده که در شب جمعه این دعا 👇را بر چهل و یک دانه گندم بخواند و بر بام خانه بریزد تا مرغها بخورند اگر حاجتش روا نشود بر من بد گویند . 💥بسم اللّه الرحمن الرحیم💥 💥لا اله الا اللّه بعونک و قدرتک لا اله الا اللّه بحقک و حرمتک لا اله الا اللّه فرجا فرجنی من امري فرجا و مخرجا ربنا یا ارحم الراحمین .💥 ✅به هر یک دانه گندم یک مرتبه بخواند . 📚گنجینه معنوی صحفه ۱۲۱ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

حبیبه : این فوتوکلیپو سال ۹۶ بود ،با یکی از دوستان و همکاران خوبم ساختیم برای کانال بسیج ،اون موقع هنوز توی تلگرام بودیم،این کارو خیلی دوس دارم و برای جمع اوری عکساش خیلی ذوق داشتیم ،و خیلی هم توی اینستا و تل بازدید خورد ، همون سال بود فکر کنم به نیت شهدا و سلامتی امام زمان یک میلیون صلوات ختم کردیم ( البته با کمک اعضای کانال ها) 😍یادش بخیر چقدر برای پر کردن این یک میلیون صلوات زحمت کشیدیم😄 ولی ارزششو داشت ❤️ دیشب اتفاقی چشمم بهش خورد گفتم بزارم ببینید ممنون از اقا سید مهدی و مرصاد عزیزم❤️ ارزش دیدن داره😍👆 شادی روح شهدا مخصوصا شهید #صدرزاده #صلوات بفرستید☀️ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#حبیبه: سلام عزیزای دلم ایام به کام قدیمی ترای ایتا شاید یادشون باشه 😅 سال ۹۷ بود توی کانال قبلیم یه چالش رفتیم به اسم #چالش_حلقه 💍 اون روز من از اقایون کانال خواستم عکس حلقه ی ازدواجشون رو برام بفرستن و حسشونو به حلقه شون بگن ☺️😍 اقایون مشارکت خوبی داشتن الحق و الانصاف و مطالب خیلی زیبایی هم فرستادن و من واقعا اون روز لذت بردم نمیدونم از اعضای قدیم کسی هست اینجا که یادش باشه یا نه ،راستش دلم میخواست بازم این چالشو برم ولی نمیدونم چند نفر شرکت میکنن میترسم مشارکت بالا نباشه و من چشم انتظار عکساتون شم 😝😢😄 البته فکر میکنم به نسبت کانال قبلی اینجا تعداد اقایونم کم باشه چون اون کانال زناشویی و همسرداری بود و محتوای کانال کلا فرق داشت طرفدار اقا هم زیاد بود قطعا 😂 بزارید ببینم میتونم چند تا از پستاشو براتون پیدا کنم و بزارم محض تکرار و یاداوری ام قشنگه البته مال چند سال پیشه فکر کنم عکسا باز نشه ولی بازم من نگاه میکنم😘 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#حرف_اعضا 🌻🍃 برای خانمی که گفتن دختر ۷ ساله دارن و حرف گوش نمیکنه . اتفاقا دیگه تو سنی هست که تربیت کردن جدی میشه از این به بعد ، من خودم با مشاوره حرف زدم گفت وقتی حرفی رو گوش نمیده جیغ می‌کشه بی محلی کن اصلا انگار نه انگار شما پیشش هستین بذار خودش رو بزنه اینقدر بزنه خسته بشه وقتی شما با این راهکارش به خواسته هاش جواب ندادین دیگه این کار رو نمیکنه . تنبیه براش بذارین یه قانون بذارین برای خونه تون و کارهاتون اگه رعایت نکرد تنبیهش اینه امروز خوراکی نخوره یا فلان برنامه تلویزیون رو نمی‌بینه یا قرار بود براش اسباب بازی بخرین یا مهمونی برید همین طوری دیگه انجام نمیدین تا یاد بگیره کار اشتباه جریمه شدن داره . و شاید شما در زمان مناسب به حرفاش خوب گوش نمیدین که داره داد و بیداد می‌کنه باید زمان بذارین تا حرفاش رو گوش کنید . باهاش بازی کنید در بازی میشه خیلی چیزها بهش یاد داد . مشاوره گفت : درخواست های بیجا رو هیچ وقت عملی نمیکنید . پسر منم هر چی به نفعش نبود داد و بیداد و قهر میکرد . مثلا برای دخترم دفتر نیاز داره خریدم حتما باید واسه اونم می‌خریدم مشاوره گفت به هیچ عنوان نمیخری تا زمانی که نیاز داشته باشه یا میخواید براش هدیه یا جایزه بخرین . خیلی نتونستم کنترلش کنم ولی تقریبا خوب شده چون زمانی که بیشتر باهاش وقت میگذرونم بیشتر حرفم رو گوش میده . و گوشی هم ندین بهش چون بیشتر عصبی میشن من با اعماق وجود اینو درک کردم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سلام خانمی که گفتن 14 روز زایمان کردن وهنوز خونریزی دارند این خونریزی عادیه وتا 40 روز خونریزی داری 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سلام برای خانومی که برا شوهرشون میخاستن کار پیدا شه من خودم این کار رو کردم و سر دو هفته نتیجه گرفتم خیلی مجربه بهشون پیشنهاد میکنم اینکه خانوم یا آقا خودشون فرق نمیکنه با اعتقاد کامل بشینن رو یه کاغذ سوره یوسف را همراه با معنیش قشنگ بنویسن بد میتونن توی یه پارچه کوچک بپیچن و بزارن یه جای تاریک و دور از دسترس و سراغش نرن ایشالا که به زودی کار خوب گیرشون میاد من برای شوهرم انجام دادم یه کار خوب پیدا کردیم خدارو شکر😍 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سلام خدمت دوست عزیزی که برای شوری چشمشون گفتن . تا ی چیزی دم چشمشون میاد ذکر ماشاالله وبعد از اون لا حول ولا قوه رو بگن تا رفع بشه اشعه ایی که از چشم بیرون میاد .درپناه خداوند مهربان باشیم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سلام برای لیلا عزیز مینویسم خیلیییی خوشحالم که الان درکنار همسرت وپسرهای گلت خوشبخت وخوش حال هستی.الهی که خوشبختی و شادی تون پایدارباشه و موفقیت‌هاتون ببشترازقبل باشه.ازته قلبم برای آرسام کوچولو آرزوی سلامتی میکنم الهی که بابرادرنازش خوب وشادباشه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#ارسالی_اعضا 🍃❤️ برای خواهری که گفتن بچه اشون پتوروش نگه نمیداره این تجربه من برای دوتابچه هاوبچه های فامیل باپتو های نازک مسافرتی یاژله ایی کیسه خواب دوخته بودشب هاتنشون میکردم هرجامیرفتم میبرم خیلی راحت مثل یه لباس که آستین نداره برش بزن جلوش،زیپ بدوز وپایین مثل دامن باشه دوست داشتی ته ندوزپاهاشون بیرون باشه ولی من یکسره وگشادوبلنددوخته بودتوش راحت بودن وغلت میزدن اینم مدل برش کیسه خواب ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#پاسخ_اعضا 🌻🍃 اسم این بیماری قارچ گل سنگ هست و بر اثر خاک یا الودگی روی پوست رشد میکنه باید برن پیش دکتر پوست تا بهشون پمادو شامپوی مخصوص بده که بعد از دوسه بار مصرف خوب میشن 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سلام وقت بخیر خاهره منم مثل مادر شما پوستش همین طوری بود حتما حتما ببرش دکتر پوست نزار زیاد بشه دکتر دوتا پماد میده باهم قاطی میکنی میزنی بع پوستش بهتر میشه 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 درجواب خانمی که دست مادرشون لکه هایی میزنه احتمالا به چیزی یادارویی حساسیت دارن ببریدشون متخصص پوست بادارو برطرف میشه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#پاسخ_اعضا 🌸🍃 سلام بر همگی دوستان و وقت همگی به خیر وبا آرزوی تندرستی برای حبیبه خانم موضوع:زبان جغرافیائی دوست خوبم تصویر زبان فرزندش رو ارسال کرده بود،به این زبان،زبان جعرافیایی می گویند. این نوع زبان ها بیشتر در خانواده هایی دیده می شود که پوست های حساسی دارند. اولین اقدام رفتن به نزد دندان پزشک هست،او با انداختن نور بر روی زبان وپرسیدن سوال هایی از شما مطمئن می شود که مشکلی نیست. درمان خاصی وجود نداردولی بهتر است غذاهای تند وحساسیت زا را کمتر بخورد. "موفق باشی" 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خانمی که عکس زبان بچش رو گذتشته زبان بچه ی شما لیکن پلان زده یک بیماری پوستی هستش باید به دکتر مراجعه بشه یک محلول و کورتن میده فکر کنم من هم چند ساله که زبانم زده وقتی مواد غذایی ترش و تند میخورم زبانم میسوزه حتما باید پیگیری کنید تا انشاءالله زودتر خوب بشه من از کورتن بخاطر عوارضش ترسیدم و پیگیری نکردم دکتر گفت به خاطر مصرف بیش از حد خربزه که تو تابستان روزی یکی میخوردم اینطوری شدم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام دررابطه بااون خانمی که عکسزبون پسرشون فرستادن پسرمنم زیاد اینجور میشه فقط رنگش سفیده همیشه هم مواقعی ایجادمیشه که شکلات وهله هوله یا گرمیجات زیاد بخوره من کاسنی وگل خواصی (پنیرک)واینجور چیزا میدم زود خوب میشه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#درد_دل_اعضا خان خبردار شده بود که من سواد دارم به اقام دستورداد که برم عمارتش ،خیلی میترسیدم از خان مرد خشنی بود،باترس نشسته بودم روی زمین و به اتاق خیره بودم که پر از تابلوهای رنگی و با نقش و نگار چیده بودن همینجور که حواسم به اونا بود یهم دیدم یکی جلوم وایستاده با لبخند بم گفت دختر مسلم تویی؟؟ آب دهنمو قورت دادم و گفتم بله اقا _فکرشو نمیکردم دختر مسلم تو باشی ،بشین. نشستم سرجام که گفت اونجا نه ،روی صندلی چشمی گفتم و روی صندلی چوبی نشستم ،منتظر بودم چیزی بگه گردنم درد میکرد از بس سرم پایین بود _تو میدونی من چند تا بچه دارم؟؟ سرمو بالا گرفتم و گفتم بله اقا لبخند زد ،برای اولین بار بود که به صورتش نگاه میکردم ،مرد میانسال مهربونی بود برعکس تعاریفی که ازش کرده بودن . سبیلهای خوش فرمی داشت با موهای پرپشت جو گندمی .تابی به سبیلش داد _همونطور که میدونی دوتا بچه دارم یکی دختر یکی پسر ،از امروز وظیفته که بیای بهشون خوندن نوشتن یاد بدی ابروهام بالا پرید ،گفتم من اقا؟؟ اخم کرد و گفت تو مگه چته ،اره دیگه تو نمیدونستم چی بگم که ادامه داد،شنیدم حساب کتابم بلدی _بله اقا _خوبه،میتونی بری پدرتو بگی بیاد داخل _چشم اقا از اتاقش بیرون اومدم نفس آسوده ای کشیدم واقعا داشتم ذوب میشدم اقاجانم اخم کرد و گفت چی شد دختر جان گفتم اقاجان بهم گفتن بیام به خانزاده ها درس بدم،انگار که عصبانی شده بود گفت برو بیروه عمارت من میام چشمی گفتم و اقام رفت داخل پیش خان ،با شادی از عمارت اومدم بیرون فکرشم نمیکردم که این روزارو ببینم بیرون عمارت ایستاده بودم و به غاز ها و اردک هایی که توی حیاط بودن نگاه میکردم خسته شده بودم به درخت تکیه دادم کلی خدم و حشم در حال رفت و آمد بودن که پسری اومد پیشم. فکر کنم غاز چرون بود ،گفت های دختر اینجا چکار داری؟؟ _منتظر اقامم _اقات جاش تو شالیزاره نه خونه ی خان،برو بیرون بهم برخورد ،گفتم به تو ربطی نداره برو غازتو بچرون اخمی کرد و گفت خجالتم خوب چیزیه اهمیت ندادم که صداشو انداخت سرش _اهای اون فلکو بیارین یه گیس بریده اینجا داریم از جام پریدم ،چی داشت میگفت، با ترس گفتم فلک واسه چی؟؟؟ _واسه اینکه به پسرخان نگی غازچرون اونجا بود که فهمیدم چه دسته گلی به آب دادم زود گفتم ببخشید خانزاده قصد توهین نداشتم با غرور نگاهم کرد _التماس کن با نفرت نگاهش کردم درسته رعیت بودیم اما من هیچ وقت غرورم رو به خاطر یه خانزاده از بین نمیبردم با تحکم گفتم حاضرم فلک بشم ولی التماس نکنم تعجب کرد نمیدونم اونهمه شجاعت رو از کجا اورده بودم خودش رفت فلکو اورد و منو هل داد روی زمین که جیغ زدم کلفت ها پاهامو گرفتن منم شروع کردم به جیغ و داد که یهو صدای فریاد خان اومد پسرش رفت کنار ،چشم خان به من افتاد گفت با اجازه ی کیی این دخترو فلک کردین حیف نونا با داد خان همه دست از کار کشیدن،پاهامو اورد پایین ،گالشامو پام کردم چارقدمو صاف کردم و ایستادم. حس قدرت بهم دست داد ،پسرخان از ترسش خشکش زده بود خان با صدای بلند به همه گفت این دختر قراره از این به بعد توی این عمارت زندگی کنه کسی حق نداره بهش چیزی بگه شیر فهم شدین؟؟ همه سکوت کرده بودن که دوباره غرید و گفت کیی گفت فلکش کنین پسر خان ترسیده اومد جلو که خان همونجا گوششو یه تاب داد پسره هم برام خط و نشون کشید اما من اعتنایی نکردم. همه برگشتن سرکاراشون،با اقاجان برگشتیم خونه خیلی اعصابش خورد بود تا خونه لب باز نکرد که بگه چی شده رسیدیم خونمون ،ننم اومد جلوی در نگران به اقام نگاه میکرد پرسید چیشد؟؟؟ با شادی گفتم ننه خان گفته به بچه هاش درس یاد بدم مادرم خوشحال شد ولی اقام فوری غرید و گفت بیخود، از فردا میریم شهر ،اونجا میسپارمت یه مدرسه ی دیگه تا وقتی هم درست تموم نشده برنمیگردی غمگین نگاهش کردم،چی داشت میگفت،دوری از پدر مادرم واسم عین مرگ بود منو فرستادن داخل خونه، اقام و ننم با هم پچ پچ میکردن منم زانوهامو بغل گرفتم و یه گوشه نشستم از وقتی که میرفتم مدرسه اقام نمیزاشت کار کنم مثل دخترای شهری شده بودم واقعا واسم لذت بخش بود با اینکه عجیب بود برام این چیزا یه زمانی حسرت دخترایی که ازدواج کرده بودن و بهشون احترام میزاشتنو میخوردم اما الان کل روستا حسرت منو میخوردن یکمی گذشت که ننم با چشمای اشکی اومد داخل رفتم سمتش بغلش کردم و گفتم دردت به سرم چرا گریه میکنی؟؟ اقام اشاره کرد چیزی نیست ،باهم غذا خوردیم و دیگه حرفی دربارش نزدیم. #ادامه_دارد ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽