شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 ستاره _شما بفرمایید منزل خبرتون میکنیم خیلی قاطع گفتم _تا دخترم پیدا نش
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
ستاره
_خب
_با هم میرفتن بیرون بارها به دلربا گفتم نکن نرو گوش نداد
_به پدرش اطلاع دادید؟
_بله ایشون اهمیت ندادن چون معلم رو خواهرش معرفی کرده پس معلم پیغمبر زاده هست و بی ایراد
لبخندی زد
_یعنی چی؟
_هربار که به همسرم گفتم میگفت چیزی نیست تو املی و عقب مونده وگرنه اینا کاری نمیکنن، هر چی گفتم اینا باهم دوستن میگفت نه اشتباه میکنی
اشک هام رو پاک کردم و کنایه امیز گفتم
_شایدم ادای روشنفکرارو در میاورد که خودش به گندکاری ها و کثافت کاری هاش برسه
_بسه ستاره جلوی اینا نگو
چرخیدم سمتش
_بس نکنم چیکار میکنی؟ چرا نگم؟ خجالت میکشی؟ از کاری که کردی؟ اگر بد بوده چرا انجامش دادی؟ بچه من کجاست بی غیرت؟ دختر من کجاست؟
رو به پلیس ها گفتم
_برای اینکه به گندکاری ها و کثافت کاری هاش برسه بچه رو رها کرد هی گفت برو بچرخ زندگی کن الان بچه من کجاست حمید
صدای فریاد حمید شد مهر سکوت من
_بسه روانیم کردی بسه
رو به پلیس ها گفت
_منم اشتباه کردم دارم تاوانشو میدم پشیمونم دست از سرم بر نمیداره همش سرکوفت سرکوفت بابا منم ادمم عذاب وجدان داره منو میکشه
پلیس ها اروممون کردن و ادرس و شماره تلفن خواهر حمید و گرفتن بعدم رفتن
_ستاره ببخشید حق با توعه کوتاهی از من بود
دلم براش سوخت
_وایسا دلربا پیدا شد حرف میزنیم
_نه نمیخوام تا اون موقع صبرکنم خیلی بهت ظلم کردم خودم میدونم از اول زندگیمون همش به بهونه کار خودمو سرگرم کردم که نزدیکم نشی تا تونستم کار کردم که مثلا زندگی خوبی داشته باشیم ی روز به خودم اومدم دیدم تمام عمرمو دارم کار میکنم تو و دلربا گذشت هایی که کردی هیچی به نظرم نیومد دلم خوش گذرونی میخواست برای همین با اواین چراغ سبزی که منشیم داد منم رفتم سراغش، خودم میدونم تمام اون خوش گذرونی ها حق تو بود و من اشتباه کردم میدونستم کارم اشتباهه اما انجامش دادم بعدم که تو فهمیدی ولش کردم ولی انقدر ناراحت بودم که زندگیم از هم پاشیده خودمو درگیر کار کردم اینبار دلربا قربانی شد وقتی نگاه میکنم میبینم این زندگی سرتاسر اشتباهات منه
حرفی برای گفتن نداشتم در سکوت خیره نگاهش کردم اینکه به کارای اعتراف کنه خوبه اما از گناهش کم نمیکنه، ازش رو برگردوندم
_ستاره چرا هیچی نمیگی؟
_چون حرفی برای گفتن ندارم چی بگم بهت؟ خب درسته زندگی ما شده اشتباهات تو شده
منتظر نگاهم کرد
_هان؟ چیه؟ اینجوری نگاه میکنی منتظری که بگم بخشیدمت یا مثلا دلداریت بدم؟
نگاهشو ازم گرفت اروم گفت
_غذا میخوری؟
_نه نمیخورم هیچی از گلوم پایین نمیره
_زنگ بزن ثریا بیاد اینجا فقط اون از پس تو برمیاد
نیشخندی زدم
_نکنه میخوای مخ اونم بزنی میگی بیاد اینجا؟
_این چه حرفیه؟ یکم شعور داشته باش
_ی عمر تو نداشتی ی روزم من نداشته باشم چرا میخوای ثریا بیاد اینجا؟ دخترت گم شده تو دنبال کثافت کاریی؟
_دهنتو ببند ستاره، اصلا من باهات بحث نمیکنم هر چی میگی بگو
_اخه چرا ثریا؟
به سمت اتاقمون رفت و درو بست فریاد زدم
_اونجا اتاق منه دو روز گذاشتم بمونی حس مالکیت پیدا نکنی فکر کنی میتونی جولون بدیا تو مهمونی
از اتاق بیرون اومد و به بالکن رفت از پشت دیدمش که سیگار روشن کرد، پس سیگارم میکشه سمت بالکن رفتم و بهش گفتم
_اینم یادگاری اون زنیکه هست؟ همون دوران طلایی خوش گذرونیت
سیگارش رو پایین پرت کرد
_چیکار کنم؟ هان؟ چیکار کنم دست از سرم برداری میام میشینم پیشت حرف بارم میکنی میرم اتاق میگی تو مهمونی اینجا مال منه میام اینجا میای ی چیزی میگی چیکار کنم کجا برم؟
هیچ جوابی نداشتم وارد خونه شد و گفت
_عصبانیی میخوای سر من خالی کنی بخدا منم ادمم
_شلوغش نکن
_میخوای برم؟ هان؟
ترسیدم دور از دلربا تو تنهایی چیکار کنم اگر حمید بره روانی میشم بدون نگاه کردن بهش گفتم
_ نه نرو منم دیگه کاریت ندارم
ابرو بالا داد
_پس دیگه سرکوفت نزن
_برم زنگ بزنم ثریا بیاد پیشم
_اگر نمیخوای تهمت بزنی و دعوا درست کنی با ببندیش به من زنگبزن قصدت شر به پا کردنه ولش کن
_حمید بس میکنی یا نه؟
چشم غره بدی بهم رفت منم دیگه ادامه ندادم شماره ثریا رو گرفتم بعد از دوتا بوق جواب داد
_سلام عزیزم خوبی؟
ناخواسته اشکهام سرازیر شدن
_نه ثریا خوب نیستم چند روزه دلربا گم شده پلیسا دنبالشن و پیداش نمیکنن توروخدا پاشو بیا اینجا
تعجب توی صداش موج میزد
_چی میگی؟ الان کجاست؟
_معلوم نیست ثریا حتی احتمال مرگ دخترمم میدن میگن شاید یکی کشته باشش من میمیرم اگر چیزیش بشه پاشو بیا
_من همین الان میام اونجا حمید کجاست؟
_اینجا پیش منه
_منم الان میام خداحافظ
تماس که قطع کردم حمید ناراحت نگاهم کرد
_گفت میام؟ ستاره انقدر گریه نکن کسی نگفت اون اتفاق سرش افتاد همش در حد احتماله
جوابش رو ندادم دلم نمیخواست بحث کنم برای همین سکوت کردم فقط گاهی اشکام رو پاک میکردم
#ادامه_دارد
#پرسش_اعضا 🌻🍃
سلام ادمین عزیز من پنجاه سالمه الان دوهفته که پریود نشدم ماههای قبل هم تاریخ پریودی هام نامنظم بود آزمایش یاعسگی رو هم دادم گفته که موقع یایسگی است اما یهویی مگه میشه تورو خدا آلن چکار کنم بچه هام که خوشحال هستم میگن حامله ای تورو خدا زود تر راه کا بدین چون از الان هم نمی خام یایسه بشم مامانم پنجاه و چهار سالگی یایسه شد ممنون از این که من راهنمایی میکنید مامان امیرحسین از مشهد
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان میشه منو راهنمایی کنید اول اینکه دخترم قدکوتاه ولاغره چندماه دارم بهش شربت ویتامین وزینک میدم اما الان شنیدم اینابلوغ زودرس میاره چی کارکنم یه سوال دیگه اینکه دخترم شش ماهگی به خاطر سوراخ قلب عمل شدالان هشت سالشه جای بخیه هاش مونده چی بزنم ردش خوب بشه توروخدا کسی راهکاری براسوالاتم داره دریغ نکنه خیلی نگرانم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام برخواهران عزیزوحبیبه خانم مهربون لطفاجواب بدید خواهرزاده من 6سالشه بدنش عفونت کرده اصلا اشتهانداره خیلی ام لاغرو ضعیفه دهنش زخم شده سرفه میکنه لطفالطفاراهنمای کنید ممنون میشم خداخیرتون بده
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقت بخیر .من رشتم لیسانس الهیات مبانی فقه وحقوق خوندم دوست دارم تو ازمون تربیت معلم شرکت کنم نمیدونم برا دبیری شرکت کنم یا آموزگاری اگر کسی تو این دو رشته قبول شده تجربشا بگه وراهنمایی کنه ممنون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام حبیبه خانم تو رو خدا پیام منو زود بزارید میخواستم کسی که تو تهران هست از بیمارستان امام خمینی برا بچه ام وقت ام ار آی بگیره فقط حضوری نوبت میدن کسی رو تو تهران نداریم برامون نوبت بگیره
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خوب هستیدمن حالت تهوع ندارم فقط معده درد وسوزش معده دارم معده انگارآتیش توش بارداری داغونم کرد برا درد چه کنم تهوع ندارم
من باردارم ابتدای بارداری م هست
ویارم اینطور
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقت بخیر ببخشید مزاحم شدم یه مشکل دارم میخواستم اگه بشه راهنماییم کنید پسرم 22 سالشه دوماهه یه توله سگ آورده خونه هرچی بهش گفتم ما همش دوتا اتاق داریم که خودمون به زور زندگی میکنیم حیاط هم نداریم که اینو نگهداریم اصلا گوش نمیکنه ولش کرده توخونه همه جارو کثیف میکنه هرروز کارم شده شستن وسابیدن اعصابم داغون شده شمارو بخدا اگه راهکاری دارید که این سگ ازچشم پسرم بیافته بهم بگید اونقد حرص میخورم طپش قلب گرفتم افسرده شدم لطفا کمک کنید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان و حبیبه خانم عزیزم .یه سوال داشتم خواهش میکنم راهنماییم کنید مثل دفعه های قبل نکنید.من ۴۲ سالمه روزی نیم ساعت پیاده روی میکنم پسرمم خودم میارم میبرم مدرسه .الان مدتیه که از مچ پام و پشت ساق و رونم یه جاهایش مویرگهای آبی و قرمزی نمایان شده .چون پوستمم سفیده خیلی به چشم میاد .شوهرم همش میگه برو دکتر ولی اعتقادی به دکترای شیمیایی ندارم .دوستم میگه مال پیاده روی زیاده .لطفا جواب بدید خیلی رومخمه .ممنون از همتون .در پناه حق و مولا حضرت مهدی باشید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام و عرض خسته نباشید میخواستم بپرسم برای اینکه کسی 90تا سکه مهریه رو ببخشه آیه یا دعایی هست که انجام بدیم عروس ما بچه شش ماهه رو گذاشت رفت و طلاق گرفت دادگاه حضانت بچه رو به برادرم داد الان 20تا سکه گرفته 90تا دیگه میخواد چیکار کنیم؟ لطفاً راهنمایی بفرمایید با تشکر
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
وصیت نامه شهید اسماعیل خلیلی فر
صمیمانه ترین یادبودهای قلبیم را که از ذره ذره عمرم اوج می گیرد به حضور قائد عظیم الشأن، این جلوه گاه نور الهی، رهبر آگاه و هوشیار انقلاب¬مان ابراز می دارم
به فرمان ابراهیم زمان لبیک گفتم و با نهایت هوشیاری، صمیمانه ترین یادبودهای قلبیم را که از ذره ذره عمرم اوج می گیرد به حضور قائد عظیم الشأن، این جلوه گاه نور الهی، رهبر آگاه و هوشیار انقلاب¬مان ابراز می دارم و امیدوارم که بتوانم آنچه در توان دارم را در طبق اخلاص بگذارم که مورد رضایت حق تعالی قرار گیرد. انشاءالله
از پدر و مادرم که برایم زحمات فراوانی کشیدند و سختی زیادی را متحمل شدند طلب بخشش دارم و از همه الطاف این دو عزیز تشکر و سپاسگزاری میکنم. از تمامی دوستان و همسایگان نیز طلب بخشش دارم. باشد که مورد لطف شما قرار گیرم تا خدای متعال نیز مرا مورد عفو خود قرار دهد.
این سروده زیبا را نیز قبل از رسیدن به درجه رفیع شهادت در پایان وصیت نامه نوشته بود:
آمدم تا کرخه را از خون خود دریا کنم/آمدم تا کربلای سوسنگرد را زیبا کنم
آمدم در نینوای عشق مانند حسین/تا شهادت نامه عشقم را امضا کنم
آمدم تا بر امام و امت و رزمندگان/فتح و پیروزی طلب از خالق یکتا کنم
درباره شهید اسماعیل خلیلی فر
بسیجی شهید اسماعیل خلیلی فر فرزند عبدالله در تاریخ 7/1/1344 ه.ش در روستای بیهود، از توابع شهرستان قائنات، در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد. وی تحصیلات ابتدایی را در همان روستا و در حین کمک به خانواده گذراند. از آنجا که علاقه مندان به دانش در این روستا برای ادامه تحصیل می بایست به شهرهایی چون قائن، گناباد، بیرجند و... رجوع می کردند و از طرفی دیگر نیز به دلیل مشکلات مالی و شرایط سخت زندگی، امکان ادامه تحصیل به مقاطع بالاتر هم وجود نداشت به همین دلیل وی پس از اتمام تحصیلات ابتدایی به تهران هجرت و برای امرار معاش شغل خبازی (نانوایی) را پیشه خود نمود. او مدتی را که در تهران بود و در هر نانوایی که کار می کرد نام نیک از خود برجای می گذاشت و رضایت همه همکاران را جلب می کرد. اسماعیل در حین کار نانوایی به مطالعه کتاب های انقلابی مشغول بود. وی در سراسر زندگی اندک خود، رنج و مشکلات بسیاری را متحمل شد که توانست با همت والای خود بر تمام مشکلات غلبه کند. وی همانند برادر خود، شهید محمدحسین، در سال 1356 ه.ش با دیگر دوستان خود تیمی سیاسی و فعال در تهران تشکیل داد و به دلیل علاقه خاصی که به امام خمینی (ره) داشت برای مبارزه با رژیم شاه و پخش اعلامیه های امام(ره) و تظاهرات و راهپیمایی ها از هیچ کوششی دریغ ننمود که در این راستا چندین مرتبه مورد ضرب و شتم و تهدید نیروهای رژیم شاه قرار گرفت. با شروع جنگ تحمیلی ایران و عراق با توجه به سن کمی که داشت بارها به پایگاه بسیج تهران مراجعه کرد ولی اعزام نشد. لذا از طریق بسیج اصناف ثبت نام و به عنوان خباز به خوزستان اعزام شد و در همان اعزام اول در تاریخ 18/3/1361 ه.ش که برای رزمندگان به وسیله قایق نان می¬برد، مورد حمله نیروهای دشمن قرار می¬گیرد و پس از اصابت موشک دشمن به قایق، به درون رودخانه کارون می¬افتد و در سن 17 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل می¬شود. بدن مطهرش پس از جستجوی بسیار توسط برادرش محمدحسین پیدا و به زادگاهش، روستای بیهود، منتقل شد و در مزار شهدای روستا آرام گرفت. روحش شاد و یادش گرامی باد.
این عزیز، قبل از شهادت، مدت یکسال از پدر و مادر خود دور بود. محمدحسین، برادر شهید، از زبان وی نقل کرد که اسماعیل می گفت برای ماه رمضان به روستا می روم که هم خانواده را ببینم و هم عبادت کنم ولی ده روز به ماه رمضان مانده بود که خبر شهادت وی را آوردند. لازم به ذکر است که از این خانواده 4 فرزند همزمان در جبهه های نبرد مشغول رزم بودند که اسماعیل اولین شهید این خانواده بود.
از ویژگی های این شهید بزرگوار علاقه به علم و دانش، اخلاص، کردار نیک، دوری از اسراف، تاکید بر سنت صله رحم، امانتدار، بردبار و صبور و... بود.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
🔴 #سنگ_کیسه_صفرا
🔹 رژیمغذایی نامناسب
🔹نجویدن غذا
🔹 پرخوری و بدخوری که باعث جذب غذای نپخته به کبد می شود
🔹 مصرف آب و نوشیدنی های سرد و یخ باعث فراخوان صفرا به جداره و رسوب و انسداد صفرا در آن ناحیه میشود.
🔹بنابراین موجب پدید آمدن خلط لزج و شبهسنگ در جداره کیسه صفرا میشود که بلور آن ابتدا به اندازه دانه خاکشیر است، رفته رفته بزرگ شده و سنگ کیسه صفرا بوجود میآید.
🔹در نتیجه، مجاری خروجی کبد تنگ میشود و اینجاست که خود صفرای سوخته، رسوب کرده و سفت شده و مانع گذر صفرای لطیف به بدن میشود
💢 علائم :👇
🔸 گاهی هیچ نشانهای ندارد ولی گاهی درد ناگهانی در بالای شکم و زیر آخرین دندههای سمت راست قفسه سینه
🔸 زرد شدن صورت و چشمها
🔸 اظهار داغی و گرمای شدید در کبد و سردی اندام انتهایی
💢سوال: علت ایجاد سنگ کیسه صفرا چیست ⁉️
🔻سنگ صفرا بدلیل غلبه مزاج صفرا ایجاد می شود.
اگر غلبه مزاج صفرا در بدن زیاد شود باید غلبه صفرا اصلاح و تنظیم شود، اگر اصلاح مزاج انجام نگردد این صفرا ابتدا تبدیل به لجن و سپس تبدیل به سنگ کیسه صفرا میشود
🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉
✅ پیشگیری از بیماری های مسری:
1️⃣ غذاها و نوشیدنی ها را حتی برای یک لحظه بدون درپوش نگذارید.
2️⃣ مرتب شانه بزنید.
3️⃣ استفاده از شکر سرخ.
4️⃣ مصرف زیاد پیاز.
5️⃣ مصرف زیاد سیب.
6️⃣ داروی امام کاظم علیه السلام
7️⃣ سعوط.
8️⃣ مرتب اسپند دود کنید
9️⃣ شلغم زیاد مصرف کنید.
🔟 صدقه بدهید (علی الخصوص صدقه نان)
1️⃣1️⃣ یک ساعت بعد از غروب آفتاب و یک ساعت بعد از طلوع آفتاب در خانه باشید و درها و پنجرها را ببندید.
👌 ان شاء الله با رعایت این تدابیر مشکلی پیش نخواهد آمد
⁉️ می خوای #کلیه ات رو تقویت کنید؟!
✍ خوردن زنیان و گردو ، مصرف زردک ، سنجد ، نوره زدن ، شال به کمر بستن
⁉️ می خواهی #حافظه ات را تقویت کنی؟
✍ ۲۱ عدد مویز هر صبح ناشتا بخور ، سرکه طبیعی ، انار ، روغنمالی ، مرکبات ، عسل ، شانه زدن با شانه چوبی ، مصرف کندر ، به ، کرفس ، خرفه ، کدو ، زنجبیل + عسل ، استشمام عطرهای طبیعی مثل گل محمدی و نرگس ...
⁉️ می خواهی دچار #گرفتگی_عروق نشی؟
✍ مصرف آویشن و نمک دریا ، برگ چغندر ، کاهو ،کاسنی، بنفشه ، نیشکر ، انار، انجیر، عناب ...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢ضرورت استفاده از کرسی پروفسور خیراندیش قسمت سوم👌
🔴 #رطوبت_عارضی یکی از عوامل شیوع #کرونا
♻ اگر کمی دقت کنیم متوجه خواهیم شد که چرا در سن بالای ۶۰، یا سنین پایینتر که رطوبت بر بدنشان عارض هست بیشترین درگیری را دارند.
♻ اگر دقیق شویم علت شیوع ویروس کرونا در شمال کشور، که شهرهای رطوبی هستند را متوجه خواهیم شد.
🔸 سادهترین و کارآمدترین روش پیشگیری و درمان، #تعریق است.
🔹 اگر سالم هستین ورزش کنید تا رطوبت را با تعریقی که توسط #ورزش صورت میگیرد دفع کنید.
🔸 اگر علایم درگیری دارید، با #کرسی رطوبت را دفع کنید.
🔹 و به طور جدی از مصرف #آب و نوشیدنی زیاد #پرهیز کنید.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام ادمین عزیز من پنجاه سالمه الان دوهفته که پریود نشدم ماههای قبل هم تاریخ پریو
پاسخ اعضا🌙🌸
سلام
می نویسم برای خانمی از دیار کریمان
قربون اون دلت بشم عزیزم
اون پیامی که مربوط به گاز گرفتن بچه جواب دادی رو خوندم واقعا اشکم در اومد
خدا میدونه داشتم به بچم شیر میدادم از ته دلم برات دعا کردم...
ندیده خیلی به دلم نشستی...
انقد قشنگ و مادرانه پیامارو جواب میدی خوشم میاد...
باور کن تو داری با بچه امتحان بشی
وگرنه واسه خدا که کاری نداره مادر بشی عزیزم...
فقط آروم باش و استرس نداشته باش..
داد خداروشکر نداد بازم شکر
عوضش اون دنیا مادر چند تا بچه ای که باهم تو بهشتید،خیالت راحت عزیزم
دنیا دوروزه بلاخره واسه همه تموم میشه خوب یا بد...
ولی شما خیالت راحت باشه جای خودت و بچه هات بههههههشته 😍😘
اگه برات ممکنه از پرورشگاه نوزاد بیار و بزرگش کن...
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام خواهرم اینقدر حرص نخور باطن خودت را با ظاهر جاریت مقایسه نکن برو قدر زندگی خودت را بدان واین را بدان حتما خدا یه چیزی را از شون گرفته تا از شما وضع مالی شان بهتر باشه برو خدا را توکل کن و حسرت نخور ویگو خدا بهشون بیشتر بده تا خدا به شما رو کنه خدانگهدار و در پناه امام زمان (عج).باشید .انشاءالله برادر شما سید یوسف
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام خواهرم 1-صبور باش 2-توکل به خدا و ائمه داشته باش 3-زندگی را سخت نکن 4- بیشتر وقتت را برای بچه ها بگذار 5-یه جاهایی سکوت کن 6-بازبان نرم با شوهر صحبت کن
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام💜 دختری ازدیارکریمان..💜دوستم خوبم..پیامهاتوکه خوندم برات یاامام زمان ادرکنی خوندم.دلم شکست هق هق گریه ام سکوت اتاق رو پر کردبرات دعا کردم.اخه هر وقت دلم میشکنه خداوند جواب دل شکسته ام رو میده..تو که انقدربافهم کمالاتی.چرا از درگاه خداوند نا امیدی.!؟؟امام زمان رو به مادرش قسم بده..امام رضا رو به جوادش قسم.بده ..میدونم که حاجتت میده.عزیزم چون خودشون حاجتم رو دادن..دختر مو جیگر گوشه ام..بعد۲ماه شفا دادن برا حاجتم ۳تا صلوات بفرستین..دوستدار تک تک شما عزیزان💜مامان نورآی جان💜
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
💜دختردیار کریمان.هم اکنون حرم مطهر شاهچراغ.ام از ته دل دعا کردم برات حاجت روا شی...توام برا دخترم نورآی.. دعا کن دیگه نیاز به دکتر نداشته باشه..💜
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام خانمی که لثه عفونت میکنه پوست انار برش بزن بذار رو لثه عفونت میکشه من خودم شب که میخوام بخوابم میزارم روش تا صبح بمونه چند شب انجام بده عفونت میکشه اگه سخته براتون پوست انار بجوشون بعد باهاش دهنت بشور
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
يكى از نزديكان امام مى گويد:
((پنجاه سال است كه نماز شب امام خمينى ترك نشده . امام در بيمارى ، در صحّت ، در زندان ، در خلاصى ، در تبعيد، حتّى بر روى تخت بيمارستان قلب هم ، نماز شب مى خواندند. امام در قم بيمار شدند و به دستور اطبّاء مى بايست به تهران منتقل شوند، هوا بسيار سرد بود و برف مى باريد و يخبندان عجيبى در جادّه ها وجود داشت ، امام چندين ساعت در آمبولانس بودند، و پس از انتقال به بيمارستان قلب باز نماز شب خواندند. شبى كه از پاريس به سوى تهران مى آمدند تمام افراد در هواپيما خوابيده بودند و امام تنها در طبقه بالاى هواپيما نماز شب مى خواندند.
و شما اگر امام را از نزديك ديده باشيد آثار اشك بر گونه هاى مبارك امام ، حكايت از شب زنده دارى و گريه هاى نيمه شب وى دارد.
بعضى از پاسداران در قم نقل مى كردند كه گاهى اوقات كه امام براى تهجّد بيدار مى شدند، آنها را مورد نوازش و تفقّد قرار مى دادند.))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
خداوند رحمت كند مردى را كه از خواب شب برخيزد و نماز شب بخواند و همسرش را نيز بيدار كند و او هم نماز بگذارد. و خداوند رحمت كند زنى را كه شب هنگام از خواب بيدار شود و نماز بخواند و همسرش را نيز بيدار كند و او هم نماز به جا آورد.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
((اين سيد بزرگوار پيوسته مراقب بارى تعالى بود و چيزى او را از حالت حضور و مراقبت باز نمى داشت ، گوشه هاى چشم او از كثرت گريه كردن در مقام تهجّد مجروح شده بود.
يكى از نزديكان اين بزرگوار گفته است : با آن مرحوم به يكى از روستاها رفتيم ، شب را در راه گذرانديم . سيّد به من فرمود: نمى خوابى ؟ من رفتم كه بخوابم ، چون سيّد گمان كرد كه من خوابيدم برخاست و مشغول نماز شد، به خدا قسم ديدم بندهاى دوش و اعضايش مى لرزيد به طورى كه كلمات نماز را از شدت حركت فكّين و اعضا مكرّر مى نمود تا آن را صحيح ادا كند.
گويند از شدّت حضور قلبى كه در پيشگاه خداوند داشت ، بندهاى دوشش مى لرزيد و به محض اين كه مجلس از مردم خلوت مى شد، اشكش جارى مى گشت ، جارى شدن اشك او مقارن بيرون رفتن آخرين فرد مجلس بود.
محدّث قمى مى نويسد: در عبادت و دعا و مناجات با قاضى الحاجات و نوافل و اوراد، حكايات بسيار از آن جناب نقل شده است .))
مرحوم تنكابنى مى گويد: اين بزرگوار از نيمه شب تا صبح ، به گريه و زارى و تضرّع اشتغال داشت و در صحن كتابخانه اش ، مانند ديوانگان مى گرديد و دعا و مناجات مى خواند و بر سر و سينه مى زد تا صبح ، و چنان صداى گريه او بلند بود كه اگر همسايه ها بيدار مى شدند و مى شنيدند. بالا خره ، از كثرت گريه و زارى ، در اواخر عمر به بيمارى ((باد فتق )) مبتلا شده بود و پزشكان هر چه معالجه كردند سودى نبخشيد.
بناچار، سيد را از گريه منع كردند و گفتند: گريستن بر تو حرام است ؛ زيرا، موجب افزايش باد فتق مى شود. و هنگامى كه سيّد به مسجد مى رفت تا وقتى كه در مجلس حضور داشت ذاكرين منبر نمى رفتند و اگر اتفاقاً در حضور او ذاكرى بالاى منبر مى رفت او بر نمى خاست و باز گريه مى كرد.
مرحوم تنكابنى ، درباره فرزند حجة الاسلام شفتى ، مرحوم آقا سيد اسداللّه نيز چنين مى نگارد: هر شب از نصف شب تا صبح ، در جايى خلوت به دعا و مناجات و گريه و عبادت و نماز اشتغال دارد و در گريستن از خوف خداوند متعال ، مانندى براى او نيست .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#داستان_واقعی♨️
از زمانی که یادم میاد پدرم منو مادرمو با خواهر یکسالم میفرستاد گدایی
.یادمه یکبار انقد برف باریده بود که به سختی تونستیم بریم، اون شب کسی زیاد بهمون کمک نکرد فقط یه ذره غذا بهمون دادن وقتی برگشتیم پدرم به قصد کشت مادرمو زد. میگفت چرا پول نیاوردی و من فقط میلرزیدمو اشک میریختم. فرداش بازم برف گرفت بازم نتونستیم پول زیادی ببریم مامانم دیگه خیلی ترسیده بود چون دیر وقت بود باید برمیگشتیم ولی دست خالی. اون شب رفتیم در یه خونه ای رو زدیم ،یه مرد چاق اومد دم در، مامانم افتاد به دست و پاش و گریه کرد گفت کمکمون کنه اگه پول نبریم شوهرم میکشتم. اون اقا دلش سوخت و پول و غذا بهمون داد ،ولی وقت رفتن دیدم آروم به مامانم گفت فردا صبح بیا اینجا کارت دارم...مادرم گفت برای چی بیام؟؟؟اون اقا گفت مگه پول و غذا نمیخوای ؟ پس هرچی میگم گوش کن و بعدش یه نگاهی بهمون کرد و درو بست....فردا صبح همراه مادرم با دلشوره رفتیم در خونه ش اقاهه به مامانم گفت بیا تو خونه ولی مادرم ترسید و گفت نه همین جا بگید چکار داشتید اون اقا تا دید مادرم ترسیده...👇🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
طفلک خانومه😔👆
🕊 کمک فوری به درمان کودک مبتلا به #سرطان_خون
🏮دختر بچه 7 ساله ساکن منطقه محروم مبتلا به بیماری سرطان خون می باشند و پدرشان 2 سال پیش فوت کرده اند و مادرشان نیز توان تامین هزینه های درمانی فرزندشان را ندارند.
🍃 برای تامین هزینه درمانی این کودک معصوم، با هر مبلغی که #توان دارید سهیم باشید؛
🔹شماره کارت #رسمی و قانونی به نام گروه جهادی حضرت زین العابدین ( ع) و شبا هیئت مذهبی قمر منیر بنی هاشم (ع)
●
6037997750014749●IR
840690082101102230186001کد دستوری👈
*6655*1*60#🏮لینک کانال 👈 @charityi313 🔶 ارتباط با ادمین و ارسال فیش واریزی @charity12
⭕️اهل شدن فرزند سرکش⭕️
از حضرت امام صادق (ع) نقل است
که اگر فرزندتان سرکش شده
اخلاق و رفتارش تغییر کرده و به حرف شما گوش نمیدهد
با اعتقاد تام و باور کامل ،
این سوره مبارکه را(107) مرتبه
با نیت خالص و توجه به خدا بخواند
فرزندان وی مطیع و فرمان بردار آنها میشوند👇👇💯
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
کمتر از۲۴ساعت اثرشو میبینید😳👆خیلیا باهاش حاجت گرفتن🤲
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
سلام
دختری بالای 30 هستم .تحصیل کرده و شاغلم که توی عمرم تا حالا پام رو کج نذاشتم و همه اطرافیان منو به پاکی و نجابت میشناسن در حالی که واقعا خجالت میکشم خودم رو پاک بدونم .
راستش من یه سال پیش با آقایی آشنا شدم که واقعا معیارهای ایمانی و اخلاقی منو داشت اما خب بخاطر شرایط خانوادگیش از جمله سه برادر معلول و مادری ناشنوا ( کر و لال ) که دو تاش آسایشگاهن و یکیش با مادر ناشنواش زندگی میکنه، و یه خواهر که رفته واسه خودش مجردی زندگی میکنه و هر از چند گاهی بهشون سر میزنه و عملا بار زندگی روی دوش این آقاست.
ایشون خیلی آدم فهمیده و مقیدی هست از اولشم بهم گفت که شرایط من سخته اما من شیفته منش و رفتارش شدم و وقتی حرف علاقه وسط اومد گفت اگر بخوای با من ازدواج کنی باید 4 سال صبر کنی و حالا شاید این وسط خدا خواست و یک ساله اوضاع من جور شد. بلاخره روزها سپری شد و علاقه ما نسبت به هم بیشتر. من در جریان ریز اطلاعات خانوادش بودم اونم همچنین. البته اینم بگم که خانوادم در جریان رابطه ما نبودن.
توی این حدود یه سال خیلی تلاش کرده اما به در بسته خورده و عمده مشکل ما بحث مالی ایشونه. با اینکه شاغل هست واقعا نمیرسونه، وام هم راضی نمیشه بگیره چون میگه با این سودهای بالای 20 درصد نزول هست و حرام و واقعا به این اعتقاد داره نه اینکه بهانه اش باشه چون خودش اهل نماز شب و این برنامه هاست.
میگه باید از راه حلال این هزینه رو جور کنم اونم که فعلا خدا نمیخواد.کمک مالی منم حتی به صورت قرض اصلا قبول نمیکنه. اینم بگم که با توجه به سن من و اینکه پدرم در قید حیات نیست ما یه صیغه سه ماهه خوندیم تا اینکه ارتباطمون حرام نباشه. چون معتقد بود اون دنیا در جواب خدا میتونیم بگیم اگر کاری کردیم محرم هم بودیم نه دوست پسر و دختر نامحرم.
قضیه گذشت تا اینکه یه ماه پیش که من مشهد رفته بودم موقع برگشت دو تا خواستگار خوب پیدا کردم که به مادرم گفتن بعد از ماه صفر زنگ میزنن و من این قضیه رو بهش گفتم و اونم بدون رضایت من صیغه محرمیت رو پس خوند و گفت من مانع ازدواج تو نمیشم هر چند که خودم داغون میشم اما آرزوی من فقط خوشبختیه تو هست و یه مدت 20 روزی سر این قضیه قطع ارتباط بودیم تا به خیال خودش من تصمیم درست بگیرم و آینده ام رو بخاطرش خراب نکنم.
اما من توی همون مدت هم یه خواستگار دیگه رو هم رد کردم. بعد از 20 روز که به هر دومون یه سال گذشت دوباره ارتباطتمون برقرار شد و متاسفانه دیشب دوباره سر همین قضایا علیرغم میل باطنیمون دوباره مجبور به قطع ارتباط شدیم.
حالا سوال من اینه با این علاقه قلبی که به ایشون پیدا کردم چیکار کنم ؟ منتظرش بمونم تا اوضاعش رو براه بشه چون اون از من فرصت 4 ساله خواسته بود و آزادم گذاشته بود که توی این فاصله اگر مورد مناسبی پیش اومد ازدواج کنم و منتظرش نمونم، اما من با این دلبستگی و محرمیتی که داشتیم و با توجه به سن و سالم واقعا نمیتونم به کس دیگه ای فکر کنم چون اون معیارهای اخلاقی و معنوی که من دنبالش میگشتم همه توی این آقا هست هر چند که اوضاع اقتصادی خوبی نداره.
از همه بدتر میدونم علاقه اون حتی بیشتر از منه و این قطع ارتباط برای اون با شرایطی که داره و نیاز روحی که داره خیلی سختره اما بخاطر عشق خودش راضیه پا رو دل خودش بذاره و به خیال خودش مانع خوشبختی من نشه.
از طرف دیگه واقعا نمیدونم خواستگارهایی رو که میان رو با چه بهونه ای رد کنم.مطمئنم هرکی بیاد میخوام اخلاق و رفتارش رو با اون مقایسه کنم و مطمئنم هیچ کس مثل اون نمیشه برام،اینو نه اینکه عاشقش باشم بگم نه واقعا چیزهایی در این آقا دیدم که در این زمانه واقعا کم یاب و گاها نایابه.
بر فرض محال من اگر با کس دیگه ای ازدواج کنم ، این عشق اولم فراموش میشه یا نه ؟
دوست ندارم زندگی یکی دیگه رو خراب کنم و با فکر کردن به عشق قبلی خودم به اون خیانت کنم
واقعا سردرگم هستم.
در صورت امکان اگر تجربه ای دارید کمکم کنید
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400