#دعا_درمانی 🌱
#بازگشت_معشوق
♦️چنانچه کسی از شما رنجیده خاطر گشته و قصد دارید او دوباره باز گردد شربتی تهیه کرده و
در آن گلاب و آب لیمو بریزید روز پنج شنبه در وقت نماز عصر رو به قبله نشسته چشم ها را
ببندید و ۱۴۰۰ مرتبه ذکر 💠 یا وَدُودُ 💠 را بگویید سپس بر پیاله دمیده و خود بنوشد یا به کسی که طالب آن شخص است بدهد تا بخورد و چنانچه در بین ذکر مطلوب آمد ذکر را تعطیل نکند ♦️
🎗این عمل را در سه یا هفت روز تکرار کند مجرب است🎗
🌿🌺🌿
#دفع_چشم_زخم_نظر_بد
♦️هفت مرتبه یا پنج مرتبه دعای ذیل را بخواند و بر فرد مورد نظر دم کند (بدمد) انسان باشد یا غیر انسان باشد ، فورا چشم زخم از او دفع میگردد و این دعا را بارها آزموده شده است و مجرب است این دعا را بخواند🔻
🌺ما شاء الله لا حول و لا قوه الا بالله اللهم بارِک لَنا فیه🌺
⏮برای تاثیر همیشگی بهتر است سالی یکبار این عمل را برای فردی که در معرض چشم زخم است انجام دهد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ #تقویم_روز ✺≽ ⊱━━━⊱
🗓 #سه_شنبه ۱۱ دی | جدی ۱۴۰۳
🗓 ۲۹ جمادی الثانی ۱۴۴۶
🗓 31 دسامبر 2024
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام، 61ه-
🔹وفات سید محمد پسر امام هادی علیه السلام، 252ه-ق
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام
▪️3 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام
▪️10 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیهما السلام
▪️13 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام
▪️15 روز تا وفات حضرت زینب سلام الله علیها
❇️ #ذکر روز #سه_شنبه ۱۰۰ مرتبه : یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین "ای مهربانترین مهربانان"
❇️ خواندن #ذکر روز #سه_شنبه باعث میشود که حاجت روا شوید این ذکر به نام علی بن الحسین علیه السلام و محمد بن علی علیه السلام و جعفر بن محمد علیه السلام میباشد بنابراین رعایت شده است در این روز #زیارت امام خوانده شود.
❇️ #ذکر (یا #قابض) ۹۰۳ مرتبه بعد از نماز صبح موجب #رسیدن_به_آرزوها میشود.
📚 #تعبیر_خواب شب #چهارشنبه : طبق آیه ی ۳۰ سوره #روم میباشد.
✅ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی است.
⛔️ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی نیست.
⛔️ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی نیست.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
✅ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی است.
⛔️ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی نیست.
⛔️ امشب برای #مباشرت خوب نیست.
⛔️ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی نیست.
🔰زمان #استخاره: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر.
🔸امروز روز خوبی است.
🔸امروز برای شروع کارها روزخوبی است.
🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز بیمار شود روز بهبود یابد.
🔹کسی که امروز گم شود، زود پیدا میشود.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن انجام شود.
🔹برگزاری مجالس عروسی و جاری ساختن صیغه ی عقد،با صدقه و توکل برخداوند انجام شود.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹خرید و فروش و تجارت،خوب است.
🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز متولد شود، صبور خواهدشد. اگر خدا بخواهد.
🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب است.
🔹 حجامت وفصد(فصد=رگ زنی)، در این روز باعث نجات از بیماری میشود.
🔹 امروز روز مناسبی برای سر تراشیدن نیست.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در《 دست 》است.👈🏻باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔹مسیر رجال الغیب از سمت شمال میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب👈🏼و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
🌹 #دعای_مجرب_برای_رفع_بدهی_و_قرضها
🌹 هفت مرتبه این دعا را تا 70 روز بخوانند که بسیار مجرب است : يَا مَنْ يَكْفِي مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ وَ لاَ يَكْفِي مِنْهُ شَيْ فِی السَّمَوَاتِ و الاَرَضِينَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و اقْضِ عَنّی دَیْنی. منبع : کتاب دو هزار دستور العمل مجرب ص 219
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ #اذان صبح05:44 طلوع آفتاب07:14
☜ #اذان ظهر12:07 اذان عصر14:43
☜ #غروب آفتاب17:01 اذان مغرب17:21
☜ #اذان عشاء18:12 نیمهشب شرعی23:23
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به قول شاعر خراسانی ما...
برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
با عرض سلام و خسته نباشید
میخوام درباره ی مشکل خودم بگم... یه بیماری که شاید در برخی افراد دیده بشه و کسی بهش توجه نکنه و اصلا نفهمه اون شخص بیماره! مخصوصا توی ایران !
بی دی دی ... به فارسی اختلال خود زشت پنداری... من حدود شش ماهه از این بیماری رنج میبرم ( شاید بگین چه چیز مضخرفی ولی یک نفر با این بیماری هفت خ.... ناموفق داشته و آخر هم متاسفانه موفق شد !! )
لطفا لطفا لطفا هیچ وقت ظاهر کسی رو توصیف نکنید برای خودش... حتی زیباترین ها رو ، چون امکان داره به این بیماری مبتلا باشن .
فقط با یک جمله که شاید هم به شوخی زده شده باشه: « تو زشتی »
... اگر از شکل بدن خودتون متنفرین هم به این بیماری دچارین ( البته بعضیا که لاغری شدید یا چاقی مفرط دارن از این بحث جدان ) این بیماری کوچک ترین نقص رو توی قیافه یا اندامتون رو توی ذهنتون بزرگ میکنه...
زیادی حرف زدم... بریم سراغ خودم... این بیماری از کجا شروع شد؟
دور و برای عید بود... همش وقتی میرفتم توی خیابون خودم و با بقیه مقایسه میکردم... هر جا میرفتم حتی توی شیشه ی ماشین ها هم خودمو برانداز میکردم... این ها کم کم تبدیل شد به توی اتاق نشستن و جلوی آینه خودمو نگاه کردن... قیافه م کاملا با قبلا فرق کرده بود.. قبلا یه دختر با پوست نسبتا صاف و سفید و بور و با چشمای سبز و خوشگل بودم...
اندام متوسط رو به لاغر و قد بلند بودم و کاملا از خودم راضی بودم... اما تازگیا کسی رو توی آینه میبینم که لاغر و زشت و زننده س ( با یه دماغ خیلیییییی گنده!!! ) ... کاملا با تصوراتم از قبل فرق کردم... حالم از خودم بهم میخوره و نمیخوام توی آینه نگاه کنم ولی مثل اینکه آینه بهم چسبیده باشه ولش نمیکنم... از حضور در جمع بدم میاد ( مخصوصا عکس های خانوادگی... به بهونه های مختلف میپیچونمشون )...
اگه با دوستام باشم همش ازشون درباره ی قیافم نظر میخوام... همش سعی دارم صورتمو بپوشونم... همش توی آینه خودمو برانداز میکنم و روزی صد تا سلفی میگیرم و سریع پاک میکنم... به عکس های مدل ها و افراد زیبا نگاه میکنم... زیباترین زنان جهان رو از سایتای مختلف به ترتیب حفظم !
منی که شب روز کتاب میخوندم و دوستامو میخندودم و و شاگرد اول کلاس بودم تبدیل شدم به یه دختر ساکت و گوشه گیر ... افت تحصیلی کمی داشتم که به زور جبران کردم (من نمیتونم درس نخونم)
برادرم پزشکه و بیماریه منو تشخیص داد... مادرم کمی سرزنش و دعوام کرد ( قیافه ت خوبه که... اصلا ظاهر مهم نیست... تو خیلی خنگی که به این چیزا اهمیت میدی ) ظاهر مهم نیست ظاهر مهم نیست... برای من مهمه!!!
جلسات روان درمانی شروع شد...همه چیزای مشابهی میگفتن... دین و ایمون مهمه... دلت باید پاک باشه... به حدی حال بهم زن بود که دیگه نرفتم... قرصامم الکی میگم میخورم ولی دور میریزم... من خود زشت پندار نیستم... من واقعا زشتم... کمک میخوام از همه ( لطفا اگر کسی رو میشناسین که به این بیماری دچاره مسخره ش نکنید... شما نمیدونید که چی میکشه)
بخاطر این ،این مطلبو نوشتم که هم کسایی که این بیماریمو دارن آگاه بشن هم یک نفر بهم کمک کنه... از این زندگی خسته شدم...
#ایدی_ادمین 👇👇🌻🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام به همه اعضای گروه.وقت بخیر وایام به کام.راستش مشکلم اینه که ما چندتاخواهرهستیم
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام دوستمون که توپ خورده به گوشش واز بعدش مشکل پیدا کرده
متاسفانه وقتی ی مشکلی برای کسی پیش میاد نمی دونم چرا بعضی ها تو دل طرف را خالی میکنن با حرفهاشون
دوست عزیز شاید پرده گوشت آسیب دیده که این مشکل برات پیش اومده چون بعد از ضربه اینطوری شدی حتما ی دکتر گوش و حلق برو تا معاینه ات کنن نگران نباش ان شاالله چیزی نیست
برای دوستمون که گرفتار گناه کبیره شدن
برای رهایی از وسوسه شیطان و دفع شهوت
در طول روز این ذکر را زیاد تکرار کنید
اَلمَلِکُ علیُ عظیمُ غنیُ متعالُ ذوالجلالُ مُهیمینُ کریم
عالی جواب میده
همچنین گفتن ذکر لاحول ولا قوه الا باللّه العی العظیم
ان شاالله که از این گرفتاری نجات پیدا کنید
باید توسل تون را قوی کنید
دوستمون که افتادگی پلک دارن فکر کنم راه حلش فقط عمل باشه چون پوست پلک دیگه افتاده شده
دوستمون که هر چند وقت ی بار تو خواب برق زبونش را میگیره
من چند سال پیش این برق گرفتگی را تو مغزم و بعضی وقتها تو قفسه سینه داشتم و احساس میکردم ی نفر رو سینه ام نشسته و سرم را فشار میده و همون لحظه احساس میکردم الان جون از بدنم در میاد
دکتر بهم گفت هر موقع این حالت بهت دست داد نصف قرص آلپروزلام بذار زیر زبونت و نفس عمیق بکش و قرص سیتالو پرام هم برام داد ی سال مصرف کردم خدا را شکر خوب شدم
بیماری من حمله پانیک بود
من کامل توضیح دادم که اگر شما هم این مشکلات را هم دارین حتما پیش دکتر مغز و اعصاب برین ی دوره دارو مصرف کنید ان شاالله خوب میشید
حتما پیش دکتر برید
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام خدمت کسی که گفتن از بچگی دوست داشتن بیزینس داشته باشن و راجب ازدواج کردن و شرایطشون گفتن، ببینید این درسته که هیچ پسری همون اول زندگی نمیتونه یه زندگی آن چنانی برای همسرش محیا کنه ولی اینم درسته که شما هرچی صبر کنی سنت بره بالاتر نه تنها شرایط ازدواج واست آسون تر نمیشه بلکه بدتر هم میشه ، سخت گیری های خودت که بیشتر میشه معیار هات همین طور در ضمن دختری ام که بخواید باهاش ازدواج کنید هم همین طور
چند سال دیگه وقتی به اون چیزایی که میخوای رسیدی و بعد خواستی ازدواج کنی پشیمون میشی از اینکه چرا زودتر ازدواج نکردی چون هم شرایط ازدواج تو و اون دختری که سنش بهت بخوره سخت تر میشه هم اون شوق و ذوق الان برای ازدواج درون تو دیگه نیست ، پس بهتره هرچه زودتر اقدام به ازدواج کنی و سعی کنی با کسی ازدواج کنی که بتونید با شرایط هم کنار بیاید و حامیت توی زندگی باشه اینا را جلسه خواستگاری میتونی مطرح کنی و با همسرت دوش به دوش هم به موفقیت هات برسی
همچین دختری ام پیدا میشه فقط بگردید ، بسنجید و توکل کنید بر خدا از خدا بخواهید یک همچین کسی را وارد زندگیتون کنه و ائمه علیه السلام هم واسطه قرار بدید ، اگه پیدا شدن همچین دختری طول کشید نا امید نشید و پا پس نکشید ، صبر و توکل کنید تا بهترین ها نسیبتون بشه
ان شاء الله شما و همه جوان های سرزمینم خوشبخت و عاقبت بخیر بشید
نذر ظهور مولا صاحب الزمان عج صلوات🤍
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام خدمت اعضای گروه و ادمین جان خدمت خانمی که مادر شصت سال شون خون دماغ میشن مادر خدا بیامرز من همین مشکل چندین بار براش پیش اومد یه دکتر عمومی براشون آمپول ویتامین کا تجویز کرد دیگه این اتفاق براشون نیفتاد لطفاً فشارخون شون را همیشه چک کنید چون مادر من به طوره ناگهانی از فشار خون بالا ایست قلبی کرد سلامتی همه مادران و شادی روح مادران آسمانی بخصوص مادر بنده صلوات 😔🌹
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗯خطرات کاشت مژه رو جدی بگیرید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
زهرا
بچه ها تا حد ممکن سعی کردم خلاصه بگم دست ب قلمم خوب نیس نتونستم رنجایی ک کشیدمو براتون تصویر سازی کنم فقط بدونید بریدم من 🖤. بچگی خیلی سختی داشتم فقیر بودیم تو روستا زندگی میکردیم خیلی کار میکردیم با جسه ریزم روستا سرما شدید. پدر مادرم ن ک بد باشنا ولی اصلا درکی از نگهداری بچه نداشتن پول داشتن اما نمیدونم چطوری خرجمون میکردن ک ی لباس خوب تنمون نبود یا همیشه مامانم غذاهاش کم بود یا ی تشک درست و حسابی زیر پامون نبود. من زشت نبودم ولی خیلی لاغر و قد کوتاه بودم همیشه با الفاظ زشت دیگران ( پسر و دختر عموهام )متوجه میشدم ک قد کوتاهیمو مسخره میکردن. تو روستامون فقط مدرسه ابتدایی بود . تو مدرسه من همیشه نفر اول بودم. البته نا گفته نمونه پدرم تنها کارمند روستا بود و قرب و ارزش زیادی داشتم بین همکلاسی هام و کلا محبوبشون بودم .
وقتی دوازده سالم شد برا خوندن راهنمایی مجبور شدم برم خونه پدر بزرگم درس بخونم پدر بزرگ پیر و بداخلاقم. تنهایی هام دلتنگی هام برا خانواده ک از اول پاییز تا عید نمیدیدمشون ی طرف غر های پدر بزرگ مادر بزرگم سر خواب و غذا خوردن و کار نکردن و ... ی طرف کل روز و شبم با بغض و حالت افسردگی میگذشت تو مدرسه چون روستایی بودم ارزش زیادی نداشتم از نظر دیگران حتی دختر خاله و دختر دایی هام ک همکلاسیم بودن منو بشددت مسخره میکردن ک قدت کوتاهه با ما جایی نیا و ... با اینکه افسرده و دل غمگین بودم همیشه و ی روز هم یادم نمیاد تو اون روزا حالم خوش بوده باشه اما سر زنده و خوش خنده بودم و همچنین جز نفرات ممتاز مدرسع ( حتی مدیر و معلم پرورشی و معاون و... هم از من خوششون نمیمود نمیدونم چرا )
تو همون سال هفتم توی ایام عید برای اولین بار پسر خالم علی رو دیدم ( چون روستا بودیم اصلا رفت امد نداشتیم و ندیده بودمش مگه تو بچگییییی ک یادم نمیاد ). علی ی سال از من بزرگ تر بود کلاس هشتم بود ی پسر با چشمای قهوه ای و درشت. همون بار اول ک دیدمش ی حس عجیبی بهش پیدا کردم اون ایام عید تمام شد و حال روزم همونطور دلگیر گذشتتتت
دیگه علی یادم نمیومد گذشت تا تابستون همون سال ک عروسی یکی از دایی هام بود و جشنش تو خونه علی اینا قشنگ یادمه وقتی در زدم و در باز شد همون چشمای قهوه ای و قشنگ یهو جلوم ظاهر شد باز علی رو دیدم همون لحظههه همون لحظه ی حس عجیببب و غیر منتظره ای توی تمام تنم پیچید حسی ک انگار از تو چشماش میومد و مث ساعقه برخورد میکرد ب تمام قلبم میلرزید ی حس عجیب و بدون منطق و دلیل حسی ک اصلا دست خودم نبود
عروسی تمام شد پاییز شد و بازم تو خونه پدر بزرگم رفتم مدرسه کلاس هشتم و دوری از خانوادم این بار علاوه بر دلتنگی خانواده و غر های پدر بزرگ دلتنگی علی هم اضافه شده بود. تا وقتی ک عید شد یکی دو بار علی و البته کل اعضای و نوه های خانواده مادری رو میدیدم و میومدن خونه بابا بزرگم ایام تعطیل
علی همیشه با من سر سنگین بود برعکس اینکه بشدتتتتتتت پیش فعال و فضول و برونگرا بود و بقیه رو اذیت میکرد ولی من چون عاشقش بودم باهاش خشک بودم اونم همینطور با من برخورد میکرد خدا میدونه چقدرررر عاشقش بودم و دلتنگی میکشیدم و دوست داشتم بهش بفهمونم ک دوستش دارم ولی هیچوقت جرعتشو پیدا نکردم حتی ی بار صداش کردم بهش بگم اینقد لرزیدم افتادم زمین ک اون ترسید
من ۱۳ سالم بود و علی ۱۴ . عید همون سال ک رفتم روستامون کم کم همهمه بلند شد ک نازگل رو دادن ب پسر عمش رضا ( رضا پسر عمم بود و ۳۵ سالششششش بود و بخدا فقیر فقیر هم بود ) .
من اصلا خبر نداشتم ولی غافل از اینکه پدر مادرم اینقدر قدیمی فکر میکردن ک مث دهه ۲۰ یا ۳۰ بدون اینکه نظر منو بپرسن واقعا قرار خاستگاری گذاشتن
خدا میدونه اون چند روز ایام عیدو چقدر اذیت شدم چقدر خانوادم با کتک با تهدید به طرد شدن با قوربون صدقه و .... منه ۱۳ ساله احساساتمو تحت تاثیر گذاشت ک پسر عمت رو قبول کن خدا میدونه چقدر دو دل بودم و چقدر حالم گرفته بود از فکر اینکه قراره علی رو از دست بدم
شاید درک نکنین و بگین مگه ازدواج اجباری هم میشه ولی من بچه بودم فقط ۱۳ سالم بود تمام تصمیماتم از سر احساسات بود یکی میگفت این خوبه میگفتم درسته پس اون یکی میگفت بده میگفتم اره پس بده فقط میدونم اینقدر احساساتمو تحت تاثیر گذاشتن با روش های مختلف و اینقدر اذیتم کردن همون چند روز مجبور شدم و تن دادم ب خاستگاری رضا.
رضا خیلی خوشتیپ و خوش قیافه بود و خیلی از سنش کمتر دیده میشد ولی من عاشق علی خودم بودم
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
وصیت نامه شهید احمد افشار🌻🍃.
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز که این وصیتنامه را مینویسم امکان دارد که همین امرزو یا فردا و یا حداکثر تا 5 روز دیگر به منطقه رفته و عملیاتی کنیم به همین دلیل تا امروز وصیتنامه ننوشته بودم ولی چون امروز مشخص شد وصیتنامه خویش را مینویسم.
خطر قلم بیشتر از خطر سلاح است
چون خطر قلم بیشتر از خطر سلاح است لذاست که باید تفکر کنم و بعد بنویسم هرچند که این نوشتن یک وصیتنامه باشد به همین دلیل از تو برادر و خواهری که این وصیتنامه را میخوانی تقاضا دارم اشتباه مرا به حساب اسلام نگذاری و ناقص بودن عملم را به حساب منحرف بودن از خط امام که وصل به حکومت حجتالله و بقیهالله است نگذاری.
انسان مومن باید برای اسلام جهاد کند نه برای شهادت
راجع به شهادت باید بگویم که هرچند از عسل شیرینتر است اما دوست من! من، به جبهه نیامدم که شهید بشوم چه بسا لیاقتش را هم نداشته باشم، انسان مومن باید برای اسلام جهاد کند نه برای شهادت. آن وقت اگر خدا خواست و طلب کرد که انسان شهید بشود آن را دیگر نمیشود کاریاش کرد و انسان شهید میشود. همانطور که امام حسین در روز عاشورا در سرزمین کربلا به خدای خود گفت الهی رضم به رضائک و تسلیمم به امر تو.
امروز که گفتهاند ساکها را به تعاون بدهید یک قدم دیگر به حمله نزدیک شدهام شاید یک قدم به شهادت در راه خداو انشاءالله میرویم که قدمی برای پیروزی اسلام برداریم و با خود کاری نداریم داور آن بالاست هرچه مصلحت دانست.
اسلام و هدایت اسلام را احساس کردهام/خدا تکلیف معاندان را روشن میکند
اگر میبینید انقدر از پیروزی دم میزنم من احساس کردهام اسلام را و هدایت اسلام را. چون خود را به وسیله ولیعصر و نائب بر حقش هدایت شده میبینم برای گسترش اسلام و هدایت انسانهای کره زمین از گمراهی که این گمراهی یا از روی نادانی و جهالت و یا از روی لجبازی و عناد است. آنها عناد میورزند و در شب حمله رو در روی ما هستند و خدا تکلیفشان را روشن خواهد کرد. ما پس از آنکه از سد اینها به یاری خدا گذشتیم برای هدایت و ارشاد نادانان و یا مردم دربند و مستضعف عراق حرکت خواهیم کرد و این حرکت را آنقدر ادامه میدهیم تا هدایت کلیه انسانها و تا فرج آقا امام زمام عجل الله تعالی فرجه الشریف.
نوشته شده در تاریخ 28 بهمنماه سال 62
درباره شهید🌸🍃
پاسدار شهید «احمد افشار»، فرزند عزتالله متولد 1343 تهران است. او در سن 19 سالگی وقتی برای دومین بار به جبهه اعزام شده بود، طی عملیات خیبر و در جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش به سرش در روز چهارم اسفندماه 62 به شهادت رسید. شهید لشگر 27 محمد رسول الله(ص) تهران به مدت 30 سال پیکرش در منطقه باقی ماند و در عملیات تفحص برون مرزی اخیر که در خاک عراق انجام شد، پیکرش کشف و طی تبادل در 7 بهمن ماه 92 به کشور بازگشت. خانواده شهید افشار 3 اسفندماه با حضور در معراج شهدای تهران بعد از گذشت 30 سال با پیکر شهیدشان دیدار کردند.
احمد از همان دوران کودکی با مکتب اهل بیت(ع) آشنا و نسبت به انجام فرایض دینی متعهد و مقید بود با شرکت در نمازهای جماعت مسجد مهدوی و فعالیتهای فرهنگی محل و همچنین جلسات هیئت عشاق الحسین با آیات الهی قرآن کریم مأنوس گشت. در دوران دبیرستان مشغول به تحصیل بود که انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی به وقوع پیوست و او نیز همراه با سیل خروشان امت حرلبالله در راهپیماییها و تظاهرات برعلیه رژیم منحوس پهلوی فعالانه شرکت میکرد.
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی موفق به اخذ دیپلم ریاضی با معدل عالی شد و در کنکور سراسری سال 62 شرکت و دررشته مهندسی پذیرفته شد. کلیه دوستان و بستگانش او را به ادامه تحصیل تشویق میکردند لکن او عارفانه و عاشقانه دانشگاه خود را برگزیده و در آن ثبتنام کرده بود و آن دانشگاه جز جبهه نبرد حق علیه باطل نبود که استادی همچون حسینابن علی(ع) سرور و سالار شهیدان داشت، انتخابی آگاهانه و به جا کرد.
احمد در دوران دفاع مقدس ابتدا به مدت دو ماه از طرف کمیته انقلاب اسلامی منطقه 12 به عنوان پاسدار افتخاری راهی جبهه جنوب شد و در منطقه کوشک مستقر گردید و در طی دوران مأموریت بر اثر اصابت ترکش از ناحیه ابرو مجروح و به تهران مراجعت کرد. در بازگشت صورتش را نورانیتی فرا گرفته بود که هرکس به راحتی میتوانست آیات الهی و آرام بخش قرآن را در چهره معصوم و مطلومش بخواند. احمد پس از بازگشت از جبهه جهت ادامه خدمت به انقلاب اسلامی به عضویت سپاه پاسداران درآمد
مدتی از حضورش در جبهه جنوب نگذشته بود که عملیات خیبر آغاز شد احمد نیز عاشقانه و ایثاگرانه با دیگر هم رزمانش در گردان مالک اشتر لشکر 27 حضرت رسول در عملیات فوق شرکت کرده و حماسه علی اکبر امام حسین را دوباره زنده کرد.
#حرف_اعضا 🌸🍃
سلام
من علی هستم از خوانندگان کانال شما
موضوعی رو لازم دونستم بنویسم ممنون میشم دوستان عزیز بالاخص خانم های محترم هم در بحث من شریک باشند.
من عمیقا فکر می کنم در جامعه ای زندگی می کنیم که جنس آقایون شناخت ناقصی از جنس خانم ها دارن؛
به عنوان مثال زیاد می بینیم که پسرهایی که قبل از ازدواج یک چیزی در مورد خانم ها ( و بالاخص گزینه روبروی خودش ) فکر می کنند و بعد از ازدواج تازه می بینن توی چه فکرهایی بودن!
این دلایلش زیاد می تونه باشه؛ من که برای خودم یک قاعده ای گذاشتم که شناختی که یک آقا از یک خانم داره با شناختی که دوستای اون خانم ازش دارن خیلی فرق می کنه.
بذارید یک مثال بزنم براتون که مشابهش رو شما می تونید دور و بر خودتون زیاد ببینید. من در شرکتی کار می کنم که عمه من سه سال زودتر از من اونجا شاغل شده بود و دخترهای دور و برم رو بخوبی میشناسه.
جالبی اش وقتی بود که یک بار از همکارای خانم خودم پرسید و گفتم کی هستند، صحبت هایی کرد که من اصلا فکرش رو نمی کردم! غیبت ن ها! در مورد خود آدمش و اینکه دختر رو اگه بخوایم بشناسیم باید از دوستان دخترش پرسید؛
جلوی اونها واقعی تر رفتار می کنه تا جلوی همکارای آقاش. مشابه همین مساله رو میشه بین خانم ها هم دید. از اون چی که من در این جا دیدم تازه متوجه شدم که چقدر خانم های این جامعه ( یا شاید خانم های این کانال ) تو شناخت جامعه دور و بری خودشون مشکل دارن. انگار کلا مردها رو موجودات بد، غیر قابل اعتماد، بدون تقیدات دینی، علاف و ... می دونن.
انگار هر چی خصلت بد هست رو جمع کردن یک جا و گفتن اینا مال آقایونه!!! مثلا می خوندم در یکی از این پست ها که آقایون ازدواج رو فقط برای مسایل جن سی می خوان ولی خانم ها برای آرامش و عشق!😐
مشابه این طرز فکرها رو زیاد میشه دید تو این کانال
. بگذارید به عنوان یک آقا پسر که تجربه تعامل با هزاران نفر رو در قالب زندگی خوابگاهی ( به مدت 7 سال )، همکاران، همسایگان، دانشجویان، هم رزمان در پادگان و... دارم این رو به شما بگم که بر خلاف طرز فکر شما، بیشتر پسرانی که من دیدم اهل تقیدات دینی بودند و در زمان هایی که اختیار با خودشان بود، خیلی ها خودشان بلند شدند و به واجبات شون پرداختند، بیشتر پسرانی که دیدم تنها بودند و دوست دختر برای خودشون نداشتند، اونها هم در ازدواج به دنبال آرامش بودند و گفتند که از ازدواج به دنبال رسیدن به چیزهای مختلفی هستند مثل آرامش، داشتن همدم و برآورده شدن نیازهای جن سی شون؛ دقیقا مثل شما خانم ها.
پس این نشون میده که خانم های زیادی هستند که درست دور و بر خودشون رو نشناختند؛ مشابه وضعی که برای طرف مقابل هم هست.
اکثر دیدگاه ها متاسفانه از اقایون دیو ساخته و از خانم ها فرشته
ممنون میشم کمی بهتر و منصفانه تر و عاقلانه تر بنویسیم و ببینیم و بخوانیم
ارادتمند علی
14.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗯توجه بیش از حد به اقوام درجه یک و نرسیدن به خانواده خود حق الناس است.
🗯تعهد،و مسئولیت اگر در حیطه ی انسانی و اخلاقی باشه چه بهتر که زن و شوهر تو این قضیه کنار هم باشند.😉
#دکتر_سعید_عزیزی
#مسئولیت_پذیری
#تعهد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽