#حرف_حساب ✅
☀️۱۵ مورد از کمهزینهترین لذتهای دنیا:
۱- گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.
۲ - سعی کنیم بیشتر بخندیم.
۳- تلاش کنیم کمتر گله کنیم.
۴ - با تلفن کردن به یک دوست قدیمی، او را غافلگیر کنیم.
۵ - گاهی هدیههایی که گرفتهایم را بیرون بیاوریم و تماشا کنیم.
۶ - بیشتر از خدا تشکر کنیم و با او حرف بزنیم.
۷ - در داخل آسانسور و راه پله و... باآدمها صحبت کنیم.
۸- هر از گاهی نفس عمیق بکشیم.
۹- لذت عطسه کردن را حس کنیم.
۱۰- قدر این که پایمان نشکسته است را بدانیم.
۱۱- زمزمه کنیم و آواز بخوانیم.
۱۲- سعی کنیم با حداقل یک ویژگی منحصربهفرد با بقیه فرق داشته باشیم.
۱۳- گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم.
۱۴- با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم.
۱۵- برای انجام کارهایی که ماهها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامهریزی کنیم!
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا 🌱
سلام دوستان سوالی داشتم آیا از خانمهاکسی تابحال برای بارداری از کپسول گیاهی پروسکور استفاده کرده؟ اگر اینطور بوده آیا در زمان بارداری هم مصرف میکرده؟
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
سلام خوبین میشه تو گروه بزارین برای درمان کبد چرب باید چیکار کنیم؟ لطفا دارو خونگی بگین کبدم چربه صورتم جوش میندازه😭
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
با سلام و خسته نباشید.
من حدود یه سال و نیم پیش رفتم چشم پزشکی و خیلی خیلی کم چشمام ضعیف بود...عینک داد با اینکه من بدون عینک هم عالی میدیدم ولی بعد که عینک گرفتم دائم زدم ... فقط موقع خواب میکندم ...
حالا بعد یکسال و نیم چشمام خیلی ضعیف شده...یعنی الان اصلا بدون عینک نمیتونم ببینم و این خیلی اذیتم میکنه ... و میخواستم که اگه کسی هست یه راهکار طبیعی بده بهم که چشمام خوب بشه و نیازی به عینک نداشته باشم ... نمیخوام که عمل و ... باشه...
ممنون
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
سلام علیکم ورحمه الله. عیدتون مبارک باشه ان شاءالله.
من ۳۱ سالمه .قد۱۴۸و وزن تقریبا ۴۵
میخوام چاق بشم چون خیلی لاغرم..البته خوراکمم خوبه.
چه دارو گیاهیی خوبه یا دکتر گیاهی خوب در مشهد بهم معرفی کنید.
اللهم عجل الولیک الفرج
اجرکم عندالله
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
سلام خوبین
توروخداهم واسم دعاکنیدهمم بهم راه حل بگید
منویه پسری همودوس داریم باباش همشهریمونه ولی اصفهان میشینن این پسرع سه چارسال پیش منودوست داشته الان بهم گفته ومامانشم خیلی مخالفت میکنه توروخداراه حل بدین ببینم چیکاربایدبکنم و حالم بده😭🤦♀
ایدی ادمین🌱👇🏻
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
حرفاش فحش هاش دادبدادش بی احترامیش،یا وقتی مهمون داریم همه کاراشو میکنه غذاهای خوب میپزه همه جا مثا
#حرف_اعضا 🌹
سلام سال نو همگی مبارک ، انشاالله به خوشی و برکت باشه برای همگی...
در پاسخ به برادر محترمی که خانومش دچار مشکلات روحی شده...
اول که خانومت دچار وسواس فکری شده...
اوائل زندگی بچه بوده و احتمالا خیلی هم مهربون و عاشق شما.
به نظر خودش داشته در مقابل کمبودها و کاستی های زندگی ایثار میکرده ولی برای هر ذره محبتش جواب عکس گرفته..
مقایسه ایی که با خواهرش شده، رفتارهایی که خانواده شما باهاش کردن، کم و زیاد های مالی همه یکطرف...
اینکه روش دست بلند کردید و ازطرفی هم وقتی رفت مدتی بی تفاوت شدید.. خانوم شما رو به این نقطه رسوند که بگه تمام گذشتهای من اشتباه بوده...
وقتی دید دیگران هم با هزینه های گزاف و گذشت نکردن میتونن هم عزیزترن باشند هم نازشون خریدار داره و هم دنیا به اخر نمیرسه اگر چهارتا توقع اول زندگیت داشته باشند ( البته به ظاهر و از دید خانوم دل شکسته شما ) باشی ...شخصیت ایشون مختل شد.
اون مهربونی و زبان گرم و روزهای خوبی که ازش میبینید اصل ذات خانوم شماست..و اما اون خوی ترسناکی که ازش صحبت میکنید نتیجه خود خوریها و فکرهای آزار دهنده ای هست که حتی موقع کار کردن هم دست از سر خانومتون بر نمیداره ، این حس و افکار اونقدر قوی هست که باعث میشه مهرمادری رو هم زیر سوال ببره ، هرچند بعدش پشیمان میشه...
خانوم شما
به درمان بادارو
روانکاو و محبت صادقانه و حمایت شما احتیاج داره😔
امکان داره دچار اختلال شخصیت شده باشند.
از معجزه زیارت غافل نشید.
به نظرم یه سفر مشهد تشریف ببرید و از داخل حرم قسمت مشاوره سراغ روانکاوهای برجسته رو بگیرید.
یادتون باشه هر سه روش درمان رو باهم باید داشته باشه...
اصلا مسالش هنوز حاد نیست ، ولی جدی هست.
اگر نتونه با خودش کنار بیاد، ممکنه بدتر هم بشه و خدای نکرده دوقطبی بشن
خانومتون با خودش درگیره،
خانوم شما روزهای خوشی اول ازدواجش رو از خودش طلب داره...!
اون فکر میکنه چرا همون موقع جواب نداد ؟چرا همون موقع سخت نگرفت؟ چرا همون موقع دفاع نکرد؟؟؟؟!...
و الان وقتی دو سه روز حالش رو به راه هست دوباره با دیدنتون در بعضی شرایط و مواقع همون فکرها بهش حمله میکنند.
برادر عزیز ،من یک زن هستم درد همجنس خودم رو میفهمم.
خواهش میکنم با خانومت صحبت کن بگو اگر روانپزشک یا روانکاو هست برا هر دو مونه
بگو برای اینه که تو کنارم بمونی
بگو اصلا درمان موقتی هست و همش که قرص و دارو نیست.
بهش اطمینان بده که خیرش رو میخواهی
بگو دوست نداری خودش زجر بکشه...
خواهش میکنم وقتی یه زن به این نقطه میرسه رهاش نکنیم و بگیم دیوونست ، بگیم ما با ندیدنش با له کردنش دیوونش کردیم.😥
خدا خودش گشایش میکنه انشا الله
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
دوستان باقی ارسالیهاتون میره پی وی شخص سوال کننده🌹
#طنز_نوشت 😬😁
چند وقت پیش از تهران سوار اتوبوس شدیم بریم اهواز پیرزنی پشت سر راننده نشسته بود...
اول جاده قم پیرزن به راننده گفت پسرم رسیدی بروجرد خبرم کن، راننده هم گفت باشه.
رسیدیم قم، پیرزن پرسید نرسیدیم بروجرد؟
راننده گفت نه...
نزدیکی های اراک دوباره پرسید: نرسیدیم؟
راننده گفت یه ساعت دیگه می رسیم، نرسیده به بروجرد پیرزنه رو خواب برد، راننده هم یادش رفت بروجرد بیدارش کنه رسیدیم نزدیکی خرم آباد...
پیرزن از خواب بیدار شد گفت نرسیدیم بروجرد؟
راننده گفت: رسیدیم خیلی هم ازش رد شدیم.
پیرزن خودشو زد به جیغ و داد و کولی بازی طوری که همه مسافران به ستوه اومدن...
راننده هم اولین دوربر گردون دور زد سمت بروجرد، از بس پیرزن زبون به دهن نمی گرفت و دائم نفرین می کرد مسافران هم هیچی نگفتن، خلاصه رسیدیم بروجرد!
اول بروجرد راننده دور زد و به پیرزنه گفت ننه : رسیدیم با احتیاط پیاده شو...
پیرزن گفت: برای چی پیاده بشم؟
من میخام برم اندیمشک،دکتر تو تهران بهم گفته هر وقت رسیدی بروجرد قرصات بخور حالا بی زحمت یه لیوان آب بده قرصامو بخورم...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#یک_نکته_از_هزاران 🧡
شروع کار با صلوات
امام حسن عسکری علیه السلام:
از جمله شکنجه های شدید بنی اسرائیل این بود که فرعون آن ها را به ساختن بنا مجبور می کرد،و بسیاری از بالا می افتادند و می مردند یا دردهای مزمن نصبیشان می شد؛پس خداوند متعال به موسی عیلع السلام وحی کرد که به آنها بگوید:کاری را شروع نکنند مگر با صلوات بر محمد و آل محمد، تا کارها برایشان سبک شود،پس آنها انجام می دادند و کارهایشان سبک می شد...
تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام
ج ۱،ص۲۴۳/بحارالأنوار ج۹۱،ص۶۱
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#حرف_حساب ✅
هیچ وقت حسرت زندگی آدمایی رو که از درونشون خبر نداری نخور!
حسادت نوعی اعتراف به حقیر بودن خویش است.
هر قلبی دردی دارد ؛ فقط نحوه ابراز آن فرق دارد.
بعضی ها آن را در چشمانشان پنهان میکنند؛
بعضی ها در لبخندشان!
خنده را معنی به سر مستی مکن
آنکه میخندد غمش بی انتهاست
نه سفیدی بیانگر زیبایی ست و نه سیاهی نشانه زشتی.
کفن سفید ؛ اما ترساننده است و کعبه سیاه اما محبوب و دوست داشتنی است.
انسان به اخلاقش سنجیده می شود نه به مظهرش.
قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هایت را به پیش خدا گلایه کنی ؛ نظری به پایین بینداز و داشته هایت را شاکر باش...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌱 سلام دوستان سوالی داشتم آیا از خانمهاکسی تابحال برای بارداری از کپسول گیاهی پروسکور ا
ده انشاالله خانمتون خوب بشن و به زندگی برگردن
انشالله هرچه زودتر منتظر پیامتون هستیم که بگین خانمتون خوب شدن و زندگی خوبی دارین
یا علی
التماس دعا
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
وقتی پسرمو دیدم مهرش به دلم نشست .. انگار دیده بودمش برام آشنا بود. دستها و صورت کوچولوش خیلی قشنگ ب
دو روزی شایان پیش مادرم بود تا دردو ورمم کمتر شد و شایان و اوردم خونه دیگه خودم می تونستم به بچه و کارهای خونه رسیدگی کنم.
بعد از چند بار تعویض پانسمان و چسبی که رو بینیم بود بالاخره بعد از دو ماه کامل چسبو هم برداشتم .. خیلی تغییر کرده بودمو زیباییم چند برابر شده بود.
وقتی با عبدلله و شایان بیرون میرفتیم اصلا کسی باورش نمیشد که بچه داشته باشم و عبدالله شوهرم باشه
گاهی بعضی ها سوال میکردن و من با غرور میگفتم بله بچه دارم ... میگفتن اصلا بهت نمیاد
عبدلله دوست داشت حالا که شایان بزرگ شده بچه ی دوم هم داشته باشیم.
اینبار دیگه حواسم بود و دائم قرص میخوردم. به عبدلله گفتم اصلا فکر بچه دومو از سرت بیرون کن. هرچی دعوا و بحث و.... کردیم نتونست منو قانع کنه.
بعد از گذشت چند سال عبدلله خیلی وضعیت مالیش خوب شده بود و توی کارش پیشرفت کرده بود و حقوق و مزایای خوبی میگرفت ، تونستیم داخل شهر ولی خوب تا حدی که به کارخونه هم نزدیک باشه یه خونه ی ویلاییه بزرگ بخریم. ماشین خودشم عوض کرد.
ازش خواستم ماشین قبلیشو نفروشه و بده من که برای رفت و آمد راحت باشم.
سر سند زدن خونه ازش خواستم خونه رو بنامم کنه ولی قبول نکرد. حتی دوتا ماشینهارو هم بنام خودش زد. یه اخلاقهای خاصی داشت.
شایان دیگه ۱۴_۱۵ ساله شده بود. به عبدلله گفتم شایان که مرد شده نیاز به نگهداری نداره ، من می خوام با دوستام برم ترکیه..میخوام حال و هوام عوض بشه خسته شدم تو خونه بشور و بخر و بپز ..با تور دارم میرم دوستامم که میشناسی ، اینقدر خسیس نباش نمیایی با هم بریم که پس بزار با دوستام برم و بیام.
با هر بدبختی و دعوایی بود راضیش کردم و بلیط گرفتم. یک هفته با دوستام رفتیم ترکیه خیلی خوش گذشت.
هیچ وقت عبدلله منو سفر خارج از کشور نبرده بود. بهترین روزهای عمرمو تو اون سفر گذروندم.
دوستام اکثرا مجرد بودن و خودشون کار میکردن . من و یکی از خانم های تور متاهل بودیم . همه به من میگفتن اصلا بهم نمیخوره پسر بزرگ داشته باشم ...
#ادامه_دارد
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دل_نوشت 💚
گاهی وقتا فراموش کن کجایی، به کجا رسیدی و به کجا نرسیدی،گاهی وقتا فقط زندگی کن…
یاد قولهایی که به خودت دادی نباش،یه وقتایی شرمنده خودت نباش،تقصیر تو نیست؛تو تلاشتو کردی اما نشد…
یه وقتایی جواب خودتو نده هر کی پرسید: چرا اینجای زندگی گیر کردی؟ لبخند بزن و بگو کم نذاشتم اما نشد!
یه وقتایی فقط از زنده بودنت لذت ببر…
از بودن کنار کسانی که دوستشان داری و دوستت دارن…
از طلوع خورشید از صدای آواز قمری ها…از باد…بارون از همه لذت ببر..
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دردو_دل_اعضا ❤️
سلام وقتتون بخیر
من کانالتون رو توی ایتا دیدم و چنتا از داستانا رو خوندم خواستم منم داستان زندگیمو بگم شاید تجربه ای بشه برای بقیه
من ۳۴سالمه و سال گذشته تو محیط کار خودم با آقایی آشنا شدم که از آشناهای مدیر کارخانه بود که بمن پیشنهاد ازدواج دادن.
مدیرمون ایشونو تا حدی تایید کردن خودمم چند جلسه ای باهاش صحبت کردم بنا به گفته خودش و حتی مدیرم یه کارگاه شراکتی داشت ظاهراً هم پسر موجه ای بود برام مهم بود اهل دود و سیگار نباشه پرسیدم راجب این موضوع که گفت شدیداً حساسیت به دود سیگار داره و اهل چیزی نیست و راجب باقی مسائل هم صحبت کردیم و من نظرم مثبت بود
خانوادمم با توجه به شناختی که از من داشتن به حرفا و تاییدای من اعتماد کردن و سخت گیری نکردن و جواب مثبتو دادن در واقع من بدون تحقیق به این آقا اعتماد کردم و خانوادمم بمن اعتماد کردن و جواب مثبتو دادیم و تقریباً بعد ۳ماه عقد کردیم و من بعد عقد متوجه دورغهایی که گفته بود شدم
که این آقا شدیداً سیگاری هستن
پرخاشگر و عصبی که حین عصبانیت هیچ کنترلی روی خشم خودش نداره و فحش میده و حتی دست بزن هم داشت و من همه اینا رو تو زمان عقد متوجه شدم که ولی بخاطر غرورم نخواستم خانوادم متوجه بشن یه سری خصوصیات بد دیگه هم داشتن،
اینکه خیلی بد دل و بی اعتماد بود و بعد عقد اجاره نداد برم سرکار.
کنترل گر بود خیلی بیش از اندازه اهل حساب کتاب بود و بدون اجازش نمیتونستم یه جوراب برای خودم بخرم و این واسه دختری مثل من که همیشه مستقل بودم و هر چی خواستم برای خودم خرید م خیلی سخت بود.
سر هر دعوایی که داشتیم موضوعاتی که قبلاً داشتیمو تموم شده بودن رو مجدداً تکرار می کرد و متاسفانه یه مقداری هم خاله زنک بود به حرفای همه توی جمع دقت می کرد و بعداً سر یه حرف بیخود،با من دعوا راه میداخت و اواخر متوجه شدم که دهن بین هم هست و تحت تاثیر حرف خواهراشه در صورتی که تا قبل عقد با من با هیچ کدوم از خواهر برادراش رابطه ای نداشت و به اصرار من برای مراسم عقد دعوتشون کرد ولی بعداً همین خانواده شدن دشمن من و زندگیم و مدام دخالت میکردن و همسرم هم تحت تأثیر اونا رفتارای خوبی با من نداشت
حتی انتظار داشت من ارتباطمو با خانواده خودم محدود کنم ولی خودش دو دستی چسبیده بود به خانوادش
حتی بعد از عقد متوجه شدم نه کارگاهی وجود داره نه شراکتی و این آقا خودش تنهایی و به صورت سیار داره کارمیکنه ولی من دیدم عرضه کار کردن داره و اگه حمایتش کنم بعد عروسی میتونیم یه کارگاه کوچیک براش بزنیم و خودمون کار کنیم و زیاد به سیار کار کردنش گیر ندادم و اوایل نذاشتم خانوادم متوجه این موضوع بشن
خلاصه اینکه این آقا هر چی قبل از عقد بمن گفته بود همش دوروغ از آب در اومد و منم با حماقتم تمام حرفاشو باور کردم بدون اینکه ذره ای شک کنم به حرفاش ولی با این همه خواستم زندگی کنم حتی چون کسیو نداشت که برای وام ازدواجش ضامن بشه آشناهای خودمو ضامن بردم براش ولی ....
#ادامه_دارد
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••