eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
166.7هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ سلام لطفا بزارین چنل این پیام و که راهنماییم کنن اعضا من یه دختر 15ساله هستم خانواده پدریم همیشه پشت همن پدرم همیشه طرف اوناست کاری نداره حرف اونا دروغ باشه یا راست طرف اوناست خیلی از اوقات پدرم به خاطر خانوادش دلم و شکست(پدرم تا الان دست روم بلند نکرد ولی حرف زیاد میزنه بهم) خانواده پدریم با من مشکل دارن خیلی اذیتم میکنن پدرم و از من پر میکنن که اله و بله یا همه جا میگن من تمبلم که اصلا تمبل نیستم برم خونه مادر بزرگم همون بَدوِ ورود میگه چایی درست کن ظرف هارو بشور خونه خودمون مامانم نمیگه کار کن ولی خونه مامان بزرگم کار میکنم عمه هام که بیان خونه مادر بزرگم به خدا نمیخوام دروغ بگم دست به هیچ چیزی نمیزنن میشینن روی مبل تکون هم نمیخورن مامانم مهربونه اما مشکلش اینه که خواهراش رو به من ترجیح میده مثلا به حرف اونا بیشتر گوش میده تا من توروخدا کمکم کنید من با سن کمم دو بار سکته قلبی کردم این فقط یک هزارم مشکلم هست مامانم خیلی خیلی مهربونه بابام رو به خاطر ما تحمل میکنه اما خوب بازم به حرف خاله هام گوش میده خاله هام خیلی خوبن اما عقیده هاشون با من متفاوت هست همیشه از بچگی من بیشتر از سنم میفهمیدم به طوری که از چهار سالگی با پدر بزرگم همه جلساتی که میشد میرفتم پدر بزرگم چون اسم و رسم داره توی شهرمون به خاطر همین خاله هام مامانم همیشه میگفت که تو مراقب رفتارت باید باشی و اینا بچگی نکردم واقعا نمیدونم چجور تعریف کنم اصلا یک درصد دردامم نمیتونم بگم راهنماییم کنید که بتونم بابام رو متقاعد کنم من بچتم من بدردت میخورم نه خانوادت به خدا انقدر از پدرم کینه گرفتم (با اینکه دلم نمیخواد کینه بگیرم ازش)حتی دوست ندارم دستم رو بگیره یا بهم بگه دخترم کمکم کنید😭 ایدی ادمین 👇🌹 @habibam1399 لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام لطفا بزارین چنل این پیام و که راهنماییم کنن اعضا من یه دختر 15ساله هستم خانواده
❤️ سلام راجب دختر ۱۵ساله عزیزم ببین منم عمم بامن خیلی مشگل داره همش طعنه میزنه ولی عزیزم اصلا برات مهم نباشه سعی کن یه جوری خودتو جلوی خانوادت جلوه بدی که حتی اگه عمه هات به بابات گفتن دخترت فلان کاروکرده بابات باورنکنه سعی کن تو همیشه خوب باشی وباخوب بودنت شرمندشون کنی اگه میخوای بابابات هم صحبت کنی بهترین کار اینه که بشینی کنارش بهش بگی باباعمه هام بامن مشکل دارن توپدرمنی منم دخترتم مابه دردهم میخوریم مایه خانواده هستیم باپدرت هم درست رفتار کن گل دختر تا باحرف اینواون خام نشه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در رابطه با اون خانومی که گفتن از پدرشون کینه دارن و.... منم مشکلات زیادی تو زندگیم داشتم با خانوادم تهران زندگی میکردیم اما به دلایلی رفتن و من با اشنامون زندگی میکنم... بنظرم شما خودت رو هم تغییر بده مثلا برای پدرت کادو بخر از بیرون میان برو بغلشون خیلی تحویلشون بگیر مرد ها همشون اینجورین چه پدر چه همسر رگ خوابشون مهر و محبته ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام عزیزم منم یه دختر مثل تو هستم مشکلاتم مثل تو هست حتی بدتر از تو خیلی بدتر از تو منم پانزده سال دارم،، ببین سعی کن شرایط رو بپذیری با این شرایط کنار بیا عزیزم با همین شرایط تلاش کن برای موفقیت تو میتونی درس بخونی پیشرفت کنی ،،این شرایط باعث انگیزت میشه،، تو هنوز تو سن کمی هستی مثل من،، تمام سختی ها میگذره باور کن ،،فقط باید تلاش کنی برای اینده تا بتونی مستقل باشی،، فقط بی احترامشون نکن هیچ وقت 🌸سعی کن با خدا باشی ،،فقط خدا ،نزار دیگران نابودت کنن ، یه روز وقتی داشتم با فردی درباره‌ی زندگیم صحبت میکردم بهم گفت شاید پدرو مادرت میخوان تورو با انداختن مداوم تو آب با دست و پا زدن یا غرق شدن شنا کردن رو یادت بدن پس شنا کردن یاد بگیر ، با سختی ها قوی شو ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_چهلو_پنج شقایق گفت یا خدا ستاره باز بلایی سرت نیاد؟ گفتم نه اتفاقا خیلی قدرت دارم… احساس م
از سیر تا پیاز ماجرا رو براش گفتم.. گفت شگفتا باورم نمیشه مهسا اینکارا رو کرده باشه، آخه بدبختی اینه خواهر من از اولشم علاقه ی چندانی به سهیل نداشت. گفتم پس بعد از اینکه ما ازدواج کردیم یهو علاقش شکوفا شده.. پسر مودبی بود، گفت حالا چه کاری از من برمیاد؟ گفتم ببین مهسا حتی توی این راه باعث شد مادرش سکته کنه، خبر که داری؟.. سرشو تکون داد و گفت آره گفتم تا نصف فامیلشو به فنا نداده برو خواستگاریش، شاید سعیل اینجوری راضی شد راحت تر طلاقمو گرفتم. گفت آخه میدونی خانم من هیچ علاقه ای به مهسا ندارم، توی محیط بیمارستان همه میشناسنش که کسی از زبونش در امان نیست، به هرکسی یه تیکه ای میندازه، با همه پسرا زیادی گرم میگیره، یه مدتی که باهم بودیم بهش میگفتم من خوشم نمیاد وقتی با دوستام میریم بیرون دوستم شوخی میکنه بزنی روی رون پاش، من حساسم، ولی اون زیادی راحت بود، به من میگفت تو اومول و عقب مونده ای، دوستت مثله برادرمه، منم دیدم نمیتونم باهاش کنار بیام مدت زیادیه رابطمون بهم خورده، من متاسفم که این بلاها رو سر زندگیتون آورده ولی من نمیتونم خودمو پاسوز مهسا کنم، حتی خانوادمم از رفتاراش خوششون نمیاد. گفتم یعنی دیشب تا الان میگفتی نامزد دارم مهسا رو نمیگفتی؟ گفت نه منظورم با مهسا نبود، اگه خواهر من بیشعور بازی ایم درآورده و با همسرتون رابطه داشته من متاسفم ولی کاریم از من برنمیاد، نمیدونم چیکارش کنم. بعدشم خدافظی کرد و رفت. شقایق تا خود خونه ازش تعریف کرد، گفت به به عجب پسری چقدر خوب چقدر متشخص چقدر آقا، صدبار گفت حیف که نامزد داره، به نظرت داره؟ کاش نداشت.. گفتم آره ندیدی حلقشو هی تو دستش تکون میداد؟ هرکیم هست این خیلی انگار باهاش خوبه که انقدر بهش وفاداره و حلقشو انداخته. وقتی رسیدیم خونه، سهیل دم در بود… شقایق گفت ولش کن بذار دور بزنیم برگردیم. گفتم یعنی چی؟ ولش کن اون باید از ما بترسه نه ما از اون.. از تو بعیده این حرفا شقایق. رفتم نزدیک دیگه ازش نمیترسیدم چقدر حقیر بود و من نمیدونستم. گفتم چیکار داری؟ احضاریه مربوط به مهریه رو نشونم داد و گفت این چیه؟ گفتم همون که ازش فرار میکردی، ببین آبرو برات نمیزارم، هرچی داری و نداری ازت میگیرم، پدرتو درمیارم. یقمو گرفت و گفت تو کی باشی که بخوای پدر منو دراری؟ هان؟ فکر کردی کی هستی؟ @azsargozashteha💚
❤️ سلام ادمین جان. سلام دوستان لطفا پیام منو هم بزارید من ۳۰ سالمه از زمانی ک مدرسه میرفتم خواستگار داشتم ولی هر کی میومد دم در مادرم ازهمون دم در بدون مشورت با من وحتی پدرم جواب منفی و میداد بهشون و اوناهم میرفتن منم‌چون مادرم بود و بزرگتر هیچ نمیگفتم اونم هیچ حرفی نمی زد انقد تو دلی کشیدم ک نگو و اینکه ب روش هم نمیاوردم اخه فک میکردم ک بزرگتر و شاید دلیلی داره ک این کارو میکنه .ولی گاهی ک یاد این این قضیه میوفتادم چند روزی باهاش حرف نمیزدم چون میدیدم روز ب روز داره ب سنم اضافه میشه و جوونیم داره میره .ن میشه نفرین کنم ن شکایت از خدا . خلاصه سنم رسید ب ۳۰ سال و ی خواستگار پیداشد ک سه سال اختلاف سنمون بود ماشین داشت خونه شغلش داشت حرف زدیم و بعد نامزد البته من قیافش ب دلم نبود ولی خانواده گفتن موقعیت خوبیه و اسرار مادرم ک از دستش نده خوشبخت میشی ( البته شاید ی جورایی میخاست ک جبران گذشته بشه ک ب همه ج منفی میداد بدون اطلاع من)نامزدی و پیش رفتیم فردای نامزدی دوستم ک قضیه رو شنید‌گفت این همون خانواداییه ک منو ۱۲سال پیش طلاق دادن خیلی اذیتم کردن و۲ سال طول کشید تاطلاق گرفتیم با کلی دعواوفوش و این دادگاه واون دادگاه. البته خب ما که تحقیق کرددیم همه میگفتن خانواده خوبین ولی دوستم پدرش و مادرش و حتی خواهرش گفتن نه ما ک توخانوادش بودیم خیلی اذیت شدیم البته اینم بگم ک ی خواهرشون سرتان گرفته بود و فوت کرده بود اینا گفتن ک سکته کرده و ی برادرشونم ک مشکل داره بچدارنمیشد ی چیز دیگه هم اینکه واسه ژنتیک گفتن ما ک بیماری زمینه ای نداریم و ژنتیک و انجام ندادیم. خلاصه وقتی اینا رو دیدم و حرفای دوستم و شنیدم خیلی تاثیر گذاشت روتصمیمم انگشتر و پس فرستادم و تمومش کردم واسطه فرستادن و من بازم جواب منفی دادم البته اینم بگم ک ی خواهرشون سرطان گرفته بود و فوت کرده بود اینا گفتن ک سکته کرده و ی برادرشونم ک مشکل داره بچدارنمیشد ی چیز دیگه هم اینکه واسه ژنتیک گفتن ما ک بیماری زمینه ای نداریم و ژنتیک و انجام ندادیم. و حتی انتظار داشتن سریع عقد کنیم سریع عروسی کنیم . از حرف مردم از ایندم خیلی میترسم گاهی واقعا قلبم ب درد میاد ک منی ک همیشه سرم تو کار خودم بوده و خیرخواه همه چرا آینده ای نباید داشته باشم چرا نباید تو این سن بچه داشته باشم چرا نباید مستقل باشم‌ حالا خواستم بدونم ایا من ک ج منفی دادم ایا اشتباه بوده یانه چون ذهنم و درگیر کرده ایدی ادمین 👇🌹 @habibam1399
هدایت شده از  تبلیغات
🕯هنوز فال سال 1400 رو نگرفتی😱 🐮🌷 چیزی به تحویل سال نمونده ⏰ ☕️😍فال سالیانه 🔮 فال دوازده ماهه سال 1400 کامل🔮فال حافظ و طالع بینی روزانه بدو تا دیر نشده🚶‍♀🕯 😍😍 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درد_دل_اعضا❤️ #پرسش سلام ادمین جان. سلام دوستان لطفا پیام منو هم بزارید من ۳۰ سالمه از زمانی ک مد
❤️ در جواب این خانومی که گفته بودن جواب منفی دادم به کسی که خواسته ازدواج کنه ولی دوستش منصرفش کرده خواستم بگم که ... عزیزم منم ۳۲ سالمه و خواستم بگم که کار درستی کردی چون از نظر من زندگی که از همون اول اول با دروغ شروع شه تا به جاهای باریک نکشیده تموم شه. اینی هم که دوستت میگه مارو اذیت کردن اگه دوستت از اون دوستای صمیمیه و بدتو نمی خواد به حرفش توجه کن چون ممکنه کار به جاهای باریک بکشه و ... عزیزم کل منظور من اینه که کلی مرد خوب و بد تو دنیا هست و فهمیدن اینکه کدوم خوبه کدوم بد سخته و اگه بد باشه زندگیت تباه میشه ریسک نکن خانوما حق زندگی دارن تو قبل از هر کاری اول طرفتو بشناس بعد باهاش ازدواج کن امید وارم که بهترین انتخابو بکنی و خوشبخت بشی 🌺 ❤️❤️❤️❤️🌹❤️🌹❤️❤️❤️❤️ سلام ادمین عزیز درباره ی دختر خانوم سی ساله ای که خواستگار شو رد کرده ناراحته می خواستم بگم خواهر من اگه خواستی شوهر کنی با آدم درست و حسابی وصلت کن به خاطر حرف مردم آینده ات را تباه نکن ما خانوما خیلی حساسیم الان اون آقا هه ده جای دیگه رفته خواستگاری نگران نباش توکل کن به آقا صاحب الزمان تا کمکت کنه انشالله یه بخت خوب نصیبت بشه ،🤲🤲🤲 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️ جواب به اون خانم 30 ساله ایی که خیلی خواستگار داشته خیلی کار خوبی کرده به جای اینکه یه زندگی و با بدبختی شروع کنی 👍 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام درجواب خانم ۳۰ساله که مادرشون خاستگاراروردمیکردن عزیزم به نظرمن شماهمیشه مجردبمونی خیلی بهترازاینه که باکسی ازدواج کنیدکه این مشکلات روداره الان مجردین ونمیدونین اینقدرمشکلات توی همچین زندگی هست که قطعابعداپشیمون میشین چون ایشون راستشوبهتون نگفتن که قبلاازدواج کردن پس بادقت بیشتری انتخاب کنید براتون آروزوی خوشبختی میکنم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام میخواستن درباره اون خانمی که ۳۰ سال شون هست ومادرشون جواب منفی به خواستگاراش میداد خواهر م به نظرم کار خیلی خوبی کردی کسی که اولش اینقدر دروغ گفته باشه مطمنا بعد هم دورغای بزرگتری ازش سر میزنه ❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌹🌹❤️❤️ در رابطه با اون خانمی که گفت ۳۰سالشونه عزیزم فکر کنم کار شما درسته اکه درست نبود همون اول ی اتفاقی می‌افتد و شما به هم میرسیدید حتما ی حکمتی هست برات ارزوی خوشبختی میکنم من خودم پدر ندارم تو سن۲سالکی از هم جدا شدن و من الان ۱۲سالمه من کلی هدف دارم و میخوام بهشون برسم درسته خیلیا برای اینکه بچه مذهییم بهم تیکه میندازن ولی من افتخار میکنم به چادری که خیلی ها لیاقت پوشیدنشو ندارررررن من فقط به اهدافم فکر میکنم چون برام مهمن و این نیش و کنایه ها اصلا مهم نیست اصلااااااااااااااااااااااااااااااااااا ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در پاسخ اون خانوم 30ساله عزيزم شما خيلى كار خوبى كردى چون خواستگارت يه گرگ بوده تو لباس ميش در ضمن براى همه مشكلاتت هم توكل كن به خدا❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام دررابطه با خانمی که گفتن 30سالشونه بله عزیزم کار خیلی خوبی کردی چون اگه خدای نکرده مشکل برادرشون که بچه دار نمیشدن ارثی باشه پس این اقا هم بچه دار نمیشه و اینکه دوستتون گفتن خیلی اذیتشون کردن پس واس شماهم اذیت داشتن کار خوبی کردین اصلا ناراحتی و نگرانی نداره🌹🌹 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ درمورد خانمی که تا 30 سالگی نمیذاشتن بیان خواستگاری کار خوبی کردین که اون اقا رو رد کردین به ریسکش نمی ارزه زندگی یه باره سن شما هم خیلی بالا نیست بازم براتون خواستگار میاد ❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹❤️❤️ سلام در جواب اون خانوم عزیزمون ک گفتن کارش درست بوده یا نع من خیلی کوچیکتر از اون چیزیم ک بخام کمکتون کنم و ۱۸ سالمه ولی همینقدر میدونم ک همون بهتر ک جدا شدی عزیزمم من خودمم نامزد کردم و خیلی تلاش عقد داشتن ولی خداروشکر ک و با همچین دروغ های مواجه و انگشتر و پس دادم وقتی اول زندگی با این جور دروغا مواجه بشی اون زندگی فایده نداره بنظرم بهترین کار و کردی @azsargozashteha💚
❤️ سلام من یه خانم ۳۰ ساله ام ۱۰ ساله که ازدواج کردم ازهمون اول ازدواجم به مدت یکسال مجبوربودم کنارخانواده شوهرم زندگی کنم چون شوهرم توانایی مالی مستقل شدن رونداشت وازین لحاظ بسیاروابسته به خانوادش بودخاطرات خیلی بدی ازرفتارمادرشوهرم دارم ازآزارواذیتهاش دخالتهاش و تبعیض هایی که بین من و عروسای دیگش قائل میشه ، کلا مادرشوهروخواهرشوهرم دیدگاهشون درباره عروس دیدگاه ارباب ورعیتی هست وانگارکه کارگریا کلفت استخدام کردن ، اونا بشدت مغرورو خودبرتربین هستن مادرشوهرم مدام بربزرگی خانوادش وبی اصالتی خانواده بقیه و خانواده من تاکیدمیکنه درصورتی که حرفاش توهمی بیش نیست و همه اینو میدونن ، اما مشکل من که واقعا خواب و خوراکمو گرفته و میخوام کمکم کنین اینه که چندوقتیه بخاطرضعف اعصابی که ازدست مادرشوهرم گرفتم باهاش قطع رابطه کردم و حتی بهش زنگ نمیزنم چون امکان نداره توی یه مکالمه ۱۰ دقیقه ای بهت تیکه نپرونه وبا روانت بازی نکنه وبرا همین کاری کردم که نتونه بهم زنگ بزنه اما مادرشوهرم مدام به اطرافیانم پیغام میفرسته وبرام خط و نشون میکشه و هربارکه شوهرم به دیدنش میره به شوهرم بدوبیراه میگه و بهش میگه تو بی عرضه و زن ذلیلی ، من باآشنایی وخواستگاری و رضایت خودش باپسرش ازدواج کردم ، خیلی آزارم میده بهم توهین میکنه خانوادمو کوچیک میکنه من بخاطراین کاراش وقتی بچمو شیرمیدادم شیرم خشک شد😔 منکه بهش تاالان بی احترامی نکردم حتی یه بارم حرفاوکاراشوبه روش نیاوردم و جوابشوندادم وفقط همه ی کاراشو به پدرشوهرم گفتم ولی اونم سکوت میکنه و هیچ کاری نمیکنه جدیدا هم بهم تیکه میپرونه ، حتی شوهرمم که تاالان دخالت نکرده بود تازگیا بهش گفته مادرمن تاوقتی که رفتارت رو اصلاح نکنی و به زن من بی احترامی کنی بهتره که زن من باشما رفت و آمدنکنه و این درحالیه که خداشاهده هیچ وقت به شوهرم نگفتم خونه مادروپدرت نرو ، ایشون با بچه هام میره ولی من نمیرم نا گفته نماند که ازطریق بچه هام بهم پیغام میفرسته که دست به گوشت بگیر حسابتو میرسم و ازین حرفا و چون اولین باره تواین چندسال شوهرم ازمن طرفداری کرده اینکاربیشتراونو عصبی کرده درحدی که میدونم ازهیچ تلاشی برای خراب کردن زندگیم کوتاهی نمیکنه همون کاری که هرچندوقت یه بار با جاریام میکنه و زندگیاشونو به مرزطلاق میکشونه ، شمابگیدچکارکنم😔 دیگه خسته شدم مگه من چقدرتوهین و تحقیررو میتونم تحمل کنم بعضی شبا نصفه شب بیدارمیشم تا صبح خوابم نمیبره ، من توزندگیم هزارتا مشکل دارم ازمالی و غیره بگیرتا بداخلاقی و تندی شوهرم و شغل عوض کردنای گاه و بیگاهش و ولخرجیاش ولی دیگه بریدم ونمیتونم تحمل کنم مگه من چندسال دیگه میتونم زندگی کنم که همش استرس و تنش داشته باشم میخوام بفکرزندگی و تربیت بچه هام باشم توروخدا به مادرشوهراو خواهرشوهرا بگین چرافکرمیکنین ماعروسا اگه مخارج زندگی دستمون باشه ازشوهرامون دزدی میکنیم و خرج خانواده هامون میکنیم چرا به شوهرم میگین کارت بانکیتو دست زنت نده ازت کش میره چرابااینجورحرفا کام بقیه رو تلخ میکنین چرا توی زندگی بقیه دخالت میکنین مگه شما مسلمون نیستین بخدا دیگه به حدی ازآزارو اذیت و افسردگی رسیدم که نمیتونم فراموش کنم و هیچ وقت نمیتونم ببخشمش تورو خدا بگین چکارکنم مگه من حق زندگی کردن ندارم چرا آزارم میدین چرافک میکنین بقیه هالون و هیچی نمیفهمن و شما رسالت دارین راه و رسم زندگی رو بهشون یادبدین و مدام بگین چکارکنن و چکارنکنن چرا وقتی خودت سالی یه باربچه آوردی منوسرزنش میکنی که بی برنامه ام و سه سالی یه باربچه آوردم چرا به من میگی برابچه هام کهنه بزارم ولی برا دخترت و جاریای دیگم پوشک میخری چراجلوی جاریم منوتحقیرمیکنی چرامیگی بچه های اونا فرق دارن چون من پدرم کارگره واندازه اونا مال دنیا نداره 😔چرا شوهرمو تشویق میکنی زن دوم بگیره چرامیگی اگه ازمن سیرشده بره زن دوم بگیره تا حمایتش کنی ، به خدا واگذارتون کردم نمی بخشم چون میدونم خداحق مظلوم روازظالم میگیره و امیدوارم هرچی برام نفرین کردی خدااول به خودت بده ، من باهزار امیدوآرزو وارد زندگی پسرت شدم مگه من چکارت کردم ، اگه سکوت میکنم و نمیخوام حرمتاشکسته بشه اینه جوابم ، شما بگین من چکارکنم آیا من کاربدی کردم که نمیخوام دهن به دهنشون بدم ایدی ادمین 👇🌹 @habibam1399
آهسته تر او را ببوس، این یارِ من بوده این دلبرِ آزرده دل، دلدارِ من بوده او را نگیر این قدر بینِ بازوانت تنگ آغوشِ او دلتنگیِ هربارِ من بوده دست از انارِ نوبرش بردار، دلخونم پرچینِ باغش دسترنجِ خارِ من بوده آرامتر بیرحم! پلکش را بهم بگذار این چشمها در حسرتِ دیدارِ من بوده خسته ست میخاهد بخابد، راحتش بگذار با گریه هر شب تا سحر بیدارِ من بوده غرقِ نگاهِ شرمگینش میشوی تا کی؟ این خوشخرام، آهویِ کج رفتارِ من بوده این ساقه تُردِ خوشه زرینِ طلا گیسو رقصِ نسیمِ صبحِ گندمزارِ من بوده مثلِ تو مغرور است، چون او را بغل کرده قابی که عمری سینه یِ دیوارِ من بوده بر خود نناز از این که آوردی بدست او را اینها همه از بختِ نکبت بارِ من بوده یک روز با این شعر می بندم به رگبارت تا او بفهمد این "تلافی" کارِ من بوده ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎◍⃟💛◍⃟💜◍⃟💚💚💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_چهل_شش از سیر تا پیاز ماجرا رو براش گفتم.. گفت شگفتا باورم نمیشه مهسا اینکارا رو کرده باشه،
شقایق اومد پایین و گفت هی هی هی ولش کن دخترخالمو بی ناموس بی غیرت، تو مردی که کلید خونتو میدی به مردای فامیلت؟ آره تو مردی؟ قفل فرمونو درآورد و گفت گورتو گم کن. میدونستم سهیل تو ماشینش قفل فرمون نداره خیالم جمع بود انقدر عقده داشتم که قفل فرمونو از شقایق گرفتم، حمله کردم سمت ماشین سهیل که ده متر بالاتر پارک شده بود و محکم زدم روی شیشه هاش و شیشه هاشو آوردم پایین.. سهیل اومد سمتم که جلومو بگیره ولی دیگه دیر شده بود داد میزد چیکار کردی وحشی؟ داد زدم بازم دم در خونمون ببینمت همینطوره. وجود پدرم بهم این جرات رو داده بود وگرنه وقتی مادرم باهامون بود قاعدتا باید مثه سگ میلرزیدم و از اجرا گذاشتن مهریم میترسیدم، اومد سمتم قفل فرمونو بگیره و بزنه تو ماشین شقایق که به زور نشستم تو ماشین شقایق و گاز دادیم، اونم فحش های بد میداد، تعجبم از این بود که بابام با اینکه خونه بود ولی نیومد وساطت کنه، کاری به کارم نداشت، این ترسمو خیلی کمتر کرد یعنی بابامم دلش میخواسته همچین بلایی سر ماشینش بیارم، این دومین خسارت بعد جهیزیه بود. خلاصه به بابام زنگ زدم و ماجرا رو گفتم، گفت از تو پنجره دیدم باباجان، بعدشم زنگ زد پلیس، مام درو باز نکردیم.. ترسیدم، بابام گفت اصلا نترس باباجان خونه خالت بمون یه چند روز نیا اینورا بهتره، اینا حالا هی میخوان قشون کشی کنن، مریض میشی دوباره. شقایق کلا تو خودش بود منم بهش پیله کرده بودم چته عاشق پرهام شدی؟ یکباره عصبی شد گفت زر زر نکنا میزنم تو سرت از جات نتونی بلند شی… هی عاشق شدی عاشق شدی، به من میاد عاشق شم؟ منو چه به عشق و عاشقی.. پس لالمونی بگیر ستاره.. رو مخ منم نباش. ولی من ول کن ماجرا نبودم، هروقت من میدیدمش تو فالوئرا و فالووینگ ها و عکسای پرهام داشت میگشت، تک تک کسایی که باهاشون عکس گذاشته بود فالو کرده بود تا مثلا برسه به نامزد پرهام… یا کسی که پرهام روش نظر داره، گاهی توی روز غیبش میزد میگفت میخوام تنها باشم و کلا مشکوک بود، یه روز دیگه زیادی سه پیچش شدم گفت آره خوشم میاد ازش خیلی خاصه، قدبلنده، سوسول نیست، میدونی ریش میزاره! چشامو گرد کردم و گفتم چون ریش میزاره دیوونه؟ گفت خاص و جذابه دیگه. زدم زیر خنده گفتم دیدی گفتم عاشق شدی؟ گفت خفه فقط خوشم میاد ازش سریع بزرگش میکنی اوسکل.. ولی این چند روز که رفتم دنبالش دیدم مهسا هی میخواد خودشو بچسبونه بهش، پنج دقیقه زودتر از اون میومد سر خیابون که پرهام سوارش کنه. با تعجب گفتم تو این چند روز میرفتی دنبال این پسره؟ @azsargozashteha💚
❤️ سلام خسته نباشید لطفاً پیام منم تو کانالتون بزارین ادمین جون ایندفعه بزار گناه دارم خب😢 من ۱۶سالمه پیام اون خانم ۳۰ساله رو خوندم بدتر از قبل نگران شدم آخه منم عین شمام از۱۲ سالگی خواستگار داشتم مامانم بی معطلی نه می گفت منم کوچیک بودم می گفتم عیبی نداره منتظر یه موقعیت خوبه اما الان دیگه موندم چیکار کنم با تفکرش اینم بگم خانواده ام مذهبی شدیدن دانشگاه نمی تونم برم فقط تا دیپلم تمام..... خب بارها گفتم منکه درس نمی خونم اینهمه موقعیت خوب چرا نه؟ هی میگه تو هیچی نمی فهمی زندگی فقط مشکله به درد نمی خوره خونه بابات بهتره💔😂 درصورت اینکه یکی از دلایل زیادی خواستگارام اینه که هیچی فکر نمی کنه۱۶سالمه همه می گن رفتارات خیلی پخته۲۰سالته کلا دختر پخته سنگینی ام اما حالا دیگه موندم چطوری قانع بشه مگه چندبار این موقعیت های خوب میاد این آخری موقعیت اش بی عیب بود هیچ عیبی نتونست روش بزار فقط گفت اختلاف سنی دارین|: ۲۴سالش بود دیگه پسر۲۰ ساله که هم بچه اس هم نمی تونن شغل خونه داشته باشه جووونی نکرده اینم بگم ما ساری هستیم محیط کوچیه عقلشون به چشمشون شما بگید چیکار کنم من از هر نظر می تونم زندگی رو اداره کنم اما مامانم میگه نه نه نه . . . مثل مامان شما من میترسم این موقعیت خوب دیگه نباشه منم تو سن بالا نتونم جواب به کسی بدم چون تو این سن هم کفو خودم خواستگارای عالی داشتم رد شدن اینم بگم الان با دوستام نامزدن من وقتی می بینم دوستم چه آزادانه تصمیم می گیره ازدواج می کنه دائم از حال خوبشون میگه ته دلم آتیش می گیره اونا الان دیگه عقدشون تمومه ازدواج کردن همه تو خونشون راحتن بعضیا رفتن خارج همه به هدف هاشون می رسند اما من فقط باید نگاه کنم . . . هی . . . بگید چیکار کنم ایدی ادمین 👇🌹 @habibam1399
سلام از امشب قراره باهم داستان بخونیم 😱😰😓 علاقه مندان به داستان واقعی و مسائل ماورایی و 😰حتما این قصه رو دنبال کنید😍👆👇 این اتفاق برای یکی از اعضا رخ داده و مو به تنتون سیخ میکنه از دستش ندید👌 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df