سوگند بخدا کربلا را میبینم...
🌷شهید علی اصغر خنکدار
تاریخ تولد: ۱۹ / ۱ / ۱۳۴۱
تاریخ شهادت: ۲۰ / ۱۱ / ۱۳۶۴
محل تولد: کلاگر محله، قائمشهر
محل شهادت: اروند کنار
*🌷برادرشهید← زمانی که اصغر آقا به دنیا اومده بود، قسمتی از بدنش کبود بود که پدر و مادرم از پیرمرد عارفی این قضیه را پرسیدند؛❓پیرمرد عارف به پدرم گفت: آقای خنکدار این پسر رو دست شما نمیمونه وقتی به سن جوانی برسه از دنیا میره🥀ولی ناراحت نباشید، چون پسرتون راه درستی رو در پیش میگیره.»🕊️وضعیت مالی ما در روستایمان تقریباً صفر بود🥀یک خانواده پرجمعیت با پنج برادر و چهار خواهر که علیاصغر و جعفر به شهادت رسیدند🕊️اصغر در روز عروسیش حتی یک دست لباس نو هم نخرید،⚡️کاپشنی هم که پوشیده بود برای رفیقش بود..کفشش هم اصلا معلوم نبود برای کیه...به هیچ وجه لباس نو نمیپوشید..🌱شهید خنکدار در چنین خانواده مستضعفی رشد کرد و یکی از پرچمداران انقلابی شد که روی دوش همین محرومان شکل گرفته بود🌙همرزم← ۲۰ بهمن ماه ۱۳۶۴ بود، دقایقی قبل از عملیات والفجر8 ، وقتی قایق ها به سمت فاو حرکت کردند🛶اصغر ناگهان از جا برخاست و گفت: بچه ها ! سوگند به خدا من کربلا را میبینم...‼️آقا اباعبدالله را میبینم...🌙بچه ها بلند شوید کربلا را ببینید. از حرفهایش بهت مان زده بود‼️سخنانش که تمام شد، گلوله ای آمد💥و درست نشست روی پیشانی اش و آرام وسط قایق زانو زد و به شهادت رسید🥀خشک مان زده بود بصورتش خیره شدم، چون قرص ماه می درخشید💫و خون موهایش را خضاب کرده بود.»*🕊️🕋
#شهید_علیاصغر_خنکدار
#شادی_روح_پاکش_صلوات 💙🌷