فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطرهای از پیدا شدن پیکر شهید آشوری «روبرت لازار»
🔸داداشش اتفاقی میره جمکران
🔹به دل مامانش میافته که برگشته
#جمکران
#شهید_مسیحی
#دیدار_با_رهبر
#قسمت...
ان شاء الله امسال میلادی شاهد نمازخوندن حضرت مسیح پشت سر امام زمان باشیم...
@azyadrafteh313
#شیشتابچه
#مادرانه
#فرش_جمکران
#تغییر_نگرش
از کانال خانوادهی بزرگ ما به دستمون رسید...
مادر شش فرزند ...
✅:خدا حواسش هست...
این تجربه رو بخونید به کارتون میاد:
زمانی که مثل خانما خیلی #خسته و کوفته از کارای خونه بودم و بدتر از همه این که کارای خونه رو #بیهوده و آب در هاون کوبیدن می دیدم و تکراری و .....
از طرفی احساس #عقب_افتادن از دوستام می کردم که اکثرا استاد شدن و محقق و .....
ی شبی خواب دیدم رفتم منزل دوستم و دیدم فرش های قرمز رنگ منزلشونو عوض کرده و سبز یه دست انداخته، برام اهمیتی نداشت و خیلی معمولی از کنارش گذشتم، شب قسمت شدم رفتم #جمکران قسمت بالا پر شده بود و درب مسجد پایین رو تازه باز کرده بودن نفرات اول بودیم وارد مسجد شدیم به محض دیدن فرش های سبز مسجد به یاد خوابم افتادم و گفتم: خونه ای که دیدم همین بود! همین فرش ها بود!
همین باعث شد که خوابم رو برا دوستم تعریف کنم...
اول ازم قول گرفت برای دوستانی که می شناسنش تعریف نکنم...
بعد گفت من خیلی اهل درس و بحث و مطالعه و کلاس و ..... بودم دو تا بچه پشت سر هم باعث شد که از همه چی فاصله بگیرم فقط دستشویی بودم و آشپزخونه 😔😡😩
ی روز با خودم حرف زدم که:
تو #موکب ها چکار می کنن؟ مگه غیر از اینه که فقط پخت و پز می کنن و تمیزکاری و مردم میان میخورن و میخوابن و میرن و دوباره اینا از اول تمیز می کنن و می پرن و .....
اصلا هم نمیگن کی هستی که میای داخل و حتی جوراب هاشونم میشورن و نه تنها خم به ابرو نمیارن بلکه لذت می برن و همیشه به این کار افتخار می کنن و با همین کارها شادِ شادن...☺️😊
منم همون موقع تصمیم گرفتم موکب حضرت مهدی بزنم و فرزندانم رو #سربازای حضرت بدونم و از جون و دل❤️ خدمت کنم بعد از اون الان شما هشتمین نفر هستی که برام پیام اوردی!
یکی گفته دیدم رفتی ساکن مسجد جمکران شدی...
یکی گفته خونه تون مسجد جمکران شده بود
و.....
اما روشم این جوری بوده که؛
به هیچ کدوم از افراد خانواده هیچی نگفتم و فقط در دلم چنین نیتی کردم...
ثانیا پیش خودم مرتبا نیتم رو برای هر کاری تکرار می کردم مثلا زیر کتری رو که می خواستم روشن کنم، می گفتم: برای موکب حضرت مهدی روشن می کنم و ......