▪️آیا میشود قبری ساخت از #پر؟▪️
شنیدم کبوتری داشت برای جوجهاش قصّه میگفت.
قصّۀ #مادر تو و از دست دادن پدرش
قصّۀ کوچۀ خانۀ #مادرت
قصّۀ #درِ آن خانه و قصّۀ ناتمام آن خانه را.
مادر هِق هِق کنان قصّه میگفت.
جوجه، بریده بریده گریه میکرد.
پرهای جوجه، خیس بود؛ مثل چشمهای مادر.
صدای مادر میلرزید؛ مثل تَنِ جوجه.
در میان قصّه، مادر مکث میکرد
مثل قلب جوجه که درمانده بود میان تپیدن و ایستادن.
جوجه باورش نمیشد هرگز
مثل خود مادر که هنوز
آرزو میکرد: کاش این قصّه، افسانه بود!
وقتی قصّۀ مادر و گریۀ جوجه تمام شد
جوجه، بغ بغویی کودکانه کرد و به مادر گفت:
کاش میشد بعد از این کاری کرد
که اگر #مادری پشت در رفت و در بیهوا باز شد
مادر پشت در آزار نبیند!
کبوتر گفت:
قربان دل نازکت مادر!
راست میگویی
کاش میشد!
جوجهکبوتر ادامه داد:
کاش میشد برگردیم به آن روزهای دوری که
گویی همین امروز است
و همۀ کبوترها را جمع میکردیم
تا پرهایشان را بریزند روی زمین
و برای مادرِ قصّه
خانهای میساختیم از #پر
درش از #پر
دیوارش از #پر
و حتّی میخ درش از #پر.
اگر برگردیم به آن روزها
من به کبوترها خواهم گفت
هرچه میتوانند تازیانه ببافند از #پر
آن قدر که اگر کسی چشمبسته هم تازیانهای برداشت
تازیانهای باشد از #پَر.
کاش کبوترها بلد بودند
که غلاف شمشیر بسازند از #پر!
به قدری زیبا که هرچه فرمانده و سرباز است
غلافهای آهنیشان را بدهند
و غلافی بگیرند از جنس #پر.
کبوتربچّه اینها را که میگفت
قطره قطره اشکش
و دانه دانه پرش میریخت روی زمین
و مادرش هم که اینها را میشنید
قطره قطره اشکش و دانه دانه پرش میریخت روی زمین.
کبوتربچّه گفت:
کاش میشد با #پر ریسمانی بافت که با آن
دست را میبندند یا دور گردن میاندازند
تا یلی را کشان کشان ببَرند!
من اگر جای کبوترها بودم
شمشیرها را هم از #پر میساختم
تا سایۀ شمشیری اگر روی سر یَلی سایه انداخت
دل مادر نلرزد بر جانِ پدر.
دستها را هم از #پر میساختم
تا جای #پر بماند روی صورت نه جای دست.
کاش ما کبوترها آن روزها بودیم!
آن وقت، سینۀ سنگ مردمان را میشکافتیم
و دلی میگذاشتیم جایش از جنس #پر!
دلی که جنسش از پر است
دیگر هیزم دست و پا نمیکند
برای سوزاندن در
تازیانه به دست نمیگیرد
برای جدایی میان یک زن و شوهر
و دست را بالا نمیبرد
برای فرود آمدن روی صورت یک #مادر.
جوجه دیگر نای حرف زدن نداشت.
مادرش ادامه داد:
من اگر آن روز بودم
لباسی میبافتم از جنس #پر
تا مدارا کند با زخمها
و تابوتی میساختم از جنس #پر
تا نوازش کند تن #مادر را.
کبوتربچّه رو به مادر کرد و گفت:
آیا میشود قبری ساخت از جنس #پر؟
📚مجموعۀ ریحانۀ خدا، کتاب سوم، "فاطمهای که تو یادمان دادی"، ص۳۹
#فاطمیه
شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر همه پیروان آن حضرت تسلیت باد..
https://eitaa.com/b_zahra_amirkola
💢 #قلب هایی که به طرف #امام_زمان سلام الله علیه #پَر می کشد...
🔻امام عسکری خطاب به امام زمان سلام الله علیه فرمودند:
فَعَلَيْكَ يَا بُنَيَّ بِلُزُومِ خَوَافِي اَلْأَرْضِ وَ تَتَبُّعِ أَقَاصِيهَا
... فَلاَ يُوحِشَنَّكَ ذَلِكَ وَ اِعْلَمْ أَنَّ قُلُوبَ أَهْلِ اَلطَّاعَةِ وَ اَلْإِخْلاَصِ نَزَعَ [نُزَّعٌ] إِلَيْكَ مِثْلَ اَلطَّيْرِ إِلَى أَوْكَارِهَا
پسر عزیزم، بر تو باد به ساکن شدن در مکان های مخفی و دوردست
پس این دور شدن از مردم موجب احساس تنهایی و وحشت تو نشود،
بدانكه قلب های اهل طاعت و اخلاص بهسویتو پَر میکشد، مانند پرندگان وقتیکه مشتاقانه به آشيانههایشان بازمیگردند!
📚کمال الدين ج ۲، ص ۴۴۵
https://eitaa.com/b_zahra_amirkola
@alhaghgholjadid