eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
671 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوش به حال کسی که الان داره این پست رو میخونه👇🏻 یه شماره بهتون میگم همین الان زنگ بزنید شماره حرم حضرت سیدالشهدا (ع) بصورت زنده وصل به ضریح مطهر میشید میخواستم زدوتر شماره رو براتون ارسال کنم ولی متاسفانه اِشغال بود و تازه آزاد شده شماره 1640 رو تو گوشی هاتون شماره گیری کنید، بدون هیچ کدی و فقط همین... ❌از طریق ایران متصل میشید به اونجا و هیچ هزینه اضافی و رومینگ هم نداره❌ التماس دعا داریم از همه عزیزانی که زنگ میزنن برای فرج هم دعا کنید🤲🏻 💦⛈💦⛈💦⛈ @bartaren
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باز باران با بهانه. میشود از دیده ی کودک روانه باز هق هق مخفیانه. میرسد...از زیربوته ی خاری شبانه یادش امد صبح دیروز بودش او نازدانه,مثال شاهزاده گه دراغوش پدر,گه عمو,گاهی برادر غرق بازیهای,شادوکودکانه اینک اما.... خورده او بارها تازیانه.. مردی با اسب دنبالش روانه میکشد گوش کودک... بهرگوشواره... درپی بابای خود,ان نازدانه میرود هرجای بیابان را شبانه سوی خیمه,میکشد اتش زبانه میزند ان نامرد تازیانه. بابهانه.....بی بهانه آخ بابا... خار درپایم کرده کمانه.. گوش من زخمی,هردوپاره وای بابا باز هم تازیانه....تازیانه...تازیانه 💦⛈💦⛈💦⛈ @bartaren
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 شهیدی که ۳ بار (یا حسین) گفت و جان داد + تصاویر 💠 رزمنده‌های ایرانی در محاصره قرار گرفتند، در آن حین شیمیایی زده بودند، آقا مجید از پشت خاکریز بلند شد تا تک‌تیرانداز بعثی را بزند که گلوله‌ای به سرش شلیک شد، سه بار یا حسین گفت و به شهادت رسید 💠 دل‌دادگی شهدا به امام حسین(ع) و عاشورا 🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش اصغر هست🥰✋ *ظهر عاشورا*🏴 *شهید علی اصغر وصالی*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۲۹ تاریخ شهادت: ۲۸ / ۸ / ۱۳۵۹ محل تولد: تهران محل شهادت: گیلانغرب *🌹همرزم ← در عملیات ها پیشتاز بود✨اگر در دل شب برای شناسایی می‌خواست برود✨ و نیروهایش خواب بودند، دلش نمی‌آمد آن‌ها را بیدار کند🍂و خودش می‌رفت🍃 نزديکی‌های ظهر عاشورا بود🏴چند گلوله به سر🥀و کتفش خورد🥀و از بالای تپه به زمين افتاد🥀همرزمش سريع خودش را به او رساند. اصغر اسلحه اش را به او داد و گفت: «اسلحه ام را بگير تا به دست دشمن نيفتد🍂جنازه ام را هم با خود ببريد»✨همسرش← تیر به سر اصغر خورده بود و بی هوش بود🥀بالای سرش دکتر انصاری رو دیدم. او را می شناختیم🍂تا منو دید گفت: «باور کن هرکاری از دستم برمی‌آمد کردم ولی نشد🥀تیر به ناحیه‌ای از سر خورده که حتما کور خواهد شد.»🥀گفتم: «تا آخر عمر باهاش می‌مونم.» گفت: «احتمال فلج بودنش بسیار زیاده.»🥀گفتم: «هستم.»گفت: «زندگی خیلی سخت میشه براتون.»🥀گفتم: «اصلا حرفشو نزن فقط نگهش دار.»🥀نیمه‌های شب 28 آبان بود🌙دیدم هنوز حلقه‌اش دستش هست. آقای آزاد گفت هرچه کردیم که حلقه را دربیاوریم، انگشتش را خم کرد و اجازه نداد.‼️ او تنها ۴۰ روز از شهادت برادرش میگذشت🥀که در بیمارستان شربت شهادت را نوشید*🕊️🕋 *شهید علی اصغر وصالی تهرانی فرد* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos_313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
راهنمای غیبی قرار بود در منطقه ی سردشت عملیاتی صورت گیرد. فرماندهان در انتخاب محلّ پایگاه و استقرار نیروها جهت آغاز حمله، مردّد بودند. این وضع چند روز ادامه پیدا کرد. شهید بروجردی هم که جزو فرماندهان بود؛ از این وضعیت ناراحت بود. تا این که یک روز قبل از نماز صبح، فرماندهان را در اتاق فرماندهی جمع کرد. با اطمینان روی نقشه نقطه ای را نشان داد و گفت: ـ این محل برای پایگاه بهترین نقطه است! فرمانده ی سپاه سردشت که در جمع بود؛ به طرف نقشه رفت و پس از بررسی گفت: ـ از این بهتر نمی شود! همه متعجّب بودند. شهید بروجردی گفت: ـ پیدا کردن این محل، کار من نبود! دیشب به این جا آمدم. مدت ها نقشه را بررسی کردم. اما به نتیجه ای نرسیدم. به امام زمان متوسّل شدم. با آقا درد دل کردم و گفتم: ما که دیگر کاری از دستمان بر نمی آید. فکرمان به جایی قد نمی دهد. خودتان کمک کنید! نذر کردم اگر این مشکل حل شود، به شکرانه ی آن نماز امام زمان(عجّ) را بخوانم. پلک هایم سنگین شد. خستگی امانم نداد. روی نقشه به خواب رفتم. خواب دیدم آقایی وارد اتاق شد. خوب صورتش را به یاد نمی آورم. ولی انگار مدت ها بود او را می شناختم و با او آشنایی داشتم. آن آقا به نقشه نزدیک شد. انگشت روی نقطه ای گذاشت و گفت: ـ این جا محلّ خوبی است! با دقت نگاه کردم و محل را به خاطر سپردم. از خواب که بیدار شدم؛ دیدم هیچ کس در اتاق نیست. نقشه را نگاه کردم. نقطه ای را که خواب دیده بودم، روی آن پیدا کردم. خیلی تعجب کردم. اصلاً به فکرم نرسیده بود که می توانیم در این ارتفاع پایگاه بزنیم. خدا را شکر کردم و شما را خبر کردم. 🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5828048068351625931.mp3
24.03M
🔊 استاد 📝«ظرفیت تمدن سازی عاشورا (جامعه سازی)» - جلسه ۴۳ 📅 ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ - تهران-هیئت سید الشهدا 🎧 کیفیت 48kbps 💦⛈💦⛈💦⛈ @bartaren