eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
675 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_350447530099605569.mp3
3.81M
🌹 السلام علیک یا اباعبدالله‌الحسین🌹 زیارت اربعین 🎤سید مهدی میرداماد 🍃🦋🍃🦋🍃🦋 http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش حمیدرضا هست🥰✋ *شهیدی که پس از ۲۷ سال گمنامی خودش نشانی قبرش را داد*🕊️ *شهید حمید رضا ملا حسنی*🌹 تاریخ تولد: ۵ / ۵ / ۱۳۴۴ تاریخ شهادت: ۱۲ / ۸ / ۱۳۶۲ محل تولد: تهران محل شهادت: پنجوین عراق *🌹راوی← ۲۷ سال از شهادت و مفقودی حمیدرضا گذشته بود🥀 خواهرش دیگر طاقت دوری نداشت🥀رفت کنار مزار شهید پلارک همرزم برادرش🍃او را به حضرت زهرا (س) قسم داد که خبری از حمیدرضا به او بدهد💫 گفت به حمید بگو به خواب خواهرت بیا و خبری از خودت بده،🕊️خواهرش با گریه تعریف می‌کرد: فردای آن روز خواب دیدم جمعیت زیادی در بلوار سردار جنگل در منطقه پونک تهران در حرکت هستند💫صدای حمیدرضا را شنیدم گفت خواهر این‌ها همه برای تشییع من آمده‌اند‼️و به اذن خدا همه آنها را شفاعت خواهم کرد💫 بعد اشاره به عابری کرد که توجهی به شهدا نداشت🍂گفت حتی او را هم شفاعت خواهم کرد.»🍃در همان روزها سه شهید گمنام را در بوستان نهج‌البلاغه به خاک می‌سپارند🍃یکی از بستگان در رؤیایی صادقه خواب حمید را می‌بیند که می‌گوید: «من همان شهید قبر وسطی بوستان نهج‌البلاغه هستم.»🕊️ وقتی که خانواده سر مزار حاضر می‌شوند🍂می‌بینند که روی سنگ مزار نوشته: «شهید ۱۸ ساله، محل شهادت منطقه پنجوین عملیات والفجر ۴‼️با پیگیری های زیاد خانواده، هویت اثبات شد💫 که او حمید رضاست*🕊️🕋 *شهید حمید رضا ملا حسنی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos_313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*سوگند بخدا کربلا را میبینم...* *شهید علی اصغر خنکدار*🌹 تاریخ تولد: ۱۹ / ۱ / ۱۳۴۱ تاریخ شهادت: ۲۰ / ۱۱ / ۱۳۶۴ محل تولد: کلاگر محله، قائم شهر محل شهادت: اروند کنار *🌹برادرش← زمانی که اصغرآقا به دنیا اومده بود، قسمتی از بدنش کبود بود🍂که پدر و مادرم از پیرمرد عارفی این قضیه را پرسیدند؛❓پیرمردعارف به پدرم گفت: آقای خنکدار این پسر رو دست شما نمی مونه‼️وقتی به سن جوانی برسه از دنیا می ره🥀 ولی ناراحت نباشید، چون پسرتون راه درستی رو در پیش می گیره🕊️ وضعیت مالی ما در روستایمان تقریباً صفر بود🥀یک خانواده پرجمعیت با پنج برادر و چهار خواهر که علی‌اصغر و جعفر به شهادت رسیدند🕊️شهید خنکدار در چنین خانواده مستضعفی رشد کرد🍂و یکی از پرچمداران انقلابی شد که روی دوش همین محرومان شکل گرفته بود💫 همرزم← دقایقی قبل از عملیات والفجر8، وقتی قایق ها به سمت فاو حرکت کردند🛶اصغر ناگهان ازجا برخاست و گفت: بچه ها! سوگند به خدا من کربلا را می بینم...‼️آقا اباعبدالله را می بینم...💫 بچه ها بلند شوید کربلا را ببینید.💫از حرفهایش بهت مان زده بود‼️سخنانش که تمام شد، گلوله ای آمد💥 و درست نشست روی پیشانی اش🥀آرام وسط قایق زانو زد🥀خشک مان زده بود🥀بصورتش خیره شدم، چون قرص ماه می درخشید💫 و خون موهایش را خضاب کرده بود.»*🕊️🕋 *شهید علی اصغر خنکدار* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos_313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفاقت با شهدا
هر کی حاجت داره بخونه مادر شهید میگفت: نزدیک محرم بود که من پایم شکست و در خانه افتاده بودم و دکتر ها گفتند که به سختی خوب میشود . یک روز دلم شکست و گفتم: خدایا من به مسجد میرفتم سبزی پاک میکردم، فرشها را جارو میزدم و کارهای  هیئت را انجام میدادم... اما الان خانه نشین شده ام.. شب به شهید خودم متوسل شدم و خوابم برد؛ درعالم خواب دیدم که محمدم با عده ای از رفقای خودش که شهید شده اند آمد و یک شال سبز هم به گردنش بود ؛ گفتم: مادر کجا بودی؟ گفت: ما از کربلا می آییم گفتم: مادر مگر نمی بینی من به چه وضعی در خانه افتاده ام؟ گفت: اتفاقا شفایت را از اباعبدالله(ع) گرفتم .و بعد شال را از گردنش برداشت و روی پای من انداخت و گفت مادر شکستگی پایت خوب شده؛ این دردی که داری بخاطر گرفتگی عضلات است . گفت: مادر برو کارهای مسجد رو انجام بده صبح از خواب بیدار شدم و دیدم که میتوانم راه بروم؛ دخترم دوید و گفت: مادر بنشین، پای شما شکسته گفتم: نه، پایم خوب شده خواهر شهید تعریف میکند: یکدفعه دیدم در اتاق بوی عطر عجیبی پیچیده، گفتم مادر چه خبر است؟ این شال چیست؟ ماجرا را که برایمان تعریف کرد باور نمیکردیم . گفتیم برویم نزد آیت الله گلپایگانی شال را خدمت آیت الله گلپایگانی بردیم، هنوز صحبتی نکرده بودیم که ایشان شال را گرفتند، بوییدند و بوسیدند و شروع کردند به گریه کردن گفتیم: آقاچه شده شما چه میدانید ؟ عرض کردند: این شال بوی امام حسین(ع) را میدهد . گفتیم: چطور؟ گفتند: ما از اجداد ساداتمان از مقتل سیدالشهدا یک تربت ناب داریم ؛ این شال سبز بوی تربت اباعبدالله (ع) را میدهد بعد فرمودند: یک قطعه از این شال را به من بدهید وقتی من از دنیا رفتم در قبر و کفنم بگذاردید و من هم در عوض آن تربت نابی که در اختیار ماست را به شما میدهم . 📚منبع: کتاب ۵۴۰ داستان از معجزات و کرامات امام حسین (علیه السلام) شهیدان زنده اند .... .. 🔴👇 ████████████] 99/5% ⛅أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج⛅ 💠پسری که با دیدن این عکس مسلمان شد.... 👆👆👆 🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6017326353668376150.mp3
3.9M
🌷السلام علیک یا سیدالشهداء🌷 اومدم باز اشک چشممو ببین وعده ما ظهر روز اربعین 🎤 محمدحسین پویانفر 💦⛈💦⛈💦⛈ @bartaren
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا