🌹 یک پیماننامهی سه نفرهی عجیب...
🔸 اینجانبان علی سراج، مجتبی سعیدی و احمد مختاری پیمان میبندیم بر اینکه هر کدام از ما سه نفر به درجه رفیع شهادت نائل آمد دو نفر دیگر را در روز قیامت شفاعت نموده و در محضر خداوند از خدا بخواهد که از گناهان دو تن دیگر بگذرد و در نزد خداوند از دو تن دیگر شفاعت نماید.
🌹 هر سه نفر شهید شدند و نیاز به شفاعت یکدیگر پیدا نکردند...
#شادی_روح_پاکشان_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_5877418159073399415.mp3
23.98M
🎤 سخنرانی استاد #رائفی_پور در اجتماع مردمی عاشقان مبارزه با اسرائیل
🗓 ۲۷ مهر ۱۴۰۲ - تهران، میدان فلسطین
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
43.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آشنایی با شهید عارف، احمدی علی نیری(۱)، فوق العاده است، حتما گوش کنید...
#روایتگری #ناصرکاوه
🥀🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
آشنایی با شهید عارف، احمدی علی نیری(۱)، فوق العاده است، حتما گوش کنید... #روایتگری #ناصرکاوه 🥀🕊 @ba
#شهید_احمد_علی_نیری (2)👇
🍂🍃#پرواز_به_سبک_شهدا🍂🍃👇
👈 #مرحوم_آیت_الله_حق_شناس، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی👼 داشتند بین دو نماز، سخنرانی شان 🗣را به این شهید بزرگوار🌹 اختصاص داده و با آهی😞 از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند:👌
🌺“این شهید را دیشب🌚 در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است💥 از شب اول قبر و سوال و…اما من را بی حساب و کتاب بردند.😰
🔥رفقا! آیت الله #بروجردی 👳حساب و کتاب داشتند👁 اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!"😳
سپس در همان شب 🌑ایشان به همراه چند نفر👨👨👦👦 از دوستان به سمت منزل احمد آقا 🏡که در ضلع شمالی مسجد امین الدوله 🕌در چهار راه مولوی بود، رهسپار شدند. در منزل این شهید بزرگوار روبه برادرش🌷 اظهار داشتند: "من یک نیمه شب🌑 زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم.🕌 به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت🗝🔑 به محض اینکه در را باز کردم، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک
#جوانی_در_حال_سجده است.
#اما_نه_روی_زمین !؟👈 بلکه
#بین_زمین_وآسمان🌏 مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت تا زنده ام به کسی حرفی نزنید...."🌺🌼
#کتاب_زندگي_به_سبک_شهدا #ناصر_کاوه منبع : کتاب عارفانه
🥀🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهدیه مشهد صف ثبتنام اولیه برای اعزام به غزه/استقبال مردم مشهد منجر به صف بستن گسترده مردم شده است
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#کار_مهم_پیرمرد_با_شهید_همت_چه_بود؟!
🌷بین نماز ظهر و عصر کمی حرف زد. قرار بود فعلاً خودش بماند و بقیه را بفرستند خط. توجیههاش که تمام شد و بلند شد که برود، همه دنبالش راه افتادند. او هم شروع کرد به دویدن و جمعیت به دنبالش. آخر رفت توی یکی از ساختمانهای دوکوهه قایم شد و ما جلوی در را گرفتیم. پیرمرد شصت ساله بود، ولی مثل بچهها بهانه میگرفت که؛ «باید حاجی رو ببینم. یه کاری دارم باهاش.» میگفتیم: «به ما بگو کار تو، ما انجام بدیم.»
🌷میگفت: «نه. نمیشه. دلم آروم نمیشه. خودم باید ببینمش.» به احترام موهای سفیدش گفتیم: «بفرما! حاجی توی اون اتاقه.» حاجی را بغل گرفته بود و گونههاش را میبوسید. بعد انگار بخواهد دل ما را بسوزاند، برگشت گفت: «این کارو میگفتم. حالا شما چه جوری میخواستین به جای من انجامش بدین؟»
🌹خاطره ای به یاد سردار خیبر شهید محمدابراهیم همت
📚 کتاب "یادگاران"
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🕊
#خاطراتابراهیم🤍
بااتوبوس راهیتهرانبودیمبیشتر
مسافریننظامیبودندرانندهبهمحض
خروجازشهرصداینوارترانهرازیادکرد.
ابراهیمچندبارذکرصلواتداد.
بعدهمساکتشدامابسیارعصبانیبود.
ذکرمیگفتدستانشرابههمفشار
میدادوچشمانشرامیبست.
حدس،زدمبهخاطرنوارترانهباشد.
گفتم:میخوایبرمبهشبگم؟گفت:
قربونتبروبهشبگوخاموششکنه.
رانندهگفت:نمیشهخوابممیبره.
منعادتکردمونمیتونم.
برگشتمبهابراهیممطلبراگفتم.
فکریبهذهنشرسیدازتویجیبش
قرآنکوچکشرادرآوردوباصدای
زیباشروعبهقرائتآنکرد
همهمحوصوتاوشدندراننده
همچنددقیقهبعدنوارراخاموشکرد
ومشغولشنیدنآیاتالهیشد
#هادے_دلها
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_5886248680553452121.mp3
41.13M
🎤 سخنرانی استاد #رائفی_پور
📑 «اسرائیل در سرآشیبی سقوط» - روایت عهد (۶۱)
🗓 ۲۷ مهرماه ۱۴۰۲ - تهران
🎧 کیفیت 32kbps
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌹شهیدان زندهاند
پیکرش را با دو شهید دیگر تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه. نگهبان سردخانه میگفت: یکیشان آمد به خوابم و گفت: جنازهی من رو فعلاً تحویل خانوادهام ندید! از خواب بیدار شدم. هر چه فکر کردم کدام یک از این دو نفر بوده، نفهمیدم؛ گفتم ولش کن خواب بوده دیگه. فردا قرار بود جنازهها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم. دوباره همون جمله رو بهم گفت. اینبار فوراً اسمشو پرسیدم. گفت: امیرناصر سلیمانی. از خواب پریدم، رفتم سراغ جنازهها. روی سینه یکیشان نوشته بود «شهید امیر ناصر سلیمانی».بعدها متوجه شدم توی اون تاریخ، خانوادهاش در تدارک مراسم ازدواج پسرشان بودند؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخوره.
شهید امیرناصر سلیمانی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
📚فرمانده، فرمان قهقهه، ص۳۶
و به کسانی که در راه خدا کشته میشوند، مرده نگویید بلکه آنها زندهاند؛ امّا شما درک نمیکنید!
سوره بقره، آیه۱۵۴
🥀🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️مدیونید اگه این فیلم را ببینید و منتشر نکنید.
روز قیامت جلوی تک تکتان را میگیرم
🥀🕊 @baShoohada 🕊
شهید تفحص شده با دست مصنوعی
شهید احمد صداقتی
در عملیاتی از ناحیه دست مجروح میشن و دست چپ ایشون قطع میشه اما با این وجود مجدد با دست مصنوعی برمیگردند برای دفاع از اسلام و انقلاب و ایران
ایشان فرماندهی یکی از گردان های لشگر امام حسین رو بر عهده داشتند و سرانجام در سال ۶۱ در عملیات محرم و در منطقه شرهانی به شهادت رسیدند.
پیکر مبارک ایشان در سال ۱۳۹۲ به همراه قمقمه ای که پس از سی سال همچنان آب درونش بود و دست مصنوعی که از پیکر جدا شده بود تفحص شد و به آغوش مادر چشم انتظارش برگشت
🥀🕊 @baShoohada 🕊