#شهید_اذان
🌷آیت الله بهاء الدینی عاشق اذانهای جلال بود. موقع اذان میفرمود: آنکه اذان را با معنا میگوید، اذان بگوید. و منظورش جلال بود. وقتی هم اذان میگفت، میفرمود: ایشان خیلی خوب اذان میگویند. در تشویقش میفرمودند: احسنت بابا!
🌷غروب روز ۲۴ تیر ۱۳۶۱، در منطقه علملیاتی رمضان و در ماه رمضان، وقتی آفتاب داشت غروب میکرد، آماده اذان گفتن شد و به بچهها گفت تا آماده نماز شوند. بچهها یکی یکی از سنگرها برای وضو بیرون میآمدند و جلال آماده اذان گفتن میشد که گلوله توپی آمد و ترکشی نثار پهلویش نمود. هنوز زیر لب داشت اذان میگفت. او شهید اذان شد.
🌹خاطره ای به یاد سردار شهید جلال افشار
📚 کتاب "جلوه جلال"
منبع: وب سایت برشها
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊@baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
مداحی_آنلاین_تا_فتح_قدس_مانده_یک_یاحسین_دیگر_مهدی_رسولی.mp3
4.17M
⏯ #حماسی #طوفان_الاقصی
🍃تا فتح قدس مانده
🍃یک یاحسین دیگر
🎙 #مهدی_رسولی
▪️ #غزه
▪️ #بیمارستان_المعمدانی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
┄═🌿🌹🌿═┄
💌 #شھـــــیدانه
🍃از تمامی دوستان وآشنایان و خانواده خودم تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش فرا دهند تا گمراه نشوند زیرا ایشان بهترین دوست شناس و دشمن شناس است.
😭و از همه می خواهم اشک وگریه های خود را نثار اباعبدالله الحسین علیه السلام و فرزندان آن بزرگوار و خانم زینب سلام الله علیها کنند.
#شهید_مرتضی_کریمی🌷
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
مداحی آنلاین - یوم الانتقام - ابوذر روحی.mp3
9.59M
⏯ #حماسی #طوفان_الاقصی
🍃غیرت ایرانی ما دیدن دارد
🍃نسل سلیمانی ما دیدن دارد
🎙 #ابوذر_روحی
👌 #پیشنهاد_ویژه
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
رفاقت با شهدا
کاش میبودی..💔!!
اینقدر شجاع بود که داعشی ها تنشون میلرزید از اسم حاج قاسم💔
کجایی علمدار..!!
بیایی ببینی کودکای فلسطین
دارن تکه تکه میشن ...
#بلندشوعلمدار💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدی که جسدش بعد از 16 سال سالم پیدا شد
🥀🕊 @baShoohada 🕊
🌹 یک پیماننامهی سه نفرهی عجیب...
🔸 اینجانبان علی سراج، مجتبی سعیدی و احمد مختاری پیمان میبندیم بر اینکه هر کدام از ما سه نفر به درجه رفیع شهادت نائل آمد دو نفر دیگر را در روز قیامت شفاعت نموده و در محضر خداوند از خدا بخواهد که از گناهان دو تن دیگر بگذرد و در نزد خداوند از دو تن دیگر شفاعت نماید.
🌹 هر سه نفر شهید شدند و نیاز به شفاعت یکدیگر پیدا نکردند...
#شادی_روح_پاکشان_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_5877418159073399415.mp3
23.98M
🎤 سخنرانی استاد #رائفی_پور در اجتماع مردمی عاشقان مبارزه با اسرائیل
🗓 ۲۷ مهر ۱۴۰۲ - تهران، میدان فلسطین
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
43.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آشنایی با شهید عارف، احمدی علی نیری(۱)، فوق العاده است، حتما گوش کنید...
#روایتگری #ناصرکاوه
🥀🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
آشنایی با شهید عارف، احمدی علی نیری(۱)، فوق العاده است، حتما گوش کنید... #روایتگری #ناصرکاوه 🥀🕊 @ba
#شهید_احمد_علی_نیری (2)👇
🍂🍃#پرواز_به_سبک_شهدا🍂🍃👇
👈 #مرحوم_آیت_الله_حق_شناس، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی👼 داشتند بین دو نماز، سخنرانی شان 🗣را به این شهید بزرگوار🌹 اختصاص داده و با آهی😞 از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند:👌
🌺“این شهید را دیشب🌚 در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است💥 از شب اول قبر و سوال و…اما من را بی حساب و کتاب بردند.😰
🔥رفقا! آیت الله #بروجردی 👳حساب و کتاب داشتند👁 اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!"😳
سپس در همان شب 🌑ایشان به همراه چند نفر👨👨👦👦 از دوستان به سمت منزل احمد آقا 🏡که در ضلع شمالی مسجد امین الدوله 🕌در چهار راه مولوی بود، رهسپار شدند. در منزل این شهید بزرگوار روبه برادرش🌷 اظهار داشتند: "من یک نیمه شب🌑 زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم.🕌 به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت🗝🔑 به محض اینکه در را باز کردم، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک
#جوانی_در_حال_سجده است.
#اما_نه_روی_زمین !؟👈 بلکه
#بین_زمین_وآسمان🌏 مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت تا زنده ام به کسی حرفی نزنید...."🌺🌼
#کتاب_زندگي_به_سبک_شهدا #ناصر_کاوه منبع : کتاب عارفانه
🥀🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهدیه مشهد صف ثبتنام اولیه برای اعزام به غزه/استقبال مردم مشهد منجر به صف بستن گسترده مردم شده است
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#کار_مهم_پیرمرد_با_شهید_همت_چه_بود؟!
🌷بین نماز ظهر و عصر کمی حرف زد. قرار بود فعلاً خودش بماند و بقیه را بفرستند خط. توجیههاش که تمام شد و بلند شد که برود، همه دنبالش راه افتادند. او هم شروع کرد به دویدن و جمعیت به دنبالش. آخر رفت توی یکی از ساختمانهای دوکوهه قایم شد و ما جلوی در را گرفتیم. پیرمرد شصت ساله بود، ولی مثل بچهها بهانه میگرفت که؛ «باید حاجی رو ببینم. یه کاری دارم باهاش.» میگفتیم: «به ما بگو کار تو، ما انجام بدیم.»
🌷میگفت: «نه. نمیشه. دلم آروم نمیشه. خودم باید ببینمش.» به احترام موهای سفیدش گفتیم: «بفرما! حاجی توی اون اتاقه.» حاجی را بغل گرفته بود و گونههاش را میبوسید. بعد انگار بخواهد دل ما را بسوزاند، برگشت گفت: «این کارو میگفتم. حالا شما چه جوری میخواستین به جای من انجامش بدین؟»
🌹خاطره ای به یاد سردار خیبر شهید محمدابراهیم همت
📚 کتاب "یادگاران"
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🕊