سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش مرتضی هست🥰✋
*پیکری که اِرباً اِربا شد*🥀
*شهید مرتضی کریمی*🌹
تاریخ تولد: ۲۵ / ۱۰ / ۱۳۶۰
تاریخ شهادت: ۲۱ / ۱۰ / ۱۳۹۴
محل تولد: شال.قزوین
محل شهادت: سوریه
🌹دو دختر از او به یادگار مانده🌷همرزم← *مسلحین ما را به رگبار بستند💥 و در عرض 5 دقیقه همه بچهها به زمین ریختند*🥀درگیری خیلی سنگین شد💥 شب قبلش یک ساعت همه را جمع کردیم و چیزهایی که باید بگوییم را گفتیم🌷به شوخی به کریمی گفتم این ریش ها را بزن🍂 گفت: *«این ریشها جان میدهد که با خون خضاب شود🩸من خیلی دوست دارم مثل حضرت علی اکبر اربا اربا شوم».*🥀🖤 گفتیم هیچ کسی با گلوله اربا اربا نمیشود🥀همرزم← *مجروحین را گذاشتیم در ماشین که ناگهان صدایی آمد*💥 گفتم: چی شد؟ *گفتند مرتضی پرید*🕊️همسرش← گویا یک آمبولانس حاوی پیکر شهدا و تعدادی مجروح در حال حرکت بوده🚑 *که راننده آن از سوی تکتیراندازهای داعش مورد هدف قرار میگیرد🥀و مرتضی به سراغ آمبولانس میرود🚑 تا آن را از معرکه خارج کند که این بار آمبولانس مورد هدف موشک قرار گرفته💥و منهدم میشود*🥀🖤همرزم← *دیدم کنار ماشین، سر مرتضی یکجا🥀و تنش یکجای دیگر افتاده🥀همانطور که گفته بود دوست دارم علی اکبری شهید شوم🍂 شهید شد🕊️پیکرش به دلیل خطرناکی منطقه بازنگشت🥀و هنوز هم بازنگشته است*🕊️🕋
*مفقودالاثر*
*شهید مرتضی کریمی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
Zeynab:Roos..🖤💔
عاشور-محمدرضا(شهید)
شهید محمدرضا عاشور پس از مجروحیت در عملیات والفجر 8، به بیمارستانی در اصفهان منتقل گردید. در آن جا رو به خانواده اش که به دیدار او آمده بودند، گفت: «آرزو داشتم که پس از عملیات و الفجر 8 به پابوس امام رضا (ع) بروم، اما افسوس که دیگر نمی توانم.» و لحظاتی بعد جام نوشین شهادت را برگرفت و همپای فرشتگان گردید. برادرش پیکر شهید را در تابوت نهاده بر روی پارچه سفید آن نوشت: «محمدرضا عاشورا، اعزامی از گرمسار» و خود برای مهیا کردن مقدمات تشییع راهی گرمسار شد. پیکر محمدرضا به تهران رسید و در آن جا به طور اتفاقی، پارچه روی تابوتش با پارچه شهیدی از مشهد عوض شد. او به مشهد رفت، در آن جا غسل داده شد و در حرم مطهر امام رضا (ع) طواف کرد و متبرک شد... پس از این که خانواده هر دو شهید متوجه جابجایی آنان شدند، بلافاصله برای انتقال پیکرها به شهرهایشان اقدام نمودند و در حالی بود که: شهید «عاشورا» به آرزویش رسیده و به زیارت امام رضا (ع) نایل شده بود.»
راوی: حسن بلوچی ازتیپ 21 امام رضا (ع)
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊 @baShoohada 🕊
✍حاج قاسم خطاب به علما ومراجع:
🔹من حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای را خیلی مظلوم وتنها میبینم؛ او نیازمند همراهی و کمک شماست وشما حضراتمعظّم با بیانتان و دیدارهایتان و حمایتهایتان میبایست جامعه را جهت دهید.
تاخون در رگ ماست خامنه ای رهبر ماست
🌹🕊🌹🍃🌹🕊🌹
🕊 @baShoohada 🕊
صدف ساز-عبدالمجید(شهید)
یک هفته قبل از عملیات فتح المبین من و برادرم و خواهرم در منزل بودیم که مجید (1) با تبسم خاصی که بر لب داشت به مادرم گفت: «من مثل علی اکبر امام حسین (ع) شهید می شوم، بعد دستش را روی سرش گذاشت و ادامه داد، تیر عراقی ها به سر و چشمم می خورد، مادر مرا ببخش که این حرف را می زنم، ولی به خاطر وضعیتی که سر و صورت من پیدا می کند، دوست ندارم در غسال خانه بالای سر من حاضر باشی و مرا در این وضعیت ببینی.»
بعد از مادرم خواست تا او را حلال کند، مادرم نیز گفت: «از همین حالا تو را حلال می کنم و به گریه افتاد» روز بعد با مجید به «بهشت علی» رفتیم تا او بر سر مزار دوست شهیدش محمد افخم فاتحه ای بخواند.
به من وصیت کرد او را در کنار دوستش به خاک بسپاریم. آن جا نیز قبری خالی بود که روی آن را با ورقه ی حلبی پوشانده بودند. مجید ورقه را برداشت و به دقت درون آن را نگاه کرد، و بعد حرفش را تکرار و تأکید کرد و سرانجام وعده ی او در عملیات فتح المبین محقق شد و در دشت عباس در تپه ی چشمه یک ، یک گلوله ی کالیبر 75 تیربار به چشم راست او خورد و از پشت سرش خارج شد و او به آرزوی دیرینه اش رسید و در کنار مزار دوست شهیدش به خاک سپرده شد.
1- پاسدار شهید عبدالمجید صدف ساز در سال 1342 در دزفول متولد شد، پس از پیروزی انقلاب به عضویت سپاه درآمد و با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه ها عزیمت کرد و در عملیات فتح المبین به فیض شهادت نایل آمد.
راوی: برادر شهید
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊 @baShoohada 🕊
#پست_ویژه_شب_جمعه
بسم الله الرحمن الرحیم
#دلنوشته;شب وروزم بی تو میگذرد.
انگار بدون تو هم می شود زندگی کرد...
آقا ببخش سرم،گرم زندگیسیت...😔✋
السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی
💬شهید مهدی زین الدین رحمه الله علیه
📌هرکس شب جمعه شهدا را یاد کند شهدا هم اورا پیش #اباعبداالله یاد می کنند...❤️
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَوْلِيآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
#قرار_دلتنگی#اولیا_خدا
#قرار_عاشقی#شب_جمعه#کربلا❤️
📌فرستادن #صلوات و #سوره_قدر در شب وعصر جمعه هدیه به امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداه فراموش نشود.
🍀شفاعت نامه
رفتم تا خبر شهادت شهیدی 🌷را به خانواده اش بدهم . عده ای از بچه ها می گفتند :
- پدرش طاقت ندارد !😢
و عده ای دیگر می گفتند :
- مادرش حالش خوب نیست !😔
به هر سختی بود خبر را گفتیم . گریه امانم نمی داد و هر طوری بود رو به آنها گفتم :
جنگ است و این همه #شهادت را به همراه دارد . باید توان محکمی را بدست بیاوریم . ما تازه اول راه هستیم و تا مقصد هزاران هزار منزل فاصله است .
مادر شهید وقتی حرفهایم را شنید در جواب به من گفت :
- امروز حس می کنم در محضر #رسول خدا رو سفید هستم . امیدوارم پسرم نزد #سیدالشهداء ع در حق من شهادت بدهد .
پدر شهید آرام از پشت عینک همسرش را می پایید و مدام می گفت :
- امام به سلامت باشد ...🍀🌷🍀
🔮آیینه های خاک
روزشمار جنگ سرلشکر شهید #دکتر احمد سوداگر
تدوین :محمد بهداروند
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊 @baShoohada 🕊