هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
4_5798485314532018976.mp3
20.76M
🔊 صحبتهای مهم استاد رائفیپور درباره تغییرات اقلیمی و بحران مدیریت در کشور
🔸پاسخ به برخی پرسشها و شبهات پیرامون ترسالی و خشکسالی در کشور، سد کرخه و معاهده ننگین پاریس
🗓 ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
🎧 کیفیت 48kbps
💦⛈💦⛈💦⛈
@bartaren
#شاهرخ_حر_انقلاب_اسلامی
✅ زندگینامه شهید شاهرخ ضرغام (حر انقلاب)
🔹قهرمان کشتی فرنگی و نایب قهرمان کشتی آزاد جوانان کشور سال 50
🔹به خاطر هیکل درشت و جثه ی قوی کسی به سرش نمی زد که با او دعوا کند.
🔹برای خودش کلی نوچه داشت.
🔹به خاطر وضعیت فیزیکی اش به او پیشنهاد کار در کاباره را می دهند. او باید کسانی که زیاد مشروب می خوردند و بد مستی می کردند را سرجایشان می نشاند تا آسیبی به کاباره نزنند.
🔹شاهرخ در کودکی طعم یتیمی را چشیده است و تنها امید مادر پیرش بود.
🔹رمز تحول و دگرگونی شاهرخ در این است که مادر پیرش همیشه به جای نفرین، برای او دعای عاقبت به خیری کرده است.
🔹هر بار که قمه به دست به خانه برمیگشت مادرش دعا میکرد و میگفت: آقا! پسر مرا سرباز خودت کن.
🔹با شروع ماه محرم جرقه های تحول در شاهرخ ایجاد می شود. کم کم در می یابد که عمری در غفلت بوده است.
🔹با شروع انقلاب به مردم انقلابی می پیوندد و عاشق امام می شود؛ به طوری که روی سینه اش خالکوبی می کند: فدات بشم خمینی
🔹با آغاز جنگ تحمیلی به همراه سردار شهید سید مجتبی هاشمی در گروه فداییان اسلام به جبهه های جنگ اعزام می شود.
🔹دلاوری های شاهرخ در جبهه ذوالفقاریه آبادان هیچگاه از یادها نخواهد رفت.
🔹سرانجام عراقی ها که برای سر شاهرخ پول زیادی جایزه تعیین کرده بودند، او را به شهادت رساندند.
🔹شاهرخ ضرغام مانند مادرش حضرت زهرا - سلام الله علیها - مزار ندارد و پیکرش مفقود است.
برگرفته از کتاب شاهرخ. اثر گروه شهید هادی
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
کتاب قطرهای به وسعت دریا
اولین رمان پیرامون زندگی حاج قاسم سلیمانی | فروشگاه کتاب قم 📚
#نویسنده:طاهره سادات حسینی
👇👇👇👇👇
http://ketabeqom.com/bookinfo/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%20%D9%82%D8%B7%D8%B1%D9%87%20%D8%A7%DB%8C%20%D8%A8%D9%87%20%D9%88%D8%B3%D8%B9%D8%AA%20%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7/66867
#ادمین سفارش کتاب 📕
👇👇
@Ahmad57h
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش مرتضی هست🥰✋
*مدافع امنیت*🕊️
*شهید مرتضی ابراهیمی*🌹
تاریخ تولد: ۱۳۶۳
تاریخ شهادت: ۲۷ / ۸ / ۱۳۹۸
محل تولد: شهریار
محل شهادت: تهران
*🌹مادرش ← عازم سوریه بود که گفته بودند جا پر شده🥀برگردید و بار دیگر اعزام شوید.🕊️ عاشق حضور در میدان سوریه بود، اما در تهران شهید شد🕊️ از او دو فرزند به یادگار مانده🍃 که فرزند دوم در زمان شهادت پدرش فقط 40 روزش بود🥀مرتضی برای خودش یلی بود و به تنهایی کسی نمیتوانست حریفش باشد☘️ قد و قامت بلندی داشت و تابوتی اندازهاش نمیشد🥀برای او جداگانه تابوت ساختند🥀مثل صاحب اسمش قوی بود🍃همیشه به من میگفت "مادر، نترس من حریف همه هستم"🍃رابطه مرتضی با شهدای مدافع حرم خیلی خوب بود✨ با شهید صدر زاده و آژند و آبیاری اهل یک هیأت بودند🏴 و در هیأت با هم دوست شده بودند✨ همیشه میگفت "مامان، دعا کن برایم🥀رفقایم همه شهید شدند اما من ماندهام.🥀راوی ← شهر شلوغ شد‼️عدهای که گویا اهل شهریار هم نبودند شروع به آتش زدن بانکها و مغازههای مردم کردند🔥نیروهای امنیتی تا حدودی غافلگیر شدند🥀تیراندازی و آتش سوزی و سنگ اندازی اتفاق افتاد💥 مرتضی و نیروهایش وارد میدان شدند🍂اما او به دست اغتشاشگران با اصابت چاقو به بدنش🥀به شهادت رسید و به دوستان شهیدش پیوست*🕊️🕋
*شهید مرتضی ابراهیمی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos_313*
#جمجمهای_که_بوی_بهشت_میداد!!
#جمجمههای_بهشتی....
🌷در یکی از روزهای بهمن ماه توفیق حضور در منطقه طلائیه به عنوان راوی همراه دانشجویان فردوسی مشهد و خواجه نصیر تهران حاصل گردید. درحالیکه آن سال جاده بین طلائیه جدید و قدیم (۱۲ کیلومتر) آب گرفتگی داشت و به سختی میشد به قتلگاه شهدا رسید، دانشجویان با عشق و علاقه دل به دریا زدند و با گذشتن از آب که با حدود یک متر ارتفاع به روی جاده آمده بود، به قتلگاه شهدا و معراج رسیدند.
🌷برنامه توجیه مناطق و ذکر خاطرات انجام شده و سپس با هماهنگی کفن یکی از شهدای تفحص شده را باز کردم که احساس باور و یقین کنند اینها شهید هستند و نمایشگاه و دکور نیست. جمجمهی شهید را در دست گرفتم و از دانشجویان دانشگاه فردوسی خواستم یکی به نمایندگی از آن ها بیاید و جمجمه ی شهید را لمس کند و بو کند و به دیگران بگوید چه خبر است! برادری آمد جمجمه را گرفته و شروع به بو کردن آن نمود، فریاد زد و از هوش رفت.
🌷....و او را به هوش آوردند. گفتم: بگو چه خبر است؟ فریاد زد: بوی بهشت را حس میکنم، بوی حضرت زهرا (س). و دوباره از هوش رفت. گفتم: یکی از برادران دانشگاه خواجه نصیر بیاید و بگوید چه خبر است؟ برادر جوانی حدود ۲۴ ساله بلند شد، جمجمه را لمس کرد و بو نمود و سئوال کرد: آیا به آنها عطر یا گلاب پاشیده اند؟ گفتم: نه بنده خدا! این بوی خود شهداست و نه تنها استخوان ها، بلکه خاکی که در آن مدفون بودند هم معطر شده است! تا این را گفتم ضجه زد و شروع به گریه کردن با صدای بلند نمود.
🌷....گفتم چه شده است؟ چرا حرفی نمیزنی؟ گفت: من اینها را باور نداشتم، آمده بودم جلوی جمعیت تو را مسخره کنم. مگر میشود استخوان ها ۱۵ سال بعد از شهادت بوی خوش بدهند؟ ولی وقتی جمجمهی شهید را بو کردم حس دیگری به من دست داد و حالا از خودم خجالت میکشم. ولی بوی بد من همه جا را گرفته است و شهید ۱۵ سال بعد از شهادت، بوی خوشی دارد که همه را مست میکند.
راوی: آقای محمدامین پوررکنی
منبع: پایگاه آسمانیها
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
#باسلام ,چون درآستانه ی محرم قرار داریم,شعری سرودم که بسیار مناسب است برای این محرم که همراه شده با بیماری کرنا.....
اگر کسی مداح است میتواند استفاده نماید,ان شاالله بردلتان بنشیند
امسال توی محرم،،یه حال دیگه دارم
دل شده پرزعقده،،شب شده روزگارم
(حسین حسین زهرا،،نوکرت ونیگاکن
چاره ای از برای،،دوای دردماکن)
سرداردلها پرزد،،رفته به سوی ارباب
بیماری آدما رو،،کرده اسیره آداب
(حسین حسین زهرا،،نوکرت ونیگا کن
با یه اشاره مارا،،راهی کربلا کن)
هيئتيا گرفتار،،بسیجیا پای کار
همیشه درتلاشند،،امداد بدن به بیمار
(حسین حسین زهرا،،نوکرت نیگاکن
چاره ای ازبرای ،دوای درد ماکن)
مجلس روضه خلوت،،آقا غمت نباشه
روضه ی تو همیشه،،تو قلب ودلها جاشه
(حسین حسین زهرا نوکرت ونیگاکن
بایه اشاره مارا،،راهی کربلا کن…)
درسته تو دل ما،،مجلس روضه برپاست
هرخونمون یه هيئت،،برا عزای مولاست
(حسین حسین زهرا،،نوکرت ونیگاکن
چاره ای از برای،دوای درد ما کن)
اما خدا تودیدی،،چشمم به انتظاره
خواب میبینم شب وروز،،میرم حرم پیاده
(حسین حسین زهرا نوکرت ونیگا کن
بایه اشاره ما را،،راهی کربلا کن)
داخل پرانتز را اگر دوست داشتید ,عزاداران تکرارکنند.
التماس دعا
#شاعر.........حسینی
💦⛈💦⛈💦⛈
@bartaren