eitaa logo
در جمع شهیدان
184 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
9 فایل
امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر ازشهادت نیست. (مقام معظم رهبری) کانال ولایی ما 👈 @zohoore_ghaem ارتباط با خادم 👈 @mohebolmahdi   
مشاهده در ایتا
دانلود
هی نگاهت بڪنم، گم بشوم در چشمت گم شدن در شبِ چشمان تو پیدا شدن است... : دوست دارم اگر شهید شدم ؛ پیڪری نداشتہ باشم از ادب دور است ڪہ در پیشگاه سیدالشهدا با تنے سالم و ڪفن پوش محشور شوم... 🌷 💪💪 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ گنجینه‌ای از مطالب ناب مهدوی ولایی شهدایی معرفتی و نهج البلاغه به کانال بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c @zohoore_ghaem @ba_Shaheidan
❣«مهمانِ شهید» مهمان حبیب خداست آقای هنیه.ما ایرانی ها آدم‌های مهمان‌ نوازی هستیم.بخدا این را همه دنیا می دانند. شرمنده ایم. آقای هنیه یادتان هست روزی که خبر شهادت پسرها و نوه هایتان را شنیدید چقدر آرام‌بودید؟ یادتان هست رفتید به همسرتان که بستری بود سرسلامتی دادید؟ آقای هنیه.... حالا غم شهادت شما را کی به ام الشهدا سر سلامتی بدهد؟ کاش توی تهران ما شهید نمی شدید.شما مهمان ما بودید! کاش دروغ بود. یا صاحب الزمان ادرکنی😭 💪💪 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ گنجینه‌ای از مطالب ناب مهدوی ولایی شهدایی معرفتی و نهج البلاغه به کانال بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c @zohoore_ghaem @ba_Shaheidan
❣ شب جمعه بود.من و حسن نگهبان بودیم.نوبت نگهبانی حسن بود, رادیو را روشن کرده و دعای کمیل گوش می داد. یک لحظه رد شدم, دیدم صدای هق هق گریه اش همراه با فرازهای کمیل بلند است. صبح, دوباره نوبت نگهبانی به حسن افتاد و دوباره روی همان جا نشست و این بار دعای ندبه گوش می داد. دعا به فراز های أین بقیه الله رسیده بود. صدای افتادن چیزی امد. دویدم سمت اتاق. دیدم اسلحه یک سمت افتاده, حسن هم یک سمت. حسن به شدت می لرزید, مثل کسانی که دچار تشنج می شوند. هر چه صدایش زدم فایده نداشت. یک خودکار گذاشتم بین دو انگشت پایش و محکم فشار دادم, از درد به حال اولش امد و شروع کرد به گریه. هرچه پرسیدم چه شد نگفت. یکی دوماه گذشت. حسن مقدمات اعزامش را انجام داده و اماده رفتن. بود. با موتور از جایی رد می شدیم. گفتم حسن اخر جریان ان صبح را نگفتی؟ موتور را نگه داشت. گفت می گم, اما تا زنده ام به کسی نگو! گفت:ان روز صبح خیلی صدای اقایم زدم که بیاید, بلاخره امد. اما اقا یک دریا بود, ظرفیت وجودی من به اندازه یک استکان, بنابراین تاب دیدنش را نداشتم و افتادم! گفتم خوب؟ گفت خوب, ان چیزی را که از ایشان می خواستم گرفتم! گفتم چی؟ گفت بماند! وقتی یکی دو ماه بعد, پیکر شهیدش از عملیات فتح المبین برگشت فهمیدم چه خواسته! 🌷روز بعد از شهادت حسن بود. می خواستم برم شاهچراغ، باران شدیدی گرفت، چتر نداشتم. حسن چتر بدست آمد و گفت: «مادر بیا زیر چتر! زبانم بند آمده بود مرا رساند و برای همیشه رفت!» 🌿🌹🌷🌹🌿 هدیه به شهید محمد حسن روزی طلب صلوات- 💪💪 @zohoore_ghaem
❣شهید شعبان رضایی از شهدای عزیز عملیات رمضان در حالی که هردو پای او بر اثر انفجار مین قطع شده بود در وسط میدان مین در مقابل پاسگاه زید عراق با فریاد یا مهدی عج و یا حسین ع و خواندن اشعار حماسی باعث بالا رفتن روحیه رزمندگان شد و نیروهای گردان را از میدان مین عبور داد و خود درهمان نقطه آسمانی شد. 🔸همزاد کویریم تب باران داریم ....در سینه دلی شکسته پنهان داریم. در دفتر خاطرات خود بنویسید ما هرچه که داریم از شهیدان داریم. 🔸راوی :همرزم شهید محمد فتحی 💪💪 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ گنجینه‌ای از مطالب ناب مهدوی ولایی شهدایی معرفتی و نهج البلاغه به کانال بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c @zohoore_ghaem @ba_Shaheidan