فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺ســـلام و درود
🌸سلام به هفته نـو
🌺سلام به کار و تلاش نو
🌸سلام به شنبه
🌺سلام به طلوع یک روز
🌸شـاد و پر انرژی
🌺سلام به افکار مثبت
🌸سلام به دوستان خوبم
🌺صبح زیبـاتـون بـخیر
🌸
🌷🌷🌷
🍁قدیمی ها میگفتند:
🔹لباس مرد، تمیز بودن زن را نشان میدهد.
🔹لباس زن، غیرت مرد را نشان می دهد.
🔹لباس دختر، اخلاق مادر را نشان میدهد و لباس پسر، تربیت مادر را نشان میدهد.
✍رحمت خداوند بر پدر و مادرمان که در تربیت ما نقش داشتەاند. آنها خواندن و نوشتن بلد نبودند، اما در دانش گفتار، تسلّط داشتند.
آنها ادب را نمیخواندند، اما ادب را به ما یاد دادند.آنها قوانین طبیعت و علوم زیستی را مطالعه نکردەاند، اما هنر زندگی را به ما آموختند.آنها یک کتاب دربارۀ روابط مطالعه نکردەاند، اما رفتار و احترام را به ما آموختند.
آنها در دین تحصیل نکردند، اما معنای ایمان را به ما آموختند.آنها کتاب برنامەریزی را نخواندەاند، اما دور اندیشی را به ما آموختند.آنها به ما یاد دادند كه به دیگران، چگونه احترام بگذاریم
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
مشکلات زندگی هر کسی به اندازه
ظرفیتشه ، به اندازه تحملشه...
وقتی یکی از درداش واست میگه،
نگو خوشی زده زیر دلش...
نگو اگه زندگی فلانی رو داشت چی کار میکرد!
شاید اون درد یا اون مشکل کوچیک باشه،
اما امونشو بریده که به زبون اومده!
وقتی یکی از درداش واست میگه،
نگو چی بگم والا... بگو: «میفهممت»
درسته که نمیفهمی...
یعنی نمیتونی بفهمی دردی رو که تجربه نکردی...
ولی بگو میفهممت!
حداقل فکر میکنه تو هم اون درد رو داشتی و فقط خودش نیست که اون رو تجربه کرده
دل داری دادن که هیچ، کاش حداقل یاد بگیریم چطوری به درد دل دیگران گوش کنیم...!
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
📘#حکایت
حاکمی رسمی بنهاد هر که از مسافران و ساکنان دزدی کند آن شخص را سوار بر الاغ به مدت یک هفته در شهر بگردانند...
این گذشت تا که شخصی از دیگری حلوایی دزدید و بخورد ، به جرم دزدی به محکمه اش بردند و چون محکوم شد طبق حکم حاکم او را سوار بر الاغی در شهر چرخاندند و مردم کوچه و بازار با دیدن او در آن حالت بسیار هیاهو بکردند...
هنگام چرخاندن نگهبان از دزد پرسید بسیار سخت میگذرد ؟
دزد گفت نه ، حلوا را که خوردم، الاغ را هم که سوارم ، مردم هم که شادند و شادی میکنند از این بهتر چه هست؟!
حکایتی ست شیرین از احوال مملکت بیتالمال را میخورند ، بنز را هم سوارند ملت هم که جوک میسازند و میخندند از این بهتر چه هست ؟؟
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
❤️
چنگیزخان نتوانست بخارا را تسخیر کند نامه ای نوشت که هرکس با ما باشد ، در امان است !
اهل بخارا دو گروه شدند ، یک گروه مقاومت کردند و گروه دیگر با او همراه شدند.
چنگیزخان به آن ها نوشت: باهمشهریان مخالف بجنگید ، و هر چه غنیمت بهدست آوردید، از آن شما باشد و حاکمیت شهر را نیز به شما میدهیم !
ایشان پذیرفتند و آتش جنگ بین این دو گروه مسلمان شعلهور شد...
و در نهایت، گروه مزدوران چنگیز خان پیروز شدند
اما شکست بزرگ آن بود که او دستور داد گروه پیروز خلع سلاح و سربریده شوند!
چنگیز گفتهی مشهورش را گفت: اگر اینان وفا میداشتند، به خاطر ما بیگانگان، به برادرانشان خیانت نمیکردند!
*این عاقبت خود فروشان است*.
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
❤️ زن که باشی....
زن که باشی
""اگریک شب را از سردرد یا ناراحتی تاصبح بیدارماندی
کمی شرایط سخت است..
مثلا بعدازساعتهای بی خوابی و کِسالتت نزدیک ظهر چشمانت گرمِ خواب می شود.. اما میان خواب و بیداری یادت می افتد لباس ها رانشُسته ای بازحمت چشمانت را بازمیکنی و روی پا می ایستی..لباسها را میشویی و همانطور که کنار ماشین لباسشویی ایستاده ای و باهمان چشمان خمارِ نیمه بازت به چرخش لباسها خیره شده ای یادت میفتد برای شام باید فکری کنی..
به سمت آشپزخانه می روی.. درب یخچال را باز میکنی خمیازه ای می کشی، مواد اولیه ای که برای پختن غذای مورد علاقه ی همسر یا فرزندت لازم است برمیداری ،باهمان حالت خواب آلود مشغول تدارک خوراکی برای شام میشوی...
دراین مرحله از شدت خواب و خستگی ، چشمانت تار می بیند و هرچند دقیقه یک بار باید اشک های بی خوابی ات را پاک کنی تا بهتر ببینی که داری چه می کنی ، مبادا نمکِ غذایت کم یا زیاد شود...!
قابلمه را روی اجاق میگذاری.. درحینِ روشن کردنِ شعله هایِ اجاق، در دلت می گویی میتوانم شعله را کم کنم و کمی دراز بکشم، تاسردرد و بی خوابی ام قدری التیام یابد..
اما گرد و غبارِ روی پیشخوان، توجهت را جلب میکند.. دستمالی به دست می گیری تا همه جارا تمیزکنی.. حین گردگیری، یادت می فتد که باید جارو هم بکشی...! شاید بعد از آن بشود کمی بخوابی...
گردگیری تمام میشود.. باهمان حالتِ خواب آلود و بی حال و بی رمق به سراغ جارو میروی.. روشنش میکنی وبه هرجان کندنی هم شده تمام خانه را مرتب میکنی..
درحالتی که به سختی روی پایت ایستاده ای، تمام اطراف را براندازی می کنی...پیش خودت می گویی کارهاتمام شد.. با لبخندِ رضایتی دراوج خستگی می روی روی مبل تاکمی درازبکشی ...
ناگهان صدای زنگِ در ، مانع از بستن پلکهایت می شود... فرزندت ازمدرسه برگشته است... باید غذایش را گرم کنی و بعد هم بالای سرش بنشینی تا مبادا تکالیفش را اشتباه انجام دهد.. حواست هم باید باشد که ازخستگی، بی حوصله نباشی..
مهم نیست چقدرخسته ای و چقدر خوابت می آید...
مهم نیست دیشب رانخوابیده ای..
حتی سردرد یا احتمالِ بیمارشدنت هم مهم نیست...
همسر و فرزندت ، نیاز به رسیدگی و آرامش دارند...!""
••این فقط یک سکانس خیلی خیلی کوتاه از زندگی یک زن بود
زن که باشی.. برای خودت زندگی نمی کنی...
زن بودن سخت است..
مادر بودن، خیلی سخت تر....!
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
عمر عقاب هفتاد سال است ••🦅
ولے به چهل که مےرسد چنگالهایش بلند شده و انعطاف لازم براے گرفتن طعمہ را دیگر ندارد.
نوڪ تیزش کند و بلند و خمیده مےشود و شهبالهای کهنسال بر اثر کلفتے پر بہ سینه مےچسبد و پرواز برایش دشوار است.
آنگاه عقاب است و دوراهے:
بمیرد یا دوباره متولد شود، ولے چگونه ؟
عقاب به قلہ اے بلند مےرود، نوک خود را آنقدر بر صخرهها مےکوبد تا کنده شود و منتظر مےماند تا نوک جدیدی در بیاورد.
با نوک جدید تک تک چنگالهایش را از جای مےکند تا چنگال نو درآید و بعد شروع به کندن پرهای کهنه مےکند.
این روند دردناک پنج ماه طول مےکشد ولے پس از این پنج ماه عقاب تازهاے متولد مےشود که مےتواند سی سال دیگر زندگے کند.
برای زیستن باید تغییر کرد، درد کشید...
از آنچه دوست داشت گذشت...
عادات و خاطرات بد را از یاد برد و
دوباره متولد شد...
و یا بايد مرد.
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
هدایت شده از سـیـــTⓥــــنـما
20.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥خداحافظی با بوتاکس برای همیشه🤩
✅روش دائمی و مقرون به صرفه برای برطرف کردن چین و چروک و افتادگی پوست💁🏻♀️
✅مورد تایید متخصصین وزارت بهداشت🤗
💭مشاوره رایگان ارسال عدد 30 به سامانه 50009020
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اين ويدئو زیبا را ببينيد
و شك ندارم اونقدر لذت ميبريد
كه خودتونم دوست داريد
برای همه بفرستید
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
✨✨✨✨
✨
✨
✨
#دختر کتاب فروش وپدر دانای او.....
دختری کتاب میفروخت و معشوقهاش را دید که به سویش میاید، در این حال پدرش در نزدیکش ایستاده بود.
به معشوقهاش گفت:
آیا به خاطر گرفتنِ کتابیکه نامش " آیا پدر در خانه هست" از يورگ_دنيل نویسندۀ آلمانی، آمدهیی؟
پسر گفت: خیر! من بهخاطر گرفتنِ کتابی به اسم " کجا باید ببینمت" از توماس_مونیز نویسندۀ انگلیسی، آمدهام.
دختر در پاسخ گفت: آن کتاب را ندارم، اما میتوانم کتابی به نام " زیرِ درختِان سيب" از نویسندۀ آمریکایی، پاتریس_اولفر را پيشنهاد كنم.
پسر گفت: خوب است و اما؛ آیا میتوانی فردا کتابِ " بعد از ۵ دقیقه تماس میگیرم" از نویسندۀ بلژیکی، ژان_برنار را بیاوری؟
دختر در پاسخش گفت: بلی! با کمالِ مَیل، ضمنا توصيه ميكنم کتاب " هرگز تنها نمیگذارمت" از نویسندۀ فرانسوی #میشل_دنیل را بخوانى.
بعد از آن ...
پدر گفت: این كتاب ها زیاد است، آیا همهاش را مطالعه خواهد کرد؟!
دختر گفت: بلی پدر، او جوانى با هوش و کوشا است.
پدر گفت: خوب است دختر دوستداشتنیام، در اينصورت بهتر است کتابِ "من کودن نیستم" از نویسندۀ هلندى فرانک_مرتینیز را هم بخواند.
و تو هم بد نيست کتاب" براى عروسی با پسر عمويت آماده شو" از نویسندۀ روسی، موریس_استانكويچ ، را بخوانی !✨
❤️@ba_khoodabaash1
🍃🌺هفت درس عالی در زندگی
🍃درس اول
عشق را بی معرفت معنا مکن
زر نداری مشت خود را وا مکن
🍃درس دوم
گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گلها، زشت یا زیبا نکن
🍃درس سوم
پیرو خورشید یا آیینه باش
هر چه عریان دیده ای افشا مکن
🍃درس چهارم
ای که از لرزیدن دل آگهی
هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن
🍃درس پنجم
دل شود روشن زشمع اعتراف
با کس ار بد کرده ای، حاشا مکن
🍃درس ششم
زر بدست طفل دادن ابلهی ست
اشک ر ا نذر غم دنیا مکن
🍃درس هفتم
خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
#یک_داستان_یک_پند
✍پدر و پسری در زمان صفویه در زندان حکومتی زندانی بودند. پسر به بیماری دچار شد پدر از زندانبان خواست بر بالین پسر طبیبی حاضر کند.مامور زندان گفت نمیشود اینجا زندان است و قانون دارد و قانونش عوض نمیشود. حال پسر وخیم شد. پدر گفت امشب پسرم خواهد مرد من هم نمیتوانم کاری کنم لااقل بند مرا عوض کن تا جان دادن پسرم و پرپر شدن دلبندم در برابر دیدگانم را شاهد نباشم.زندانبان باز گفت اینجا زندان است و...... تا اینکه پسر در آغوش پدر جان داد.
سالها بعد پدر از حبس آزاد شد به مطب حکیمی رفت تا علاجی بگیرد. آن زندانبان را با همسرش دید که فرزند بیماری در آغوش داشت و به دکتر میگفت: التماس میکنم فرزندم را نجات بده هر چه دارم به تو میبخشم اگر زندگی فرزندم را به او ببخشی. پیرمرد سکوت خود را شکست و گفت: ای زندانبان یاد داری من برای پسرم التماس تو میکردم؟ گفتی زندان قانون دارد و عوض نمیشود!
حال من هم به تو میگویم این جهان هم قوانینی دارد قانون خدا عوض نمیشود فرزندت را ببر و شاهد مرگش باش امروز زندانبان تو نیز این حکیم است
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨