eitaa logo
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
32.2هزار دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
12.1هزار ویدیو
113 فایل
❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙با خـدا باش پادشاهـ👑ـــی ڪن 💚بی خـدا باش هرچہ خواهی ڪن تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1898250367C031c8faa73
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 خدا کریمه 💠 🔳 آیت الله مجتهدی تهرانی: مرد عرب خدمت رسول خدا (ص) رسید و عرض کرد: یا رسول الله، روز قیامت حساب بنده ها با کیست؟ 💐حضرت فرمودند با خودِ خدا. ⭕️ مرد عرب خوشحال شد و گفت: خیالم راحت شد و رفت. اطرافیان او را صدا زدند و پرسیدند: تو چطور خیالت راحت شد؟ مرد عرب عبارتی گفت که آن را باید با آب طلا نوشت. او گفت: اَلکَریمُ إذا قَدَرَ عَفا، 💢یعنی: کریم، اگر قدرت بر انتقام پیدا کند، عفو می کند. ◾️ به راستی اگر چنین نبود، ما کارمان زار بود. خدا میداند که ما دلمان به همین حرفها خوش است. ⛔️ اما کمی هم باید حیا کنیم، مواظب باشیم خطا نکنیم. ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
💖 : تنها وسیله ذکر الله است ولی ما بر اسباب ظاهری دنیایی تکیه می‌کنیم و از مسبب الاسباب هستیم. این درست نمی‌شود مگر اینکه انسان خودش از میان برود؛ 'اعدا عدوک نفسک التی بین جنبیک؛ بزرگترین تو توست که در وجودت نهفته است'. برای ما پیش نیامده تا معلوم شود با حسین علیه‌السلام هستیم یا با یزید. 📖، ص۱۶۸ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
ابوبصیر گفت مرا همسایه ای بود از معاونین و همکاران سلطان جور ، ثروت زیادی به دست آورده بود.چند کنیز آوازه خوان و مطرب داشت و پیوسته مجلسی از هواپرستان تشکیل میداد به لهو و لعب و عیش و طرب می گذرانید کنیزان آواز می خواندند و آنها شراب میخوردند ، چون مجاور با من بود همیشه به واسطه شنیدن آن منکرات از دست او ناراحتی داشتم چند مرتبه گوشزدش کردم ولی نپذیرفت ، آن قدر اصرار و مبالغه نمودم تا روزی گفت : من مردی مبتلا و اسیر شیطانم اما تو گرفتار شیطان و هوای نفس نیستی ، اگر وضع مرا به صاحب خود حضرت صادق (ع) بگویی شاید خداوند مرا از پیروی نفس به واسطه تو نجات دهد ، ابوبصیر گفت سخن آنمرد بر دلم نشست ، صبر کردم تا زمانی که خدمت حضرت صادق (ع) رسیدم داستان همسایه ام را به آن جناب عرض کردم فرمود : وقتی به کوفه برگشتی او به دیدن تو می آید بگو جعفربن محمد (ع) می گوید آنچه از کارهای زشت می کنی ترک کن برایت بهشت را ضمانت میکنم به کوفه برگشتم مردم به دیدنم آمدند او نیز با آنها بود همینکه خواست حرکت کند نگاهش داشتم وقتی اطاق خلوت شد ، گفتم وضع تو را برای حضرت صادق (ع) شرح دادم ، فرمود او را سلام برسان و بگو آن حال را ترک کند تا برایش بهشت را ضمانت کنم گریه اش گرفت ، گفت تو را به خدا قسم جعفربن محمد (ع) این حرف را به تو فرمود ؟ سوگند یاد کردم آری ، گفت همین مرا بس است از منزل خارج شد ، پس از چند روز که گذشت از پی من فرستاد ، وقتی پیش او رفتم دیدم پشت درب ایستاده برهنه است گفت هرچه در خانه مال داشتم در محلش صرف کردم و چیزی باقی نگذاشتم اینک می بینی از برهنگی پشت درب ایستاده ام ، من به دوستان خود مراجعه کردم مقداریکه تامین لباسش را بکند تهیه نموده برایش آوردم ، باز پس از چند روز دیگر پیغام داد مریض شده ام بیا تو را ببینم در مدت مریضیش مرتب از او خبر می گرفتم و با داروهایی به معالجه او مشغول بودم ، بالاخره به حال احتضار رسید در کنار بسترش نشسته بودم و او در حال مرگ بود در این موقع بیهوش شد وقتی به هوش آمد ( در حالی که لبخندی بر لبانش آشکار بود ) گفت ابابصیر : صاحبت حضرت صادق (ع) به وعده خود وفا کرد ، این به گفت و دیده از جهان بربست ، در همان سال وقتی به حج رفتم در مدینه خدمت حضرت صادق (ع) رسیدم درب منزل اجازه ورود خواستم ، همینکه وارد شدم هنوز یک پایم در خارج و یکی داخل منزل بود که حضرت فرمود ابابصیر ! ما به وعده خود نسبت به همسایه ات وفا کردیم. ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
اعتماد و توکل🌺🍃 در روزگار عیسی بن مریم علیه السلام، زنی بود صالحه و عابده، چون وقت نماز فرا می رسید، هر کاری که داشت رها و به نماز و طاعت مشغول می شد. روزی هنگام پختن نان، مؤذّن بانگ اذان داد، او نان پختن را رها کرد و به نماز مشغول شد؛ چون به نماز ایستاد، شیطان در وی وسوسه کرد «تا تو از نماز فارغ شوی نان ها همه سوخته می شود» زن به دل جواب داد: اگر همه نان ها بسوزد بهتر است که روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد. دیگر بار شیطان وسوسه کرد: پسرت در تنور افتاد و سوخته شد، زن در دل جواب داد: اگر خدای تعالی قضا کرده است که من نماز کنم و پسرم به آتش دنیا بسوزد من به قضای خدای تعالی راضی هستم و از نماز فارغ نمی شوم که اللّه تعالی فرزند را از آتش نگاه دارد. شوهر زن از در خانه درآمد، زن را دید که به نماز ایستاده است. در تنور دید همه نان ها به جای خویش ناسوخته و فرزند را دید در آتش بازی همی کرد و یک تار موی وی به زیان نیامده بود و آتش بر وی بوستان گشته، به قدرت خدای عزّ و جلّ. چون زن از نماز فارغ گشت، شوهر دست وی بگرفت و نزدیک تنور آورد و در تنور نگریست، فرزند را دید به سلامت و نان به سلامت هیچ بریان ناشده، عجب ماند و شکر باری تعالی کرد و زن سجده شکر کرد خدای را عز و جلّ، شوهر فرزند را برداشت و به نزدیک عیسی(ع) برد و حال قصّه با وی نگفت. عیسی گفت: برو از این زن بپرس تا چه معاملت کرده است و چه سرّ دارد از خدای؟ چه اگر این کرامت آن مردان بودی او را وحی آمدی و جبرئیل وحی آوردی او را. شوهر پیش زن آمد و از معاملت وی پرسید، این زن جواب داد و گفت: کار آخرت پیش داشتم و کار دنیا باز پس داشتم و دیگر تا من عاقلم هرگز بی طهارت ننشستم الّا در حال زنان و دیگر اگر هزار کار در دست داشتم چون بانگ نماز بشنیدم همه کارها به جای رها کردم و به نماز مشغول گشتم و دیگر هرکه با ما جفا کرد و دشنام داد، کین و عداوت وی در دل نداشتم و او را جواب ندادم و کار خویش با خدای خویش افکندم و قضای خدای را تعالی راضی شدم و فرمان خدای را تعظیم داشتم و بر خلق وی رحمت کردم وسائل را هرگز بازنگردانیدم اگر اندک و اگر بسیار بودی بدادمی و دیگر نماز شب و نماز چاشت رها نکردمی، عیسی علیه السلام گفت: اگر این زن مرد بودی پیغامبر گشتی. 📜عرفان اسلامى، ج‏1، ص: 376 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔸امیرالمومنین علی (علیه السلام) : دنيا گذرگاه عبور است، نه جاي ماندن، و مردم در آن دو دسته اند يكي آنكه خود را در دنيا مي فروشد و به تباهي مي كشاند، و ديگري آنكه خود را خريد و آزاد كرد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🌷در نوبتی ، دوباره دلت را مرور کن 🍃🌼از غـم به هر بهانه ی ممکن عبور کن 🌷اگر تمام راه تو مسدود شد ، بگـرد 🍃🌼یک آسمان تازه و یک جاده جور کن 🌷صبحتون زیبا و پر امید
☘ بیمـارۍ و کم شدن گناهان ☘ یڪ حدیث از نهج البلاغه: حضرت امیـر مؤمنان امام علے علیہ السلام بہ عیادت یکے از اصحابشان که مریض بود رفتند، یہ خـرده اون مریض نالہ کرد، حضرت او را موعظہ کردند و فـرمودند: «جـَعَلَ اللهُ ما کانَ مِن شَکْواکَ حَطّاً لِسَیِّئاتِڪَ» خـداوند بیمارے تو را وسیلہ ۍ کاستنِ گناهانت قـرار داده است. بعد حضرت او را دلدارے دادند و فرمودند: «فَاِنَّ الْمَرَضٌ لا اَجْرَ فیہِ وَ لٰکِنَّهُ یَحُطُّ السَّیِّئاتِ، وَ یَحُطُّهَا حَتَّ الْاَوْرَاقِ» مریضے و بیمارۍ پاداشے ندارد، اما از بین برنده ی گناهان است. برای مریضی به انسان پاداش نمےدهند، اما فایده اش این است کہ گناهان را از بین مےبرد. همانطور باد پاییزے برگ درختان را مےریزاند، مریضے هم باعث ریختن گناهان مےشود. بہ همین دلیل وقتے انسان از بستر بیمارے بر مےخیزد، یڪ نورانیتی دارد، چون گناهش آمرزیده شده، نورانے شده و باید از این بہ بعد حواسش را جمع کند کہ دیگر گناه نڪند. پس تب و لزرۍ که انسان مےکند، کفاره ے گناهانش است. البته ریزش گناهان در حالت مریضی براۍ انسان های خوب است، والا کسانے کہ نماز نمےخوانند و روزه نمےگیرند و تقوا ندارند، مرض براے آنها فایده ای ندارد، بیمارے برای آنها عذاب است. اما براے اولیای خـدا بیمارۍ خوب است، اگر انسان بیمـار نشود یڪ حالت غرور در او پیدا مےشود. بنابراین مریضے و بیماری براے رفع غـرور آدم خوب است. بد نیست آدم گاهے مریض شود. پس اگر یڪ وقت مریض شدید، شِکوه نڪنید. ˝آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)˝ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
بهشت خاکستر🔥🌾 در بنی اسرائیل مردی نیکوکار زندگی می کرد و دارای باغی بود که در آن انواع درختان و محصولات دیگر وجود داشت. صاحب باغ به فقرا توجهی کامل داشت؛ از این رو به هنگام برداشت محصول ، مستمندان را دعوت می کرد و از هر نوع محصولی که داشت سهم آنها را می داد و فقرا هم او را دعا می کردند و این سبب برکت بیشتر اموال او می گردید. سال ها بر این منوال گذشت تا این که مرد نیکوکار در گذشت و بوستان او به سه فرزندش به ارث رسید… بهشت خاکسترپسران راهی غیر از راه پدر را در پیش گرفتند و با خود گفتند: پدر ما مردی کم خرج بود و می توانست به فقرا کمک کند، اما خرج ما بسیاری است و از چنین کمکی معذوریم. وقتی زمان برداشت محصول فرارسید، برای آن که فقرا به سراغ ان ها نیایند، صبح تاریکی را انتخاب کردند تا به دور از چشم آنها غلات را جمع آوری کنند. صبح زود برخاستند و به اتفاق یکدیگر به باغ رفتند و مشاهده کردند آتش، باغ و غلات آن را سوزانده است. ناگاه متوجه شدند که نیت بد آنها در پرداختن حقّ مستمندان سبب عذاب آنها گردیده است. برادر میان سال گفت: ای برادران! چرا در حق بینوایان نیت بدی داشتید؟ چرا تسبیح خدا را نگفتید؟ می گفتند: پروردگار ما از هر عیبی منزه است و ما از ستمکارانیم. و بعضی یکدیگر را ملامت می کردند و می گفتند: وای بر ما! ما طغیان کردیم، اما باشد که خداود توبه ما را بپذیرد و بهتر از آنچه داشتیم به ما عطا فرماید، ما به رحمت او امیدواریم. از آن جایی که توبه کردند و نیت آنها این بود که اگر برخوردار گردند به فقرا کمک کنند، خداوند بوستانی بهتر از آنچه که داشتند به انها عطا فرمود که انگور آن شهرت یافت. ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔴 از مردم ، توقعی نداشته باش ♦️امام علی علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمودند: از مردم توقعی ند‌اشته باش زیرا مردمی هستند که:اگر عالِم باشی به تو ایراد می‌گیرند و اگر جاهل باشی راهنمایی ات نمی کنند، ♦️اگر در طلب علم برآیی، می‌گویند: خود را به زحمت انداخته است و اگر از طلب علم دست بکشی، می‌گویند: ناتوان و کودن است. ♦️اگر در عبادت پروردگارت استوار باشی، می‌گویند: خود نما و ریاکار است. و اگر عبادتت کم باشد می گویند: کافر است. ♦️ اگر سکوت اختیار کنی، می‌گویند: از سخن گفتن عاجز است و اگر سخن بگویی، می‌گویند: پر حرف است. ♦️اگر انفاق کنی، می‌گویند: اسرافکار است و اگر صرفه جویی کنی، می‌گویند: خسیس است. ♦️اگر به آنچه آنها دارند نیازمند شوی، از تو می‌بُرند و به بد گویی ات می‌پردازند و اگر به آنان اعتنایی نکنی، تکفیرت می‌کنند! آری پسرم! این است خصوصیت مردم زمانه ی تو. 📚بحار الأنوار ، جلد ۷۷ ، صفحه ۲۳۴ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🌺🌺پاداشی که پس از مرگ نیز به انسان می‌رسد 🔻امام صادق(ع) فرمود: 🔹عنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: لَيْسَ يَتْبَعُ الرَّجُلَ بَعْدَ مَوْتِهِ مِنَ الْأَجْرِ إِلَّا ثَلَاثُ خِصَالٍ صَدَقَةٌ أَجْرَاهَا فِي حَيَاتِهِ فَهِيَ تَجْرِي بَعْدَ مَوْتِهِ وَ سُنَّةٌ سَنَّهَا هُدًى فَهِيَ تُعْمَلُ بِهَا بَعْدَ مَوْتِهِ وَ وَلَدٌ صَالِحٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُ. 🔸پس از مرگ انسان پاداشی به او ملحق نمی‌شود مگر سه چیز: ▫️صدقه‌ای که در زمان زنده بودن داده و پس از مرگش نیز خیر آن به دیگران می‌رسد. ▫️سنت خیری که آن را بنا نهاده و پس از مرگش نیز به آن عمل می شود. ▫️ فرزند صالحی که برای او طلب آمرزش کند.🌺🌺 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
💠امام صادق(علیه السلام ) فرمودند : مردی در میان بنی اسراییل ذکر"الحمدلله رب العالمین و العاقبه للمتقین" را زیاد بر لب جاری می ساخت . ابلیس از این کار او خشمگین شده بود یکی از شیاطین را مامور نمود تا به او القاکند که پایان خوش و عاقبت از آن ثروتمندان است .اما مامور ابلیس در ماموریت خود موفق نشد و کار به دعوا و مرافعه کشید تا اینکه تصمیم گرفتند برای پایان دادن به دعوا از کسی بخواهند که میانشان داوری نماید و هر کس مغلوب شد دستش بریده شود . آن دو، شخصی را به عنوان داور برگزیدند اما حق را به مامور ابلیس داد و پایان خوش را از آن ثروتمندان دانست بدین ترتیب یکی از دستان عابد بریده شد . ولی مرد عابد باز ذکر شریف را زمزمه نمود . مامور ابلیس که از سخت ورزی عابد خشمگین شده بود برای رهایی از دست او پیشنهاد کرد فردی دیگر را در میان خود حاکم سازند تا هرکس مغلوب شد گردنش زده شود . عابد نیز قبول کردو این بار مجسمه ای را میان خود به عنوان داور قرار دادند . در این هنگام مجسمه به اذن خدا بر محل بریده شدن دستان عابد دست کشید و دستانش را به او بازگرداند آن گاه ضربه ای سنگین بر گردن مامور ابلیس وارد کرد و او را به قتل رساند . مرد عابد با تماشای این حادثه گفت : این چنین است پایان خوش و عاقبت از آن متقین است. 📚(برگرفته از کتاب قصص الانبیا، آیت الله سید نعمت الله جزائری) ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
✍داستان‌ مشاهدۀ افراد با صور ملکوتیّه‌ 🦋 نقل‌ کردهاند که‌: شخصی‌ از اهل‌ تفکّر و مراقبه‌ در گوشه‌ای‌ از صحن‌ حضرت‌ رضا علیه‌ السّلام‌ نشسته‌ و در دریائی‌ از تفکّر فرو رفته‌ بود، یکمرتبه‌ حالی‌ به‌ او دست‌ داد و صورت‌ ملکوتی‌ افرادی‌ را که‌ در صحن‌ مطهّر بودند مشاهده‌ کرد؛ دید خیلی‌ عجیب‌ و غریب‌ است‌. صورتهای‌ مختلف‌ زننده‌ و ناراحت‌ کننده‌ از اقسام‌ صور حیوانات‌، و بعضی‌ از آنها صورتهائی‌ بود که‌ از صورت‌ چند حیوان‌ حکایت‌ میکرد. درست‌ مردم‌ را تماشا کرد؛ در بین‌ این‌ جمعیّت‌ کسی‌ نیست‌ که‌ صورتش‌ سیمای‌ انسان‌ باشد، مگر یک‌ نفر سلمانی‌ که‌ در گوشۀ صحن‌ کیف‌ خود را باز کرده‌ و مشغول‌ اصلاح‌ و تراشیدن‌ سر کسی‌ است‌؛ دید فقط‌ او به‌ شکل‌ و صورت‌ انسان‌ است‌. از بین‌ جمعیّت‌ با عجله‌ خود را به‌ او که‌ نزدیک‌ در صحن‌ بود رسانید و سلام‌ کرد و گفت‌: آقا میدانید چه‌ خبر است‌؟ سلمانی‌ خندید و گفت‌: آقا تعجّب‌ مکن‌، آئینه‌ را بگیر و خودت‌ را نگاه‌ کن‌! خودش‌ را در آئینه‌ نگاه‌ کرد؛ دید صورت‌ خود او هم‌ به‌ شکل‌ حیوانی‌ است‌؛ عصبانی‌ شده‌ آئینه‌ را بر زمین‌ زد. سلمانی‌ گفت‌: آقا برو خودت‌ را اصلاح‌ کن‌، آئینه‌ که‌ گناهی‌ ندارد. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨