eitaa logo
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
33هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
11.6هزار ویدیو
110 فایل
❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙با خـدا باش پادشاهـ👑ـــی ڪن 💚بی خـدا باش هرچہ خواهی ڪن تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1898250367C031c8faa73
مشاهده در ایتا
دانلود
نوشته قرآنی انسان هیچ وقت تنها نیست👆👆 💚 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
❤️داستان واقعی و آموزنده از اعضا ڪانال ❤️💫 بنام : #خوشبختی_تلخ_4 ❤️ قسمت چهارم واقعا خوشحال بو
❤️داستان واقعی و آموزنده از اعضا ڪانال ❤️💫 بنام : ❤️ قسمت پنجم مادرم و شوهرمادرم بعدچند روزی که از امدن ما از خونشون گذشته بود به خانه ما امدن وخانواده شوهرم روی باز از اونا استقبال کردن و ما رو با خواهر و برادرهای علی دعوت کردن پاگشا .. که من از صبح به منزل مادرم رفتم خواهر و برادرهای من از رفتن من به اونجا خیلی خوشحال بودن ،،، عصر مهمونها اومدن وبرای اولین باربود که مادرم وبقیه علی رو دیدن،،وبه گفته اونا هم علی پسرخوبی بود🙍‍♂ مادرم هم برای پذیرایی ازاونا سنگ تموم گذاشت روزها میگذشت ومن همراه علی به خانه مادرم میرفتم ودر واقع با اونا سخت رفت وامد میکردیم وهمچنین بستگان مادرم مرا تک تک پاگشا کردن ، به این ترتیب بودکه همگی با علی آشناشده بودن بعد گذشت یکسال ما خانه جدا اجاره کردیم و ازخانواده شوهرم جدا شدیم و شروع به کم وکسری وسایل خونه کردیم که نامادری من اجازه خرید جهیزیه کامل روبه پدرم نداده بود.. بعد گذشت چهارسال زندگی مشترک خدا به ما دختری داد به اسم شادی که بیشتر زندگی من رو شیرین ترکرد دراین مدت من گاه گاهی پدرم رو میدیدم ،،ولی مادر و خواهر برادرهای من عاشق دخترم بودن ودختر من نیزعاشق اونا ،،بعد دو سال خدا به ماپسری داد به اسم شاهین که به خاطر وجود دوتا بچه کوچیک بیشتراوقات خونه مادرم بودم و همه ماخوشحال کنارهم روزها رو سپری میکردیم ،،یکروزسرد پاییزی مادرم ازبیرون به خانه برمیگشته داخل حیاط افتاده بود که وقتی به بیمارستان رسانده بودن دکتر خبربدی داده بود که مادرم فشار داشته وسکته کرده بود مادر مهربون وزیبای من دیگه نمیتونست راه بره با کمک فیزیوتراپی و داروها تونست به سختی راه بره که من اون موقع بود فهمیدم مادرم به خاطر دوری ازمن سکته اول رو زده بوده ولی خفیف ،،واین بارسکته دوم اون بود بیشتر روزها من به منزل مادرم میرفتم وکمک مادرم بودم خواهرم نیزبزرگ شده بود خواستگارایی داشت ،،خواهرم ازدواج کرد ودراون دوران من خیلی زحمت اونا رو کشیدم تا خواهرم به خونه خودش رفت وبعد 5ماه خواهرم باردارشد وبعد9ماه خدا به اون دختر کوچولویی داد حالا من خاله شده بودم.. ادامه دارد.... 📚داستان های واقعی و آموزنده در کانال ❤️💫 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
❤️داستان واقعی و آموزنده از اعضا ڪانال ❤️💫 بنام : #خوشبختی_تلخ_5 ❤️ قسمت پنجم مادرم و شوهرماد
❤️داستان واقعی و آموزنده از اعضا ڪانال ❤️💫 بنام : ❤️ قسمت ششم دوماه ازبه دنیا امدن بچه خواهرم گذشته بود،،من خونه خودمون بودم که مادربزرگم زنگ زد وباناراحتی گفت که مادرم رو به بیمارستان بردن ،،، مابچهارو پیش پدرشوهرم گذاشتیم وباعلی بلافاصله به بیمارستان رفتیم حالا متوجه شدم که دلشوره اون روز من الکی نبود سراسیمه به بیمارستان رسیدیم 3تاداداشای من بیرون اتاق بیمارستان گریه میکردن با دیدن من صدای اونا بالاتررفت من خودم رو با زوربه اتاق مادرم رسوندم بادیدن چهرمادرم مظلوم وچشای مهربونش حالم خراب شد. مادرم فقط نگاه میکرد اون نمیتونست حرف بزنه ودستای منو که تو دستش بود فشار میداد نمیدونم چی میخواست بگه ولی احساس میکنم داشت بچهاشو به من می سپرد غم ترس ازدست دادن دوباره مادرم تمام وجودم رو گرفت وتاجایی که جان داشتم گریه میکردم ودعا🙏🏻 برای خوب شدن مادرم ،،، مادرم رو برای عکسبرداری بردن ولی نتیجه خوبی نداشت ،،فردای اون روز مادرم روبه ای سی ویو بردن که یک پنجره بزرگ به حیاط بیمارستان داشت وکارهرروزمن وخواهروبردارام این بود که پشت پنجره وایستیم ومادرم رو نگاه کنیم مادری که چشاش پرازحرف ومهربونی بود ولی دریغ ازیک کلمه.... پرستار اتاق ای سی یو هر روز صبح برای ما پرده رو کنار میزد وبا مهربونی مادرم رو روبه ما میگردوند تا ما بیشتر اونو ببینیم با رفت و امد ما به بیمارستان 12 روز گذشت ،،، ادامه دارد... 📚داستان های واقعی و آموزنده در کانال ❤️💫 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨
⚜امام علی(ع): دل بيكار، بدى راجستجو مى كند ودست بيكار، به سوى گناه كشيده مى شود. 💠پيامبراسلام(ص): خداوند،انسان سالم و بيكار را كه نه به كار دنيامشغول است ونه به كار آخرت،دشمن مى دارد. 💚 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
کلامی زیبا ازمولا علی (ع) 👆👆 💚 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
☄عکس نوشته تکان دهنده قرآنی در مورد گناهکاران ✨یس 61✨ 💚 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
☆يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ☆ ✨انفطار 6✨ 💚 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
💫 حضور علامه جعفری نزد مولا علی (ع) ✨از علامه جعفري مي‌پرسند چي شد كه به اين كمالات رسيدي؟! ايشان در جواب خاطره‌اي از دوران طلبگي تعريف مي‌كنند و اظهار مي‌كنند كه هرچه دارند از كراماتي است كه به دنبال اين امتحان الهي نصيبشان شده: ⚡️مدير مدرسه‌مان به آقا شيخ علي گفت: آقا شب نمي‌گذره، حرفي داري بگو، ايشان يك تكه كاغذ روزنامه در آورد. عكس يك دختر بود كه، زيرش نوشته بود " اجمل بنات عصرها " (زيباترين دختر روزگار)، گفت: آقايان من درباره اين عكس از شما سوالي مي‌كنم. اگر شما را مخير كنند بين اينكه با اين دختر بطور مشروع و قانوني ازدواج كنيد و هزار سال هم زندگي كنيد با كمال خوشرويي و بدون غصه، يا اينكه جمال علي (ع) را مستحباً زيارت و ملاقات كنيد. كدام را انتخاب مي‌كنيد؟ سوال خيلي حساب شده بود. طرف دختر حلال بود و زيارت علي (ع) هم مستحبي. چهار نفر اول همه دختر زیبا را انتخاب کردند. نفر پنجم من بودم. اين كاغذ را دادند دست من. ديدم كه نمي‌توانم نگاه كنم، كاغذ را رد كردم به نفر بعدي، گفتم: من يك لحظه ديدار علي (ع) را به هزاران سال زناشويي با اين زن نمي‌دهم. يك وقت ديدم يك حالت خيلي عجيبي دست داد. شبيه به خواب و بيهوشي. بلند شدم وارد حجره‌ام شدم. يك دفعه ديدم يك اتاق بزرگي است يك آقايي نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قيافه‌اي كه شيعه و سني درباره امام علي(ع) نوشته در اين مرد موجود است. يك جواني در سمت راستم نشسته بود. پرسيدم اين آقا كيست؟ 👈گفت: اين آقا خود علي (ع) است، من سير او را نگاه كردم. آمدم بيرون، رفتم همان جلسه، دیدم كاغذ رسيده دست نفر نهم يا دهم، رنگم پريده بود خطاب به من گفتند: آقا شيخ محمد تقي شما كجا رفتيد و آمديد؟ اصرار كردند و من بالاخره قضيه را گفتم ،خيلي منقلب شدند. خدا رحمت كند آقا سيد اسماعيل (مدير) را خطاب به آقا شيخ حيدر، گفت: آقا ديگر از اين شوخي‌ها نكن، ما را بد آزمايش كردي... کارهای کوچک را بی اهمیت و پیش پا افتاده نشماریم شاید امتحان ما همان باشد.. 💚 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
☘✨☘ 💠💠یکی از تکان دهنده ترین جمله هایی که در فرهنگ بشری گفته شده، جمله زیر از امیرالمومنین علی علیه السلام در یکی از دعاهاي نهج البلاغه است. 💢" اللهم اجعل نفسی اول كريمة تنتزعها من كرائمی" 💢 "خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی، جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری" 📛یعنی نکند قبل از اینکه جانم را بگیری، ❌شرفم، ❌انسانيتم، ❌عدالتم، و.... گرفته شده باشد و تبدیل به یک تفاله ای شده باشم که تو جانم را می گیری. 💠💠و این همان جمله معروف آیت الله بهجت (ره) است که می گوید: ⚠️«ما آمده ایم تا زندگی کنیم و قیمت و ارزش پیدا کنیم؛ نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم».🌹 💚 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
❖✨﷽✨❖ 🔔 💠💠کاش با فلانی رفاقت نمی‌کردم 👈🏼 دختر خانمی که ..... ❌ با نامحرم در ارتباطی... ❌ و پسرِ نامحرمِ فضای مجازی رو «داداشی» خطاب میکنی و خودمونی میشی ... 👈🏼و آقا پسر، .. ❌ که با ناموسِ مردم چت میکنی... ❌ و حریمِ نامحرم رو تو فضای مجازی رعایت نمیکنی... ❌همین که اجازه بدی یه غریبه به حریمت وارد بشه، و تو رو از خدا دور بکنه، برای سقوط کافیه... 🤔میدونستی یکی از حسرتهای جانسوز اهل جهنّم، همین رفاقت‌ها و دوستی‌هاست⁉️ 🔰 سوره‌ مبارکه فرقان، آیه ﴿۲۸-۲۷﴾ 🕋〖یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ... یَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا〗 🌷【به خاطر بیاور روزی را که، گنهکار دست خود را از شدّت حسرت به دندان می‌گزد، و می‌گوید: «ای وای بر من، کاش فلانی را بعنوان دوست خود انتخاب نکرده بودم!»】 : حالا این دوست می‌تونه: ✴️ همکلاسیت...👩‍🎓👨‍🎓 ✴️ همسایه‌ات...👥 ✴️ همکارت...👥 ✴️ همون نامحرمِ فضای مجازی...👤 ✴️ یا حتّی گوشیِ موبایلت باشه...📱 ⚠️ حواست هست⁉️ ⚰️ معلوم نیست ملک الموت کِی بیاد سراغمون... 💚 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
تأمل 🔸کسی که دربارۀ پول و دستمزدش زیاد اصرار نمی کند و خیال می کند دیگران انصاف دارند، احمق نیست، مناعت طبع دارد. 🔸کسی که به موقع می آید و برای با کلاس بودن، عده ای را منتظر نمی گذارد، احمق نیست، منظم و محترم است. 🔸کسی که برای حل مشکلات دیگران به آنها پول قرض می دهد یا ضامن وام آنها می شود و به دروغ نمی گوید که ندارم و گرفتارم، احمق نیست. کریم و جوانمرد است. 🔸کسی که از معایب و کاستی های دیگران، در می گذرد و بدی ها را نادیده می گیرد، احمق نیست. شریف است. 🔸كسي كه در مقابل بي ادبي و بي شخصيتي ديگران با تواضع و محترمانه صحبت مي كند و مانند آنها توهين و بد دهني نمي كند، احمق نيست. مودب و باشخصيت است. 🔸کسی که به حرف های پشت سرش زده میشود اهمیت نمی دهد, بی خبر نیست صبور و با گذشت است. 💖انسان بودن هزينه سنگيني دارد" 💚 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨