eitaa logo
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
32.6هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
11.2هزار ویدیو
110 فایل
❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙با خـدا باش پادشاهـ👑ـــی ڪن 💚بی خـدا باش هرچہ خواهی ڪن تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1898250367C031c8faa73
مشاهده در ایتا
دانلود
لیــست داســـتانهاے واقعی ڪانال 📌زن مرده شور و تهمت ناروا👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/58914 📌نبش قبر دختر جوان👇👇 https://eitaa.com/8275883/44144 📌 داستان دهان پـراز ڪرم پیرزن👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/145 📌اتفاق عجیب هنگام غسل دادن آیت الله بروجردی👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/34553 📌داستان زندگی سوگل👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1387 📌 داستان زاهد نما👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1612 📌 نســیم هــدایت👇👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1552 📌 دخـترزیبا و مرد حیله گـر عیاش👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1351 📌 عاشق شدن جنی زیبا و جوانی بنام عباس👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1351 📌 داستانی زیبا از علامه جعفری در دانمارک👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1338 📌 داستان خیانت👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1286 📌 سـرگذشت دخـتری بنام فهیمه👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/960 📌 مـرد هندی و افسر انگلیسی👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/948 📌 پسر جوان و دخـتر تنها👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/888 📌 خواستگارم مــرا رد ڪرد👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/857 📌 جنازه ای ڪه زنده شد👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1641 📌حاملگی قلابی دختـروفریب مادر زن👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1703 📌طلاق ناگهانی👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1868 📌 بارداری شب ازدواج همسر https://eitaa.com/ba_khodabash1/3874 📌 داستان شیخ علی خیاط و زن آتشین👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/5699 📌 صیغه موقت زن دلربا👇👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/5757 📌 چوب خــدا👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/22073 📌 جوانهای ناڪام👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/22218 📌داستان دخـتری از ڪشورعمان👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/22021 📌داستان جــزاۍ بی نمازی👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/21989 📌داستان در آرزوی آرامـش👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/21712 📌داستان مــادر سنگــدل👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/20831 📌داستان حقیقتی در خــواب 👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/20722 📌داستان اعتماد مرگبار👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/20650 📌دختــری بنام ســودابه👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/25091 📌بارداری در شب ازدواج همســرم👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/23271 📌زری خــانم👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/24945 📌خیـانت به همـــسر👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/22933 📌سایہء مـادر👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/53795 چــرا حـــوری بهشتی برای مـــردان است👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/22541 آیـاابــراهم نبی با خواهرش ازدواج ڪرد👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/22539 راز عــدد 19 چـیه؟.👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/22667 دنیای بعداز مرگ از زبان مرد ایرانی که جسدش داخل کفن زنده شد👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/26175 ماجرای نصف شدن ماه با انگشت مبارڪ پیامبر👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/26357 مردی وارد خانه شد و دید همسرش گریه میکند https://eitaa.com/ba_khodabash1/66475
امام صادق "ع" فرمود: وقتی که بنده ای توبه خالص کند، خدای سبحان او را دوست بدارد و او را در دنیا و آخرت بپوشاند. پرسشگر پرسید چگونه او را بپوشاند؟ امام فرمود: ➖دو فرشته ای که گناهان او را نوشته اند به فراموشی سپرند ➖به اعضاء و جوارح او وحی می کند، گناهان او را کتمان کنند ➖و به بقعه های زمینی وحی می کند گناهانی که انجام داده است بپوشانند و زمانی که خدا را ملاقات می کند در حالی است که چیزی نیست تا به گناهان او شهادت دهند. ✔️بر اساس این روایت اگر انسانی توبه حقیقی کند و در توبه شرایط آن را رعایت کند محبوب خدا می شود و با محبوب خدا شدن تمام گناهان او از نامه اعمال او محو می گردد. 📚 اصول کافی، ج 2، ص 430 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔴 کفاره ی غیبت 🔴 📝 آیا می توان بدون گرفتن از فرد غیبت شونده توبه کرد؟ 🔹 با توجه به این که غیبت از است، بنابر این در مرحله اول باید از غیبت شونده رضایت گرفت، آن گاه به درگاه الهی از این گناه کرد. اما اگر رضایت گرفتن از غیبت شونده به هر دلیلی ممکن نباشد و یا این که گفتن به او موجب مفسده ای مهم تر می شود و ... که در این صورت با توجه به روایات معصومان (ع) باید برای او استغفار نمود و این کفاره غیبت او است. 🔸 در این باره به دو روایت اشاره می کنیم: 🌸 امام صادق (ع) می فرماید از پیامبر (ص) پرسیده شد: کفاره غیبت چیست؟ حضرت فرمود: هر وقت یادت آمد، برای او از خداوند طلب آمرزش کن. 🌸 امام صادق (ع) در روایت دیگر می فرماید: اگر غیبت کردى و خبرش به غیبت شده رسید، پس راهى نمی ماند جز حلالیت خواستن از او، امّا اگر خبرش به او نرسیده، از خداوند برایش طلب آمرزش کن. 📚 مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 72، ص 241 و 242 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
❓❓❓ شیطان👹 وقتی از بهشت رانده شد چگونه دوباره به بهشت برگشت وآدم را فریب داد؟ ✅ پاسخ در ابتدا باید بگوییم که شيطان قبلاً در بهشت نبوده است؛ بلكه در درگاه الهي و در جمع مقربان درگاه خداوند بوده؛ در حالي كه بهشت جايگاه مؤمنان و بندگان مطيع خداوند در آخرت است و اخراج او به معناي اخراج از بهشت نيست. در حقيقت اخراج شيطان به معني تنزل مقام و مرتبه شيطان از جايگاه بلندي كه در نزد خداوند يافته بود، می باشد نه اخراج از مكان معين و مشخصي كه در نتيجه این سوال مطرح شود، اين همان حقيقتي است كه در قرآن در تحت عنوان "هبوط" بيان شده است، خداوند در مورد واقعه اخراج ابليس مي فرمايد : «قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فيها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرين‏؛ گفت: از آن (مقام و مرتبه‏ات) فرود آى! تو حقّ ندارى در آن (مقام و مرتبه) تكبّر كنى! بيرون رو، كه تو از افراد پست و كوچكى‏» اما در هر حال روشن است كه شيطان بعد از اين اخراج، ديگر نمي توانست به بهشت هم راه يابد، حال بايد پرسيد كه چگونه او در جریان فریب آدم و حوا توانست وارد بهشت گردد؟ در پاسخ باید گفت گرچه برخی تصور کرده‌اند که مراد از بهشت آدم و حوا همان بهشت موعود آخرتي است، ولی باید گفت که این تصور اشتباه است زيرا که اخراج از بهشت جاوید معنا ندارد. در خصوص بهشت آدم وحوا در بين علما اختلاف نظري وجود دارد که برخی از این نظریات عبارتند از : 1. باغ آسمانی 2. باغ زمینی 3. بهشت برزخی ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🗣گویند: مردی بود منافق اما زنی مؤمن و متدین داشت این زن تمام کارهایش را با بسم الله آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نگه دارد زن آن را گرفت و با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در پارچه ای پیچید و با بسم الله آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و بسم الله را بی ارزش جلوه دهد سپس به مغازه خود برگشت در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد. زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد ناگهان دید همان کیسه طلا که پنهان کرد بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن بسم الله در مکان اول خود گذاشت شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را از زن طلب کرد زن مؤمنه فوراً با گفتن بسم الله از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را بجا آورد و از جمله مؤمنین و متقین گردید 📚 روایت های و حکایت ها / 213 212، به نقل از: خزینه الجواهر فی زینه المنابر/ 612. ***. ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
. ☘چگونه بفهمیم در ما خیری هست یا نه؟ امام محمد باقر علیه السلام: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِیکَ خَیْراً فَانْظُرْ إِلَى قَلْبِکَ فَإِنْ کَانَ یُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ یُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَفِیکَ خَیْرٌ وَ اللَّهُ یُحِبُّکَ وَ إِنْ کَانَ یُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ یُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَلَیْسَ فِیکَ خَیْرٌ وَ اللَّهُ یُبْغِضُکَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ. هرگاه خواهى بدانى در تو خیرى هست، به دِلت نگاه کن، اگر اهل طاعت خدا را دوست و اهل معصیت خدا را دشمن دارد، در تو خیر است و خدا هم تو را دوست دارد، و اگر اهل طاعت خدا را دشمن و اهل معصیت خدا را دوست دارد در تو خیر نیست و خدا دشمنت دارد و هر کسى همراه دوست خود است. 📚 الکافی، ج ۲، ص ۱۲۷ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
♦️نظر لطف امیرالمومنین (ع)به مرد فقیر♦️ شخصی در نجف اشرف از شدت فقر به امیرالمؤمنین متوسل شد . شب خواب دید که حضرت به او فرمود : باید به هندوستان بروی و در فلان محله و کوچه ، شخصی را با این خصوصیات پیدا کنی و این مصرع شعر را برایش بخوانی : " به آسمان رود و کار آفتاب کند " مرد فقیر گفت : یا امیر المؤمنین من فقیر هستم و از فقر خود شکایت می کنم آن وقت شما می گوئید به هندوستان بروم ؟، خلاصه رفت ، آن شخص را یافت و همان شعر را برای او خواند . آن شخص که شاعر بود خیلی خوشحال شد و دست این مرد را بوسید و گفت : از کجا فهمیدی که مصرع دوم شعر من چیست ؟ سپس هر چه می توانست به او از مال و ثروت خود داد . مصرع دوم شعر ایشان این بود " به ذره گر نظر لطف بوتراب کند " ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
وقتى که حاتم.طایى از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او رابگیرد. حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد در داشت. هر کس از هر درى که مى خواست وارد مى شد و از او چیزى طلب مى کرد و حاتم به اوعطا مى کرد. برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتم بخشى کند! مادرش گفت: تو نمى توانى جاى برادرت را بگیرى، بیهوده خود رابه زحمت مینداز...!! برادر حاتم توجه نکرد. مادرش براى اثبات حرفش، لباس کهنه اى پوشید و به طور ناشناس نزد پسرش آمد و چیزى خواست. وقتى گرفت از در دیگری رجوع کرد و باز چیزى خواست. برادر حاتم با اکراه به او چیزى داد. چون مادرش این بار از در سوم بازآمد و چیزى طلب کرد، برادر حاتم با عصبانیت و فریاد گفت: تودوبار گرفتى و بازهم مى خواهى؟ عجب گداى پررویى هستى! مادرش چهره خود را آشکار کرد و گفت: نگفتم تو لایق این کارنیستى؟ من یک روز هفتاد بار از برادرت به همین شکل چیزى خواستم و او هر بار مرا رد نکرد. ✅بزرگان زاده نمی‌شوند٬ ساخته می شوند... ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🍃🍂 🔴 روزی جوانی پیش پدرش آمدو گفت: را دیده ام و میخواهم با او ازدواج کنم. من زیبایی این دختر و جادوی چشمانش شده ام . پدر با خوشحالی گفت:بگو این دختر کجاست تا برایت خواستگاری کنم و به اتفاق رفتند تا دختر را ببینند اما پدر به محض دیدن دختر او شد و به پسرش گفت: ببین پسرم این دختر هم تراز تو نیست و تو نمیتوانی او را خوشبخت کنی او را باید مردی مثل من که تجربه زیادی در زندگی دارد کند تا بتواند به او تکیه کند. 😳 پسر حیرت زده جواب داد: امکان ندارد پدر کسی که با این دختر ازدواج میکند من هستم نه شما..... پدر و پسر با هم شدند و کارشان به اداره پلیس کشید.🚔 🔸ماجرا را برای افسر تعریف کردند. افسر دستور داد دختر را احضار کنند تا از خود او بپرسند که میخواهد با کدامیک از این دو ازدواج کند افسر پلیس با دیدن دختر شیفته جمال و محو اوشد و گفت: این دختر مناسب شما نیست بلکه شایسته ی شخص صاحب منصبی چون من است و این بار سه نفری باهم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد رفتند وزیر با دیدن دختر گفت: او باید با وزیری مثل من ازدواج کند...و...قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید با شخص ، 🔹امیر نیز مانند بقیه گفت: این دختر فقط با من ازدواج میکند... بحث و مشاجره بالا گرفت تا اینکه دختر جلو آمد و گفت: راه حل مسئله نزد من است. من و شما نیز پشت سر من بدوید اولین کسی که بتواند مرا بگیرد با او خواهم کرد. ...و بلافاصله شروع به دویدن کردو پنج نفری: پدر؛ پسر؛ افسر پلیس؛ وزیر و امیر بدنبال او... 🔻ناگهان ...هرپنج نفر باهم به داخل چاله عمیقی سقو ط کردند. ⚠️دختر از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت: آیا میدانید من کی هستم؟! من هستم!! ☑️من کسی هستم که مردم بدنبالم میدوند و برای بدست آوردنم باهم میکنند و در راه رسیدن به من از خود و اطرافیان و غافل میشوند تا زمانیکه در گذاشته می شوند درحالی که هرگز به من نمیرسند...!! ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🍃🍂 🔴 روزی جوانی پیش پدرش آمدو گفت: را دیده ام و میخواهم با او ازدواج کنم. من زیبایی این دختر و جادوی چشمانش شده ام . پدر با خوشحالی گفت:بگو این دختر کجاست تا برایت خواستگاری کنم و به اتفاق رفتند تا دختر را ببینند اما پدر به محض دیدن دختر او شد و به پسرش گفت: ببین پسرم این دختر هم تراز تو نیست و تو نمیتوانی او را خوشبخت کنی او را باید مردی مثل من که تجربه زیادی در زندگی دارد کند تا بتواند به او تکیه کند. 😳 پسر حیرت زده جواب داد: امکان ندارد پدر کسی که با این دختر ازدواج میکند من هستم نه شما..... پدر و پسر با هم شدند و کارشان به اداره پلیس کشید.🚔 🔸ماجرا را برای افسر تعریف کردند. افسر دستور داد دختر را احضار کنند تا از خود او بپرسند که میخواهد با کدامیک از این دو ازدواج کند افسر پلیس با دیدن دختر شیفته جمال و محو اوشد و گفت: این دختر مناسب شما نیست بلکه شایسته ی شخص صاحب منصبی چون من است و این بار سه نفری باهم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد رفتند وزیر با دیدن دختر گفت: او باید با وزیری مثل من ازدواج کند...و...قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید با شخص ، 🔹امیر نیز مانند بقیه گفت: این دختر فقط با من ازدواج میکند... بحث و مشاجره بالا گرفت تا اینکه دختر جلو آمد و گفت: راه حل مسئله نزد من است. من و شما نیز پشت سر من بدوید اولین کسی که بتواند مرا بگیرد با او خواهم کرد. ...و بلافاصله شروع به دویدن کردو پنج نفری: پدر؛ پسر؛ افسر پلیس؛ وزیر و امیر بدنبال او... 🔻ناگهان ...هرپنج نفر باهم به داخل چاله عمیقی سقو ط کردند. ⚠️دختر از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت: آیا میدانید من کی هستم؟! من هستم!! ☑️من کسی هستم که مردم بدنبالم میدوند و برای بدست آوردنم باهم میکنند و در راه رسیدن به من از خود و اطرافیان و غافل میشوند تا زمانیکه در گذاشته می شوند درحالی که هرگز به من نمیرسند...!! ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🛑نگاه به جنس مخالف ♦️سوال: چه اشکالی داره که انسان به جنس مخالف نگاه کنه و لذت ببره؟ پاسخ: اگر ضررهای زیر رو👇(به غیر از عذاب آخرت) به جون می‌خری، نگاه کن 1⃣ می‌بینی، می‌خوای، به وصالش نمی‌رسی، دچار افسردگی می‌شی. 2⃣ می‌بینی، شیفته می‌شی، عیب‌ها رو نمی‌بینی، ازدواج میکنی، طلاق می‌دی. 3⃣ می‌بینی، به او فکر می‌کنی، از یاد خدا غافل می‌شوی، از عبادت لذت نمی‌بری. 4⃣ می‌بینی، با همسرت مقایسه می‌کنی،ناراحت می‌شی، بداخلاقی می‌کنی، از زندگیت لذت نمی‌بری. 5⃣ می‌بینی، لذت می‌بری، به این لذت عادت می‌کنی، چشم چران می‌شی، در نظر دیگران خوار می‌شی. 6⃣ می‌بینی، لذت می‌بری، محبت خدا تو دلت کم می‌شه، ایمانت ضعیف می‌شه. 7⃣ می‌بینی، عاشق می‌شی، از راه حلال نمی‌رسی، دچار گناه می‌شی. ✅ لذا اسلام در یک کلمه می گوید: نگاهت را از جنس مخالف نگاهدار ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
بیایید امشب⭐️ برای هم دعا کنیم صبـور باشیـم ⭐️ از روزگـار و سختی هاش نترسیم همه سالم ⭐️ و سلامت بمانند و در نهایت عاقبتمان ختم به خیر شود...⭐️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غمت نباشه وقتی: چاره ساز خداست✨ وقتی: 💕خدا بهترین جواب رو به توکلت خواهد داد🌸☺️ الهی به امید تو .سلام صبح بخیر❤️🌸
غیبت 🔵امام جعفر صادق (ع): از پيغمبر پرسيدند: كفاره غيبت چيست؟ فرمود: برای آن كس كه غيبتش کردی هر زمان به يادش افتادی از خدا طلب آمرزش كنی. 📚اصول كافی، ج 4 ،ص61 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
💯استاد فرحزاد ☀️ امیرمومنان امام علی (علیه السلام) فرمودند : ☘ من یک ساعت عمر دنیا را با آخرت عوض نمیکنم چون در دنیا محل است و در آخرت محل 🌿 یعنی اگر نفسمان بند بیاید ، که روزی بند می آید,دیگر داغ یک , یک گفتن بردلمان خواهد ماند 🌾 وقتی درون قبر برویم دیگر تمام می شود و بازگشتی در کار نیست و پرونده بسته شده است 🍂 مگر اینکه در دنیا یک باقیات الصالحاتی گذاشته باشیم 🍁 فرزند صالحی ، مسجدی ، خیریه ای ، مدرسه ای و... که اینها ماندگار است ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
اول زنی که شوهر زیبایش را با اسید سوزاند ‌دختر بزرگ خانواده بودم. تنها برادرم هنوز در دبیرستان درس می‌خواند. پدرم همیشه می‌گفت: «دختر فهمیده و باگذشتی هستی.» به همین خاطر مرا تکیه گاه و سنگ صبور خانواده می‌دانست و آرزویش عاقبت به خیری‌ام بود. اما هنوز هم بعد از گذشت این همه سال نمی‌دانم چرا به چنین سرنوشتی دچار شدم مراسم عروسی من و بهروز بعد از یک دوره نامزدی یک ساله برگزار شد. البته کمک‌های مالی پدرم و کم توقعی و گذشت‌های من در برگزاری یک مراسم ساده بی‌تأثیر نبود. بعد از چند روز که از حال و هوای ازدواج و رفت و آمدهای تشریفاتی درآمدیم دوباره زندگی روال عادی خود را از سر گرفت. صبح زود از خانه بیرون می‌آمدم و نزدیکی‌های غروب خسته از کار روزانه به خانه برمی‌گشتم. بعد هم مشغول انجام کارهای روزمره و خانه‌داری می‌شدم. سربازی بهروز تمام شده بود و دنبال کار می‌گشت. خوشبختانه با سفارش اطرافیان و البته تلاش و لیاقتی که در وجودش نهفته بود خیلی زود کار مناسبی پیدا کرد و مشغول شد. روزها پشت هم می گذشت. در دومین سالگرد ازدواجمان صاحب فرزند شدیم. خداوند دختری زیبا و باهوش به ما هدیه کرد که نامش را «سپیده» گذاشتیم. حضورش گرمابخش زندگی و آشیانه‌مان بود. مرخصی‌های چند ماه اول پس از بارداری به سرعت گذشت و من مجبور شدم دوباره سرکارم برگردم. اما کار کردن در چنین شرایطی خیلی سخت بود. بهروز اجازه نمی‌داد سپیده را به مهد کودک بفرستیم. خانه مادر من و بهروز هم خیلی از ما دور بود و امکان این که آنها از بچه نگهداری کنند، نبود. بدین ترتیب توافق کردیم من دیگر سر کار نروم و در عوض بهروز با سعی و تلاش بیشتری هزینه‌های زندگی را تأمین کند. این گونه بود که من در خانه ماندم تا وظیفه همسرداری و مادری را به بهترین شکل انجام دهم. سه سال از تولد سپیده گذشته بود که باز هم باردار شدم. با به دنیا آمدن سالار، خوشبختی‌مان تکمیل شد. وضع کار بهروز هر روز بهتر از قبل می‌شد. خداوند برکت فراوانی نصیب زندگی ما کرده بود و من دیگر هیچ آرزویی غیر از خوشبختی فرزندانم نداشتم. ۱۵ سال از زندگی مشترکمان می‌گذشت. بهروز رئیس قسمت خرید اداره شده و دائم به مسافرت‌های داخلی و خارجی می‌رفت. با بزرگ شدن بچه‌ها و کم شدن مسئولیتم در خانه و نگهداری از آنها احساس تنهایی و افسردگی می‌کردم. بهروز که مدام مسافرت بود، بچه‌ها هم مثل سابق نیازی به نگهداری شبانه‌روزی من نداشتند بنابراین تصمیم گرفتم دوباره به سر کار برگردم. پس از چند ماه تلاش بالاخره کار مناسبی پیدا کردم. حقوقش خیلی زیاد نبود اما برای من پول مهم نبود می‌خواستم از افسردگی و تنهایی رها شوم. شاید بیشتر دلم ‌می‌خواست از فکر و خیالاتی که این اواخر به سرم زده بود نجات پیدا کنم. تصوراتی که یک لحظه رهایم نمی‌کرد. گاه فکر می‌کردم خیالاتی شده‌ام به همین خاطر سعی می‌کردم مثل سابق به زندگی خوشبین باشم اما تغییر رفتار بهروز مانع از آن می‌شد که با اطمینان و اعتماد قبلی و قلبی به او نگاه کنم. غیبت‌های طولانی، بی‌تفاوتی و رفتار سرد و بی‌محبتش مرا مشکوک کرده بود. بالاخره تصمیم گرفتم کاری کنم تا از این شک و دودلی خارج شوم. یک شب که بهروز به بهانه مسافرت به شهرستان، از من و بچه‌ها خداحافظی کرد تا به قول خودش به فرودگاه برود، مخفیانه او را تعقیب کردم حس بدی داشتم. می‌ترسیدم. چند بار بین راه تصمیم گرفتم به خانه برگردم و با توهمات نابجا زندگی‌ام را خراب نکنم اما انگار نیروی قوی‌تری مرا به دنبال او می کشاند و… او می‌کشاند و می‌گفت: از خواب غفلت بیدار شو، زندگی‌ات در حال تباه شدن است. در همین افکار غوطه‌ور بودم که متوجه شدم بهروز حرکتش را از فرودگاه به سوی شمال شهر تغییر داده است. تعقیبش کردم چند دقیقه بعد مقابل خانه‌ای شیک در یکی ازخیابان‌های شمال شهر ایستاد. با کلیدی که از جیبش درآورد در خانه را باز کرد. از شدت هیجان و ناراحتی و شاید هم کنجکاوی، تمام بدنم می‌لرزید. پاهایم سست شده بود. اول فکر کردم دنبالش بروم و وارد خانه شوم اما صبر کردم یک ساعت همانجا ایستادم خبری از بهروز نشد با تلفن همراهش تماس گرفتم. پرسیدم: کجا هستی با وقاحت تمام گفت: بندرعباس! از شدت عصبانیت داشتم منفجر می‌شدم اما هر طور بود خودم را کنترل کردم و حرفی نزدم. بی‌درنگ به خانه برگشتم. آن شب بدترین شب زندگی‌ام بود. هیچ وقت فکر نمی‌کردم نتیجه اعتماد بیش از حدم این باشد. نمی‌دانستم در آن خانه چه خبر است و چه گذشته اما همین قدر که شوهرم به من دروغ گفته بود گناهی نابخشودنی بود. عصر روز بعد بهروز به خانه برگشت. مثل همیشه از خستگی و کار زیاد می‌نالید. خیلی سعی کردم به روی خودم نیاورم. سردرد را بهانه کردم و از حرف زدن با او طفره رفتم. صبح روز بعد مقابل همان خانه چهار طبقه ایستاده بودم. نمی‌دانستم چه باید بگویم و چه کار کنم. فقط می‌خواستم ادامه دارد.......
💠 جوان کافری عاشق دختر عمویش شد، عمویش پادشاه حبشه بود. جوان رفت پیش عمو و گفت: عمو جان من عاشق دخترت شده‌ام، آمدم برای خواستگاری. پادشاه گفت حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است. گفت عمو هر چه باشد من می‌پذیرم شاه گفت: در شهر بدی‌ها (مدینه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری آنوقت دختر از آن تو، جوان گفت عمو جان این دشمن تو اسمش چیست، گفت اسم زیاد دارد ولی بیشتر او را به نام علی بن ابیطالب می‌شناسند جوان فوراً اسب را زین کرد با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدی‌ها شد. به بالای تپه‌ی شهر که رسید دید در نخلستان، جوان عربی در حال باغبانی و بیل زدن است. به نزدیک جوان رفت. گفت: ای مرد عرب تو علی را می‌شناسی؟ گفت: تو را با علی چه کار است؟ گفت: آمده‌ام سرش را برای عمویم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است. گفت: تو حریف علی نمی‌شوی. گفت: مگر علی را می‌شناسی؟ گفت: بله من هر روز با او هستم و هر روز او را می‌بینم. گفت: مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم؟! گفت قدی دارد به اندازه‌ی قد من، هیکلی هم‌هیکل من. گفت: خب اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست. مرد عرب گفت: اول باید بتوانی مرا شکست بدهی تا علی را به تو نشان بدهم. خب چه برای شکست علی داری؟ گفت: شمشیر و تیر و کمان و سنان. گفت: پس آماده باش، جوان خنده‌ی بلندی کرد و گفت: تو با این بیل می‌خواهی مرا شکست دهی؟ پس آماده باش. شمشیر را از نیام کشید. گفت: اسمت چیست؟ مرد عرب جواب داد: عبدالله. پرسید: نام تو چیست؟ گفت: فتاح، و با شمشیر به عبدالله حمله کرد. عبدالله در یک چشم به هم زدن، کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمین زد و با خنجر خود جوان خواست تا او را بکشد که دید جوان از چشم‌هایش اشک می‌آید. گفت: چرا گریه می‌کنی؟ جوان گفت: من عاشق دختر عمویم بودم آمده بودم تا سر علی را ببرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد، حالا دارم به دست تو کشته می‌شوم. مرد عرب، جوان را بلند کرد، گفت: بیا این شمشیر، سر مرا برای عمویت ببر. گفت: مگر تو کی هستی؟ گفت: منم اسدالله الغالب علی بن ابیطالب، که اگر من بتوانم دل بنده‌ای از بندگان خدا را شاد کنم، حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود. جوان، بلند بلند زد زیر گریه و به پای مولای دو عالم افتاد و گفت من می‌خواهم از امروز، غلام تو شوم یا علی. پس فتاح شد قنبر غلام علی بن ابیطالب 📚بحارالانوار ج3 ص 211 امالی شیخ صدوق ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🌸💠 مرده ای که بوی گلاب می داد 💠🌸 یکی از کارکنان غسال خانه بهشت زهرای تهران تعریف می کرد: یک بار پیرمردی را آوردند که اصلا به مرده شبیه نبود، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت. وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب می داد. آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصا این پیرمرد را بشورم و غسل بدهم، همه بوی گلاب را موقع شستشو و وقتی که آب روی تن این پیرمرد می ریختم حس می کردند. وقتی که کار غسل و کفن تمام شد بی اختیار در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم، بیرون برای تشییع و خاکسپاری اش صحرای محشری به پا بود. از بین ناله های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع می کرد. از بستگانش دقیق تر پرسیدم، گویی این پیرمرد به این موضوع شهره بود، آدمی که هر روزش با زیارت عاشورا شروع می شد... ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔱ماجرایی که باعث شد فرعون خودش را خدا بنامد! یک روز فرعون در کاخش بود که ابلیس به شکل مردی وارد کاخ و اتاق فرعون می شود فرعون می گوید : تو چه کسی هستی آن مرد میگوید : من فرشته ی مقرب تو هستم فرعون می گوید : مگر من که هستم آن مرد می گوید : تو خدا هستی فرعون که تا قبل از این ماجرا به خدا اعتقاد داشت می گوید : نه من خدا نیستم آن مرد می گوید : تو خدایی اما به خاطر ضربه ای که به سرت خورده است فراموش کرده ای که خدایی و فکر می کنی خدا کس دیگریست و من آمدم که به تو یاد آوری کنم که خدا هستی فرعون می گوید : پس اگر تو راست می گویی و من خدا هستم باید خیلی کارهای نشدنی بتوانم بکنم آن مرد گفت : بله تو هر نشدنی ای را می توانی انجام دهی زیرا خدایی پس امتحان کن فرعون خوشه ی انگوری که در ظرف بود را نشان داد و گفت : یعنی تو می گویی من می توانم آن خوشه ی انگور را به طلا تبدیل کنم ؟ آن مرد (یا همان ابلیس در ظاهر یک مرد) گفت : بله اگر تو اعلام کنی به دستور تو آن خوشه خود را به طلا تبدیل می کند فرعون به خوشه اعلام می کند که ای خوشه به طلا تبدیل شو و آن خوشه به طلا تبدیل می شود چند تا کار دیگر انجام می دهد و می بیند همه بدون نقص انجام می شود و در اصل ابلیس به صورت مخفیانه این جادو ها و تبدیلات را انجام میداد و بعد آن مرد گفت : تو از گذشته زیاد در یاد نداری و ضربه ای که به سرت خورد باعث شد فراموش کنی که خدا هستی و یکی دیگر از اسناد خدا بودن تو اینست که تو هیچوقت نمی میری و البته فرعون هم واقعا نزدیک به سیصد سالش بود و نمی مرد (در آن زمان حد اکثر سن مردم صد و هفتاد سال بود) به همین دلایل باور کرده بود که خداست و اما جالب تر از همه قبل از این ماجرا ، فرعون یکی از عرفای بزرگ جهان و نقطه ی عرفان در آن زمان بود که سالها بعد وقتی که فریب ابلیس را خورد و خود را خدا دانست از عرفان بیرون آمد و آسیه همسرش نیز تا آخر عمرش قطب بزرگ صوفیه بوده است !! 📚مبانی حقایق و رموز زندگی فرعون ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔴مرگهای ناگهانی آخرالزمان و هشدار به مومنین! 🔰دیشب به بنده تلفن زدند و گفتند که فلان شخص که خیلی هم مواظب سلامتی خودش بود و فشار خونش را همیشه اندازه گیری می کرد تا از حد متعارف تجاوز نکند، سکته کرد و یک مرتبه از بین رفت! 🌸 امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند: ✳️ در آخر الزمان مرگ های ناگهانی زیاد می شود. 🌟ملک الموت مردم را می رباید... اگر این زمان را درک کردید باید با طهارت بخوابید. ✅سوال کردند: یا امیرالمومنین یعنی با وضو بخوابیم؟ 🌷 حضرت فرمودند: خیر. یعنی ذمّه خودتان را از حق و خلق خلاص کنید.(یعنی حساب خود را صاف و پاک کنید...) 🌿🌿🌿🌴🌷🌷🌷🌴🌿🌿🌿 📒از بیانات استاد حق شناس ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔴مفهوم واقعی برکت چیست؟ 🌷از پیامبر(صلی الله علیه وآله) پرسیدند: برکت در مال یعنی چه؟ 🌼درپاسخ، پیامبر مثالی زد و فرمود: 🔰گوسفند در سال یکبار زایمان می کند وهر بار هم یک بره به دنیا می آورد. سگ در سال دو بار زایمان میکند و هربار هم حداقل ۷-۶ بچه. 💠به طور طبیعی شما باید گله های سگ را ببینید که یک یا دو گوسفند در کنار آن است. 🛑ولی در واقع برعکس است. گله های گوسفند را می بینید و یک یا دو سگ درکنار آنها چون خداوند برکت را در ذات گوسفند قرار داد و از ذات سگ برکت را گرفت. ✅در تمام عمر حتی یک گله سگ را ندیده ایم. اما گله های گوسفند فراوانی را دیده ایم! 🎋و این در حالی است که در هر ثانیه میلیونها گوسفند ذبح می شوند! 🔥مال حرام اینگونه است: «فزونی دارد ولی برکت ندارد» 🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱 📙از بیانات آیت الله مجتهدی ره ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
✅ اثرات لقمه حرام در زندگی ! ✍حضرت رسول خدا (ص)فرمایند: نماز کسی که لقمه‌اش حرام است تا چهل روز قبول نمی شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی گردد و هر مقدار از بدنش که با حرام پرورش یافته سزاوار آتش و سوختن است. حضرت امام صادق علیه السلام : هر كس بخواهد دعايش مستجاب شود، بايد كسب خود را حلال كند و حق مردم را بپردازد. حضرت امام هادى علیه السلام: به راستى كه حرام، افزايش نمى ‏يابد و اگر افزايش يابد، بركتى ندارد و اگر انفاق شود، پاداشى ندارد و اگر بماند، توشه ‏اى به سوى آتش خواهد بود. حرام خواری و قساوت قلب ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند که اگر کسی حرام خورد قلبش سخت شده و در برابر حق، نرمش نخواهد داشت! این همان سخنی است که امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا به سپاه کوفه فرمود: چون شکمهای شما از حرام پر شده،کلام حق در شما اثر ندارد... 📚 الكافي (ط-الاسلامیه) ج۵ ، ص ۱۲۵ ترجمه صفحه 131 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
آورده‌اند روزی از حضرت عیسی(ع) سوال کردند که چگونه بر روی آب راه میروی؟ حضرت گفت: طلا و جواهر در نظر شما مردمان چگونه است؟ گفتند: خوب چیز ارزشمندی است و به آن علاقه داریم. حضرت گفت: نزد من هیچ عزتی ندارد و با سنگ و کلوخ یکی است! که حضرت امیرالمومنین علی(ع) در خطبه متقین در شرح و معرفی اهل تقوا در نهج‌البلاغه اینطور میفرماد: «عَظُمَ الْخالِقُ فى اَنْفُسِهِمْ، فَصَغُرَ ما دُونَهُ فى اَعْیُنِهِمْ» یعنی: عظمت خالق نفوس آنها را احاطه کرده، و در نتیجه "غیراو" در نظر آن‌ها کوچک و حقیر شده است. یعنی هیچ چیز جز حق تعالی برای اهل تقوا عظمت ندارد، نه دنیا، نه طلا و پول و مقام و منصب و... کلام خود را با روایتی شیرین از حضرت عیسی(ع) به پایان میرسانم که میفرماد: الدُّنيا قَنطَرَةٌ فاَعبُروها و لا تَعمُرُوها. یعنی: دنيا پُلی است، از آن بگذريد و آبادش مَسازيد. 📚الأمالى شیخ مفيد، ص۴۳ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
تدفین حضرت یوسف(ع) 🔹پس از آنکه یوسف، یعقوب نبی و برادرانش را به مصر برد با آنها زندگی کرد تا اینکه یعقوب از دنیا رفت. یوسف بنا بر وصیت پدرش جسد او را به فلسطین برده و در کنار قبر ابراهیم(ع) و اسحاق(ع) دفن نمود و به مصر بازگشت . طول عمر حضرت یوسف علیه السلام را بین ۱۱۰ تا ۱۲۰ سال ذکر کرده اند یوسف خود نیز وصیت کرد که پس از مرگش در کنار پدرانش در فلسطین دفن شود. لیکن او به قدری محبوبیت اجتماعی پیدا کرده و عزت فوق العاده‎ای نزد مردم مصر داشت که پس از فوتش بر سر محل به خاک سپاریش نزاع شد. هر طایفه‎ای می‎خواست جنازه یوسف در محل آنها دفن شود، تا قبر او مایه برکت در زندگی‎شان باشد. بالاخره رأی بر این شد که جنازه یوسف را درتابوتی مرمرین گذاشته و درکف رودنیل دفن کنند، زیرا آب رود که از روی قبر رد می‎شد مورد استفاده همه قرار می‎گرفت و با این ترتیب همه مردم به فیض و برکت وجود پاک حضرت یوسف (ع)می‎رسیدند. این قبرتا زمان حضرت موسى (ع ) هم چنان در رود نیل بود تا اینکه ۳۰۰ سال بعد حضرت موسی به فرمان خداوند مقبره او را درآورد و با خود به فلسطین برد. مسعودى مى گوید: سبب این که موسى جنازه یوسف را از مصر حمل کرد، آن بود که باران بر بنى اسرائیل نیامد. پس خداى عزوجل به موسى وحى فرمود جنازه یوسف را بیرون آورد. موسى از محل دفن یوسف پرسید و پیرزنى نابینا و زمین گیر از بنى اسرائیل گفت : من جاى یوسف را مى دانم ولى سه حاجت دارم که باید از خدا بخواهى آنها را برآورد تا آن جا را به تو نشان دهم! خداوند به موسى وحى فرمود سخنش را بپذیر که این امتحانی برای اوبود وما حاجت هایش را بر آوردیم. پیرزن محل دفن یوسف را نشان داد و موسى جنازه را بیرون آورد و به فلسطین منتقل ساخت... آرامگاه حضرت یوسف نبی(ع) اکنون در شرق نابلس سرزمین‌های اشغالی قراردارد... 📚منابع :قرآن کریم، انجیل عهد عتیق، تورات عهد قدیم ، مجمع البیان طبرسی ج ۵ ص ۲۶۶، اثبات الوصیة ص ۳۸، علل الشرایع، ص 107؛ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
☘🍂🌹🍃🌷☘🍃🍂☘🌷🍃🍂☘ حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام فرمودند: اَلْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ لَهُ سَبْعُونَ ضِعْفا وَالْمُذيعُ لَهُ واحِدٌ وَالْمُستَـتِرُ بِالسَّيِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ وَالْمُذيعُ لَها مُخْذُولٌ؛ بحارالانوار،ج 67،ص251، ح4. 💥كسى كه حسنه خود را پنهان دارد، هفتاد برابر پاداش مى بيند. و كسى كه آن را آشكار كند، يك پاداش دارد. و كسى كه گناه خود را پوشيده دارد، گناهش بخشيده مى شود. و كسى كه آن را علنى و افشا كند، خوار و ذليل خواهد شد. در اين حديث چقدر بشارت خوابيده است. به هر كجا دست مى اندازى بشارت است. راه به سوى خدا و بهشت است. 💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥 بنابراين تمام گناهانى را كه مرتكب شده اى و خودت مى دانى و خداى خودت و هيچ كس خبر ندارد، مورد عفو و بخشش قرار مى گيرد. 🌾🌾🌿🌱🌴🌿🌾🌴🌿🌾 اما كسى كه علنى گناه مى كند، يا آن را براى ديگران بازگو مى كند، در دنيا و آخرت خوار مى شود. همه حدود و تعزيرات و شلاق ها و آبروريزى ها به خاطر اظهار گناه است. 📢اظهار گناه از خود گناه بدتر است. ⚡️اگر كسى سه روز، بدون هيچ عذرى، علنى روزه بخورد، حكمش اعدام است. خيلى فرق مى كند با كسى كه مخفيانه روزه خورده است. ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ چون كسى كه علنى گناه مى كند، حرمت شكنى مى كند و راه همه را به سوى گناه باز مى كند و جرأتشان را براى گناه كردن زياد مى كند. اصلاً بازگو كردن گناه يكى از گناهان كبيره است. 📢كسى كه بيايد و گناهش را براى ديگران بگويد، گناه بزرگى كرده است و عاقبت آن خفت و خوارى است. خداوند مى گويد: هر چه را پوشاندى، من مى بخشم. 🙊بنابراين پوشيده ها را مى توانيم خط بزنيم. بر گناهان پوشيده قلم عفو مى خورد. بايد يك فكرى به حال گناهان علنى كرد. 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: لا تَهْتِكُوا اَسْتارَكُمْ عِنْدَ مَنْ يَعْلَمُ اَسْرارَكُمْ؛ پرده خويش را پيش كسى كه از اسرار شما آگاه است ندريد! نهج البلاغه، خطبه 203 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔴انسانهای نالایق جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا بودند، حضرت فرمود: می خواهید کسل ترین، دزدترین، بخیل ترین، ظالم ترین و عاجزترین مردم را به شما نشان دهم؟ اصحاب: بلی یا رسول الله! فرمود: 1- کسل ترین مردم کسی است که از صحت و سلامت برخوردار است ولی در اوقات بیکاری با لب و زبانش ذکر خدا نمی گوید. 2-دزدترین انسان کسی است که از نمازش می کاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در هم پیچیده به صورتش زده می شود. 3-بخیل ترین آدم کسی است که گذرش بر مسلمانی می افتد ولی به او سلام نمی کند. 4- ظالم ترین مردم کسی است که نام من در نزد او برده می شود، ولی بر من صلوات نمی فرستد. 5-و عاجزترین انسان کسی است که از دعا درمانده باشد. 📚داستان های بحارالانوار جلد ۹ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
☘ حضرت امام سجاد (علیه السلام) : 🌸 علاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ : ۱- اَلوَرعُ فِي الخَلوَة ، ۲- وَ الصَّدَقَةُ فِي القِلَّةِ ، ۳- وَ الصَّبرُ عِندَ المُصیبَةِ ، ۴- وَ الحِلمُ عِندَ الغَضَبِ ، ۵- وَ الصّدقُ عِندَ الخَوفِ . 💠 انسان مؤمن پنج نشانه دارد : ☀️ پرهیز از گناه در خلوت ، ☀️ صدقه دادن در هنگام تنگدستی ، ☀️ شکیبایی در وقت مصیبت ، ☀️ بردباری در حال خشم ، ☀️ و راستگویی به هنگام ترس . 📗 الخصال (شیخ صدوق) ، ص ۲۴۵ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔵 صله رحم واقعی! ♻️اگر فامیلی دارید که وضع مالی خوبی ندارد، شما هروقت به دیدارش مےروید یه دو سه کیلو برنج و یه کیلو روغن و ... برایش ببرید 🔵اینها صله رحِم است... ❗نه اینکه بروی تو خونه ش بنشینی و میوه‌اش را هم بخوری، اونو تو قرض بندازی! بعد بگی الحمدلله صله رحم بجا آوردم...!! 💥این صله رحم ثواب ندارد، کباب دارد...!! ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
☘ حضرت امام سجاد (علیه السلام) : 🌸 علاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ : ۱- اَلوَرعُ فِي الخَلوَة ، ۲- وَ الصَّدَقَةُ فِي القِلَّةِ ، ۳- وَ الصَّبرُ عِندَ المُصیبَةِ ، ۴- وَ الحِلمُ عِندَ الغَضَبِ ، ۵- وَ الصّدقُ عِندَ الخَوفِ . 💠 انسان مؤمن پنج نشانه دارد : ☀️ پرهیز از گناه در خلوت ، ☀️ صدقه دادن در هنگام تنگدستی ، ☀️ شکیبایی در وقت مصیبت ، ☀️ بردباری در حال خشم ، ☀️ و راستگویی به هنگام ترس . 📗 الخصال (شیخ صدوق) ، ص ۲۴۵ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨