eitaa logo
کانال باب الحوائج رقیه(س)
260 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
8.3هزار ویدیو
14 فایل
 « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم 🌹❤️السلام علیک یا رقیه بنت الحسین...❤️🌹 ارتباط با مدیر @mirza_315
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 پارت۱۶ •پهلوان آن ها هم که را خوب میشناختند مطمئن بودند که می بازند . برای همین شلوغ کاری کردند که اگر باختند تقصیر را بیندازند گردن داور! همه عصبانی بودند . چند لحظه ای نگذشت که داخل گود آمد . با لبخندی که بر لب داشت با همه بچهای مهمان دست داد . آرامش به جمع ما برگشت. بعد هم گفت:من کشتی نمی گیرم! همه با تعجب پرسیدیم: چرا!؟ کمی مکث کرد و به آرامی گفت:دوستی و رفاقت ما خیلی بیشتر از این حرف ها و کارها ارزش داره! بعدهم دست حاج حسن را بوسید و با یک پایان کشتی ها را اعلام کرد . شاید در آن روز برنده و بازنده نداشتیم . اما برنده واقعی فقط بود . وقتی هم میخواستیم لباس بپوشیم و برویم ، حاج حسن همه مه را صدا کرد و گفت:فهمیدید چرا گفتم پهلوونه!؟ ما همه ساکت بودیم ، حاج حسن ادامه داد:ببینید بچها ، پهلوانی یعنی همین کاری که امروز دیدید. امروز با نفس خودش کشتی گرفت و پیروز شد . ابراهیم به خاطر خدا با اون ها کشتی نگرفت و با این کار جلوی کینه و دعوا را گرفت. بچها پهلوانی یعنی همین کاری که امروز دیدید. داستان پهلوانی های ادامه داشت تا ماجراهای پیروزی انقلاب پیش آمد. ادامه دارد... 🌺 باب الحوائج رقیه (س) 🌺 @babalhavaej_roghayee
🍃 پارت۱۸ •والیبال‌تک‌نفره دوران زیبا و معنوی زورخانه حاج حسن در همان سال های اول دفاع مقدس ، با شهیدحسن شهابی(مرشد زورخانه) ، شهید اصغررنجبران(فرمانده تیپ عمار) و شهیدان سیدصالحی و محمدشاهرودی ، علی خرّمدل ، حسن زاهدی ، سیدمحمدسبحانی ، سید جواد مجد پور ، رضا پند ، حمدالله مرادی ، رضا هوریار ، مجید فریدوند ، قاسم کاظمی و و چندین شهید دیگر و در گذشت حاج حسن توکل به پایان رسید . مدتی بعد با تبدیل محل زورخانه به ساختمان مسکونی ، دوران ورزش باستانی ماهم به خاطره ها پیوست . بازوان قوی از همان اوایل دبیرستان نشان داد که در بسیاری از ورزش ها قهرمان است . در زنگ های ورزش همیشه مشغول والیبال بود . هیچکس از بچها حریف او نمی شد . یک بار تک نفره در مقابل یک تیم شش نفره بازی کرد! فقط اجازه داشت که سه ضربه به توپ بزند. همه ما از جمله معلم ورزش ، شاهد بودیم که چطور پیروز شد . از آن روز به بعد والیبال را بیشتر تک نفره بازی می کرد. بیشتر روزهای تعطیل ، پشت آتش نشانی خیابان ۱۷ شهریور بازی میکردیم . خیلی از مدعی ها حریف نمی شدند. اما بهترین خاطره والیبال بر می گردد به دوران جنگ و شهر گیلانغرب ، در آنجا یک زمین والیبال بود که بچهای رزمنده در آن بازی میکردند . یک روز چند دستگاه مینی بوس برای بازدید از مناطق جنگی به گیلان غرب آمدند که مسئول آنها آقای داوودی رئیس سازمان تربیت بدنی بود . آقای داودی در دبیرستان معلم ورزش بود و او را کامل می شناخت. ادامه دارد.... 🌺 باب الحوائج رقیه (س) 🌺 @babalhavaej_roghayee
🔻هادی به سوی سیدالشهداء علیه السلام 📖 شهید شد، اما که یادگارش بود در محل برقرار ماند. در همان ایام ، یکبار ابراهیم را در عالم رویا مشاهده کردم. 📖 او در یک زیبا حضور داشت و برخی از دوستانش درکنار اوبودند. جلو رفتم و سلام کردم. میخواستم حرفی بزنم و بپرسم که آن همه هیئت رفتن چه شد!؟ 📖قبل از اینکه چیزی بگویم خودش جلو آمد و گفت: سیدعلی، زمانی که شهید شدم و افتادم، آقا علیه السلام آمدند و مرا در آغوش گرفتند و.... 📚سلام بر ابراهیم ۲ 🌺 باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
💠 🔹 ابراهیم معلم عربی یکی از مدارس محروم تهران شده بود. اما تدریس عربی زیاد طولانے نشد! از اواسط همان سال دیگر به مدرسه نرفت! حتے که چرا به آن مدرسه نمےرود! 🔸یک روز مدیر مدرسه پیش من آمد و گفت: تو رو خدا !!! شما که برادر آقاے هادے هستید، با ایشان صحبت کنید که برگردد مدرسه. گفتم: مگه چے شده؟ 🔹کمے مکث کرد و گفت: حقیقتش، آقا ابراهیم از جیب خودش پول مے داد به یکے از تا هر روز زنگ اول براے کلاس نان و پنیر بگیرد. آقای هادی نظرش این بود که این ها بچه هاے منطقه هستند؛ اکثرا سر کلاس گرسنه هستند؛ بچه گرسنه هم درس نمے فهمد ... 🔸مدیر ادامه داد: من با آقای هادی برخورد کردم. گفتم نظم مدرسه ما را به هم ریختے! در صورتے که هیچ مشکلے براے مدرسه پیش نیامده بود. بعد هم سر ایشان داد زدم و گفتم: دیگه حق ندارے از این کارها بکنے ! 🔹آقای هادے از پیش ما رفت و بقیه ساعت هایش را در مدرسه پر کرد. حالا هم بچه ها و اولیا از من خواستند که ایشان را ؛ همه از اخلاق و تدریس ایشان تعریف مےکنند. ایشان در همین مدت کم، برای بسیارے از دانش آموزان بے بضاعت و مدرسه، وسائل تهیه کرده بود که حتے من هم خبر نداشتم. کجایند مردان بی ادعا🙏🏻📿 🌸🌱 🌺 باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
باران شدیدی در تهـران باریده بود خیابان۱۷ شهریور را آب گرفته بود چند پیرمرد می خواستند به سمت دیگرخیابان بروند مانده بودند چه کنند..! همان موقع از راه رسید پاچه شلوار را بالا زد با کول کردن پیرمـردها آن ها را به طـرف دیگر خــــیابان بُرد ابراهیم از این کارها زیاد انجام میداد هـدفی جز شکستن خودش نداشت مخـــــصوصا زمانی که خـیلی بین بچـــــه‌ها مطـــرح بود!✨ ...🕊🌷 ♥️•••|↫ ♥️•••|↫ 🌺 باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
1⃣پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی(ص)، دو پسر به نام و داشت که هر دو فوت کردند 2⃣برخی از دشمنان او را ابتر نامیدند! اما خداوند متعال فرمود: إنا أعطیناک الکوثر به تو (خیر کثیر) داده‌ایم 3⃣انقلاب ما و خود را از دست داد اما إن‌شاءاللھ به لطف و فضل الهی در راه است ... 💔 باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
مۍگفت : مطمئن باش هیچ چیزے مثڵ برخوردِخوب روے آدم ها تٵثیر ندارد. 🕊 ❤️ باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
🌹شهــدا صدایت زده اند دست دوستے دراز کرده‌اند به سویت... همراهے با سخت نیست.. یا علے ڪه بگویـے خودشان دستت را میگیرند‌‌ تردیـد نڪن... دستت را در دست بگذار تا کنی🕊 ❤️ باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee