eitaa logo
کانال باب الحوائج رقیه(س)
264 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
8.4هزار ویدیو
14 فایل
 « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم 🌹❤️السلام علیک یا رقیه بنت الحسین...❤️🌹 ارتباط با مدیر @mirza_315
مشاهده در ایتا
دانلود
4.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیــلـــی‌دوستْ‌دارَم‌شَهــــیدْ‌بشم امــا‌خوشْگِل‌تَرینْ‌شـــَهـــادَتْ‌رو‌میخــــوامْ. _خوشْگِل‌تَرینْ‌شــَهـــــادَتْ‌دیگـــهــ‌چیــ؟ +اینــــهـ‌کــه‌جایـــی‌‌بِمونــــی‌‌که‌دَستْ‌اَحـــدی‌بِهِت‌نـــرسهـــ. کَســــــی‌هـَم‌تــورو‌‌نَشْنا‌سِـــهــ خُــودِتْ‌باشــــی‌و‌آقــا اونـا‌هــَم‌بیان‌‌و‌سـَــرِت‌ْرو‌بِــهـــ دامـَـــن‌‌ْبِگیرَنْ این‌ْ‌‌خــو‌شْگِل‌تَرینْ‌شَـــــهادَتــِــــهــ.. 🕊🌱 ❤️ باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 😍❤️ ▫️ ابراهیم هیچ وقت از کلمه «من» استفاده نمی کرد. حتی برای شکستن نَفْس خودش کارهایی رو می کرد. مثلاً زمانی که قهرمان کشتی بود توی بازار، کارتون روی دوش خودش می گذاشت و جا به جا می کرد. حتی یک بار که برای وضو به دستشویی های مسجد رفت و وقتی دید چاه دستشویی گرفته، رفت داخل زیرزمین و چاه رو باز کرد. سپس دستشویی رو کامل تمیز کرد؛ شست و آماده کرد. ابراهیم از این کارها خیلی انجام می داد. همیشه خودش رو در مقابل خدا کوچیک می دید. می گفت: این کارها رو انجام میدم تا بفهمم من هیچی نیستم. ❤️ باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
با یکـے از دوستان قدیم در مورد کار هاے ابراهیم صحبت مـےکردیم. ایشان گفت: قبل از انقلاب. یک روز ظهر آقا ابراهیم آمد دنبال ما. من و برادرم و دو نفر دیگر را برد چلو کبابـے، بهترین غذا و سالاد و نوشابه را سفارش داد. خیلے خوشمزه بود. تا آن موقع چنین غذایـے نخورده بودم. بعد از غذا آقا ابراهیم گفت: چطور بود؟ گفتم: خیلے عالے بود. دستت درد نکنه، گفت: امروز صبح تا حالا توی بازار باربرے کردم. خوشمزگـے این غذا به خاطر زحمتیه که برای پولش کشیدم!! 😳😂😂😂😂😂😂😂😳 ❤️ باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
از ابراهیم پرسیدم : آروزیِ شما شھادته درسته؟ خندید و گفت: شھادت ذره‌ای از آرزویِ من است من میخواهم چیزی از من نماند مثلِ ارباب بی‌کفن قطعه‌ قطعه شوم اصلا دوست ندارم جنازه‌ام برگردد دلم میخواهد گمنام بمانم چون مادر سادات قبر ندارد نمیخواهم مزار داشته باشم ... ❤️ باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
از ابراهیم پرسیدم : آروزیِ شما شھادته درسته؟ خندید و گفت: شھادت ذره‌ای از آرزویِ من است من میخواهم چیزی از من نماند مثلِ ارباب بی‌کفن قطعه‌ قطعه شوم اصلا دوست ندارم جنازه‌ام برگردد دلم میخواهد گمنام بمانم چون مادر سادات قبر ندارد نمیخواهم مزار داشته باشم ... ❤️ باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
◈مےگفت:وقتےبراےورزش ◈یامسابقات‌ڪشتےمےرفتم، ◈همیشہ‌دو‌رڪعت‌نماز‌مےخواندم ◈پرسیدم‌چرا...؟! ◈گفت:ازخدامےخوام‌ ◈تومسابقہ‌حال‌ڪسےرونگیرم... :) 💗¦⇠ ❤️ باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
مۍگفت : مطمئن باش هیچ چیزے مثڵ برخوردِخوب روے آدم ها تٵثیر ندارد. 🕊 ❤️ باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
❃﷽❃ 💌 ابراهیم همـیشه می گـفت: قـــبل از ایــنکه آدم محتاج به شما رو بیـانــــدازد و دســـــــتـش را دراز کــنــــد. شـمــا مـشـکــلش را برطرف کنید 🤝 🌱 ❤️ باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
7.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽اسطوری تو عاشق خدا شو خُــدا شَهیدَت می‌کند این وعده الهی است... مَن احَبّنی عَشَقَنی مَن عَشَقَنی‏ عَشَقتُهُ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُه تولدت مبارک در آسمان‌ها🤍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رفیـقِ شَهیــــدم🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•❤️ باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
📚‌ دوران دبستان ابراهیم و اعتقادات عمیقش 🔶 ابراهیم دوران دبستان را در مدرسه طالقانی در خیابان زیبا گذراند. او اخلاق خاصی داشت و در همان دوران دبستان، نمازش هرگز ترک نمی‌شد. یک بار هم در همان سال‌های دبستان به دوستش گفته بود: «بابای من آدم خیلی خوبیه. تا حالا چند بار امام زمان (عج) را تو خواب دیده.» 🔶 وقتی هم که خیلی آرزوی زیارت کربلا داشته، حضرت عباس (ع) را در خواب دیده که به دیدنش آمده و با او حرف زده. زمانی هم که سال آخر دبستان بود، به دوستانش گفته بود: «پدرم می‌گه، آقای خمینی که شاه چند ساله تبعیدش کرده، آدم خیلی خوبیه.» 🔶 حتی بابام می‌گه: «همه باید به دستورات اون آقا عمل کنند، چون مثل دستورات امام زمان (عج) می‌مونه.» دوستانش هم گفته بودند: «ابراهیم دیگه این حرف‌ها رو نزن. آقای ناظم بفهمه اخراجت می‌کنه.» شاید برای دوستان ابراهیم شنیدن این حرف‌ها عجیب بود، ولی او به حرف‌های پدرش خیلی اعتقاد داشت. @Ebrahimhadi_yazd
📌مرز خسروی؛ جایی که ابراهیم هادی وعده رفتن دسته‌جمعی به را داد 🔸سال اول جنگ، بالای تپه‌ای بودیم. به ابراهیم هادی گفتم: «ببین عراقی‌ها چه راحت رفت‌وآمد می‌کنن، می‌شه یه روز مردم ما هم برن شهرشون؟» 🔹لبخند زد و گفت: «روزی میاد که از همین راه، دسته‌دسته می‌رن کربلا.» توی برگشت از یکی اسم اونجا را پرسیدم؛ گفتند: «مرز خسروی» ❤️ باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
✍ خواهر شهید ابراهیم هادی می گفت یک روز موتور شوهرخواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند، عده ای دنبال دزد دویدند و موتور را زدند زمین. ابراهیم رسید و دزد زخمی شده را بلند کرد. نگاهی به چهره وحشت زده اش انداخت و به بقیه گفت: اشتباه شده! بروید. ابراهیم دزد را برد درمانگاه و خودش پیگیر درمان زخمش شد. آن بنده خدا از رفتار ابراهیم خجالت زده شد. ابراهیم از زندگی اش سوال کرد، کمکش کرد و برایش کار درست کرد. طرف نماز خوان شد، به جبهه رفت و بعد از ابراهیم در جبهه شهید شد... مچ گرفتن اسان است، دست گیری کنیم. . ❤️ باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee