🍀ادبیات کهن
در سیرت پادشاهان
🔹هارونالرشید را چون مُلکِ دیارِ مصر مسلم شد گفت: به خلافِ آن طاغی که به غرورِ مُلکِ مصر دعویِ خدایی کرد، نبخشم این مملکت را مگر به خسیسترینِ بندگان.
🔹سیاهی داشت نام او خَصِیب در غایتِ جهل. مُلکِ مصر به وی ارزانی داشت و گویند: عقل و درایتِ او تا به جایی بود که طایفهای حُرّاثِ مصر شکایت آوردندش که پنبه کاشته بودیم بارانِ بیوقت آمد و تلف شد.
گفت: پشم بایستی کاشتن!
اگر دانش به روزی در فزودی
ز نادان تنگروزیتر نبودی
به نادانان چنان روزی رساند
که دانا اندر آن عاجز بماند
بخت و دولت به کاردانی نیست
جز به تأییدِ آسمانی نیست
اوفتادهست در جهان بسیار
بیتمیز ارجمند و عاقلْ خوار
کیمیاگر به غصّه مُرده و رنج
ابله اندر خرابه یافته گنج
#سعدی_گلستان
۰
🍀ادبیات کهن
در آداب صحبت
🔹دروغ گفتن به ضربت لازم ماند که اگر نیز جراحت درست شود، نشان بماند. چون برادران یوسف که به دروغی موسوم شدند نیز به راست گفتن ایشان اعتماد نماند. قالَ بَل سَوَّلَت لَکُم اَنفُسُکُم اَمرا.
یکی را که عادت بود راستی
خطایی رود در گذارند از او
و گر نامور شد به قول دروغ
دگر راست باور ندارند از او
#سعدی_گلستان
۰
🍀ادبیات کهن
در آداب صحبت
🔹نیکبختان به حکایت و امثال پیشینیان پند گیرند، زآن پیشتر که پسینیان به واقعهٔ او مثل زنند.
دزدان دست کوته نکنند تا دستشان کوته کنند.
نرود مرغ سوی دانه فراز
چون دگر مرغ بیند اندر بند
پند گیر از مصائب دگران
تا نگیرند دیگران به تو پند
#سعدی_گلستان
۰
🍀ادبیات کهن
در آداب صحبت
🔹نصیحت پادشاهان کردن کسی را مسلم بود که بیم سر ندارد یا امید زر.
موحد چه در پای ریزی زرش
چه شمشیر هندی نهی بر سرش
امید و هراسش نباشد ز کس
بر این است بنیاد توحید و بس
#سعدی_گلستان
۰
🍀ادبیات کهن
در سیرت پادشاهان
🔹درویشی مجرّد به گوشهای نشسته بود. پادشاهی بر او بگذشت. درویش از آنجا که فَراغِ مُلکِ قناعت است، سر بر نیاورد و التفات نکرد.
سلطان از آنجا که سَطْوَتِ سلطنت است، برنجید و گفت: این طایفهٔ خرقهپوشان امثالِ حیواناند و اهلیّت و آدمیّت ندارند. وزیر نزدیکش آمد و گفت: ای جوانمرد! سلطانِ رویِ زمین بر تو گذر کرد چرا خدمتی نکردی و شرطِ ادب به جای نیاوردی؟
گفت: سلطان را بگوی توقّعِ خدمت از کسی دار که توقّعِ نعمت از تو دارد و دیگر؛ بدان که ملوک از بهرِ پاسِ رعیّتاند نه رعیّت از بهرِ طاعتِ ملوک.
پادشه پاسبانِ درویش است
گرچه رامِش به فَرِّ دولت اوست
گوسپند از برایِ چوپان نیست
بلکه چوپان برایِ خدمتِ اوست
یکی امروز کامران بینی
دیگری را دل از مجاهده ریش
روزَکی چند باش تا بخورد
خاک، مغزِ سرِ خیالاندیش
فرقِ شاهی و بندگی برخاست
چون قضایِ نبشته آمد پیش
گر کسی خاکِ مرده باز کند
ننماید توانگر و درویش
ملِک را گفتِ درویش استوار آمد. گفت: از من تمنّا بکن. گفت: آن همیخواهم که دگرباره زحمت من ندهی. گفت: مرا پندی بده. گفت:
دریاب، کنون که نعمتت هست بهدست
کاین دولت و مُلک میرود دست به دست
#سعدی_گلستان
۰
🍀ادبیات کهن
در سیرت پادشاهان
🔹پادشاهی به کشتنِ بیگناهی فرمان داد. گفت: ای ملِک! به موجبِ خشمی که تو را بر من است، آزارِ خود مجوی که این عقوبت بر من به یک نفس به سر آید و بَزهِ آن بر تو جاوید بماند.
دورانِ بقا چو بادِ صحرا بگذشت
تلخیّ و خوشیّ و زشت و زیبا بگذشت
پنداشت ستمگر که جَفا بر ما کرد
در گردن او بماند و بر ما بگذشت
ملک را نصیحت او سودمند آمد و از سر خون او در گذشت.
#سعدی_گلستان
۰
🍀ادبیات کهن
در سیرت پادشاهان
🔹یکی از پسرانِ هارونالرَّشید پیش پدر آمد خشمآلود که فلان سرهنگزاده مرا دشنامِ مادر داد.
هارون ارکان دولت را گفت: جَزایِ چنین کس چه باشد؟
یکی اشاره به کشتن کرد و دیگری به زبان بریدن و دیگری به مصادره و نفی.
هارون گفت: ای پسر! کَرَم آن است که عفو کنی و گر نتوانی تو نیزش دشنامِ مادر ده، نه چندانکه انتقام از حد درگذرد آنگاه ظلم از طرفِ ما باشد و دعوی از قِبَلِ خصم.
نه مرد است آن به نزدیکِ خردمند
که با پیلِ دمان پیکار جوید
بلی مرد آن کس است از رویِ تحقیق
که چون خشم آیدش، باطل نگوید
#سعدی_گلستان
🔴#ارسالی_اعضا ❤️👤
💢کانال خبری #روستای_باباپیر
https://eitaa.com/babapir95
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••۱
🍀ادبیات کهن
در سیرت پادشاهان
🔹یکی از وزرا معزول شد و به حلقهٔ درویشان درآمد. اثر برکتِ صحبتِ ایشان در او سرایت کرد و جمعیّتِ خاطرش دست داد.
مَلِک بار دیگر بر او دل خوش کرد و عمل فرمود. قبولش نیامد و گفت: معزولی به نزد خردمندان بهتر که مشغولی.
آنان که به کنجِ عافیت بنشستند
دندانِ سگ و دهانِ مردم بستند
کاغذ بدَریدند و قلم بشکستند
وز دستِ زبانِ حرفگیران رستند
ملک گفتا: هر آینه ما را خردمندی کافی باید که تدبیرِ مملکت را بشاید.
گفت: ای ملک نشانِ خردمند کافی جز آن نیست که به چنین کارها تن ندهد.
همای بر همه مرغان از آن شرف دارد
که استخوان خورد و جانور نیازارد
سیهگوش(گربه سان کوچک) را گفتند: تو را ملازمتِ صحبتِ شیر به چه وجه اختیار افتاد؟ گفت: تا فضلهٔ صیدش میخورم و ز شرِّ دشمنان در پناهِ صولتِ او زندگانی میکنم. گفتندش: اکنون که به ظلِّ حمایتش در آمدی و به شکرِ نعمتش اعتراف کردی، چرا نزدیکتر نیایی تا به حلقهٔ خاصانت در آرد و از بندگانِ مخلصت شمارد؟
گفت: همچنان از بَطْشِ(حمله) او ایمن نیستم.
اگر صد سال گَبْر آتش فروزد
اگر یک دم در او افتد بسوزد
#سعدی_گلستان
۰
🍀ادبیات کهن
در سیرت پادشاهان
🔹وزرایِ نوشیروان در مهمّی از مَصالحِ مملکت اندیشه همیکردند و هر یکی از ایشان دگرگونه رای همیزدند و ملِک همچنین تدبیری اندیشه کرد.
بزرجمهر را رایِ ملِک اختیار آمد.
وزیران در نهانش گفتند: رایِ ملک را چه مزیّت دیدی بر فکرِ چندین حکیم؟
گفت: به موجب آن که انجامِ کارها معلوم نیست و رایِ همگان در مشیّت است که صواب آید یا خطا، پس موافقتِ رایِ ملک اولیٰتر است تا اگر خلافِ صواب آید، به علّت متابعت از مُعاتبَت ایمن باشم.
خلافِ رایِ سلطان رای جُستن
به خونِ خویش باشد دست شستن
اگر خود روز را گوید شب است این
بباید گفتن: آنک ماه و پروین!
#سعدی_گلستان
💢کانال خبری #روستای_باباپیر
https://eitaa.com/babapir95
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••
🍀ادبیات کهن
در آداب صحبت
🔹نادان را به از خاموشی نیست وگر این مصلحت بدانستی، نادان نبودی.
چون نداری کمال ِ فضل آن به
که زبان در دهان نگه داری
آدمی را زبان فضیحه کند،
جوز ِ بیمغز را سبکساری
خری را ابلهی تعلیم میداد
بر او بر صرف کرده سعی ِ دایم
حکیمی گفتش ای نادان چه کوشی؟
در این سودا بترس از لوم ِ لایم
نیاموزد(حیوان) از تو گفتار
تو خاموشی بیاموز از(حیوان)
هر که تأمل نکند در جواب
بیشتر آید سخنش ناصواب
یا سخن آرای چو مردم به هوش
یا بنشین چون حیوانان خموش
#سعدی_گلستان
🔴#ارسالی_اعضا ❤️👤
💢کانال خبری #روستای_باباپیر
https://eitaa.com/babapir95
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••۱
🍀ادبیات کهن
در آداب صحبت
🔹هر که با بدان نشیند اگر نیز طبیعت ایشان در او اثر نکند به طریقت ایشان متهم گردد و گر به خراباتی رود به نماز کردن، منسوب شود به خمر خوردن.
رقم بر خود به نادانی کشیدی
که نادان را به صحبت برگزیدی
طلب کردم ز دانایی یکی پند
مرا فرمود با نادان مپیوند
که گر دانای دهری خر بباشی
وگر نادانی ابله تر بباشی
#سعدی_گلستان
🔴#ارسالی_اعضا ❤️👤
💢کانال خبری #روستای_باباپیر
https://eitaa.com/babapir95
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••۱
🍀ادبیات کهن
در سیرت پادشاهان
🔹یکی از ملوکِ خراسان محمودِ سبکتگین را به خواب چنان دید که جمله وجود او ریخته بود و خاک شده مگر چشمان او که همچنان در چشمخانه همیگردید و نظر میکرد. سایر حکما از تعبیر این فروماندند مگر درویشی که به جای آورد و گفت: هنوز نگران است که مُلکش با دگران است.
بس نامور به زیر زمین دفن کردهاند
کز هستیش به رویِ زمین بر، نشان نماند
وآنْ پیرْ لاشه را که سپردند زیر گِل
خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند
زندهست نام فَرّخِ نوشینروان به خیر
گرچه بسی گذشت که نوشینروان نماند
خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر
زآن پیشتر که بانگ بر آید: فلان نماند
#سعدی_گلستان
#ارسالی_اعضا❤️
💢کانال خبری #روستای_باباپیر
https://eitaa.com/babapir95
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••۱