7.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معنای ولایت حقیقی این👆 است.
رحمت و رضوان و برکات الهی بر اولیا الهی و متمسکین به ولایت شان.
#دین_ما
#لکم_دینکم_و_لی_دین
چند روز پیش خسته و کوفته از نمایشگاه کتاب به تاخت آمدیم بیرون تا برسیم به اسنپی که دوستی گرفته و منتظر ما بود. دستهایمان پر از کتاب بود. به هر زحمتی بود رسیدیم دم در ماشین که راننده دبه کرد و گفت چهار نفر سوار نمیکند و....
ما هم ردش کردیم رفت پی کارش. دوباره درخواست ماشین دادیم، دست برقضا تندی ماشین دیگری درخواست را تایید کرد. دو به شک بودیم که این یکی سوارمان خواهد کرد یا نه. چند لحظه بعد راننده زنگ زد و پرسید کجایید؟ پاسخش را که دادیم گفت کمی پایین تر ایستاده است. درخواست داشت ما برویم پیشش. همین کار را کردیم. چون درخواست را رفیقم داده بود اولش فکر کردم ماشین پراید است اما وقتی رسیدیم پیش ماشین، دیدم آریو است. خوشحال از گشادی جای داخل ماشین سوار شدیم. یکی از دوستان از راننده شماره کارت خواست تا او کرایه را حساب کند. راننده که پیرمرد سر سفیدی بود و زار می زد که از آن تهرونی های خوش مشرب است، شروع کرد به صحبت که:" اصلا چه قابل شما را دارد و مهمون من باشید و از این حرفا" دست آخرم گفت: " ما ایرونی ها گوشت همو بخوریم استخون هم رو دور نمی اندازیم." بعد هم کلی از خاطرات خارج رفتنش گفت.
رفیق ما که جلو نشسته بود و خمار خمار یک لیوان چایی بود گفت: حاجی! تو که اینقدر باعشق هستی و کرایه نمیخوای از ما بگیری، فلاسک تو ماشینت نداری یک چایی به ما بدی؟
پیرمرد نگاه معنی داری به رفیق ما کرد و گفت: چایی هم بهت می دم، صبر کن این چراغ قرمز را رد کنیم، اون ور خیابان چایی هم بهت میدم، حتی قهوه هم خواستی میارم!
تا چراغ سبز بشود و برویم آن طرف رفیق کنار دستی ام شماره کارت پیرمرد را گرفت و شروع کرد به واریز کرایه.
رسیدیم آن طرف چهار راه راننده ماشین را زد کنار و رو به ما، پرسید: چای یا قهوه؟
هاج و واج مانده بودیم که باز هم دوستی که جلو نشسته بود گفت: قهوه هم بدهی قبول است.
راننده ماشین را خاموش کرد، از ماشین پیاده شد و رفت سمت عقب ماشین. صندوق را باز کرد.
لحظاتی بعد با چهارتا لیوان کاغذی که داخلش نسکافه بود بر گشت. با خجالت لیوانها را گرفتیم. مانده بودیم چه کنیم، یکی گفت: حاجی پول اینها را هم بفرما تا تقدیم کنیم.
دوباره پیرمرد شروع کرد به صحبت. اما اینبار حرفهایش همه کنایه به جمهوری اسلامی بود. کم کم کنایه را هم کنار گذاشت و صریحا شروع کرد به زیر سوال بردن نظام.....
ادامه دارد
"ما ایرونی هستیم و هر جای دنیا هم که باشیم وقتی ایرونی میبینیم کیف می کنیم، درسته همه چیزو ازمون گرفتن ولی اینو نمی تونن بگیرن! ایرونی بودن رو نمی تونن از ما بگیرن. من به خاطر کارم کشورای زیادی رو دیدم، هرجا یک ایرونی رو دیدم کیف کردم. الان می دونی چرا مسیرم این ورا افتاده؟ من که به خاطر شلوغی این طرفا کلا نمیام ولی دیدم یک خونواده ای وسط خیابون موندن و هیچ کس هم سوارشون نمیکنه. سوارشون کردم، گفتم کجا میرید؟ گفتن نمایشگاه. یک مرده بود با زنش، دوتا بچه های کوچیک شونم داشتن می بردن! آخه تو این وضع نمایشگاه و شلوغیش بچه می برن نمایشگاه؟ خارجی ها کاراشون رو حسابه. چندماهه دیگه نمایشگاه کتاب فرانکفورته. باید بیای و ببینی. منم اون موقع آلمان هستم، میخوام برم بچه هامو ببینم. نمایشگاه شون حساب کتاب داره، خدمات درست داره....."
اینها تکه هایی از حرفهای آقای راننده بود. در مورد پوشش و محدودیتهایی که جمهوری اسلامی برای جوانها به وجود آورده است هم صحبت کرد و گفت: "الان من زیر این شلوارم شلوارک دارم و میخوام شما رو که رسوندم برم پارک... که یک گروه موسیقی آذربایجانی اومده با شلوارک برقصم. جمهوری اسلامی جوون ها رو محدود کرده، همین دیشب کلی نیرو ریخته بود توی خیابونها. نمیدونم چه بازی ای بوده که مردم ریخته بودند توی خیابون، اینام که از مردم می ترسن، زود نیرو فرستادن توی خیابون. حق هم دارند، باید بترسند چون پشتوانه مردمی ندارند."
یاد راهپیمایی های ۲۲ بهمن و روز قدس می افتم.
دوستی که روی صندلی جلویی نشسته، تیزهوشی می کند و برای عوض کردن بحث، شروع می کند از قهرمانی پرسپولیس گفتن و با آب و تاب از تیم محبوبش می گوید. راننده اما دست بردار نیست...
ادامه دارد
"من که اصلا اهل فوتبال و این حرفا نیستم اما این جمهوری اسلامی با شادی مردم مخالفه!"
توی فکر می روم که اصلا کار درستی کرده ام نسکافه تعارفی این مرد را خورده ام یا نه. با خودم تصمیم میگیرم پیاده که شدیم حتما معادل پول آن نسکافه رد مظالم بدهم.
رفیق صندلی جلو به شوخی می گوید: آقای راننده هم ریش ما را دیده و دست بردار نیست ها! مگه میشه آدم حتی اگر فوتبالی هم نباشه پرسپولیس را نشناسه؟
ما هم برای اینکه فضا را عوض کنیم وارد بحث میشویم تا بلکه داغ شدن بحث راننده را منصرف کند اما او از خر شیطان پیاده بشو نیست.
"من که اخبار این ور را نگاه نمی کنم اما پریشب داشتم cnn نگاه می کردم که داشت یک گزارش از ایران می داد...."
بقیه حرف راننده را نمی شنوم و میروم توی فکر، وقتی به خودم می آیم که راننده دارد از بچه هایش می گوید که هر دو خارج هستند. هر دو تحصیلکرده هستند و در مراحل گزینش به خاطر عدم علاقه به نماز و روزه و سپاه انصراف داده اند و رفته اند خارج و حالا هم آنها برای خودشان دارند آنجا زندگی می کنند.
ماجرای جالبی است، در ادارات ما مسیحی و یهودی هم کار می کنند اما این بندگان خدا حتی مثلا نگفته اند مسلمان نیستند و به خاطر ناراحتی از اینکه سوالهایی در مورد نماز و روزه و.... ازآنها شده رنجیده اند و قید کشور را زده اند!!! ( حالا بگذریم که مثلا این سوالها در طول این سالها چه گلی به سر ما زدند)
از او می پرسیم چرا خودش نرفته است پیش بچه هایش؟ جواب میدهد دیگه ایجوری راحتتریم. نه ما تو زندگی اونا دخالت می کنیم و نه اونا تو زندگی ما!
ما که نفهمیدیم بالاخره ایرانی بودن ارزش است یا غربی بودن! اما یک چیزی را خیلی خوب میفهمیم، آن هم اینکه اگر ما به آدمهای خودمان توجه نکنیم حتما دیگری توجه خواهد کرد و مردان با همین دست و دلبازی و صفا را از درون دچار تناقض هایی می کنند که تهش میشود همین!
حیف است که این همه ظرفیتهای ایرانی را در مقابل تیرهای دشمنان مان تنها و بی سپر بگذاریم.
به خودم که می آیم مسیر تمام شده است، ما پیاده میشویم و می رویم برای استراحت و او اما تازه کارش شروع شده و می رود پارک.... تا با شلوارک قر بدهد.
امروز با پدیده ای روبرو شدم که اسمش را می گذارم: #باتجربه_های_جاهل !
اینها کسانی هستند که تجربه های انباشته ای دارند اما از قدرت تفکر و تجزیه و تحلیل کم بهره یا بعضا بی بهره اند. در برخورد با این افراد باید تجارب شان را فارغ از تحلیل هایشان شنید و به کار بست اما در مقابل تحلیل هایشان گوشی را در و دیگری را دروازه کرد.
این افراد اگر مورد رحمت خدا باشند با تواضع اهل نجات خواهند شد و در صورت محرومیت از رحمت انسانهای پر ادعایی خواهند بود که روی نجات را نخواهند دید.
از خدا میخواهم از این دسته افراد نباشم یا لااقل اگر هم اینگونه ام رحمت الهی دادرسم باشد.
پ.ن:
آنچه باعث نجات است عقل سلیم است نه تجربه!
تجربه وقتی نجات بخش است که تحت حکومت عقل سلیم قرار گیرد.
در برخورد با این افراد، صبر و دلسوزی واجب است.
هدایت شده از حوزه هنری انقلاب اسلامی همدان
تولیدات هنری #خانه_گرافیک_انقلاب_اسلامی_استان_همدان با محوریت تاکید نایب امام زمان بر اهمیت ایمان و امید
@arthamedan
www.arthamadan.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رحمت و رضوان خدا بر مرحوم محمد رضا آقاسی که با شعر و شور و شعورش ما را زیر آتش هجمه های فرهنگی دشمن نه تنها، رها نکرد که با عزمی راسخ یاری مان داد و بر ادامه راه دلگرم مان نمود.
9.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیال نکنیم هر چه ما می فهمیم،
حتما او هم باید مثل ما بفهمد و عمل کند،
این خطر دارد!
#مصباح
#نفحه
@nafahat_graphic