4_5845872663666362486.mp3
2.05M
#زمینه
#شب_ششم
#وحید_خیری
#مهدی_قربانی
#سیزده_سالمه_ولی
#حلقه_ادبی_ریان
بنداول:
سیزده سالمه ولی، از خونِ حیدرم
فرزندِ مجتبی، شاگردِ اکبرم
من از نسلِ ، بنی هاشم، منم قاسم منم قاسم
به اِذنِ عشق، شدم عازم، منم قاسم منم قاسم
توو این دنیایِ وانفسا، عمو جونِ من دنیامه
به وَالله که بعد از بابام، عمو جونِ من بابامه
بنددوم :
هستم تا پایِ جون، در پایِ بیرَق و
من یک تنه زدم، خاندانِ اَزرَق و
تا من زِنَدَم، نمی زارم، که بندازن، عمو جون و
بدون او، نمی خوام این، سر و دستو، رگ و خون و
بیایید ای قومِ کافر، که بابام داره می بینه
شهادت پایِ این پرچم، برا من خیلی شیرینه
بند سوم:
افتادم از فَرَس، در زیرِ دست و پا
پهلویِ من شکست، در زیرِ نیزه ها
بیا مولا، ببین جایِ، سُمِ مرکب، رو پاهامه
دارم میرم، خداحافظ، حالا چشمم، به بابامه
تو بودی مثلِ بابامو، منم که مثلِ اولادِت
حنابندون شد از خونم، بِرِس به دادِ دامادِت
#حلقه_ادبی_ریان
4_5852598015516215112.mp3
3.1M
#پیش_زمینه
#عالیه_رجبی
#محسن_بیننده
#تسبیحتربتکههمرامه
#حلقه_ادبی_ریان
تسبیح تربت که همرامه
انگاری کربلا باهامه
دق کردم از غم این دوری
شاهد حرفامم اشکامه
میبینی آقا
من خیلی دلتنگ اربعینم
آشوبه دلم
یعنی بازم حرم رو می بینم
هربلایی که میخواد بباره
تا ابد روضه هات برقراره
ازتو دل کندن امکان نداره
بند دوم
رحمت بی مرز رحمانی
سوره ی یاسین قرآنی
پیغمبر حضرت جانان و
تو جان حضرت جانانی
ذکر یاحسین
آرامش بخش قلب صبوره
راه اربعین
تنها راهه که ختمش ظهوره
روضه های تو آغازه عشقه
گریه بر داغ تو رازه عشقه
اینکه دنیامو میسازه عشقه
#حلقه_ادبی_ریان
4_5852598015516215112.mp3
3.1M
#پیش_زمینه
#عالیه_رجبی
#محسن_بیننده
#تسبیحتربتکههمرامه
#حلقه_ادبی_ریان
تسبیح تربت که همرامه
انگاری کربلا باهامه
دق کردم از غم این دوری
شاهد حرفامم اشکامه
میبینی آقا
من خیلی دلتنگ اربعینم
آشوبه دلم
یعنی بازم حرم رو می بینم
هربلایی که میخواد بباره
تا ابد روضه هات برقراره
ازتو دل کندن امکان نداره
بند دوم
رحمت بی مرز رحمانی
سوره ی یاسین قرآنی
پیغمبر حضرت جانان و
تو جان حضرت جانانی
ذکر یاحسین
آرامش بخش قلب صبوره
راه اربعین
تنها راهه که ختمش ظهوره
روضه های تو آغازه عشقه
گریه بر داغ تو رازه عشقه
اینکه دنیامو میسازه عشقه
#حلقه_ادبی_ریان
4_5850404214940895772.mp3
1.07M
#زمینه
#شب_ششم
#خسرو_جولافیان
#بانواییاحسینکوهکشتههاسازم
#حلقه_ادبی_ریان
با نوای یاحسین کوه کشته ها سازم
منم آنکه بی امان به دل فتنه می تازم
به زیر سایه ی علمت
شوم مدافع حرمت
السلام ای شاه بی قرینم
السلام ای عشق آتشینم
السلام ای ارباب وزینم
السلام ای ذکر دلنشینم
صاحب پرچم حسنم
عقیق خاتم حسنم
بت شکنم آری بت شکنم
____
با نوای العطش لشکری بلرزانم
منم آنکه بی زره ابوتراب گردانم
به زیر سایه ی علمت
شوم مدافع حرمت
من سپاه حق کربلایم
من طلوع رزم مجتبی یم
من همان تکبیر آشنایم
من خروش سرخ مرتضی یم
وارث غیرت حسنم
وزیر دولت حسنم
بت شکنم آری بت شکنم
____
به تن حرامیان نیزه ها برافشانم
منم آنکه دشمن یزیدی و یزیدانم
به زیر سایه ی علمت
شوم مدافع حرمت
آنکه از جانش سیر است بیاید
آنکه اهل شمشیر است بیاید
آنکه در جنگ امیر است بیاید
آنکه در میدان شیر است بیاید
حافظ سنگر حسنم
نهیب لشکر حسنم
بت شکنم آری بت شکنم
#حلقه_ادبی_ریان
#نیره_کاشی
#امامحسینع
#مثنوی
#سلامایآفتاباینوردیده
#حلقه_ادبی_ریان
سلام ای آفتاب ای نور دیده
سلام ای حنجر خشک بریده
سلام ما به ماه غربت و خون
سلام ما به هفتاد و دو مجنون
سلام ما به روز آخری که...
به صبر پر شکوه خواهری که...
امان از ذوالجناح بی سوار و
امان از ناله های مادری که...
امان از غربت بی انتهایت
تنور و نیزه و تشت و سری که -
سری که روی نی قرآن بخواند
امان از چشم های دختری که -
شبی کنج خرابه مأمنش بود
سر بابا به روی دامنش بود
*
مرا با این دل بی تاب دریاب
مرا یا أیّها الارباب، دریاب
*
خدایا داد از این داغ جگر سوز
برای شیعه عاشوراست هر روز
پر از داغیم، غرق شور و شِینیم
و تا محشر عزادار حسینیم
خدا را شکر مست جام اوییم
به هل من ناصرش لبیک گوییم
« خداوندا به حق هشت و چارت »
به دلهای به مشتاقی دچارت
به دست سرد شب مسپار ما را
« به خود یک لحظه وا مگذار ما را »
*
مرا با این دل بی تاب دریاب
مرا یا أیّها الارباب، دریاب
*
سیاه پرچمت را دوست دارم
بدم اما غمت را دوست دارم
خوشم در غربتت ماتم بگیرم
و از شور عزایت دم بگیرم
دلم گرم است دلخون تو هستم
خراب و مست و مجنون تو هستم
خوشم با واحد و سنگین و شورَت
زیارت نامه ی از راه دورت
خوشم لبریز احساس تو هستم
غلام و مست عباس تو هستم
خدا را شکر اربابم حسین است
قرار قلب بی تابم حسین است
*
مرا با این دل بی تاب دریاب
مرا یا أیّها الارباب، دریاب
*
کمی از بارش لطفت ترم کن
و در عشقت ابالفضلی ترم کن
نگاهم کن که با تو جان بگیرم
مرا دریاب تا سامان بگیرم
اگر یاد تو بودن اوج درد است
الهی درد بی درمان بگیرم
«خداوندا به حق شاه مردان»
دلم را دست خالی بر مگردان
***
مرا با این دل بی تاب دریاب
مرا یا أیّها الارباب، دریاب
#حلقه_ادبی_ریان
4_5846094485842298856.mp3
1.62M
#زمینه
#شب_سوم
#امیر_اسدی
#سعیده_کرمانی
#عالیه_رجبی
#شباتاسحرازغصه
#حلقه_ادبی_ریان
بند اول
شبا تا سحر از غصه، دل من بیتابه
دختر تو خیلی وقته، راحت نمیخوابه
من فقط تو رو میخوام/ بی تو نیمه جونم
بی تو تاره این شبهام/ ماه آسمونم
دردسر شده بابا برام/ لکنت زبونم
میبینی که پام سوخته
تموم موهام سوخته
الهی من بمیرم
صورت بابام سوخته
بند دوم
از بالای نیزه بابا، که منو میدیدی
وقتی صدات میزدم من، صدامو میشنیدی
پای نیزه بودم با/ قامت کمونی
درد دل میکردم تا/ دردمو بدونی
تو دلم میگفتم بابایی/ کاش پیشم بمونی
تاری چشام بسه
دوری بابام بسه
میشه منو ببری بابا
یتیمی برام بسه
بند سوم
سفیده همه موهام و/ سو نداره چشمام
می بینی که نیستم دیگه/شبیه هم سِنّـــام
زخمام و اگه بابا/ من بدم نشونت
حق داری که از غصه/ بند بیاد زبونت
خورشید خونت حالا شده/ ماه قد کمونت
پیری واسه من زوده
خمیده شدن زوده
برای دختر تو
تابوت و کفن زوده
#حلقه_ادبی_ریان
4_5848017596103788234.mp3
1.27M
#شور
#مرتضی_سراوانی
#عالیه_رجبی
#نمیدوننکهخاکاینجاشفاست
#حلقه_ادبی_ریان
بند اول
نمیدونن که خاک اینجا شفاست
نمیدونن که هیئتا کربلاست
نمیدونن یه قطره اشک روضه
(به تمومه دردای عالم دواست) ۲
اگه بدونه دنیا/میشه گدای این در
(اینجا همه بیمه اند/با دعای/خیرِ مادر)۲
این هیئتا داره /حکم شفاخونه
خوشبخته هرکسی/تو روضه مهمونه
لبیک یا حسین۸
بند دوم
نگاه تو علاج هر سختیه
گریه برات باعث خوشبختیه
اگه ازم محرّمو بگیرن
(خدا میدونه تهه بدبختیه)۲
بدون تو زندگی/نمی ارزه پشیزی
(راه نجات ازبلا/نیس به غیره /روضه چیزی)۲
ما مثل کوفیا/تنهات نمیذاریم
می مونه پرچمت/تا وقتی جون داریم
لبیک یا حسین ۸
بندسوم
توکه حواست پیش نوکراته
چون لقبت سفینه النجاته
وامیکنی راهو آخه میدونی
جون همه بسته به کربلاته
نذار دل نوکرات/ تو غصه ها فرو شه
نذار روی دلامون/اربعینت/آرزوشه
تا لحظه ی ظهور/تا لحظه ی قیام
عشق تو باقیه/درسینه والسلام
لبیک یا حسین ۸
#حلقه_ادبی_ریان
4_5841672297320024185.mp3
1.67M
#زمینه
#شب_پنجم
#وحید_خیری
#مهدی_قربانی
#دارم_میبینمت_گلم
#حلقه_ادبی_ریان
بند اول :
دارم می بینمت، گُلم، نیا، توویِ قتلگاه
نیا جانِ عمو، برگرد، برو، توویِ خیمه گاه
اینجا دریایِ تیر و نیزه است، من خودم زیرِ دست و پاهام
دیدی با اصغرم چه کردن، نذا بازم جاری شه اشکام
دیگه تمومه کارِ من، چه تو بیای چه تو نیای
سرم میره روو نیزه ها، چه تو بخوای چه تو نخوای
بند دوم:
شلوغِ قتلگاه، برو، چقد، مگه جون داری
صدایِ پایِ شمر، میاد، برو، اومد انگاری
بذا جونم به لب بیادش، بعدِ تو جون و سر نمیخوام
دستتو بالاتر نیاری، اینجوری که سپر نمیخوام
رمق نمونده توو تنت، شکسته استخوون تو
ببین به رویِ صورتم، داره میریزه خونِ تو
بند سوم :
جدا شد دست تو، ولی، تنت، زیر نیزه هاس
نمیدونم که تو، دیدی، بابات، روبه روی ماس
می میرم با غمت توو گودال، پیش من شد تنِ تو پامال
منِ بیچاره موندم و تو، رویِ دستم که رفتی از حال
بمیرم ای گُلِ عمو، نفس گرفته توو گَلوت
میریزه روی صورتت ، اشک غریبیِ عموت
#حلقه_ادبی_ریان
4_5834765173864270422.mp3
1.53M
#زمینه
#شب_دوم
#وحید_خیری
#مهدی_قربانی
#دلم_پر_از_آشوبه
#حلقه_ادبی_ریان
دلم پُر از آشوبه و می جوشه، آسمونِ اینجا چقد دلگیره
هوایِ قلبم شبیهِ پاییزه، چرا توو دستایِ همه شمشیره
اینجا کجاست، خیلی دلم شور می زنه
قلبم داره، از تویِ سینه می کَنه
نگو که این منزلِ آخرِ منه
آره خواهر، رسیدی به قتلگاه اکبر
رسیدی به قتلگاه اصغر
رسیدی به موسمِ جدایی از برادر
بند۲:
من که دلم با تو فقط آرومه، نبینمت که اینجا تنها باشی
بعدِ علی اکبر و بعد از عباس، نبینمت طعمهٔ گرگا باشی
خیمه نزن،خیمه مثِ زندون شده
از غربتت، دست و پاهام لرزون شده
با اشک تو، چشم منم گریون شده
دیگه آروم، ندارم، بیا بریم از این جا
ندارم، طاقت درد و بلا
ندارم، تَوونِ موندن توی این کربلا
بند۳:
توو این بیابون چِقَدَر تنهایی،کسی نیومده به استقبالت
نگو که اینجا خونِ تو میریزه، نگو که آخرش میان گودالت
میفتی و، میان به بالای سرت
از هم جدا، میشه تموم پیکرت
غارت میشه، پیرُهن و انگشترت
میگم اینجا، نمونیم، اگه می خوای نمیرم
نمونیم، که من عزا نگیرم
نمونیم، گمون کنم که بعدِ تو اسیرم
#حلقه_ادبی_ریان
4_5848371870776167147.mp3
5.57M
#زمینه
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_س
#علی_مشرف
#ضربه_های_دست_عدو
#حلقه_ادبی_ریان
بند1:
ضربه های دست عدو
صورتم رو کرده کبود
راستی یادم نبود بگم
یکی بود یکی نبود
حال و هوامون خزونی بود
به ماها گفتن مهمونی بود
آرزو داشتم که ای خدا....!!
توقّعم مهربونی بود
گلای لالۀ گلشن و می زدن
با سیلی و با نیزه ها زن و می زدن
با هرچی دستشون اومد من و می زدن آی می زدن آی می زدن
آی می زدن
بند2:
به خدا اهل معرفت
مثه بابام کسی نبود
یکی میگه بهم چرا؟؟
سر بابام رو نیزه بود
هر دفعه با طعنه آب می داد
من و با خنده اش عذاب می داد
وقتی می پرسیدم از بابام
با کعب نی جواب می داد
با بغض و کینۀ جدّمون می زدن
ما رو شبا تو اوج گریمون می زدن
حالا دارم لک.. نت زبون می زدن آی میزدن آی می زدن
آی می زدن
بند3:
به تمنّای بوی تو
به تماشای روی تو
بیا تا بوسه بزنم
طرّه های گیسوی تو
باشه.. میگین آسمونی بود..
آخه بابام همونی بود...
که شما دعوتش گرفتین
این چه رسم مهمونی بود؟؟
برای غارت خیمه گاه می زدن
تو رو میونه قتله گاه می زدن
عمه می گفت رو یک سپاه می زدن آه می زدن آه می زدن
آی می زدن
1_5566800862891737093.mp3
4.85M
#محرم
#شب_ششم
#شور
بند1⃣
داره از حیدر نشونی قاسم
سرداره تو نوجوونی قاسم
لرزه میفته به قلب دشمن
میخونه ان تنکرونی قاسم
تو رگهاش خون حیدر داره
باید گفت قاسم کراره
دشمن با اولین تکبیرش
فهمید این آخرین اخطاره
قاسم اومده الله اکبر
شورش بی حده الله اکبر
دشت کربلا دریای خونه
بس که سر زده الله اکبر
یاقاسم یابن مجتبی
بند2⃣
راه فراری نداره دشمن
انگار حسن رو دوباره دیدن
با هر یه ضربش یه تن شد بی سر
با هر یه ضربش عمو گفت احسنت
شاگرد اول عباس
رو اسم مرتضی حساسه
دقت ضربه هاشو ازرق
بهتر از هر کسی میشناسه
گردن میزنه از خصم حیدر
میخونه رجز با اسم حیدر
قرص ماه اما هیبت داره
روح مجتبی در جسم حیدر
یاقاسم یابن مجتبی
بند3⃣
واسش شهادت مثل شهد شیرین
از جون گذشت اما نگذشت از دین
نگذاشت برن سمت خیمه میگفت
باید که از رو جنازم رد شین
شمشیره تو هوا سر مستش
میچرخه وقتی توی دستش
هم رزمش خود عزرائیله
ایول الله داره ضرب شصتش
طوفان کرده با رقص شمشیرش
احلی من عسل درس تفسیرش
سر از پا نمیشناسه توو میدون
حتی شد زره دست و پا گیرش
یاقاسم یابن مجتبی
شعر: ایمان عاقل و احسان نوری
سبک: مهدی زهدی
1_5566800862891737092.mp3
2.51M
#محرم
#شب_ششم
#واحد_شلاقی
بند1⃣
ای حسن کرب و بلا قاسم
هم قسم خون خدا قاسم
تو نوهی حیدری و قاسم کراری
با جنم و غیرتی و بوی حسن داری
چون که شهادت به لبت مثل عسل باشد
بی سپر و خود و زره در صف پیکاری
مرد نبرد تن به تن یا قاسم ابن الحسن
سبط نبی موءتمن یا قاسم ابن الحسن
یا قاسم ابن الحسن
بند2⃣
روی تو چون قرص قمر قاسم
ابروی تو تیغ دو سر قاسم
لشگر دشمن همه محو رخ ماه تو
ماه پریشان شده از برق نگاه تو
قدر به هم خوردن چشمی وسط میدان
ازرق شامی شده مغلوب سلاح تو
ای پسر شیر جمل یا قاسم ابن الحسن
کنیهی تیغ تو اجل یا قاسم ابن الحسن
یا قاسم ابن الحسن
بند3⃣
ای شرر جان عدو قاسم
ای سپر جان عمو قاسم
تو همهی هستی خود را به خدا دادی
در پیِ برپایی دین از نفس افتادی
با دل و جان ،جان خودت را که فدا کردی
پر زدی از خانه تن در ره آزادی
ای تو شهید نوجوان یا قاسم ابن الحسن
پیر مسیر عاشقان یا قاسم ابن الحسن
یا قاسم ابن الحسن
شعروسبک: محمدجواد ابوترابزاده
1_5566800862891737091.mp3
6.31M
#محرم
#شب_ششم
#واحد_سنگین
بند1⃣
ببین التماسو تو چشمای من
ببین بغض توی صدامو عمو
اگه که تو راه تو پر پر نشم
بدم چی جواب بابامو عمو
نبینم غریبیو توی چشات
الهی بمیرم عموجون برات
تا اینکه به من اذن میدون بدی
با اشکای چشمام میفتم به پات
منم عهد کردم شهیدت بشم
به عهدی که بستم عمل میکنم
بذار که برم تا ببینی چطور
به عشق تو مرگو بغل میکنم
عمو جونم
بند2⃣
میرم سمت میدون ولی بی زره
جلو نیزه سینه سپر میکنم
میخونم رجز با همین سن کم
همه کربلارو خبر میکنم
تا فریاد کشیدم انا ابن الحسن
منو از سر بغض و کینه زدن
مثه حیدره زخم روی سرم
مثه فاطمه درد پهلوی من
نمیتونم از رو زمین پا بشم
بیا تا سرم رو نبردن عمو
ازین قوم هرچی بگی بر میاد
ببین چی سر من آوردن عمو
عمو جونم
بند3⃣
ببین سم اسبا با من کاری کرد
که مثل تو خوش قد و بالا بشم
میخوام پیش پات پاشم از رو زمین
اگه پاهامو رو زمین میکشم
ببین استخونام شده روضه خون
تو این روضه زخمام گرفتن زبون
به اونکه میخواستم رسیدم عمو
میریزه عسل از لبام جای خون
بغل کن منو این دم آخری
چه آرامشی داره آغوش تو
صدای تپش های قلبت داره
میخونه توی گوش من اشهدو
عمو جونم
شعر و سبک: امیر آهمند و احسان نوری
شعری بسیار زیبا و پرمعنا با تمام حروف الفبا برای خدا
(ا) الا یا ایها الاول به نامت ابتدا کردم
(ب) برای عاشقی کردن به نامت اقتدا کردم
(پ) پشیمانم پریشانم که بر خالق جفا کردم
(ت) توکل بر شما کردم بسویت التجا کردم
(ث) ثنا کردم دعا کردم صفا کردم
(ج) جوانی را خطا کردم زمهرت امتناع کردم
(چ) چرایش را نمیدانم ببخشا که خطا کردم
(ح) حصارم شد گناهانی که آنجا در خفا کردم
(خ) خداوندا تو میدانی سر غفلت چه هاکردم
(د) دلم پر مهر تو اما چه بی پروا گناه کردم
(ذ) ذلالم داده ای اکنون که بر تو اقتدا کردم
(ر) رهت گم کرده بودم من که گفتم اشتباه کردم
(ز) زبانم قاصر از مدح و کمی با حق صفاکردم
(س) سرم شوریده میخواهی سرم از تن جدا کردم
(ش) شدی شافی برای دل تقاضای شفا کردم
(ص) صدا کردی که ادعونی خدایا من صدا کردم
(ض) ضعیف و ناتوانم من به در گاهت ندا کردم
(ط) طلسم از دل شکستم من که جادو بی بها کرد
(ظ) ظلمت نفس اماره که شکوه بر صبا کردم
(ع) علیمی عالمی بر من ببخشا که خطا کردم
(غ) غمی غمگین به دل دارم که نجوا با خدا کردم
(ف) فقیرم بر سر کویت غنی را من صدا کردم
(ق) قلم را من به قرآن کریمت مقتدا کردم
(ک) کتابت ساقی دلها قرائت والضحی کردم
(گ) گرم از درگهت رانی نمی رنجم خطا کردم
(ل) لبم خاموش و دل را با تکاثر آشنا کردم
(م) مرا سوی خود آوردی از این رو من صفا کردم
(ن) نرانی از درگهت یا رب که الله راصدا کردم
(و) ولی را من تو می دانم تورا هم مقتدا کردم
(ه) همین شعرم به درگاهت قبول افتد دلم را مبتلا کردم
(ی) یکی عبد گنهکارم اگرعفوم کنی یارب غزل را انتها کردم
⛅️اَللّٰھَُّـــمَّ ؏َجِّـــلْ لِوَلیِّـــڪَ الْفَـــرَج
✨ بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمِ ❤️
🌹❣ بیست و پنجم ذی الحجه روز نزول هل أتی درشأن اهل بیت پیامبر اعظم گرامی باد 🌹❣
روز بيست و پنجم ماه ذى الحجّه، روزى است كه سوره «هل اتى» در آن روز نازل شد.(1)
در شأن نزول اين سوره جمع زيادى از علماى شيعه و سنّى نقل كرده اند كه امام حسن و امام حسين(عليهما السلام)بيمار شدند و پيامبر(صلى الله عليه وآله) به عيادتشان آمد و به على(عليه السلام) فرمود: چه خوب است براى شفاى آنان نذرى كنى.
حضرت على(عليه السلام) و حضرت فاطمه(عليها السلام) و فضّه براى شفاى آنان سه روز روزه نذر كردند.
وقتى كه حسنين(عليهما السلام) شفا يافتند، آنان براى اداى نذر روزه گرفتند - و مطابق برخى از روايات حسنين(عليهما السلام) نيز روزه گرفتند ـ در حالى كه از نظر موادّ غذايى در زحمت بودند. به هنگام افطار كه مقدارى نان را براى افطار آماده كرده بودند، صداى مسكينى را شنيدند كه تقاضاى كمك داشت. على(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام) و فضّه و حسن و حسين(عليهما السلام) نان خود را به آن مسكين دادند و خود در آن شب جز آب ننوشيدند.
غروب فردا نيز به هنگام افطار يتيمى اظهار نياز كرد و بار ديگر جريان شب گذشته تكرار شد و آنان با مقدارى آب افطار كردند.
روز سوم نيز به هنگام غروب اسيرى به در خانه آنان آمد و آن خانواده كرامت و بزرگوارى و ايثار، از سهم نان خود گذشتند و آن را به اسير دادند.
فردا على(عليه السلام) دست حسن و حسين را گرفت و خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمد، چشم پيامبر به بچّه ها افتاد كه از شدّت گرسنگى مى لرزيدند; علّت را جويا شد و على(عليه السلام) ماجرا را تعريف كرد.
پيامبر(صلى الله عليه وآله)ناراحت شد و با هم به منزل حضرت زهرا(عليها السلام) آمدند، در اين حال جبرئيل فرود آمد و سوره هل أتى (انسان) را از جانب خداوند آورد. در اين سوره از ايثار توأم با اخلاص اهل بيت(عليهم السلام) به عظمت و بزرگى زياد ياد شده است.(2)
🍃🌸 براى اين روز اعمالى ذكر شده است: 🌸🍃
1ـ مرحوم «سيّد بن طاووس» از «شيخ مفيد» نقل مى كند كه مستحب است در چنين روزى روزه بگيرند، زيرا در چنين روزى خداوند فضيلت و برترى اهل بيت رسول خدا را آشكار ساخت.(3)
2ـ در شب بيست و پنجم و روز بيست و پنجم براى تأسّى به آن بزرگواران انفاق و اطعام و صدقه دادن به فقرا مناسب است.(4)
3ـ مناسب است در اين روز غسل زيارت انجام دهند و ائمّه(عليهم السلام) را زيارت كنند مخصوصاً خواندن زيارت جامعه در اين روز مناسب است.(5)
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
✅
#امام_زمان_عج
#مناجات_محرمی
چه مي شود كه سرانجام، آن زمان برسد
و قطره نيز به درياي بيكران برسد
محرم است بيا تا كه چشم مرده ما
براي گريه در اين روضه ها به جان برسد
چقدر نزد تو با آبروست دستي كه
براي خرجي اين ماه بر دهان برسد
شبيه فاطمه خوشحال مي شوي وقتي
براي مجلس جد تو ميهمان برسد
به كربلاي شب دومت ببر ما را
خبر رسيده قرار است كاروان برسد
به عرش مي رسد آقا صداي ناله ي تو
اگر به روضه ي گودال، روضه خوان برسد
حسين آمده و راس او قرار شده
به شمر و حرمله و خولي و سنان برسد
محمد علي بياباني
#امام_زمان_عج
#مناجات_محرمی
نگاه رحمتت بر ماست؛ میدانم که میآیی
ز اشک دوستان پیداست؛ میدانم که میآیی
گذشته چارده قرن و هنوز ای یوسف زهرا
تو تنها و علی تنهاست میدانم که میآیی
به گوش شیعه از پشتِ در آتشزده گویی
صدای نالۀ زهراست میدانم که میآیی
به یاد کربلا، کرب و بلا شد عالم امکان
زمان، هر روز عاشوراست، میدانم که میآیی
هنوز آیات قرآن از لب جدّت به نوک نی
به گوش زینب کبراست، میدانم که میآیی
به یاد آب آب تشنگان، چشم محبانت
ز اشک و خون دل دریاست، میدانم که میآیی
هنوز آن زخم پیکانی که بر چشم عمویت خورد
به چشم خونفشان ماست میدانم که میآیی
تماشای خیالیِّ سر اصغر به نوک نی
شرار آتش دلهاست میدانم که میآیی
به خون پاک مظلومانِ عالم میخورم سوگند
که مهدی مصلح دنیاست میدانم که میآیی
اگر چه غایبی «میثم» به چشم خویش میبیند
لوای دولتت برپاست میدانم که میآیی
استادحاج غلامرضا سازگار
#امام_زمان_عج
#مناجات_محرمی
تا خدا پیراهنش آویخت عالم گریه کرد
باز حوا نوپریشان کرد آدم گریه کرد
آه با هرکس که زد بیرق پیمبر گفت آه
وای با هرکس که زد مشکی علی هم گریه کرد
ما کنارِ دست زهرا گریه را آموختیم
منبری تا گفت بسمالله یک دم گریه کرد
روضهخوان چیزی نخوانده هیاتِ ما شد خراب
مادرش غش کرد از بس زیرِ پرچم گریه کرد
با لباسِ مشکی و با اشک ما هم کعبهایم
کعبه احرامِ عزا پوشید زمزم گریه کرد
لطفِ شیرِ مادر و نانِ پدر دارم اگر
تا که گفتم واحسینا چشمهایم گریه کرد
قرنها با نام زینب صبح و شامش خون شده
آی مهدی بازهم با اینهمه غم گریه کرد
حسن لطفی
#امام_زمان_عج
#مناجات_محرمی
ای داغدار ساقی عطشان...نیامدی
سوز دعای خضر و سلیمان ...نیامدی
یکسال هم گذشت امام غریب من
دل بی قرار از غم هجران...نیامدی
حافظ که گفت؛ یوسف گم گشته می رسد ...!
نگذشتی از حوالی کنعان...!نیامدی
تنها بهانه ی دلِ تنگ و شکسته ی
این جمعه های بی سر و سامان...نیامدی
ما بی وفا شدیم و دلت را شکسته ایم
بشکسته ایم عهد و پیمان ...نیامدی !
خنجر برید لاله به لاله سر از قفا
سرها به روی نیزه پریشان ...نیامدی
این روز ها کوچه پریشان شد از غمِ
یاسی شکسته و درِ سوزان ...نیامدی
شبگرد کوچه...شال عزا روی دوشتان
ای روضه خوان کوثر قرآن ...نیامدی
کشتی بساز نوحِ زمان و قیام کن
ما دل سپرده ایم به طوفان ...نیامدی
پیراهنت به دست کدامین نسیم ماند
حسرت نشین شدند غریبان ...نیامدی
این خشکسالی از غم و اندوه مهدی است
ای لحظه تبسم باران نیامدی
نعیمه امامی
#امام_زمان_عج
#استقبال_محرم
دیدم به خواب ، آن آشنا دارد می آید
دیدم كه بر دردم دوا دارد می آید
دیدم كه با شال عزا و چشم گریان
مولایمان صاحب عزا دارد می آید
تو بانی این روضه ای دریاب ما را
آغوش خود بگشا گدا دارد می آید
آقا سوالی داشتم، از سمت گودال
آوای وا اُمّا چرا دارد می آید
آقا بگو جدّت مراقب باشد آخر
یك خنجر تیز از قفا دارد می آید
آتش به جان خیمه ها افتاده از درد
پایان تلخ ماجرا دارد می آید
همراه با آن قافله با دست بسته
یك خانم چادر سیا دارد می آید
عباس احمدی
#ورود_کاروان_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
...این قافله را راحله جز عشق و وفا نیست
در سینهٔ آیینه، جز آیین صفا نیست
جز در بَرِ یکتا قدِ این فرقه دو تا نیست
حتّی جرس قافله، غافل ز خدا نیست
رکن و حَجَر و حِجر، ز هجر است پریشان
زمزم ز دو چشم آب بریزد پیِ ایشان
اینان که روانند، همه روح و روانند
این سلسله هر یکتنشان جان جهانند
این طایفه از طفل و جوان، پیر زمانند
این قافله شب تا به سحر، نافلهخوانند
بازار جهان این همه سرمایه ندارد
گلزار جِنان این قَدر آرایه ندارد
این قافله جز عشق، رهآورد ندارد
عشقی که به جز سوز و غم و درد ندارد
یک آینه، بر چهرهٔ خود گَرد ندارد
جز شیرزن و غیر جوانمرد ندارد
مُحرِم شده از کعبهٔ گِل، راه فتادند
از گِل به سوی کعبهٔ دل، روی نهادند
اینان همه از خانهٔ خود، دربدرانند
بر باغ دل فاطمه، یکسر ثمرانند
اینان پسر عشق و، محبّت پدرانند
با شور حسینی به نوا، جامهدرانند
دین را به فداکاری این طایفه، دِیْن است
وین قافله را قافلهسالار، حسین است
این قافله را بانگ جرس، گریه و نالهست
این قافله نی، باغ گُل و سوسن و لالهست
از نور، به گِرد رُخشان حلقهٔ هالهست
در محمل خود، حاجیه بانوی سهسالهست
با سورهٔ عشق آمده، هفتاد و دو آیه
چون ماه و ستاره پی هم، سایه به سایه
این طفل، به غیر از دُرِ دُردانه نبودهست
دردانهٔ من، با موی بیشانه نبودهست
جایش به جز از دامن و بر شانه نبودهست
گنج است، ولی گوشهٔ ویرانه نبودهست
این دختر من، نازترین دختر دنیاست
دختر نه، که در مِهر و وفا، مادر باباست
ای کعبه ببین، غرق صفا مُحرِمشان را
ای کوفه چه کردی بدنِ مُسلمشان را؟
ای ماه ببین ماه بنیهاشمشان را
ای سَرو ببین سروِ قدِ قاسمشان را
ای صبح کجا آمده صادقتر از اینان؟
ای عشق بگو نامده عاشقتر از اینان
چاووش عزا همره من روح الامین است
ای خصم اگر تیر و کمانت به کمین است
در دستت اگر کعب نی و نیزهٔ کین است
سردار سپاهم پسر اُمّ بنین است
آوردهام از جان شما تاب بگیرد
چشمی که ز چشمان شما، خواب بگیرد
ای قوم هوس! عشق، هواخواه حسین است
سرهای سران، خاک به درگاه حسین است
خورشید فلک، مشتری ماه حسین است
ای روبَهیان، شیر به همراه حسین است
آن فضل که در قافلهام نیست،کدام است؟
عبّاس، ترازوی مرا سنگ تمام است
ای روشنی چشم و، چراغ دل زینب
کشتی نجات همه و ساحل زینب
وی ماه رخت روشنی محفل زینب
دوری مکن از دیده و از محمل زینب
دارد سفر ما سفر دیگری از پی
من روی شتر راه کنم طی، تو سر نی
استاد علی انسانی
#ورود_کاروان_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
دشت غم، دشت عطش، دشت بلایی کربلا
سینه سوز و جانگداز و غم فزایی کربلا
جمعی از خوبان عالم را هدایت بر سر است
باز کن در دل برای عشق جایی کربلا
زود باشد کاروان در کوی تو منزل کند
میزبان حضرت خون خدایی کربلا
خیمه های عاشقان بر پا شود در خاک تو
تو به حج عشق تصویر منایی کربلا
تو غریبه نیستی با آستان اهل بیت
آشنای زاده ی خیرالورایی کربلا
طور سینایی، کنی موسای عمرانی طلب
خضر امکانی پی آب بقایی کربلا
کعبه ی آل رسولی، ثانی بیت الحرام
بعثت پاک حسینی را حرایی کربلا
آیه ی عشقی ولی هرگز نمی شد باورت
افکنی بین دو عاشق را جدایی کربلا
آه از آن روزی که زینب غرق خون بیند تو را
که هم آغوش تن اهل ولایی کربلا
روز عاشورا که باغ فاطمه پرپر شود
همنوا با زینبش نغمه سرایی کربلا
آن زمان که دست عباس از بدن گردد جدا
میزبان مقدم خیرالنسایی کربلا
عصر عاشورا که آید قتلگاهت دیدنی است
عشق با خون می کند جلوه نمایی کربلا
کاش می گفتی که گلچین لاله را پرپر مکن
وای زین نامردمی و بی حیایی کربلا
میهمان را با لب عطشان چه قومی می کشند؟
وای از این کوفه و این بی وفایی کربلا
ای زمین، ای ارض اقدس، ای حریم کبریا
تا ابد با آل زهرا همنوایی کربلا
سیدمحمد میرهاشمی
هدیه به حضرت رقیه صلوات
زمینه یا شور حضرت رقیه
بابا بابا
پره سوزو اشک و اه و فریادم
بابا بابا
بغلم کن من و ازپا افتادم
بابا بابا
دخترت از دنیا دیگه دل برید
بابا بابا
تو سه سالگی شده موهاش سپید
لبه من شد
مثل لبهات
زخمی و خونی و پر ترک بابا
تو نبودی
بد جوری زد
من و زجر بی حیا کتک بابا
دندونای
شیریه من
افتاده بابا با ضربه های مشت
دور از چشمه
عمو عباس
حرمله من و می زد به قصد کشت
بابا جونم بابا جونم
بابا جونم بابا جونم بابا جون
بابا بابا
می سوزه از گریه چشمای ترم
بابا بابا
مثل پیر زن ها تا شد کمرم
بابا بابا
می بینی شکستگیه پرم و
بابا بابا
می بینی لخته ی خونه سرم و
با این دست و
پای زخمی
واسه عمه خیلی درد سر شدم
با این روی
ارغوونی
خیلی بیشتر شبیه مادر شدم
دل من رو
خیلی سوزوند
مرد مستی که کنیز صدام می کرد
از اون بدتر
اونی بود که
خیزرون به لبه خونه تو می زد
با با جونم با با جونم
با با جونم بابا جونم بابا جون
بابا بابا
از گریه چشم ترم می سوزه
بابا بابا
دست و پاوو کمرم می سوزه
بابا بابا
شبیه من هیچ کسی مضطر نیست
بابا بابا
واسه ی شبه غمم اخر نیست
چند دفه
دیدم که افتاد
از رو نیزه سرت رو به روی من
کاش که بودش
کناره ما
بازار شام لا اقل عموی من
به لباسه
پاره ی من
خیلی دخترای شامی خندیدن
تاکه دیدن
عزاداریم
دور مون جمع شدن و می رقصیدن
رضا نصابی