eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
58 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
🎼 ☑️بند اول مدحی رسول الله (ص) یا زوج الخدیجه الکبری (س) یا سیدی یا ابالزهرا(س) صل علیک یا مولانا ..... ختم الانبیاءِ و المرسلین ادرکنی یا حضرت مصطفی(ص) یا ابوالقاسم ایهاالرسول(ص) بأَبی و أُمّی لک الفدا صل الله علیک یا رسول(ع) ☑️بند دوم یا مصطفی(ص) بعد از رحلت شما آقا نشناختند حق تو رو مولا به دین تو شد جسارت ها .... گفتی کتاب الله وَ عترتی بی حرمتی ها کردن به ساحتت قرآنت رو کردن ورق ورق جسارت ها کردن به عترتت صل الله علیک یا رسول(ع) ☑️بند سوم دم آخر تا اشکای دختر و دیدی روی دخترت رو بوسیدی دادی به فاطمه امیدی ..... میگفتی زهرا جان گریه نکن جون بابایی ای نور دو عین بعد من خیلی زود فاطمه جان به من ملحق میشی ام الحسین(ع) صل الله علیک یا رسول(ع) ☑️بند چهارم همونایی که اسم تو رو می آوُردن نمک سفره تو میخوردن خیلی دخترت رو آزردن ..... خونه ی حیدر و آتیش زدن قوم نمرودی های خیره سر برا بیعت گرفتن از علی(ع) ثانی با لگد میکوبید به در صل الله علیک یا رسول
PTT-20211004-WA0079_150170161348.opus
114.4K
◾زمینه و زمزمه‌ی و شور سینه‌زنی ◾شهادت امام حسن(ع) ◾بنداول بابام علی مرتضی کشته‌ی در کوفه شده کریم اهلبیتم و قاتل من کوچه شده برجگر سوخته ام زهر جفا کاری شده غصه‌‌های کوچه‌ برام به مثل یک باری شده وای مادرم وای مادرم(۴) ◾بنددوم خودم دیدم مادرم و توی کوچه میکشیدش خودم دیدم لگد میزد تا مادرم رو میدیدش سیلی‌به‌صورتش‌زد و گوشوارش افتاد روی خاک با گوشه ی چادر سیاش اشکای من رو کرده پاک وای مادرم وای مادرم(۴) ◾بندسوم زینب بیا زهر جفا آتیش زده بر جگرم من عازم سفر شدم می رم به پیش مادرم جان تو و جان حسین تو کربلا تنهاش نزار داغ غم بچه هات و اونجا دیگه بروش نیار غریب بی کفن حسین(۴)
❣﷽❣ 🌑 ◾️ 🌑 ◾️ دختر بَدر الدُجی امشب سه جا داردعـزا آه و صد واویلتا گاه میگوید پدر، گاهی حسن گاهی رضا آه و صد واویلتا رحلت جانسوز ختم الانبیا فاطمه صاحب عزا کشته شد از زهر کینه مجتبی فاطمه صاحب عزا می روم اما پریشان توام ای دخترم غصه دار حیدرم می خوری سیلی ولی من نیستم ای کوثرم غصه دار حیدرم می رود از دار دنیا رحمه للعالمین فاطمه شد دل غمین اشک می ریزد از این ماتم امیرالمومنین فاطمه شد دل غمین آسمان خون گریه کن امشب که زهرا مضطر است ماتم پیغمبر است پیکر بی جان او بر شانه های حیدر است ماتم پیغمبر است گریه کنان شیر خدا امشب است شام عزای مصطفی امشب است یا حسن مجتبی... کشته زهر جفا... من غریب گل یاسم به دو عالم حسنم خون چکد از کفنم تیر کین دوخته تابوت مرا بر بدنم خون چکد از کفنم ای زینب من زود بیا وقت سفر شد حسن پاره جگر شد با زهر عدو شام غریبی چه سحر شد حسن پاره جگر شد در مدینه اگر از غم جگرم میسوزد وای از روز حسین کربلا دامن طفلان حرم میسوزد وای از روز حسین با که گویم هاله برگرد قمر افتاد بوده یاس حیدر شد کبود مادرم زهرای اطهر پشت در افتاده بود یاس حیدر شد کبود گرچه می میرم ولی در فکر دیوار و درم بسته شد چشم ترم در میان کوچه ها بودم عصای مادرم بسته شد چشم ترم یا کریم اهلبیت ای کشته زهر جفا یا امام مجتبی شاهد مظلومی مادر میان کوچه ها یا امام مجتبی تو کریم ابن کریمی حسنی آقایی لک لبیک حسن تو بزرگ همه اولاد بنی الزهرایی لک لبیک حسن کنار قبر مادرش واویلا شد تیر باران پیکرش واویلا سینه ها از الم افروخته شد تن و تابوت به هم دوخته شد یا حسن ای خون جگر قوت تو نشان تیر آمده تابوت تو کریم فاطمه قربان نامت هزاران حاتم طایی غلامت واحسنا واحسنا.... ضربه تیر عدو را چوب تابوتم گرفت حائلی ما بین میخ و پهلوی مادر نبود رنگ رخسار تو چون مهتاب شد پیکرت از زهر مامون آب شد تا رضا زهر جفا نوشیده فاطمه رخت عزا پوشیده * قاتل من زهر شرربار شد قاتل مادر در و دیوار شد * رضا غریب الغرباء رضا معین الضعفاء * در حجره غریبانه بسوزد جگر من کجایی پسر من من چشم به راهم که بیایی به بر من کجایی پسر من * لاله ی باغ ولا می سوزد از زهر جفا شد خراسان کربلا بر سر بالین او آمد ز ره ابن الرضا شد خراسان کربلا * در غریبی جان سپارم کو جوادم ای خدا آه و واویلا خدا من ز زهر کینه سوزم مادرم در شعله ها آه و واویلا خدا * تو رئوف اهلبیتی من تو را هستم گدا یا علی موسی الرضا آید از گلدسته هایت بوی عطر کربلا یا علی موسی الرضا * بر مشامم می رسد از کوی تو بوی خدا یا علی موسی الرضا جان زهرا و جوادت یک نگاهی کن مرا یا علی موسی الرضا همه دانند که ایران سر و سامان دارد یا علی موسی الرضا تکیه بر پرچم سلطان خراسان دارد یا علی موسی الرضا * از آتش زهر جفا سوزد علی موسی الرضا * السلطان ابالحسن... امام رضا امام رضا... * ما مزد عزاداری از فاطمه می خواهیم... ما شفای مرضا را از فاطمه می خواهیم ما فرج آقا را از فاطمه می خواهیم * 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیهم (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با احترام، دست به سينه نهاده است پايين پايتان به ادب ايستاده است پاهاى پر ز آبله اش مى دهد گواه ك از كاروان زائر پاى پياده است دیروز بین راه و فراسوی جاده ها اکنون کنار روضه ی دارالسعاده است مهمان دستهاى كريمانه ى شما مهمان سفره اى كه هميشه گشاده است تكرار چند جمله، فرازى ز "جامعه" مشق ارادتش به شما خانواده است گاهى كنار صحن و گهى گوشه ى ضريح فرقى نمى كند، همه دارالاجابه است دارد صفاى اشك به پهناى صورتش... با احترام دست به سينه نهاده است 🔸شاعر: ___________________________
مظهر رحمت خدا سلطان هشتمین نور انما سلطان سفره ات پهن هرکجا سلطان السلام علیک یا سلطان کرمت شد دلیل این اذعان احدی نیست جز شما سلطان بار خود نزد شاه آوردم ذره ای اشک و آه آوردم کوله باری گناه آوردم بر حریمت پناه آوردم گرچه عبدی پر از خطا هستم زائر مشهد الرضا هستم شده معنا کنارت آسایش تویی آقا دلیل آرامش با تو لازم نمی شود خواهش گویم این را بدون آلایش... گاهی اقرار و اعتراف رواست " همه ی هستی ام امام رضاست " دردمندم ، دوا نمی خواهم من مریضم شفا نمی خواهم حاجتی جز شما نمی خواهم از تو غیر از تو را نمی خواهم در کرم کار خویش را بلدی دست خالی نمی رود احدی معصیت های من ندیدی تو پدرانه سویم دویدی تو بین آغوش خود کشیدی تو چشم بسته مرا خریدی تو گره افتاده است در کارم بیش از اندازه دوستت دارم می کنی خوبِ خوب حالم مرا راحت از دغدغه خیال مرا بهر پرواز و قرب بال مرا ... ...می دهی رزق کل سال مرا داده ای هر زمان مرا امداد بهترین جاست صحن گوهرشاد جبرئیلی که تا سما رفته اهل عرفان که تا خدا رفته هر کسی تا به کربلا رفته قبل آن مشهد الرضا رفته اخر اقا برات دست شماست روز محشر صراط دست شماست ای به دردم دوا امام رضا نظری بر گدا امام رضا از کرم یا سخا امام رضا ببرم کربلا امام رضا مدد از سوی غیر تو ننگ است من حرم لازمم دلم تنگ است 🔸شاعر: _______________________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمزمه ای صفای قلب زارم ........هر چه دارم از تو دارم تا قیامت ای رضا جان....... سر ز خاکت بر ندارم منم خاک درت .......... غلام و نوکرت مران از در مرا.............به جان مادرت علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا غیر تو یاری ندارم....... با کسی کاری ندارم گر مرا از در برانی......جای دیگر من ندارم تو خوبی من بدم........به این در آمدم به جان فاطمه ..........مکن مولا ردم علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا به دلم کن یک نگاهی......تا نماند یک گناهی به یقین با یک نگاهت.......می شوم دور از تباهی نگاهم سوی تو .........بهشتم کوی تو دلم خورده گره .........به تار موی تو علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا تو رئوف و مهربانی.....قبله ی درماندگانی ز تو ممنونم دلم را ......در حریمت می کشانی الا ای یار من........تویی دلدار من نظر کن بر دل....... سیاه و زار من علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا دل به امید تو بستم......بر سر راهت نشستم چون رسد جامت به دستم......از می عشق تو مستم امیر کاروان..........امان ای الامان مرو پیشم بمان....امام مهربان علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا جان به قربان نگاهت ......دل فدای روی ماهت سینه بگشا تا بیایم.......ای رضا جان در پناهت منم دیوانه ات.........مقیم خانه ات تویی باغ گل و ........منم پروانه ات علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا ای همه بود و نبودم .......خاک تو مهر سجودم از ازل مهرت سرشته....... بر تمام تار و پودم نظر کن بر دلم............اگرچه غافلم دعا کن کربلا...........کند حق شاملم علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا ای امام هشتمینم.....نور رب العالمینم نظری کن تا که روزی....روی ماهت را ببینم دلم سرمست توست....فقط پابست توست کلید مشکلم ..........فقط در دست توست علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا
شعر روشه امام حسن (ع) از مسعود اصلانی ابري شدم به نيت باران شدن فقط مور آمدم براي سليمان شدن فقط بايد ز گوشه چشم تو کاري بزرگ خواست چيزي شبيه حضرت سلمان شدن فقط بايد به شيعه بودن خود افتخار کرد راضي نمي شوم به مسلمان شدن فقط دنياي ديگريست اسيري و بردگي آن هم به دام زلف کريمان شدن فقط لا يمکن الافرار ز تير نگاه تو چاره رسيدن است و قربان شدن فقط در خانه ي کريم کفايت نمي کند يک لقمه نان گرفتن و مهمان شدن فقط اين لطف فاطمه است و عشق است تا ابد سرمست از نواي حسن جان شدن فقط فکري براي پر زدن بال من کنيد من را اسير زلف امام حسن کنيد آقا شنيده ام جگرت شعله ور شده بي کس شدي و ناله ي تو بي اثر شده پيش حسين سرفه نکن آه کم بکش خون لخته هاي روي لبت بيشتر شده يک چشم خواهرت به تو يک چشم بین تشت تشت مقابلت پر خون جگر شده از ناله هات زينب تو هل کرده است گويا که باز واقعه ي پشت در شده اي واي از مصيبت تابوت و دفن تو واي از هجوم تير و تن و چشم تر شده مي گفت با حسين اباالفضل وقت دفن اين تيرها براي تنش دردسر شده موي سپيد و کوچه و تابوت و زهر و تير دوران غربت حسن اينگونه سر شده يک کوچه بود موي حسن را سپيد کرد يک اتفاق بود که او را شهيد کرد  
شعر روضه امام حسن (ع) از محتشم کاشانی برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند اول صلا به سلسله ی انبیا زد نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید زان ضربتی که بر سر شیرخدا زدند آن در که جبرئیل امین بود خادمش اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها افروختند و در حسن مجتبی زدند وانگه سرادقی که ملک مجرمش نبود کندند از مدینه و در کربلا زدند وز تیشه ی ستیزه درآن دشت کوفیان بس نخل ها ز گلشن آل عبا زدند پس ضربتی کزان جگر مصطفیدرید بر حلق تشنه ی خلف مرتضی زدند اهل حرم دریده گریبان، گشوده مو فریاد بردر ِ حرم کبریا زدند روح الامین نهاده به زانو سر حجاب تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب   
شعر مرثیه امام حسن مجتبی (ع) _ یاسر حوتی آيا شده بال و پرت آتش بگيرد هر چيز در دور و برت آتش بگيرد آيا شده بيمار باشی و نگاهت از نيش خند همسرت آتش بگيرد آيا شده يک روز گرم و وقت افطار آبی بنوشی ... جگرت آتش بگيرد آيا شده تصويری از مادر ببينی تا عمر داری پيکرت آتش بگيرد می گريم از روزی که می بينم برادر در کوفه موی دخترت آتش بگيرد می گريم از روزی که می بينم برادر از هرم خاکستر سرت آتش بگيرد آه ... از خنکهای گلويت بوسه ای ده تاقبل از اينکه حنجرت آتش بگيرد آقا بس است ديگر مگو از شعله هايت ترسم که جان خواهرت آتش بگیرد
شعر روضه امام حسن (ع) از هانی امیر فرجی دست و پا ميزني و بال و پرت ميريزد گريه ي خواهر تو روي سرت ميريزد بهتر است سعي كني اين همه سرفه نكني ورنه در طشت تمام جگرت ميريزد در تقلاي سخن گفتني اما نه... نه... جگرت از دهنت دور و برت ميريزد خبرش پخش شده زهر تو را خواهد كشت بي سبب نيست كه اشك پسرت ميريزد جگرت،بال و پرت،اشك ترت ريخت ولي چه كسي هست كه با نيزه سرت ميريزد؟  
زمـیـنـه احـسـاسـی- ویژه وداع با محرم و صفر سبک‌:نمیشه باورم،که وقت رفتنه‌( محمودکریمی) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـنـد اول چه زود تموم شد و،جمع میشه خیمه ها شفا و حاجتم بود،تو چای روضه ها دوماه کنار هم اینجا،به سینه می زدیم با هم حسین حسین حسین گفتیم،هر شب و دم به دم امیری یا حسین مولا( ۳ ) یا ثارالله ـــــــــــــــــــــ بـنـددوم روزای آخره،دلم پر از غمه وقت وداع با، ماه محرمه محرم و صفر خدا، چه زود تموم شدو گذشت مثل یه پلک زدن آقا،چه زودتموم شد وگذشت امیری یا حسین مولا(۳) یاثارالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـنـدسـوم باچشمای پر اشک،یه گوشه میشینم یعنی محرم سال،دیگه رو میبینم اگه که زنده بمونم،سال دیگه محرمت نوکری میکنم برات،بازم به زیر پرچمت امیری یا حسین مولا(۳) یاثارالله ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـنـدچـهـارم یه عده بی ریا،خودی نشون دادند حتی شنیده ام آقا، براتو جون دادند هرکی اومدبایک امید،یه کاری روبدست گرفت این شب آخری حسین،بدجوردلم شکست گرفت امیری یا حسین مولا(۳) یاثارالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـنـدپـنـجـم موقع مردنم،برس به داد من توظلمت قبرم،توباش بیاد من به سینه میزنم برات،با چشمای ترم حسین دراون شب اول قبر،منتظرم حسین پیرهن سیاه روضه هات،میخوام بشه برام کفن توخونه سیاه قبر،بیا یه سر به من بزن امیری یاحسین مولا(۳) یا ثارالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بــنـد شـشـم چه سخته باورش،تموم شد این دوماه بخون تو روضه خون بازم، روضه قتله گاه بیا داداش حسین جونم،تا که من این دم آخر ببوسم اون زیر گلوتو،من عوض مادر امیری یا حسین مولا(۳) یاثارالله ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـنـد هـفـتـم وابسته خودت،کردی منو حسین خدانیاره روزی که،بگی برو حسین کجا دارم برم آقا،جز در خونه شما یه لحظه ام منو رها،نکن تورو خدا امیری یا حسین مولا(۳) یا ثارالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به قلم: حسین رعنایی ۲۶ صفر ۱۴۴۳
نوحه وزمزمه شهادت امام رضا(ع): سبک : به سمت گودال ازخیمه دویدم من ... 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 عبا بروی سر، آمدی ای مولا/حجره ی دربسته، گشت تو را مأوا شرر به جانت زد،زهر جفاکاران/توان زکف دادی،وای براین دنیا وای رضا جانم، وای رضا جانم، وای رضا جانم وای رضا جانم 2 _________________ ساکن طوسی و،از وطنت دوری/بدون نزدیکان، غریب ومهجوری بروی خاک غم، فتاده ای تنها/قرین مرگی و، غمین ورنجوری وای رضا جانم... __________________ فتاده برخاک و، ابو ترابی تو/زدرد بسیارت، به پیچ وتابی تو زسوز زهرکین، کام تو شد عطشان/مثال جد خود،تشته آبی تو وای رضا جانم.... ________________ جواد تو آمد،در آن دم آخر/چو جان گرفتی تو،میوه دل در بر سرت بزانوی، پسر نهادی تو/سوی خدا پر زد، روح تو از پیکر وای رضا جانم....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نیمه شب بود و دفتر شعرم میهمان شه خراسان بود صحن های حرم همه نمناک خاطرم مانده است،باران بود در هیاهوی صحن گم شدم و خاطراتم همه دوباره شدند شعر اذن دخول میخواند و واژه ها نایب الزیاره شدند حرف های نگفتنی ام را همه را بی اراده میگفتم مثل هر بار،مثل کودکیم خودمانی و ساده میگفتم السلام علیک امام رضا کوله بارم بجز خجالت نیست بهتر از من ،خودت که میدانی مزد بی معرفت،زیارت نیست باز هم مهربان ترین آقا کنج ایوان مرا تو جا دادی خادمی راه را نشانم داد -این طرف می رسد به آزادی دل شب روضه منور تو به نظر،لیلة الرغائب بود طاق ایوان طلای صحن شما قبله هر نماز واجب بود آه از این فراق طولانی بین این دست و پنجره فولاد یک،دوسال است،مانده ام تنها دور از حوض صحن گوهرشاد من همان کودکم که گمشده ام جز شما مرهمی برایم نیست بغلم کن،دوباره،مثل قدیم نه حیاط و رواق جایم نیست من بدِ بد تو خوب خوب آقا تو بزرگ و من اوج نامردی حال و روز مرا که میدانی چه کنم تو بد عادتم کردی چاره ی درد های بی درمان یک بلیط قطار مشهد بود سر پناه دل پر از زنگار سایه ی آشنای گنبد بود گره کار ما به دست شماست بخدا یک نگاهتان کافیست همه جا رفته ایم و برگشتیم غیر این سرپناه،پناهی نیست کفتر رو سیاه،بی تاب است دور از شهر توست، میدانم... در خیالم،کنار گنبد تو دارم اذن دخول میخوانم.... 🔸شاعر: __________________
آقایمان آمد عبا روی سرش بود رنگ کبودی بر تمام پیکرش بود در کوچه یاد ماجرای کوچه افتاد یا فاطمه (س) یا فاطمه (س) ذکر لبش بود دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار پهلو گرفتن یادگار مادرش بود او در میان حجره‌ای دربسته اما صدها فرشته در کنار بسترش بود او دست و پا می‌زد ولی با کام عطشان گویا که دیگر لحظه‌ها‌ی آخرش بود اما تمام فکر و ذهنش کربلا بود یاد غریبی‌ها‌ی جد بی‌سرش بود مردم گریز کربلایم این‌چنین است آمد جواد (ع) و لحظه آخر برش بود اما به دشت کربلا جور دگر شد اربابمان بالای نعش اکبرش بود باید جوانان بنی‌ها‌شم بیایند تا این بدن را بر در خیمه رسانند حبیب باقرزاده
*** با سینه‌ای که آتش از آن شعله می‌کشید ناله برای کشته دیوار و در کشید او بود و خاک حجره و یک ناله ضعیف آری نفس نفس زدنش تا سحر کشید یک روزه زهر بر دل زارش اثر نمود گاه سحر به جانب جانانه پر کشید در انتظار آمدن میوه دلش پا را به سوی قبله چنان محتضر کشید سینه زنان دریده گریبان پسر رسید دستی به روی ماه کبود پدر کشید شمس الشّموس روی زمین اوفتاده و فریاد ای پدر ز دل خود قمر کشید آه از دمی که زینب کبرای غم نصیب آمد تن امام زمانش به بر کشید با دست زخم خورده خود دختر علی تیر شکسته از تن ارباب در کشید گل مانده بود در وسط تیغ و نیزه‌ها‌ آمد ز پای ساقه یاسش تبر کشید حسن لطفی
هر چند ناتوان شدی اما ز پا نیفت ای هشتمین عزیز، عزیز خدا نیفت می‌ترسم آن که در بریزد به پهلویت باشد ز پا بیفت ولی بی هوا نیفت کوچه به آل فاطمه خیری نداشته دیوار را بگیر و در این کوچه‌ها‌ نیفت مردم میان شهر تماشات می‌کنند این بار را به خاطر زهرا (س) بیا نیفت دامان هیچ کس به سرت سر نمی‌زند حالا که نیست خواهر تو پس ز پا نیفت تکه حصیر خویش از این حجره جمع کن اما به یاد نیمه شب بوریا نیفت ای وای اگر به کرببلا بوریا نبود راهی برای دفن شه کربلا نبود… علی اکبر لطیفیان ***
نیلی ترین رنگ ها بر پیکرش بود معلوم بود امروز روز آخرش بود معلوم بود آقای ما را زهر دادند وقتی که می آمد عبایش بر سرش بود دستی به پهلوی پر از درد خویش داشت بر شانه دیوار دست دیگرش بود دختر ندارد تا که دستش را بگیرد پس لااقل ای کاش آنجا خواهرش بود پا شد خودش را جمع کرد اما زمین خورد این ضعف خیلی مایه درد سرش بود اصلاً زمین خوردن برای او طبیعی است از بس که دنبال صدای مادرش بود در حجره بی فرش خود افتاده بود و تصویری از گودال در چشم ترش بود می گفت یا جدا "چرا خاکت نکردند " حتی "کفن بر جسم صد چاکت نکردند "
◾زمینه و زمزمه‌ی و شور سینه‌زنی ◾شهادت امام حسن(ع) ◾بنداول بابام علی مرتضی کشته‌ی در کوفه شده کریم اهلبیتم و قاتل من کوچه شده برجگر سوخته ام زهر جفا کاری شده غصه‌‌های کوچه‌ برام به مثل یک باری شده وای مادرم وای مادرم(۴) ◾بنددوم خودم دیدم مادرم و توی کوچه میکشیدش خودم دیدم لگد میزد تا مادرم رو میدیدش سیلی‌به‌صورتش‌زد و گوشوارش افتاد روی خاک با گوشه ی چادر سیاش اشکای من رو کرده پاک وای مادرم وای مادرم(۴) ◾بندسوم زینب بیا زهر جفا آتیش زده بر جگرم من عازم سفر شدم می رم به پیش مادرم جان تو و جان حسین تو کربلا تنهاش نزار داغ غم بچه هات و اونجا دیگه بروش نیار غریب بی کفن حسین(۴)
بند اول انگار ديگه تمومه ، مي بارم اشك نم نم  صفر خدانگهدار ، خداحافظ محرم  تازه عادت كرده بودم شبا برات گريه كنم  اشك ناقابلم رو به روضه هات هديه كنم  الوداع پيرن مشكي  الوداع شباي ماتم  كاش ميشد ميمردم من  اين شبا زير پرچم   بند دوم: قمر بني هاشم علیه السلام خواب حرمت آقا ، شبا مياد سراغم  ازت ميخوام كربلا ، بيا نكن جوابم  روضه تو مثل دشت ، شقايق و اقاقيه  اشكام مثل فراتِ ، كه چشم براه ساقي  عشق تو لبريزه از  بركت و شور و احساس  حك شده روي قلبم  انت في قلبي عباس   بند سوم: امام حسن علیه السلام اقا تموم عمرم ، من آرزوم همينه  روضه برات بگيرم ، يه شب توي مدينه  دل من بي تابه اقا  ، هميشه توو سينه زني  ساده حرفم رو ميگم ، امام حسن عشق مني اي كريمِ بي همتا  سفره دارِ دنيايي   دست و دلباز عالم  خيلي خيلي اقايي   بند چهارم: امام رضا  دلتنگِ سحراي ، حرم ميشم هميشه  امام رضا نباشه ، شبم سحر نميشه  گوشه صحن گوهر شاد ، قرار عاشقيمونه  اقا اين نوكر تو ، بدون تو نميتونه  زائرات عشقن آقا  نوكرات عشقن اقا هر جايي رفتم گفتم خادمات عشقن اقا @majmaozakerine
خون بر لبش نشست عرق بر جبین نشست پنجاه و چند مرتبه آقا زمین نشست پنجاه مرتبه به زمین خورد و ایستاد از بس که زهر بر جگرش آتشین نشست در کوچه بود یاد حسن بود و مادرش یک دفعه پیر شد به رُخش چند چین نشست بالا سرش دو مادرِ گیسو سپید بود یعنی کنارِ فاطمه‌ام البنین نشست یک دست روی پهلو و یک دست بر جگر در حُجره یادِ جَدِّ غریبش زمین نشست چسباند تا که سینه‌ی خود را به خاک ، دید :  گودال رویِ سینه اش آن لاله چین نشست از  تَل کنارِ عمه‌ی خود داد زد ولی ضربِ هزار و نهصد و پنجاهمین نشست یابن الشبیب اَبروی او را سنان شکست "والشِمر جالِسُ" به روی سینه این نشست با عمه رفت کوفه و با عمه شام رفت در کوچه دید دخترکی دل غمین نشست با آستین پاره سرش را گرفت حیف از بام آتشی به همین آستین نشست سنگی که خورد بر سرِ بابا کمنانه کرد بر گونه‌های کوچکِ آن نازنین نشست... حسن لطفی
چون مرغ پرشکسته که زخمیست بال او آشفته بود از اثرِ زهر حال او آمد برون ز مجلس مأمون عبا به سر گویی دگر رسیده زمان وصال او بر خاکِ حُجره ذکر لبانش حسین بود یادی ز دشت کربُبَلا در خیال او ابن الرضا رسید و سرش را به برگرفت آمد جواد.. دلبر نیکو خصال او وای از حسین که ته گودال قتلگاه یک لشگر است در پی جنگ و قتال او کس را نبود زَهْره،که گیرد سر از تنش از بس که بود هیبتِ حقّ در جلال او آمد ز ره جوان نصارا به قتل و دید دل می بَرَد ز خلق جهانی جمال او با رأفت او نظر به سوی قاتلش نمود خاموش کی شود نظرِ بی زوال او با یک نگاه شامل لطف اله شد نام شهید هم روی او شد کمال او وحيد دكامين