#امام_هادی
منزل به منزل رفته ام با پیکیری سالم
بر هم نخورده با تکانِ نیزه موی من
طعمِ شبِ سردِ خرابه را چشیدم من
بازی شده در چند جا با آبروی من
شکرِ خدا ناموسِ من در پرده پنهان بود
آن شب میانِ خانه وقتِ جستجوی من
چون عمه در بزم شرابی گیر افتادم
شد مرگ آن لحظه تمام آرزوی من
بی تربیت ظرفِ شرابش را تعارف کرد
چشمان یک جمعیتی خیره به سوی من
بر خورد بر شخصیتم با آنکه مَردَم من
تصویر ِ زنها زنده شد در روبروی من
قرآن نه، شعری خواندم ومجلس عوض گردید
اصلا نخورده دست بر ترکیب روی من
شکر خدا بازی نکرده با لبم چوبی
باخیزران ضربه نخورده بر سبوی من
بر خیزران و طشت و هرچه مست لعنت
بر آنکه دندان حسین بشکست لعنت
قاسم نعمتى
#امام_هادی
باید برای غربت تو بیامان گریست
با نالههای حضرت صاحب زمان گریست
شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود
دشمن سواره آمد و پایت پیاده بود
آن ناخن شکسته و آن کاروانسرا
توهین به ساحت تو برایش چه ساده بود
بارانی است از غم تو چشم سامرا
با دیدن تو اشک ملک بیاراده بود
وقتی که آسمان ز غمت سینهچاک شد
دیدی که عرش سر روی زانو نهاده بود
زهر ستم چه با جگر پارهپاره کرد
دیگر نفس ... نفس ... به شماره فتاده بود
شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت
هر چند دل، شکسته از آن بزم باده بود
آقا بیا و با دل غرق به خون بخوان
از آن سهساله که پدر از دست داده بود
جانش رسید بر لبش از ضربههای چوب
وقتی کنار طشت طلا ایستاده بود
آرام قلب خسته اش از دست رفته بود
چشم به خون نشستهاش از دست رفته بود
یوسف رحیمی
#امام_هادی
نیمهی شب ریختند آقا سر سجادهات
قدری انگاری در این روضه شبیه حیدری
بردنت از خانهات اما دری دیگر نسوخت
در میان شعله دست و پای یک مادر نسوخت
گرچه بر روی لبت نامی به جز مادر نبود
روی دوشت کندهزنجیر زجرآور نبود
آمدی بزم شراب و حرمتت آنجا شکست
در عوض آقا در این مجلس که تشت زر نبود
دور تو پر بود از نامردهای سامرا
در عوض دور و برت بالای نیزه سر نبود
دور تو کف میزدند و عدهای باده به دست
سخت بود اما کنارت خواهری مضطر نبود
گرچه تنها بودی آقاجان در این مجلس ولی
دور تو خولی و شمر و لشگری دیگر نبود
جای صدها شکر باقی مانده در بزم شراب
خیزران بالا نمیآمد لبی هم تر نبود
خوب شد حرف از کنیزی هم نشد در آن میان
خوب شد چشم پلیدی خیره بر دختر نبود
وای از شام بلا و مجلس شوم یزید
بعد از آن دنیا دگر بر خود چنین بزمی ندید
مهدی نظری
✅زمينه شهادت امام هادى عليه السلام
🔻 اثر امير حسن سالاروند
1️⃣ بند اول
یه عتبات و یه بغض، توی دل زائرا
خاطره های قشنگ، از نجف و کربلا
مشهد و قم جلوه کرد، توی حرم کاظمین
بقیعو حس میشه کرد، تو غروب سامرا
چه حالی عجیبی، داره غربت شبهای سامرا
میگیره هوا با، چش بارونی همه نوکرا
میپیچه یه ناله،که شنیده میشه شبِ جمعه ها
صدای یه مادر، که میخونه غریبونه بی صدا
سینه زن های حسین، گریه کن های حسن
کشته شد ابن الرضا ، تشنه لب دور از وطن
یا علی بن محمد
2️⃣ بند دوم
من پسر فاطمه هادی این اُمتم
امام شهر بلام شکسته شد حرمتم
پای پیاده یه کوه غصه روی شونمه
از نفس افتادم و قصه اییه غربتم
با روضه ءغم هام زنده شد غم غربت بوتراب
با دستای بسته بردنم توی کوچه ها باعذاب
دلم روشکستن ولی ناموس منکه سیلی نخورد
زدن مادرم رو جلو چشم علی همه بی حساب
کوچه داغ مادر و رو دل حیدر گذاشت
چل نفر نامرد و یک زن که بار شیشه داشت
وای من ای وای من
یا علی بن محمد
بند سوم 3️⃣
قصه ی ظهر عطش دلمو کرده کباب
خونِ چشای منو آهِ منه بی جواب
این دم اخر دلم خونِ برا کربلا
مُردمو زنده شدم بیاد طشت و شراب
لایوم کیومک روزی نیست مثه شام،بعده کربلا
انگاری می دیدم ، عمه زینبُ بین حرامیا
منو میسوزونه روز و شب دم روضهء طشت زر
جای بوسه ی چوب ، روی لبهای قاریِ سرجدا
یاد اون بزم حرام ، جاری خون از چشام
داغ سامرّا کجا؟ ، عمه ی سادات و شام
#شهادت_حضرت_هادى_عليه_السلام
#زمينه
#امير_حسن_سالاروند
✅زمینه شهادت امام هادی (علیه السلام)
🔻علی عقابی
1⃣بند اول
تو نور هدایتی ، بانی شفاعتی ، معنای عبادتی
یا امام هادی
ای اصل هر مسیر ، مولای بینظیر، دست من رو بگیر
یا امام هادی
.
تو همه عزت شیعه ، تو همه باور مایی
تویی اصل مناجات و ، سایه ی رو سر مایی
.
تا میشینه غم روو قلبم، میخونم،دوباره ،از عشق تو آقا
پر میشکه این دلم با ، چه شوقی، به سمت ، زیارت سامرا
.
یا هادی المومنین یا کریم بن جواد
2⃣بند دوم
از لطف نگاه تو ، در ظل پناه تو ، دلبستم به راه تو
يا امام هادي
اي سامون دلم،لطف تو شاملم ،رحمي كه سائلم
يا امام هادي
.
به تو مديونم آقاجان ، تويي كه نور اين راهي
ميشه پيدا راهم از چاه ، تويي كه برا من پناهي
.
قَد مَنّ َ الله ُعلينا ، كه هستي ، تو آقا ، پناه اين نوكر
عاقبت من به خيره ، با عشقت ، كه دارم ، شفاعت محشر
.
يا هادي المومنين يا كريم بن جواد
#امام_هادی علیه السلام
#علی_عقابی
#زمینه
بسم الله الرحمن الرحیم
به مناسبت #حلول_ماه_رجب و #لیلة_الرغائب
#محمدجواد_شیرازی
بیدار شو، با رستخیز فصل ها بیدار شو
هشیار شو، ای غافل از روز جزا هشیار شو
قدری تفکر در زمین و خلقت افلاک کن
از پرده ی ظاهر گذر کن، از اولوالابصار شو
از رو سیاهی سر به زیر افتادنت را چاره کن
با آب روی دیده ات دلگرمی رخسار شو
یک خشم بی جا گاه می بندد در توفیق را
آتش مزن بر بخت خود حیف است، خوش رفتار شو
با این دل آلوده می خواهی ببینی یار را؟!
خانه تکانی کن دلت را طالب دیدار شو
آیینه ی جانت که از آلودگی ها پاک شد
در معرض انوار حق، آیینه ی اسرار شو
کوشش بدون معرفت هرگز ندارد فایده
جام تهی قلبِ من، از معرفت سرشار شو
تنها ملاک قرب، در این خانه اخلاص است و بس
هم چون شهیدان باش، از اخلاص برخوردار شو
خود را مهیا کن برای فتنه های پیش رو
وقت حمایت از ولی فریاد کن، عمار شو
ماه رجب آمد به پابوس علی پرواز کن
قدری در این ماه علی سرگرم استغفار شو
زیباترین لحظات را در صحن حیدر دیده ام
لحظات خوب زیر ایوان طلا تکرار شو
جا ماندی از کرب و بلا، اما شب جمعه بیا
با یک سلامی از همین جا زائر دلدار شو
مادر رسیده قتلگه، اخنس از این جا دور شو
نامرد بس کن، بی خیال غارت دستار شو
بسم الله الرحمن الرحیم
به مناسبت #حلول_ماه_رجب و #لیلة_الرغائب
#قاسم_نعمتى
بر کامِ من طعمِ رطب رسیده
ماهِ خدا ماهِ رجب رسیده
زيباترين ماه خداست اين ماه
هر ناله اي مشگل گشاست اين ماه
اصلاً خدا باشد پِيِ بهانه
تا بنده را راهش دهد به خانه
اين ماه اذن ِ بندگي بگيريم
از يار ، درسِ زندگي بگيريم
جا دارد از دل عقده وا نماييم
تا سفره هاي درد دل گشاييم
آمد به گوشم نغمه منادی
در خانه ات مارا تو راه دادی
يك عمر پوشاندي تو عيب هايم
تا يك سحر در كوي تو بيايم
يك جمله گويم شرح حالِ يك سال
از عيد فطر پيش تا همين حال
با درد هجران ساختم الهي
دارو ندارم باختم الهي
شيطان به قلب غافلم كمين زد
هر جا كه شد بار مرا زمين زد
اين بنده روز خوش نديده بي تو
كارش به رسوايي كشيده بي تو
اما بدان دل خانه ی خدا بود
شبهاي جمعه با تو آشنا بود
گر بنگري مهمان اين حريمم
ممنون لطف سيد الكريمم
پير مناجاتي گرفت دستم
پاي مناجات علي نشستم
گر بر وصال تو تو كشيده مِيْلَم
ممنون لطف ِصاحب كميلم
با نور حق اين سينه منجلي شد
دل مست نام مرتضي علي شد
شاه نجف برده ز دل قرارم
آواره ی ايوانْ طلايِ يارم
يار ببين آشفته حالي ام را
بنما نظر دستان خالي ام را
اما غمي ديرينه دارم اي دوست
داغ حرم بر سينه دارم اي دوست
ترسم كه بر خاك سيه نشينم
کرببلا را من دگر نبينم
من عبدم و آقاي من حسين است
عشق دل شيداي من حسين است
شبهاي جمعه مادري حزينه
ناله زند با زخمهاي سينه
برخيز از جا يارِ سربريده
پهلو شكسته مادرت رسيده
از عرش تا گودال گریه کردم
رفتی تو تا از حال؛ گریه کردم
دیدم در آن گرد و غبار،مادر
آمد کنارت نیزه دار ،مادر
با خنده بالای سر تو آمد
تا آب گفتی نیزه بر گلو زد
ای" نحر" گشته حق بده عزیزم
خاک ِ بیابان بر سرم بریزم
با نيزه سويت تاختند عزيزم
حق تو را نشناختند عزيزم
ای تشنه لب آبت چرا ندادند
بر روی لبهای تو پا نهادند
نام علي را تا كه برده اي تو
از هر طرف يك ضربه خورده اي تو
غصه نخور این ارثِ ماست مادر
بر سینه تو جای ِ پاست مادر
روضه بخوانم تا سحر...بُنی
بوسیدنت شد درد سر بنی
می آید از رگهای ِ نا مرتب
سوزِ عطشهای لبانِ زینب
@babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم
به مناسبت #لیلة_الرغائب
#امیرالمومنین_ع_مدح
#عادل_حسین_قربان
یا علی! مظهر العجائبِ من!
ذکرِ هرروزه، ذکرِ واجبِ من!
شب جمعه ست، بی قرارِ توام،
مستیِ لیلة الرغائبِ من!
رفته از دست، آن زلالیِ من
سادگی های خردسالیِ من
پدرِ خاک، خاکسارِ توام
پس نگاهی به دستِ خالیِ من
غیرِ حیدر، هوس ندارم من
شوقِ دیدارِ کس ندارم من
آه، ای شورِ زندگانیِ من!
بی تو، دیگر نفس ندارم من
آن که دنبالِ یک هدف باشد،
نه پیِ آب و نه علف باشد
مقصدِ عشق، روی ماهِ علیست
قبله ی عاشقان، نجف باشد
گلِ زیبا! اگرچه خارِ توام
باز خوبست در کنارِ توام
به دلِ خسته ام نگاهی کن!
صد و ده بار، بی قرارِ توام
بسمالله الرحمن الرحیم
#مناجات_با_خدا
#وحید_محمدی
اصلا حواسم نیست که فرصت ندارم
خیلی برای بندگی همت ندارم
اینقدر زیر خاک خوابیده اند مردم
چشمی برای دیدن عبرت ندارم
امروز و فردا می کنم هنگام توبه
حالی برای ترک معصیّت ندارم
ارزان خودم را باختم در دار دنیا
اما حواسم نیست من قیمت ندارم
افتادم اما باز دستم را گرفتی
جایی به جز این خانه من عزت ندارم
وای از شبی که صورتم بر خاک قبر است
چیزی برای خانه ی غربت ندارم
باب نجات شیعه ی زهرا، حسین است
چشم امیدی جز به این رحمت ندارم
وقتی حسین بن علی را دوست دارم
از هیچ چیز دیگری وحشت ندارم
شب های جمعه مادری قامت خمیده
هی بوسه می گیرد ز رگ های بریده
من از این نفس ، از این بی سر پا خسته شدم
من از این نفس ، از این بی سر پا خسته شدم
خودم ازدست خودم آه خدا خسته شدم
اینکه هر روز بیایم تو مرا عفو کنی
بروم باز خطا پشت خطا خسته شدم
من از این چشم که جز تو همه را می بیند
از همین کوری و این منظره ها خسته شدم
به همه وعده جبران محبت دادم
جزتو ای خوب... از این رسم وفا خسته شدم
لا اقل کاش دمی شکر گذارت بودم
من از این لال زبانی به خدا خسته شدم
ای که ناگفته همه حاجت ما رادادی
قسمتم کن بروم کرببلا خسته شدم