eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
89 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 📞09052226697 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به شهیدان مظلوم حرم شاهچراغ تا قلب زائر را تب ِ میخانه ای برداشت رزق شهادت آمد و پیمانه ای برداشت حال و هوای پر کشیدن داشت در سجده از مُهرِ تربت بوسهٔ جانانه ای برداشت زائر زمین خورد و سلامی داد بر ارباب فرش حرم را خونِ مظلومانه ای برداشت شیراز شد لبریز از عطر گل لاله لبخند را اشک از گلِ ریحانه ای برداشت رفت و پدر بعدِ نمازش تیرباران شد داغی سرآسیه ستون از خانه ای برداشت یک مادر و فرزند عاشقانه جان دادند پیمانهٔ آماده را دردانه ای برداشت دست قضا محض تبرک خواستن آمد از چادری غرقِ به خون پروانه ای برداشت بر شانه اش دست خدا حس میکند امروز با هر زبان هر که غمی از شانه ای برداشت لعنت به هر که بر حماقت ها فراخوان داد لعنت بر آنکه بیرقِ بیگانه ای برداشت! @babollharam
ای زحسنت عیان جلوه ی داوری طلعت احمدی صولتت حیدری بر تنت نارسا خلعت سروری دیو و حور و ملک جنّ و انس و پری جمله در محضرت گرم فرمان بری سیّدی یا حسن ایّها العسکری ای زرخ داده نور بر مه و آفتاب نجل ختم رسل زاده ی بوتراب پیش تر از سؤال داده ما را جواب دُرّ ده بحری و بحر یک دُرّ ناب که بر ان دَه کند دُرّ تو گوهری سیّدی یا حسن ایّها العسکری سینه ات مخزن سرّ سَروِ علن والد حضرت حجّة بن الحسن من کجا مدح تو تو کجا مدح من مهر هر آسمان ماه هر انجمن در تمام وجود کرده روشنگری سیّدی یا حسن ایّها العسکری خال و خطّت حسن خُلق و خویت حسن خُلق و خویت حسن ماه رویت حسن ماه رویت حسن عطر و بویت حسن عطر و بویت حسن گفتگویت حسن داده از هر حَسن خالقت برتری سیّدی یا حسن ایّها العسکری چارده آینه روی زیبای تو عطر مهدی دمد از نفس هـای تو در دل ما بود چون خدا جای تو سوره ی قدر و نور نقش سیمای تو نور حسن تو را مشتری مشتری سیّدی یا حسن ایّها العسکری خلق، در سایه و حقّ ثنا گسترت هم ملک عسکرت هم بشر لشکرت بر گرفته چو جان سامره در برت صورت و سیرت احمد و حیدرت ای دُرِ احمدی ای گل حیدری سیّدی یا حسن ایّها العسکری فیضت از سامره شامل عالم است گفته هایت مدام آیت محکم است سایه ات بر سر عالم و آدم است گوهر مدح خلق در ثنایت کم است وصف تو باید از منطق داوری سیّدی یا حسن ایّها العسکری قدسیان خادم آستان تواند عرشیان طایر بوستان تواند عارفان بنده ی دوستان تواند زاهدان لاله ی گلستان تواند مهر و مه را بود بر درت اختری سیّدی یا حسن ایّها العسکری ماه رویت برد جلوه از ده امام بر تو و مادر و جدّ و بابت درود بی تو طاعت هدر بی تو جنّت حرام با تو قرآن درست بی تو دین ناتمام مکتبت مکتب معرفت پروری سیّدی یا حسن ایّها العسکری مهدی فاطمه از تو یک یاسمن هادی اهل بیت بر لبت بوسه زن نورت از سامره هادی مرد و زن در جهان و جنان در زمین و زمن کثرت خیر تو میکند کوثری سیّدی یا حسن ایّها العسکری گر چه عمرت همه ی ی ی حبس و تبعید بود کار تو دم به دم نشر توحید بود نور علمت مدام با اساتید بود منطقت علم را مُهر تأیید بود لشگر دانشت در جهان گستری سیّدی یا حسن ایّها العسکری ای تولاّی تو دین و آیین من مهر تو خوشتر از جان شیرین من روح پاک دعا ذکر آمین من کلّ ایمان من همه ی ی ی ی دین من “میثم” از وصف تو می کند دلبری سیّدی یا حسن ایّها العسکری @babollharam
زمین چشم تماشا شد امام عسگری آمد بهشت آرزوها شد امام عسگری آمد هوای سامره گلپوش از عطر نفسهایش گل ایمان شکوفا شد امام عسگری آمد سروش هاتف غیبی بشارت داد «هادی» را گره از کار دل وا شد امام عسگری آمد حسن خویش حسن رویش حسن بویش حسن مویش تمام حسن پیدا شد امام عسگری آمد چنان پیچید در صبح ازل گلبوی لبخندش که عقل از شوق،شیدا شد امام عسگری آمد صفا دارد سرور اهل دل در عالم معنا بساط سور بر پا شد امام عسگری آمد تجلی کرد در برق نگاهش هیبت حیدر طلوع مهر زهرا شد امام عسگری آمد صدای پای او در کوچه باغ زندگی پیچید حضورش عالم آرا شد امام عسگری آمد زمان، امشب «کمیل» از شوق سر از پای نشناسد که - خلقت - باز معنا شد امام عسگری آمد @babollharam
ای نگاهت روشنی بخش ِ تمام نورها ذکرِ خیرت مایهٔ آرامش رنجورها جذبهٔ چشمت به قدری هست پُر تأثیر که می برَد خشم و غضب از سینهٔ مغرورها مجتبی(ع) شد با جزامی همنشین و میشود- -دست هایِ مهربانِ تو عصایِ کورها پا به پایم؛ تا که میگویم امام ِ عسکری(ع) دانه دانه مستِ نامت میشوند انگورها ماهِ زندان بودی و هر شب اسیرت می شدند اکثراً زندانیان و غالباً مأمورها دل برایت بیقرار است و گمانم باز هم سامرایت دلبری ها کرده از آن دورها عاشقت باشم إلهي...کاش تأییدم کنی عاشقم باشی! نباشم کاش از منفورها امر فرمودی شوَم زینت برای اهل بیت(ع) ای به روی چَشم! تا باشد از این دستورها! * ‌* قال العسکری(ع): «إتقوا الله وَ کُونُوا لَنَا زَیناً ولا تَکُونوا لَنَا شَیناً» امام حسن عسکری(ع) فرمودند: «پارسایی و تقوای الهی پیشه کنید و مایه افتخار و زینت ما باشید، نه مایه سرشکستگی ما» (بحارالانوار، ج٧٨، ص٣٧٢) @babollharam
عید میلادت مبارک یا امام عسکری جان فدای مَقدمت ، که بر دو عالم سَروری در حریم با صفای تو ملائک کارشان شد برای نوکرانِ آستانت نوکری نام نیکویت حَسَن، خَلقت حَسَن ، خُلقت حسن هر چه در وصف تو گویم ، باز از آن برتری نیست بودم سایه ی مِهر تو هستم کرده است کرده ای در حق من اَلحق تو ذره پروری تو کریم بن کریم ، اِبن الرضای سومی زاده ی زهرا و حیدر ، وارث پیغمبری این من و این دست خالی ، این تو و دست کَرَم من گدای سامره هستم نه جای دیگری عرض حاجت محضرت آورده ام اُمیدوار با عطایت می کنی بر این گدایت یاوری ؟ بارگاهت می دهد بویِ مدینه یا حسن چون امام مجتبی هستی تو آقا مادری @babollharam
دلم خوش است که جانانه دلبری دارم غلامِ یارم و یکدانه سروری دارم نمازِ شکر بپا می‌کنم به لطفِ سحر که خوب قبله ای از وَجهِ داوری دارم ملَک به دولتِ من غبطه میخورد هر صبح چه رزق ها ز عطای پیمبری دارم نوشته اَند مرا از ازل محب علی به امر اوست که آباءِ حیدری دارم به اذنِ حضرت زهرا، من از گِل حسنم نشانِ خادمی از نسلِ کوثری دارم به یمنِ تربتِ ارباب، کامِ من وا شد ز کودکی به دلم شورِ نوکری دارم همه به حشر، پیِ یک شفیع میگردند من از الَست، شفاعت ز عسکری دارم به کوی یار، بیا با سلام و با صلوات که بزمِ جشنِ اَباالمهدی است، باب نجات به فقر و فاقه بیا، صاحب کرَم آمد شتاب کن، حسنِ دومِ حرم آمد "وَ اِن یَکاد" بخوان بر جمالِ زیبایش جلالِ فاطمی، آن ناشرِ علَم آمد به دل ز مقدمِ پاکش، غمی نمی ماند رسول قامتِ ما، مرتضی قدم آمد حسین چشم به راهِ قدومِ او بوده کسی که میبرد از جانِ شیعه غم آمد امیدِ عترت و قرآن، مروّجِ اسلام شَهی که راه کند سد به هر ستم آمد دلیلِ بارشِ باران، ستونِ ارض و سماء امامِ مُلک و ملَک، مُظهِرُالنِعَم آمد برای خواهشِ حاجات، نامِ او کافی است برای دستِ طلب، بهترین قسم آمد کجاست موسیِ عمران، که طی کند دریا کجاست عیسیِ مریم، کزو شود احیا درونِ سینه اگر یادِ او کنی، داند به نام و کُنیه چو فریادِ او کنی، داند چه در سفر چه حضر، با خبر ز منزلِ ماست به کارِ خیر، چو امدادِ او کنی، داند نَه بی خبر ز تو و فعلِ توست در همه عمر هر آنچه یاریِ اَجدادِ او کنی، داند تمامِ خلق، عیالِ امامِ عسکری اَند چو خدمتی تو به اولادِ او کنی، داند تمامِ هستیِ خود را به راهِ او کن خرج چو نذرِ سفره ی میلادِ او کنی، داند به بارگاهِ رضا، نامِ عسکری را چون... صدا به صحنِ گوهر شادِ او کنی، داند چو آرزوی جهاد و شهادت و خدمت... بپای شاخه ی شمشادِ او کنی، داند دعا کنید که دیدار مهدیِ موعود شود نصیب به یک حمله سوی آل سعود مدافعانِ حرم در جوارِ عسکری اَند کنون تمامِ شهیدان کنارِ عسکری اَند اگر نبود دفاع از حرم، نبود اسلام خوشا به حال کسانی که یار عسکری اَند همه سراسرِ ایران برای ما حرم است که اهلِ کشورِ ما، در مدار عسکری اَند حرامیان به حرم، دیده ی طمع دارند سپاهیان همه، شب زنده دار عسکری اَند عیارِ امنیتِ ما، به آن حرم بسته است بسیجیان به طوافِ مزار عسکری اَند چو بشنوند ز هیئت، ندای یا زینب هزار لشکرِ پر اقتدار عسکری اَند رکابِ صاحبِ سرداب، وعدگاهِ شماست که عاشقان همگی بیقرار عسکری اَند چو ذکرِ یاحسنِ عسکری است، رمزِ نبرد به وقتِ جنگ، شود مرد روشن از نامرد به نامه ای که به ما داده، از محبتِ خود سلام داده به اَحباب، از مودّتِ خود حقوقِ خالق و مخلوق را بیان فرمود نشان به عالمیان داد او امامتِ خود به حُسنِ خُلق، همه شیعه را سفارش کرد و فعلِ خیرِ خودش بود از کرامتِ خود به دوستان همه فرمود: زینتم باشید که ما کنیم نصیبِ شما شفاعتِ خود سفارشِ همه همسایگان و بیماران... به شیعه گفت و نشان داد، اوجِ رَئفتِ خود به ذکرِ آیه ی تطهیر، مدحِ مهدی گفت بیان نمود به آلِ نبی قرابتِ خود امامِ غایب مان را چه خوب تبیین ساخت: که اوست منتقمِ کربلا ز هیبتِ خود قیامِ عاجلِ آلِ علی است، در مهدی به اذنِ فاطمه وارد شوید، بر مهدی @babollharam
این گوهر ده بحر خروشنده ی دین است این کعبه ی امیّد دل اهل یقین است این عرش خداوند تعالی به زمین است این نجل دهم حجّت خلاّق مبین است ☘💐☘💐☘💐☘💐☘ روئید گل تازۀ آمال محمّد یا مهر فروزنده ی اقبال محمّد یا صفحه ی رخسار و خط و خال محمّد   یا آمده دوم حسن از آل محمّد  ☘💐☘💐☘💐☘💐☘ برخیز و بزن خنده که گل خنده زن آمد با خنده ی گل بر لب بلبل سخن آمد خورشید فروزنده مه انجمن آمد فرزند رضا را حسن آمد حسن آمد ☘💐☘💐☘💐☘💐☘ امشب همه جا موج زند نور ولایت افتاده به سرها همه دم شور ولایت گردیده سماوات و زمین طور ولایت از پرده در آمد مه مستور ولایت ☘💐☘💐☘💐☘💐☘ تا سامرا ز فیض وجودش صفا گرفت حتی بهشت هم شرف از سامرا گرفت می داد بوی فاطمه قنداقه اش عجیب عطری عجیب عرش خدا را فرا گرفت عرش خدا ز جاذبه اش در شگفت شد فرش از تبرکِ نفسش ارتقا گرفت ☘💐☘💐☘💐☘💐☘ خورشید محو روی درخشندهء شماست حاتم گدای سفرهء بخشندهء شماست ماه فلک ازین که شده ماه ، نام او سر را به زیر برده و شرمندهء شماست ☘💐☘💐☘💐☘💐☘ تمثال دیگری ز علی باز زاده شد ماهی نصیب و قسمت این خانواده شد وا شد ز آسمان  درِ رحمت به سمت خاک وقتی به دستهای پدر ، طفل داده شد نور پسر به نور پدر تا که شد مُضاف زیبائیِ جهان خدا فوق العاده شد ☘💐☘💐☘💐☘💐☘ فرشتگان و جمع حور ،همسفران خط نور در پی یک مسیر او که از کجا کرده عبور کسی که با آمدنش جهان شده غرق سرور به یمن مقدمش شده پلیدی و بدی چه دور ☘💐☘💐☘💐☘💐☘ از جلوات حیدری،ز جلوه پیمبری بهر سماوات و زمین،به آسمان سروری بر همه اهل سما دمیده مهر دلبری کرده تجلی از خدا نور امام عسکری @babollharam
قرار بود بیایی کبوترش باشی دوباره آینه‌ای در برابرش باشی نه این‌که پر بکشی و به شهر او نرسی میان راه، پرستوی پرپرش باشی مدینه، شهر غریبی برای فاطمه‌‌هاست نخواست گم شده،‌ چون قبر مادرش باشی به قم رسیدی و گم کرد دست و پایش را چو دید، آمده‌ای سایۀ سرش باشی اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد که تا همیشه، تو یاس معطرش باشی خدا، تو را به دل تشنۀ زمین بخشید که تا بهار بیاید، تو کوثرش باشی که تا طلوع قیامت، شفاعت از تو رسد که تا رسیدن محشر، تو محشرش باشی... کرامتت، همه را یاد او می‌اندازد به تو چقدر می‌آید، که خواهرش باشی رسول گفت: که در طوس، پارۀ تن اوست نشد رسولِ سلام پیمبرش باشی خدا نخواست، تو هم با جوادِ او، آن شب گواه رنج نفس‌های آخرش باشی نخواست باز امامی، کنار خواهر خود... نخواست زینبِ یک شام دیگرش باشی @babollharam
ای روح کرامت ها یا حضرت معصومه ای مظهر رحمت ها یا حضرت معصومه ای منشا غیرت ها یا حضرت معصومه سرچشمه عصمت ها یا حضرت معصومه گریم به عزای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه مظلومی تو آه و سوز دل و سینه شد دلها همه محزون ای بانوی حزینه شد نور تو پس از زهرا بی مثل و قرینه شد چون بارگه ات در قم همتای مدینه شد آیم به هوای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه گویند کسی زهری در کام تو بنهاده یا مرغ دلت جان از اندوه رضا داده هر چه که بود بر او بودی تو چو دلداده جان داده ای از هجران ای بانوی آزاده خوانم به رثای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه در راه وصال یار دانم چه کشیده ای چون مادر خود زهرا بانوی شهیده ای اما نه چنان زینب نیلی و خمیده ای رأسی به سر نیزه هرگز تو ندیده ای هستم گدای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه با قافله عشاق رو سوی خراسانی یاران همه جان دادند بر خاک بیابانی تو مانده ای و در قم در غصه جانانی بر دوری محبوبت تو کشته هجرانی قربان وفای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه برتر ز دو صد ساره یا مریم عذرایی هم پایه زینب تو دردانه طاهایی بالاتری از عصمت ای روح طهورایی ای نایبة الزهرا تو جلوه زهرایی ماییم و ولای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه ما با دل و جان خود پیمان وفا بستیم در کوی شما جانان عمری همه بنشستیم بر در کرم آییم از غیر شما ترسیم از اول دنیا ما تا روز جزا هستیم در تحت لوای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه بر خاک تو در معراج گردیده نبی ناظر گفته که بود اینجا نوری ز خدا حاضر خوش می شود ای بانو با جان دل و خاطر با مهدی زهرا در کوی تو شوم زائر در صحن و سرای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه @babollharam
و دانه ريخت بيايي کبوترش باشي دوباره آينه‌اي در برابرش باشي   نه اينکه پر بکشي و به شهر او نرسي ميان راه پرستوي پرپرش باشي   مدينه شهر غريبي براي فاطمه هاست نخواست گم شده‌اي مثل مادرش باشي   خدا تو را به دل بی قرار ما بخشيد و خواست جلوه‌اي از حوض کوثرش باشي   به قم رسيدي و گم کرد دست و پايش را چو ديد آمده‌اي سايه‌ي سرش باشي   اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد و تا هميشه تو ياس معطرش باشي   نگاه تو همه را ياد او مي‌اندازد به چهره‌ات چه مي‌آيد که خواهرش باشي   خدا نخواست تو هم با جوادِ کوچکِ او گواه رنج نفس‌هاي آخرش باشي   نخواست باز امامي کنار خواهر خود ... نخواست زينبِ يک شام ديگرش باشي     @babollharam
برای بار غمت سوگوار باید شد تمام عمر از این غصه زار باید شد   برای خضرشدن در کنارصحن تو با غلام و نوکر تو همجوار باید شد   نوشته اند برای زیارت زهرا بسوی مرقد تو رهسپار باید شد   برای مثل سلیمان شدن فقط بی بی به روی فرش حریمت سوار باید شد   برای اینکه امام رضا مرا بخرد ز داغ روضه ات ابر بهار باید شد   ندیدی آخر کاری برادر خود را از این مصیبت تو غصه دار باید شد   نوشته اند: کریمه، به مصحف نامت به شوق دانه رسیدم دوباره بربامت   تو آمدی و همه آمدند دیدن تو بهار شد همه جا با تب رسیدن تو   شبیه خیمه و گودال کربلا که نبود کریمه،پشت امام رضا دویدن تو   اگرچه از نفس افتادی و شدی پرپر ولی نبود چو زینب نفس بریدن تو   تو آمدی و در این شهر دلسپرده کسی به تازیانه نیامد برای چیدن تو   تو را نبرد کسی بر دهانه بازار فقط فراق شده علت خمیدن تو   عنان ناقه ی تو دست محرمان بود و نیامدند برای اسیر دیدن تو   ولی زسینه ی زینب زبانه بالا رفت به هرکجا که رسید تازیانه بالا رفت   سه ساله دخترکی زیر دست و پا افتاد به روی گونه ی این تک ستاره جا افتاد   هزار مرتبه جای همه کتک زدنش هزار مرتبه از ناقه بی هوا افتاد   به تازیانه کتک خورد و پاشد از جایش ولی دو مرتبه با ضربه های پا افتاد   زمین که خورد سه ساله کنار او عمه به یاد صحنه گودال کربلا افتاد   کنار دیده درخون نشسته اش صد بار سر عموی رشیدش ز نیزه ها افتاد   شبی که گم شد و آن زجر رفت دنبالش به روی ناقه روان بود و بی صدا افتاد   ولی به عمه پر از بوی فاطمه برگشت به سوی قافله زخمی تراز همه برگشت     @babollharam
غمی میان دل خسته ام شرر دارد دل شکسته ام اینگونه همسفر دارد   کبوتری که نشسته به روی ایوانم دوباره آمده و از رضا خبر دارد   خیال غربت او می کشد مرا ، اما دلم زغصه زینب غمی دگر دارد :   ز کاروان اسیران و خواهری تنها که حلقه ای زیتیمان در به در دارد   ز مادری که سپر شد کبود شد خم شد ز مادری که ز غم دست بر کمر دارد   زمادری که کنار سر دو طفلانش ز کوچه های یهودی نشین گذر دارد   ز دختری که یتیم است و در تمامی راه به سمت نیزه بابا فقط نظر دارد   ز دختری که به لکنت به عمه اش میگفت بگو به دختر شامی که این ، پدر دارد   ز صوت ضربه سنگین سنگها فهمید لبان خشک پدر زخم های تر دارد   سر پدر به زمین خورد و بین آن مردم کسی نبود که سر را زخاک بردارد   @babollharam