4_5999043678616684159.m4a
3.32M
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
آئینهیِ خورده تَرَک بانویِ نیمهجونم
شعلهیِ غصّهیِ فدک آتیشِ آشیونم
چطوری باورم بِشه دخترِ چارسالهَمون
با گریه داره میکنه کاراتو تویِ خونهَم
آه خالیه بستر آه میکشه دختر
آه روضهیِ حیدر آه شد میخِ این در
آه مظلومه زهرا/۴/
فقط گوشایِ چاهه که آهِ منو شنیده
از خواب پریده حسنم رنگش چرا پریده
هِی زیرِ لب میگه نَزن بریده و بریده
خدا میدونه پسرم تو کوچه چی کشیده
آه بارون میباره آه چشمِ تو تاره
آه روضهیِ بچّهَم آه شد گوشُواره
آه...
اِرثیهیِ تو تو خونهَم یه بُقچه شور و شینه
رو دستِ زینب روز و شب پیراهنِ حسینه
با دیدنِ این دو کفن بیتاب و بیقراره
هِی میزنه رو پاش میگه حسین کفن نداره
آه سنگینه روضه آه تنم میلرزه
آه دلم میسوزه آه سری به نیزه
آه غریب مادر /۴/
#حسین_ایمانی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
9109.mp3
328.8K
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
تو بستر بیماری ، زدست زخم کاری
شبا تا صبح بیداری مادر .. مادر ..
گریه نکن مادرجون ، نداره دردت درمون،
دیگه نداری سامون مادر .. مادر ..
از تو آسمون چشمات، یه ستاره سرازیره
بمیره براتو زینب ، نفست داره میگیره
قد من ازغم داره خم میشه
چون غصتو می خورم همیشه
قلبم برات غرق ماتم میشه
یا فاطمه فاطمه یا زهرا
جدایی از تو سخته ، با تو پدر خوشبخته،
نشو تو از ما خسته مادر . . مادر ..
دار وندارم مادر ، باغ و بهارم مادر
صبر وقرارم مادر مادر .. مادر
مادرم چرا از بابا، رومیگیری و گریونی
به داداش حسنم گفتم ،مگه علتو میدونی؟!
حرف از جدایی نزن می میرم
من بیتو از این زمونه سیرم
ایکاش به همراه تو بمیرم
یا فاطمه فاطمه یا زهرا
بلند شو ازجات مادر، فدای اشکات مادر
میلرزه دستات مادر
درد و بهونه کردی ، تو کار خونه کردی
موهامو شونه کردی
تو که خوب میدونی مادر ،غم نور دوعینت رو
پاشو تا ببینی اشک و، ناله ی حسنینت رو
زخم تنت قاتل حیدر شد
باضربه ی در گلت پرپر شد
تو کوچه پیدا گل معجرشد
یا فاطمه فاطمه یا زهرا
#رسول_میثمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
دِلا بکوش مُطهر بمان و مَحرم باش
دخیل چادرِ دُخت رسول اکرم باش
به تزکیه سپری کن دو روز دنیا را
بدین طریق به چشم خدا مُکرّم باش
عبودیت به صفات ربوبیت برسد
بیا و عبد خداوند باش ، رَب هم باش
تو جمع عالَم دنیا و آخرت هستی
مباش فکر دو عالم ، خودت دو عالم باش
مسافریم و از اینجا خلاصه باید رفت
به فکر رفتن از این نشئه نیز کم کم باش
ز راه میرسد آن دم که صور را بدمند
از این به بعد دَمادَم به یاد آن دَم باش
به سفره خانه یِ حاتم مَبَر نیاز ، اما
اگر به خانه یِ تو آمدند حاتم باش
اگر درست نکردی ، خودت درست بمان
کسی به دست تو آدم نشد ، تو آدم باش
غمی به غصه همسایه هات اضافه نکن
ولی به غصه همسایه هات مرهم باش
بگو به زن که زنی فاطمه نخواهد شد
بگو که لااقل آسیه باش ، مریم باش
شب زفاف دو رکعت نماز قبر بخوان
شب زفاف که شد فکر قبر خود هم باش
چراغ خانه به مسجد رواست نی خانه
به فکر مسجد و محراب و ابروی خم باش
گر ایستاده بمیری شهید میمیری
درست مثل شهیدان چو کوه ، محکم باش
کلید قفل شهادت بدست گریه توست
امیدوار به این اشکهای نم نم باش
آهای اُمت اسلام ! بهر پیروزی
دخیل چادر دخت رسول اکرم باش
#علی_اکبر_لطیفیان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
بی نیاز از تمام دنیاییم
مستمند نگاه زهراییم
عزت جاودانه می خواهیم
رحمت مادرانه می خواهیم
فاطمه ای یگانه خلقت
سوره ی مهربانی و رحمت
مثل باران نور می باری
تاج لولاک روی سر داری
نغمه ی آسمانی توحید
مشرق نور یازده خورشید
بر بلندای نور و ایمانی
حجت الله بر امامانی
آسمانها ز نور چشمانت
ملک الموت هم به فرمانت
پشت پرچین خانه ات جبریل
آمده مستمند احسانت
و پدر پشت بوسه ها می دید
آسمان را میان دستانت
نور شبهای چادرت بانو
کرده محراب را غزل خوانت
می شود دیدنی جمال علی
وقت اعجاز صوت قرآنت
برده هوش از سر تمامی شهر
عطر خرمای سهم سلمانت
بی تو خورشید سنگ تاریک است
با تو تا عرش راه نزدیک است
پاسخ رنج های دنیایت
در قیامت "لَسوفَ یُعطیکَ" است
در عبادت عظیم و نستوهی
به تو زیبد "نَفَخْتُ مِن روحی"
تو صراط کمال دنیایی
زهره ی بی زوال دنیایی
صفتی نیست قابلت باشد
چه کلامی معادلت باشد؟
"یُطعِمونَ الطَعامِ" سوره ی دهر
آیه ای از فضائلت باشد
انسیه حوریه و یا انسان
تا کجا حد فاصلت باشد
قبل خلقت که امتحان دادی
به خدا خویش را نشان دادی
نور اگر پاک دامنی دارد
از جمال تو روشنی دارد
پدرت جمله ی "فِداها"یش
یک جهان حرف گفتنی دارد
بر پدر مایه ی مباهاتی
نور یک اربعین مناجاتی
کوری چشم ابتران حسود
مادر نسل پاک ساداتی
روز محشر در آن پریشانی
صاحب برترین مقاماتی
صورتت رو گرفت از دنیا
بلکه از آن دو چشم نابینا
آفتاب از حجابتان روشن
واژه ها در مقابلت الکن
با ولای تو زندگی کردیم
در کلاس تو بندگی کردیم
در پناه دعای روشن نور
تبِ دنیا شد از جهانم دور
بی پناهم پناه می خواهم
خسته ام تکیه گاه می خواهم
ای همه عرش و فرش پابستت
ای فدای جریحه ی دستت
قبر مخفی ت میزند فریاد
تا ابد بر سقیفه نفرین باد
ای که سرچشمه ی بهاری تو
به چه جرمی بنفشه زاری تو
یاس هجده بهار دیده چرا
ذکر عجل وفات داری تو
نود و پنج روز بارانی
لحظه ها را به انتظاری تو
ای که بر ماه چهره ات مادر
طاقت برگ گل نداری تو
آه از دست شوم آن نامرد
آه از خنده های آن ولگرد
وسط کوچه اتفاق افتاد
ناگهان ماه در محاق افتاد
از خجالت زمین ترک برداشت
صورتت داغی از فدک برداشت
رد شوم از فضای آن کوچه
از غم ماجرای آن کوچه
بگذرد این جهان جهانی که...
می رسد آن زمان زمانی که...
ذولفقار از نیام می جوشد
از زمین انتقام می جوشد
وارث روزگار می آید
یوسفت با بهار می آید
#حسن_کردی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
1_2253702779.mp3
433.1K
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
به پشت درمادرمه
باچشم ترمادرمه
سپرشده واسه بابام
شکسته پرمادرمه
مادردردت به جونم
مادرببین گریونم
مادربگومیمونم
ببین بابام زانوی غم بغل گرفته وبه لب
میگه همش یازهرا(س)٢
ببین داداش حسن توخواب میلرزه وبه سوزوتب
میگه همش یازهرا(س)
یازهرافاطمه جان
بنددوم
بی قرینه مادرمه
یک مدینه مادرمه
میخ درسوخته خدا
توسینه ی مادرمه
مادرای مهربونم
مادرای همزبونم
مادرای قدکمونم
پاشویه کم جون دلم مثل قدیم جلوچشام
قدم بزن توخونه٢
پاشوبازم جون داداش به موهای زینب خود
مادربزن یه شونه٢
یازهرافاطمه جان
===================
بودونبودمادرمه
کل وجودمادرمه
شیرخدابابام علی(ع)
یاس کبودمادرمه
مادرکشیدی غربت
سهمت سیلی ومحنت
دیگه نکن وصیت
جلوی من گذاشته ای سه تاکفن خدای من
دلم چه بی قراره٢
توروخدابه من بگوچراسه تامگه داداش
حسین(ع)کفن نداره٢
یازهرافاطمه جان
توقتلگاه حسینمه
به نیزه هاحسینمه
زیرثم مرکباو
به هرکجاحسینمه
داداش زدنیاسیرم
دادش به غم اسیرم
داداش بی تومیمیرم
توقتلگاه هربلائی سرت حسین(ع)آوردنو
حیازمانکردن٢
جلوچشام سرازتنت بریدن ورحمی داداش
به معجرانکردن٢
یازهرافاطمه جان
#مهدی_منصوری
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
رفتی میان غصه مرا جا گذاشتی
ما را در اوج غم تک و تنهاگذاشتی
برداشتی تو بار خودت را ز بستر و
آن را به روی شانه بابا گذاشتی
یادم نمی رود بخدا لحظه ای که تو
با یا علی به آتش در پا گذاشتی
مادر لباس محسن خود را نبرده ای
آن را به زیر بالش خود جا گذاشتی
این یادگاری ات جگرم را کباب کرد
دربین شانه موی خودت را گذاشتی
گفتم که چار ساله کجا مادری کجا
این کار را برای اماگذاشتی
آن بوسه ای که سهم گلوی حسین بود
آخربرای زینب کبری گذاشتی
#مهدی_نظری
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
دست نوازشش دگر از کار مانده است
بر بازویش مدال غم یار مانده است
با اینکه نا ندارد و قامت کمان شده
چون کوه پشت حیدر کرار مانده است
هر شب برای غربت و مظلومی علی
تا صبح گریه کرده و بیدار مانده است
حالش وخیم تر شده از حرص و جوشها
غصه زیاد خورده که بیمار مانده است
زینب حریف آن همه خونریزی اش نشد
در کار این مریضه پرستار مانده است
از نحوه قدم زدنش حدس میزنم
چشمان ضرب دیده او تار مانده است
کمتر شده تورم پلکش ولی هنوز
بر پیکرش جراحت بسیار مانده است
هر ثانیه تنفس او کند میشود
بد جور در میان در انگار مانده است
از پارگی پیرهنش چند رشته نخ
با رنگ سرخ بر نوک مسمار مانده است
ای فضه لا اقل تو جواب مرا بده
این جای پای کیست به دیوار مانده است؟
#علی_صالحی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
نگاه مبهمی امشب به آسمان داری
خدا به خیر کند نیتی نهان داری
چه دیده ای که شدی سیر از من و بابا
که قصد شعله کشیدن به باغ مان داری
حسین این طرف و آن طرف حسن انگار
خدا نکرده سر ترک این و آن داری
بس است دسته دستاس هم پر از خون شد
اگر غلط نکنم قصد پخت نان داری
هزار شکر که دست تو لرزشی دارد
دلم خوش است عزیزم کمی تکان داری
نه زخم بسترت این روزها رهایت کرد
نه از حرارت و از سرفه ها توان داری
نوازشم مکن از طرز شانه ات پیداست
میان سینه خود درد بی امان داری
که چند دنده فقط سالم است باقی نه
چقدر زخم و ترک روی استخوان داری
شکست دست تو را قنفذ و نفس میزد
هنوز نام علی باز بر زبان داری
مغیره میزد و میگفت خسته ام کردی
که بعد این همه ضربه هنوز جان داری
شما چهار بهشتید پس چرا سه کفن
چقدر حرف نگفته برای مان داری
وصیتت شده تا از حسین نوحه کنم
شب است و باز پرستار روضه خوان داری
نفس بده که بگویم چه گفته ای با من
غروب میشود و تو نفس زنان داری....
....به روی خیمه پر شعله خاک میریزی
که چند دختر نوپا در آن میان داری
دو دست دخترکی روی گوش ها میگفت:
تو هم به روی سرت زخم خیزران داری
تو دست بر سر او میکشی و میگوئی
چقدر لخته خون بین گیسوان داری
رباب در بغلت ضجه میزند بی بی
به نیزه دار بگو طفل بی زبان داری
#حسن_لطفی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
1_2300476669.mp3
1.08M
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
خدا برا کسی نیاره
تو شعله مادرش بسوزه
جلو چش یه عده نامرد
چادر و معجرش بسوزه
خدا برا کسی نیاره
دستای باباشو ببندن
غریبه ها بیان با طعنه
به اشک مادرش بخندن
یه عده لا اُبالی:مارو به غم نشوندن
الهی خیر نبینن:خونمونو سوزوندن
مادر با بارِ شیشه: موند بین دود و آوار
خونابه های پهلوش:نشست به روی دیوار
کابوس تلخ کوچه رو
یادم نمیره ای خدا
هنوز صداش توو گوشمه
فضه رو میزدِش صدا
واویلتا واویلتا
دلم پُره از این مدینه
به حق مادرم جفاشد
از زندگی خیری ندیدو
نیومده گلش فداشد
دلم پُره از این مدینه
نصیبمون غصه و غم شد
مادر هیجده ساله ی ما
قدش شکسته شدو خم شد
رمق نداره دیگه: حتی بلندشه از جا
چندروزیه میگیره: تو خونه روشو ازما
صورت زخم مادر: شده کبودونیلی
به روی هر دو گونش:نشسته جای سیلی
میدونم اینو که دیگه
فصل غمش شده خزون
بین نماز میگه خدا
مرگ منو زود برسون
واویلتا واویلتا
#عباس_قلعه
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
با تمام درد ها بانو ترحم میکنی
گاه گاهی لحظه ای کم کم تبسم میکنی
چشمهای کودکانت غرق ماتم میشود
تا که در بین قنوتت یاد مردم میکنی
روزهای آخری کمتر به زینب میرسی
کم نوازش میکنی کمتر تکلم میکنی
لاله ی پیراهنت هی آبیاری میشود
روزهای آخری تا پخت گندم میکنی
در میان روز بر پیغمبرت سر میزنی
وقت برگشتن تو گاهی خانه را گم میکنی
آنقدر خونریزی بال و پرت گسترده است
بین معراج شبانه هی تیمم میکنی
مرتضی خوشحال میگردد و خندان میشود
تا که بین خانه اش بانو تلاطم میکنی
در میان بسترت وقتی که میخوابی چرا
آن شهادتگاه محسن را تجسم میکنی
ای پرستوی مدینه حرف رفتن را نزن
از چه رو شعر پریدن را ترنم میکنی
#علی_حسنی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam