#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
جوری زدند آینه از چند جا شکست
در بین خلق حرمت شیر خدا شکست
ای کاش می شکست...نه ...آیینه خورد شد
در پیش چشم های علی سینه خورد شد
تا دست های حیدر کرار بسته شد
گویی که ذوالفقار غرورش شکسته شد
می سوخت بی صدا پر پروانه ی علی
آتش گرفته بود در خانه ی علی
سخت است باورش که چهل مرد، هم زمان
در کوچه می بَرَند علی را کشان کشان
افسوس ...غیرِ فاطمه ی در میانِ دود
یک شهر روبه روی علی ایستاده بود
از ذوالفقار حیدر کرار کینه داشت
آن کس که روی چادر زهرا قدم گذاشت
یاس علی! بریده بریده نفس نکش
با قامتی که سخت خمیده نفس نکش
بودی به دور حیدر کرار در طواف
شد ناتمام حج تو با ضربه ی غلاف
در شعله دیدنی شده راز و نیاز تو
آتش دخیل بسته به چادر نماز تو
#احسان نرگسی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#مدح_حضرت_زهرا_سلام الله_علیها
آفرینش ز دولت زهراست
کعبه مات عبادت زهراست
نخل های فدک که چیزی نیست
دو جهان ملک حضرت زهراست
هر که پیغمبر و وصی شده است
بی تعارف عنایت زهراست
همه خدمتگزار فضّه شدند
فضّه اما به خدمت زهراست
پدرش هم که رفت تا معراج
شک ندارم به دعوت زهراست
گرچه با آب روزه اش وا شد
نان عالم ز برکت زهراست
زهد او را ببین که کهنه حصیر
بالش استراحت زهراست
فاطمه در حمایت علی است
و علی در حمایت زهراست
” طاعت مفترض ” که می خوانیم
در حقیقت اطاعت زهراست
ولی امر ماست مثل علی
شیعه دینش ولایت زهراست
شرح و تفسیر داده مادر را
عمر زینب روایت زهراست
راضیه عالمه اغیثینی
مادرم فاطمه اغیثینی
#سید پوریا هاشمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
خوابی و یا بیدار؟! خوبی یا که پردردی؟!
حرفی بزن! جان مرا که بر لب آوردی!
تسبیح را گم کرده ای ! یا گوشوارت نیست؟
با چشم خون مرده به دنبال چه میگردی؟!
با زخمهای سینه ات مردانه جنگیدی..
با دنده ی یک دنده ات مردانه سر کردی…
حتی طبیب از دیدن حال تنت جا خورد!
تب میکنی !میسوزی! اما باز هم سردی…
ماندم چرا از دور رنگ صورتت سرخ است!
وقتی که از نزدیک میبینم تورا زردی!
تو ذولفقار اصلیم بودی نه یک شمشیر!
تو بین زنهای مدینه به هماوردی..
#سید پوریا هاشمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
کمی از غسل زیر پیرهن ماند
کمی از خون خشک بر بدن ماند
کفن را در بغل بگرفت و بو کرد
همان طفلی که آخر بی کفن ماند
#محسن عرب خالقی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
گذشته نیمه اى از شب، دریغا
رسیده جانِ شب بر لب، دریغا
چراغ خانه مولاست، خاموش
که شمع انجمن آراست خاموش
فغان تا عالم لاهوت مى رفت
به روى شانه ها، تابوت مى رفت
على زین غم چنان مات ست و مبهوت
که دستش را گرفته دست تابوت!
شگفتا! از على، با آن دلیرى
کند تابوت زهرا، دستگیرى!
به مژگان ترش یاقوت مى سُفت
سرشک از دیده مى بارید و مى گفت
که: اى گل نیستى تا بوت بویم
مگر بوى تو از تابوت بویم
جدا از تو دل، آرامى ندارد
على بى تو دلارامى ندارد
چنان در ماتمش از خویش مى رفت
که خون از چشم غیر و خویش مى رفت
که دیده در دل شب، بلبلى را
که زیرِ گل نهان سازد گلى را
ز بیتابى، گریبان چاک مى کرد
جهانى را به زیر خاک مى کرد
على با دست خود، خشت لحد چید
بساط ماتم خود تا ابد چید
دل خود را به غم دمساز مى کرد
کفن از روى زهرا باز مى کرد
تو گویى ز آن رخ گردیده نیلى
به رخسار على مى خورد سیلى!
از آن دامان خود پر لاله مى کرد
که چون نى، بندبندش ناله مى کرد
على، در خاک زهرا را نهان کرد
نهان در قطره، بحر بى کران کرد
گُل خود را به زیر گِل نهان دید
بهار زندگانى را، خزان دید
شد از سوز درون، شمع مزارش
على با آب و آتش بود کارش!
چنان از سوز دل، بیتاب مى شد
که شمع هستىِ او، آب مى شد
غم پروانه اش، بیتاب مى کرد
على را قطره قطره آب مى کرد
چو بر خاک مزارش دیده مى دوخت
سراپا در میان شعله مى سوخت
مگر او گیرد از دست خدا، دست
که دشمن بعد او، دست على بست
#محمدعلی_مجاهدی (پروانه)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
در گوشه یِ یک اتاق منبر دارم
تصویرِ به آتشِ زدنِ در دارم
هر سال به یادِ فاطمه در خانه
مرثیه یِ جمع و جورِ مادر دارم
#نوروز_رمضانی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
هر دم به ضریحِ بی نشانت ای ماه
بسته ست دخیل قلبِ من با هر آه
عمریست تپش هایِ دلم میگوید
یا فاطمه اشفعی لنا عندالله
#برقعی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
در عزای مادرت یابن الحسن، یک دم بیا
تا نپرسند این جماعت، بانی مجلس کجاست
صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان
#کلامی_زنجانی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
دخترم خوش آمدی جای تو در دنیا نبود
بی وجود تو صفا در در گلشن عقبا نبود
جان بابا بارها مرگ از خدا کردم طلب
بی تو جز خون جگر در دیده زهرا نبود
دخترم روزی که من دست علی دادم تو را
جای پنج انگشت سیلی بر رخت پیدا نبود
بر رخ زهرا نقش این سیلی گواهی می دهد
از علی مظلوم تر مردی در آن دنیا نبود
دخترم روزی که بر ما رخت سیلی زدند
هر چه می پرسم بگو آیا علی آنجا نبود
جان بابا بود اما دستهایش بسته بود
هیچ کس در بین دشمن یار آن مولا نبود
دخترم آیا حسینم دید مادر را زدند
در میان کوچه آیا زینب کبری نبود
#غلام رضا سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
کار تنش زیاد ولی وقت من کم است
یک شب برای شست و شوی این بدن کم است
بانوی من نحیف نبود، این چنین نبود
وقتی نگاه می کنمش ظاهراً کم است
در زیر پارچه ورمش گم نمی شود
آن قدر واضح است که یک پیرهن کم است
باید چگونه جمع کنم این بساط را
فرصت کم است و آب کم است و کفن کم است
مسمار را خودم زده بودم به تخته ها
باید بمیرم آه، پشیمان شدن کم است
گیرم حسین دق نکند این چنین ولی
گریه بدون داد برای حسن کم است
آئینه آمدی و ترک خورده می روی
یعنی برای بردن تو چهار زن کم است
پیراهن حسین که کارش تمام شد
پس جای غُصّه نیست اگر یک کفن کم است
بالت، پرت، تنت، هم پیکرت خدا
این زخم ها زیاد ولی وقت من کم است
#علی اکبر لطیفیان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
مدینه در سکوتی مبهم و حُزنآور است، امشب
گمانم در وصیّت فاطمه با حیدر است، امشب
چنین میگفت با مولا، به صد اندوه و غم، زهرا
که یابن عمّ مرا با تو، وداع آخر است، امشب
دل شب شو مهیّا، غسل و کفن و دفن زهرا را
که جانم خسته زآن دو کافر بداختر است، امشب
الا ای جان و جانانم! تو و جان یتیمانم
که بر طفلان بیمادر، دلم در آذر است، امشب
به یکسو مجتبی در اشک و در یکسو حسین او
نوای زینبینش، بانگ مادر مادر است، امشب
ز داغ بانوی محشر، تو ای "خادم"! مگو دیگر
که در جنّت پریشان زین عزا، پیغمبر است امشب
#محمود عرفانی «خادم»
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
امشب تمام خانه را آماده کردی
کار علی را در دل شب ساده کردی
با اشک هایت باغ را جارو کشیدی
سیبی برای کودکان از شاخه چیدی
خونابه را از روی درها پاک کردی
در سینه ات زخم دلت را خاک کردی
خانه به دور چشم کم سوی تو چرخید
ماه از غم قد کمانیّ تو بارید
دستت به پهلو شانه را آغاز کردی
موی حسن، روی حسینت ناز کردی
حیدر که دید آهی کشید از جان خسته:
زهرا کمی آرام تر، دستت شکسته...
رنگ گل یاس علی سرخ است و نیلی
پهلو به پهلو میشود از ضرب سیلی
می سوخت زینب از فراق و داغ مادر
از چشم های سرخ و بی روح برادر
شب تا سحر زهرا که مشغول نماز است
قلب علی و کودکانش در گداز است
امشب چرا دستان زینب مثل بید است
او از قنوت فاطمه ذکری شنیده است
میگفت با چشم ترش《 عجل وفاتی》
میجست زینب با علی راه نجاتی
مهتاب امشب ساکت است و سرد وخاموش
دنیا کنار فاطمه افتاده بی هوش
افتاده عکس فاطمه در صورت ماه
دیگر علی سنگ صبورش میشود چاه...
#زهره_قاسمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت _حضرت_زهرا_سلام الله علیها
#شهدای_گمنام
این صفای سینه هامان از صفای فاطمه است
هر چه داریم و نداریم از عطای فاطمه است
چادر خاکی او بر قلب ما هم نور داد
باز هم در جان ما حال و هوای فاطمه است
باز هم این سفره های هئیتی رونق گرفت
رونق این روضه ها از اعتنای فاطمه است
باز هم مهدی ما شال عزا انداخته
باز دلخون از غم و سوزِ عزای فاطمه است
بوی زهرا را گرفته باز شهر مصطفی
کوچه های شهر مست ربنای فاطمه است
آبرومان رفته اما بازهم ما را خرید
آنچه آورده است ما را هم، وفای فاطمه است
حاجت یک ساله می خواهیم این شب ها از او
دستِ رحمت، بازوی مشکل گشای فاطمه است
مریم و آسیه و حوا و آدم جای خود
خوب می دانیم ما، عالم گدای فاطمه است
من نمی دانم چه سری هست در خلقت ولی
خلق مجنون علی، او مبتلای فاطمه است
از همان اول خدا در شأن زهرا گفته بود
او برای حیدر و حیدر برای فاطمه است
کی فروشیم عزتِ خود از برای آب و نان
بشنوید، این مملکت تحت لوای فاطمه است
مادری کرده برای بی پلاکان شهید
قبر این گمنام ها پائین پای فاطمه است
گرچه پنهان ماند، قبر مادر آلاله ها
سینه ی سینه زنان تا هست، جای فاطمه است
علت این گریه های ماست، اشک فاطمه
گریه های ما همه از گریه های فاطمه است
گوش کن، از کوچه ها دارد صدایی می رسد
یا صدای مجتبی، یا نه... صدای فاطمه است
علت چشمان تارش بعد ها معلوم شد
جای دست گرگ روی پلک های فاطمه است
شاعر: #وحید_محمدی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
هنر خلق تو را در همه جا حق بستود
پرده از راز تو را روز ازل عشق گشود
بی تو از خلقت عالم خبری بود ، نبود
طرح لبخند تو از باغ جنان دل بربود
اسم اعظم به ید شیر خدا فاطمه است
گرد تو مست طوافست جهان تا به ابد
ذکر تو بر لب من خاص تر از ذکر احد
بی نیاز از همه ای جلوه ی شیرین صمد
هر که دنبال خدا رفته به کوی تو رسد
رازق جن و ملک ، شاه و گدا فاطمه است
در مرام دل من خیرکثیر است کمت
نفخه ی صور قیامت به یقین است دمت
همه دنبال تو و آینه ی جام جمت
همه جا جار زدم اصل اصول است غمت
مالک مطلقه ی روز جزا فاطمه است
شب گیسوی تو نه راز شب قدر بگو
رخ نیکوی تو نه ماه شب بدر بگو
داغ شیرین تو نه توشه ی هر قبر بگو
نور چشمان تو نه روشنی فجر بگو
حرم امن همه وقت بلا فاطمه است
ذکر تسبیح تو دل میبرد از ذات خدا
رونقی نیست بدون تو در این دهر بلا
آسمان گرد سر تو بکند سعی و صفا
و زمین بوسه زند خاک کف پای تو را
چقدر شکر کنم ؟ مادر ما فاطمه است
#سجاد احمدیان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
آسیابت یک طرف افتاده بستر یک طرف
چادر تو یک طرف افتاده معجر یک طرف
هر چه اینجا هست چشمان مرا خون کرده است
رنگ این دیوار خانه یک طرف، در یک طرف
گاه دلخون توایم و گاه دلخون پدر
وای بابا یک طرف، ای وای مادر یک طرف
از کنار تو که می آید به خانه ناگهان
با سر زانو می افتد مرد خیبر یک طرف
من چگونه پیرهن کهنه تن یارم کنم
غُصه ی تو یک طرف داغ برادر یک طرف
مثل آنروزی که افتادی می افتد بر زمین
پیکر من یک طرف او یک طرف سر یک طرف
من دو بوسه می زنم جای تو و جای خودم
زیر گردن یک طرف رگهای حنجر یک طرف
وای از آن لحظه که می ریزند بین خیمه ها
گوشواره یک طرف خلخال و معجر یک طرف
#علی اکبر لطیفیان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
رفتی ولی نرفته گلم بوی تو هنوز
دارد سرم هوای سر کوی تو هنوز
بعد از تو سوی چشم مرا اشک میبرد
ای سمت چشمهای ترم سوی تو هنوز
قلبم، سرم، تمام تنم تیر میکشد
از آن لگد که خورد به پهلوی تو، هنوز
مسمار اگر نبود تو بودی و دخترت
سر میگذاشت بر سر بازوی تو هنوز
مانده است روی معجرت از رو گرفتنت
آثاری از جراحت ابروی تو هنوز
ای کاش مانده بود به شانه یکی دوتا
از تارهای سوخته موی تو هنوز
از اینکه پیش روی حسن سیلی ات زدند
شرمنده ام بجان تو از روی تو هنوز
#مصطفی متولی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
دیگر امشب به مدینه خبر از فاطمه نیست
جز حریق حرمی در نظر از فاطمه نیست
شهر در خواب فرو رفته ز خود می پرسد
مگر این گریه ی بیدارگر از فاطمه نیست؟
آخر ای مرغ شباهنگ! در این خلوت راز
مگر این ناله ی شب تا سحر از فاطمه نیست؟
این همه عطر دلانگیز مناجات و دعا
از کدامین گل سرخ است؟ اگر از فاطمه نیست
به همان سینه که شد دشت شقایق سوگند
زیر این چرخ، علیدوستتر از فاطمه نیست
ذرّه ای بهره ز خورشید ولایت نبرد
هر که کانون دلش، شعله ور از فاطمه نیست
به تسلّای دل زینب او برخیزید
مگر این پاره ی جان و جگر از فاطمه نیست
نزنید آتش بیداد به گلخانه ی وحی
مگر این زمزمه ی پشت در از فاطمه نیست؟
#محمّدجواد غفورزاده «شفق»
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو
امروز زندهام به هوایِ دعای تو
همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دو سه تا بچه های تو
خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه!
فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو
جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم
از بسکه خالی ست در این خانه جای تو
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
از دستِ گریه هایِ تو راحت شد این محل
شِکوه نمی کنند به من از صدای تو
دیگر به تیغ فتنهی کوفه نیاز نیست
خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو
#وحید قاسمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
به وقت مرگ پر کردم ز خون چشم تر خود را
که تنها می گذارم بین دشمن شوهر خود را
فتادم سخت در بستر، الهی برندارم سر
که سر بنهاده بر دیوار، بینم همسر خود را
خدایا! اولین مظلوم عالم را تو یاری کن
که امشب می دهد از دست، تنها یاور خود را
دلم خواهد که برخیزم ز جا و بازویش گیرم
دل شب چون نهد بر قبر پنهانم، سر خود را
اجل ای کاش، در آن ماجرا می بست چشمم را
نمی دیدم نگاه دردناک دختر خود را
الهی! تا جهان باشد، نبیند دیده ی طفلی
کنار خانه زیر تازیانه، مادر خود را
شهادت می دهد، فردای محشر عضو عضو من
که کشتند این جماعت، دختر پیغمبر خود را
علی جان گریه کن تا عقده ای از سینه بگشایی
مکن حبس این قدر، آه دل غم پرور خود را
براى بار دوّم، زانویت خم مى شود فردا
که امشب مى دهى از دست، رکن دیگر خود را
حلالم کن حلالم کن حلالم کن حلالم کن
خداحافظ، که گفتم با تو حرف آخر خود را
اگر شد شاخه های نخل عشقت باربر ای میثم
نریزی جز به پای عترت و قرآن بر خود را
#غلام رضا سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
رفتی مرا به وادی غم واگذاشتی
تنهای من! مرا ز چه تنها گذاشتی؟
یادش به خیر باد که نه سال پیش بود
آن شب که تو به خانه ی من پا گذاشتی
حوریه ی بهشت علی! نیمه های شب
رفتی سوی بهشت و مرا جا گذاشتی
یاسین من! چقدر غریبانه از وطن
رفتی و سر به دامن طاها گذاشتی
کردی به هر نفس طلب مرگ از خدا
تا داغ خویش بر جگر ما گذاشتی
گردون به دیده ام چه قدر زشت گشته بود
آن شب که سر به سینه ی صحرا گذاشتی
تا ننگرم چه با تو شده، دست خویش را
هنگام مرگ بر رخ زیبا گذاشتی
هرکس نهد ز خویش نشانی، تو بعد خود
یک قبر بینشانه به دنیا گذاشتی
دار و ندار من همه رفت و برای من
تنها چهار کودک خود را گذاشتی
گفتی ز داغ فاطمه و سینه ی علی
«میثم!» چه داغها که به دلها گذاشتی
#غلامرضا سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
هدایت شده از کانال متن روضه
|⇦•از چه هراس از چه باک...
#سینه_زنی تقدیم به روحِ ملکوتیِ سردارِ رشیدِ اسلام ، کابوسِ جبهۀ استکبار شهید حاج قاسم سلیمانی با نوای سید مجید بنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
از چه هراس از چه باک
خونِ حسین اعتبارِ ماست
ذکرِ هم الغالبون آینۀ روزگارِ ماست
شهادت شهادت شهادت ، افتخار ماست
پایِ عهدمون سر میدیم ، این جهادِ ایرانی هاست
وقتشِ بفهمن ایران ، کشورِ #سلیمانی هاست
پایِ عشق میمونیم ، پایِ عشق میمیریم
ما حسین حسین میگیم ، انتقام میگیریم
الموت لاسراییل ، الموت لامریکا
لبیک یا زینب ، لبیک یا زهرا
از چه هراس از چه باک
راهِ علی روبرویِ ماست
از دلِ عرش تا به خاک ، نام علی گفتگویِ ماست
شهادت شهادت شهادت ، آرزویِ ماست
از نفس نخواهیم افتاد ، از علی نفس میگیریم
بعد از قدس ان شاالله ما بقیعُ پس میگیریم
پایِ عشق میمونیم ، پایِ عشق میمیریم
ما حسین حسین میگیم ، انتقام میگیریم
الموت لاسراییل ، الموت لامریکا
لبیک یا زینب ، لبیک یا زهرا
از چه هراس از چه باک
عشقِ علی در سرشتِ ماست
راهِ علی تا ابد راهِ ورودِ بهشتِ ماست
شهادت شهادت شهادت سرنوشتِ ماست
بعدِ این همه سال دشمن خوبه که مارو بشناسِ
راهِ مادرایِ ما هم ، راهِ مادرِ عباسِ
پایِ عشق میمونیم ، پایِ عشق میمیریم
ما حسین حسین میگیم ، انتقام میگیریم
الموت لاسراییل ، الموت لامریکا
لبیک یا زینب ، لبیک یا زهرا
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#حاج_قاسم_سلیمانی
#راهیان_نور
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
هدایت شده از کانال متن روضه
banifateme_sardar_soleymani.mp3
7.57M
|⇦•از چه هراس از چه باک...
#سینه_زنی تقدیم به روحِ ملکوتیِ سردارِ رشیدِ اسلام ، کابوسِ جبهۀ استکبار شهید حاج قاسم سلیمانی با نوای سید مجید بنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
رهبر انقلاب:
شهید سلیمانی، هم در زمان زنده بودنش استکبار را شکست داد، هم با شهادتش شکست داد
#سومین_سالگرد
#حاج_قاسم
#جان_فدا
🆔 @babolharam_net
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
جز با زلالِ نورِ الهی نسب نداشت …
ذکری به غیر نام علی روی لب نداشت
دردی به غیرِ غربتِ شاهِ عرب نداشت
هرگز کسی شبیه به این زن ، ادب نداشت
آماده کرده بود سپر های خویش را
تعلیم داده بود پسر های خویش را
تا پاسدار خیمه ی آل عبا شوند …
با راه و رسم عشق و جنون آشنا شوند
هم داستان ماه ترین ماه ها شوند
مردان پاکباخته ی کربلا شوند
ام البنین که چار یل بی قرینه داشت
تنها مدال عشق علی را به سینه داشت
بانوی خانه ای است که هم ایلیایی اند
هم پای تا به سر همگی مصطفی ایند
اهل مدینه اند ولی کربلایی اند
از نسل کوثرند سراپا خدایی اند
عمری است دل به ساحتِ خورشید داده است
سرمایه اش محبتِ این خانواده است
تا روز حشر مکتب او مکتب علیست
لب وا نکرد و دید که جان بر لب علیست
او آشنای تاب و تبِ هر شب علیست
با افتخار ، خادمه ی زینب علیست
بر سفره ای که داشت فقط آب و نان جو
لبریز بود از میِ اِیّاکَ نَعْبُدو …
سر مست بود از خمِ اِیّاکَ نَسْتَعین
بی شک رسیده بود به سرمنزلِ یقین
ام البنین چه کرد زمانی که شاه دین
یعنی عزیزِ فاطمه افتاد بر زمین …
با اینکه بعدِ روزِ دهم یک پسر نداشت
یک لحظه از حسین و حسن دست بر نداشت
آغاز روضه بود نظر کردنش به آب
شرمنده بود مثل ابالفضل از رباب
مثل رباب ماند پس از آن در آفتاب
ای کاش رفته بود علی اصغرش به خواب
هرچند مثل حضرت زینب صبور شد
آنقدر گریه کرد از این غم که کور شد
الحق که جایگاهِ علی را شناخته
در کوره ی محبتِ مولا گداخته
هرگز به زرق و برقِ جهان دل نباخته
با نانِ خشک و خالی این خانه ساخته
ما تشنه ایم تشنه ی لحنِ حماسی اش
صد مرحبا به این همه زهرا شناسی اش
از راه دور ، محو تماشای کربلا است
دلواپسِ عمیق ترین جای کربلا است
آموزگارِ حضرت سقای کربلا است
او مادرِ شهید ترین های کربلا است
این زن که خاک را به نظر کیمیا کند
آیا شود که روزیِ ما کربلا کند
#احمد_علوی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
تقدیم به روح بلند:
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#ای_علمدار_سپاه_قدسیان
#حشمت_اله_افشاری
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
ای علمـــــــدار ســــپاه قـدســـــیان
قهـــــــرمان لشـــــــکر ایـرانیــــان
ای نمـــاد عشــــق و ایثـــار و وفــا
ای شـــهید راه قــــدس و کــــربلا
ای امیــر ای بهترین سـردار عشـــق
فاتـح بغــداد و بیـــروت و دمشـــق
تو علمـــــداری .. علمــــــــدار ولــی
بهتــــــرین فرمانـــــده ســـید علـی
وجــه تشـــــبیه شــــما را با ولـــی
نقل کردند همچو مالـــک بـــر علی
کس ندیده چـون تو در این روزگار
لایــق نـــام و نشــــان ذوالفقــــــار
کـرده ای کاری به عـــالم بی نظیــر
عــزتی دادی به کشــــور ، ای امیـر
تو چـــه کردی که دوبـاره قدســیان
ســــجده آوردنـــد بر مـا خاکیــــان
هرچه گویـم در مقــام تو کــم است
کشـور از داغ تــو غــرق ماتـم است
اشــکهای مــــا همــه دلــــداری است
اشک رهبـر هـم ز داغت جاری است
مرحبــا بر شـــیر پــاک مـــــادری...!!
که تــو را پــرورده اینســـان مـادری
مــادری بـــودی که دریــایی شــــدی
در جــــوار عشـــق زهــــرایی شـدی
آنقـــدر در عشــق زهــرا سوختی
تا به آتـش همــچو زهــرا سوختـــی
جمــله ای گویــــم بیــــابم مشـــتری
لااقــل مانـــــده ز تـو انگشـــــــــتری
وای مـــن از کـــــربــلا و ســـاربـــان
از هجــوم و ظلـم و جـــور بی امان
وای من از کــربلا و شــــور و شـــین
از هجـــوم صــد هـزار و یک حسین!
یک حسـین و یک هــزار و چنـد زخم
که نکـرده شـــکوه ای حتـــی به اخم
از غـــریبـــــی که کنــــــار پیکــــرش
طعـــنه ها میــزد عــدو برخواهـرش
حال مــــولا را که میــــداند جـــز او
آن دمــی کــه زینبـش را زد عــــــدو
زینـب تو بعد تو چــون جـان ماست
یادگـــار بهتــــرین ســـــردار ماســت
ما که کـــوفـــی بد آییــن نیســــتیم
پـای نــامـــوس شــما می ایســــتیم
**ـ
گرچه دشـــمن قاســـم ی از مـا گرفت
صــد هـــزاران همچو قاسـم پا گرفت
یک سلیـــــمانی اگـــر افتـــــاده است
صد سلیــــمانی بپـــا اســـــتاده است
منتـــظر مانیـــم کـه بـا امـــــر امـــام
خــــون پاکــت را بگیــــریم انتــــقام
التماس دعا ـــــــــــــــــــــ
حشمت اله افشاری(ذاکر)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#وفات_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع
مرد و زن اشک بریزند ، به دیوارِ بقیع
یک زن و صورتِ قبری ، به دلِ زارِ بقیع
دلِ ما هم ، بخدا گشته گرفتارِ بقیع
مادرِ حضرتِ عبّاس ، پریشانِ توأیم
سال ها در به درِ سفره ی احسانِ توأیم
تو که بودی که خدا همسرِ مولایت کرد
تو چه کردی که چنین غرقِ تَوَلّایت کرد
مادرِ چهار گلِ حضرتِ زهرایت کرد
صدفِ گوهرِ نایاب... چو سقّایت کرد
با تواضع ، به درِ خانه ی مولا رفتی
این چنین بود ، که تا عرش تو بالا رفتی
سائل آمد به درِ خانه ، تفضّل کردی
تو به اولادِ نَبی ، خوب توسّل کردی
زحمتِ حاجتِ دنیا ، که تقبّل کردی
لطف کردی و مرا نیز تحمّل کردی
بابِ حاجاتِ همه ، نامِ شما باشد و بس
چشمِ ما نیز به اکرامِ شما باشد و بس
پسرانت همه رفتند ، تو تنها ماندی
سال ها گریه کنِ بچّه ی زهرا ماندی
مرحمِ زخمِ دلِ زینبِ کبریٰ ماندی
همه رفتند به یاریِ حسین... جا ماندی
پسرت نقشِ زمین شد ، به غمش خندیدند
همه بر مشک و دو دستِ قلمش خندیدند
زینبت گفت «حسین» و... جگرت تیر کشید
تا شنیدی که سرش رفت... سرت تیر کشید
وسطِ کوچه نشستی... کمرت تیر کشید
گفت «انگشتر» و... هی بال و پرت تیر کشید
بخدا سوزِ دلت ، کرده دلم را بی تاب
قدری آرام بخوان روضه برای ارباب
روضه ای از سَرِ احساس... دلت ریخت بهم
رنجِ پرپر شدنِ یاس... دلت ریخت بهم
خنده ی دشمنِ خنّاس... دلت ریخت بهم
روضه ی حضرتِ عبّاس... دلت ریخت بهم
رفتنی گشته ای از بس که بزرگ است غمت
کاش میشد که بسازیم به زودی حَرَمت
بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها
سایه ات کم نشود از سَرِ ما نوکرها
تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها
وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها
ما همه نوکر و درمانده ی فردای توأیم
تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم
#پوریا باقری
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#وفات_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
خونهی من که خونهی مُراده
خدا بهم اینجا علی رو داده
چار تا غلام آوردم اینجا واسه
دو تا خانوم و دو تا آقا زاده
برا دو خورشیدش یه ماه آوردم
برای خیمه تکیهگاه آوردم
روزی که عباسم و دید علی گفت...
برای دختراش سپاه آوردم
اما زدند آینه رو شکستند
دلای سنگی سرش و شکستند
دلیل داره اگه زمین میخورم
آخه عصای پیریم و شکستند
میگن که خیمهها کفن ها شدند
با سیلی غرقِ خون دهنها شدند
یه چند تا دخترام رسیدن ولی
دیدم شبیهِ پیر زنها شدند
اَمون از این موهای خاکستری
از این همه گُلای نیلوفری
عباسم و حسینم و گرفتند
نه مادرم نه حتی نامادری
دست رو دلم نذار دلم کبابه
شبیه روی سوخته ی ربابه
تا وقت مردنش همش میپرسید...
چرا نذاشتن پسرم بخوابه
ربابه و روضهی ما سه شعبه
میگه زدید ولی چرا سه شعبه؟
فرقی داره شیر خواره با علمدار
فرقی نداره نیزه با سه شعبه؟
دست رو دلم نذار دلم شکسته
رو مشکِ پاره لَختهخون نشسته
خونَش خراب شه خونم و خراب کرد
هرکی به نیزهها سرت رو بسته
غلام آقات شدی ابالفضل
سایه سادات شدی ابالفضل
هرکسی سهمی از تو رو کَند و برد
بد جوری خیرات شدی ابالفضل
تیر و چطور با زانوهات کشیدی
فاطمه رو به قتلگات کشیدی
چطور با دستی که نداشتی مادر
چادرشو و روی چشات کشیدی
عاقبت انتظار تو سر اومد
سرت زمین نخورده مادر اومد
نذاشت که روی نیلی رو ببینی
تیری که از پشت سر تو اومد
#حسن لطفی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#وفات_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
مثل شمعى كنارِ خانهى خود
همه دَم او خدا خدا مىكرد
گريه هايش چه گريه آور بود
تا كه عباس را صدا مى كرد
روضه خوانىِ او كنار بقيع
مىزد آتش همه جگرها را
روضه وقتى از علقمه مىخواند
چون شرر بود رهگذرها را
روضههاى خرابه را مىخواند
تا غمِ شام روضه را مىبُرد
بِينِ بازار خويش را مىديد
سنگ جاى رباب هم مىخورد
آه از لحظهاى كه زينب گفت
قصهى آب و آب آور را
قصه.ى تير و حنجر اصغر
اضطرار حسينِ مضطر را
از خدا خواست تا زِ داغ حسين
قامتش بيشتر هلال كند
ملتمس با سكينه او مىگفت
تا اباالفضل را حلال كند...
من بميرم براى اين خانم
سرِ پيرى چه بى عصا مانده
پسرانش همه شهيد شدند
به دلش داغِ كربلا مانده
كاش همراه با اباالفضلش
راهىِ دشت كربلا مىشد
مثلِ عباسِ خود براىِ حسين
پاسبان بهر خيمهها مىشد
#آرمان صائمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم