eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
امام #‌🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 یا علی امشب چه خوش با ما مدارا می کنی شد شب قدر و تو خود دردم مداوا می کنی درکنار ذکر حقّ و جوشن و احیای شب با نمازآخرت دل را مصفا می کنی عدل و احسان شما حتی ز قاتل کم نگشت کاسه شیری هم برای قاتلت مولامهیامی کنی امشـب آقا با همین فرق شکسته، روی زرد یاد آن میخ در و پهلوی زهرا(س) می کنی از شمار فضل تو حدر قلم ها عاجز است در رکوع خود زکات عشق اهدا می کنی مـردم نا اهل کوفه با تو بد کردند علی(ع) ازخدای خود تو استغفارآنها را تمنا می کنی 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
امام ‌🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 یا علی امشب چه خوش با ما مدارا می کنی شد شب قدر و تو خود دردم مداوا می کنی درکنار ذکر حقّ و جوشن و احیای شب با نمازآخرت دل را مصفا می کنی عدل و احسان شما حتی ز قاتل کم نگشت کاسه شیری هم برای قاتلت مولامهیامی کنی امشـب آقا با همین فرق شکسته، روی زرد یاد آن میخ در و پهلوی زهرا(س) می کنی از شمار فضل تو حدر قلم ها عاجز است در رکوع خود زکات عشق اهدا می کنی مـردم نا اهل کوفه با تو بد کردند علی(ع) ازخدای خود تو استغفارآنها را تمنامیکنی
امام ‌🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 یا علی امشب چه خوش با ما مدارا می کنی شد شب قدر و تو خود دردم مداوا می کنی درکنار ذکر حقّ و جوشن و احیای شب با نمازآخرت دل را مصفا می کنی عدل و احسان شما حتی ز قاتل کم نگشت کاسه شیری هم برای قاتلت مولامهیامی کنی امشـب آقا با همین فرق شکسته، روی زرد یاد آن میخ در و پهلوی زهرا(س) می کنی از شمار فضل تو حدر قلم ها عاجز است در رکوع خود زکات عشق اهدا می کنی مـردم نا اهل کوفه با تو بد کردند علی(ع) ازخدای خود تو استغفارآنها را تمنا می کنی 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
بخند...گریه ات آخر مرا ز پا انداخت مرا ز پا و تو را دیگر از نوا انداخت   به جان من بخورد درد تو، نخور غصه غم تو لرزه به اندام مرتضی انداخت   غریبگی نکن ای آشنای مرد غریب بگو چگونه تورا کوچه از صدا انداخت   بگو چه کار کنم تا مرا حلال کنی؟ تورا حمایتِ از من در این بلا انداخت   دو تا نشان زده با تیر خود، زمین خوردم همان کسی که تورا بین کوچه ها انداخت   ببینمت!  چقدر بد زده تو را نامرد که ضرب پنجه او روی گونه جا انداخت   ببین نتیجه سیلی بی هوا این است ز هر کلام تو یک در میان هجا انداخت   نفس کشیدی و من بند آمده نفسم لباس خونی تو از نفس مرا انداخت   ز لب گزیدن تو درد سینه ات پیداست جدال دنده و سینه تو را ز پا انداخت   اکبر نازک کار   @babollharam
شمع من سوسو مزن حیدر خجالت می کشد دست بر پهلو مزن حیدر خجالت می کشد خواستی برخیزی از جا به علی خود بگو هی به فضه رو مزن حیدر خجالت می کشد جان من بر لب رسید از سرفه هایت جان من خانه را جارو مزن حیدر خجالت می کشد من خودم گیسوی زینب را مرتب می کنم شانه بر گیسو مزن حیدر خجالت می کشد در میان بسترت وقتی که می آیم بمان اینچنین زانو مزن حیدر خجالت می کشد این علی دیگر علی خیبر و خندق که نیست بوسه بر بازو مزن حیدر خجالت می کشد حسنی   @babollharam
با سینه ی شکسته علی را صدا مکن اینگونه پیش من کفنت را سوا مکن هفتاد و پنج روز، زِمن رو گرفته ای امروز را بیا و از این کارها مکن من رو زدم تو خنده به تابوت می کنی؟! اینگونه با دلی که شکسته است تا مکن پیراهن اضافه نداری عوض کنی پس بر لباس خونی خود اعتنا مکن از این طرف به آن طرف خانه پیش من پیراهن حسین مرا جا به جا مکن من بیشتر به فکر توام درد می کشی پس زودتر برو، برو فکر مرا مکن هر قدر هم که باز بگویم نرو بمان بی فایده است پس برو و پا به پا مکن اصلا بیا بدون خداحافظی برو حتّی برای ماندن من هم دعا مکن اکبر لطیفیان   @babollharam
کار تنش زیاد ولی وقت من کم است یک شب برای شست و شوی این بدن کم است بانوی من نحیف نبود، این چنین نبود وقتی نگاه می کنمش ظاهراً کم است در زیر پارچه ورمش گم نمی شود آن قدر واضح است که یک پیرهن کم است باید چگونه جمع کنم این بساط را فرصت کم است و آب کم است و کفن کم است مسمار را خودم زده بودم به تخته ها باید بمیرم آه، پشیمان شدن کم است گیرم حسین دق نکند این چنین ولی گریه بدون داد برای حسن کم است آئینه آمدی و ترک خورده می روی یعنی برای بردن تو چهار زن کم است پیراهن حسین که کارش تمام شد پس جای غُصّه نیست اگر یک کفن کم است بالت، پرت، تنت، هم پیکرت خدا این زخم ها زیاد ولی وقت من کم است اکبر لطیفیان
آسیابت یک طرف افتاده بستر یک طرف چادر تو یک طرف افتاده معجر یک طرف هر چه اینجا هست چشمان مرا خون کرده است رنگ این دیوار خانه یک طرف، در یک طرف گاه دلخون توایم و گاه دلخون پدر وای بابا یک طرف، ای وای مادر یک طرف از کنار تو که می آید به خانه ناگهان با سر زانو می افتد مرد خیبر یک طرف من چگونه پیرهن کهنه تن یارم کنم غُصه ی تو یک طرف داغ برادر یک طرف مثل آنروزی که افتادی می افتد بر زمین پیکر من یک طرف او یک طرف سر یک طرف من دو بوسه می زنم جای تو و جای خودم زیر گردن یک طرف رگهای حنجر یک طرف وای از آن لحظه که می ریزند بین خیمه ها گوشواره یک طرف خلخال و معجر یک طرف اکبر لطیفیان
البنین_سلام الله_علیها چادر خاکی به سر شیون فراوان می کند گریه های بی هوا همچون یتیمان می کند   میرود بالای صورت های قبر اهل شهر را به صرف روضه مهمان می کند   کار او گشته حضور و نوحه خوانی در بقیع با همین کارش زیارت را چه آسان می کند   آمده از ره بشیر آن قاصد کرببلا بین بصیرت را فدای حال شیران می کند   او نگفت هرگز ، بشیر احوال عباسم بگو او سوالاتش فدای حال سلطان می کند   تاخبر دادند به او از ماجرای دشت طف هر شب عمرش ببین شام غریبان می کند   زینب آورده برایش یادگار از واقعه یک سپر ام البنین را جسم بی جان می کند   صمدی
آنان كه عاشقند به دنبال دلبرند هر جا که می روند تعلق نمی برند از آنچه كه وبال ببينند خالي اند . عشاق روزگار سبكبال مي پرند پرواز مي كنند به هر جا كه جلوه اي است گاهي ملائكند و گاهي كبوترند دل را به دست هركس و ناكس نمي دهند دل داده قديمي آل پيمبرند آنان كه عاشق علي و فاطمه شدند مديون خانواده موسي بن جعفرند ما عاشقيم شيعه زهرا و حيدريم ما شيعيان كشور موسي بن جعفريم ري زاده ايم و مزرعه سبز گندميم هر صبح با حسين شما در تكلميم ما شیعه ولایت مولا - نسب نسب سلمان پابرهنه اي از نسل چندميم گاهي ميان خنده خورشيد گريه ايم گاهي ميان گريه زهرا تبسميم همسايه حريم تو همسايه خداست پس صد هزار شكر كه همسايه قميم آنقدر عاشقان و بزرگان و عالمان دلداده تواند كه ما بين آن گميم اي دست گير صبح قيامت سرم فدات هم خانواده هم پدر و مادرم فدات بالاتر از پريدن پرهاست بام تو ما ها نمي رسيم به شان مقام تو خم مي شود تمامي دنيا برابرت اي احترام آل عبا احترام تو بايد هزار بار نشست و بلند شد وقتي كه مي رسند بزرگان به نام تو اين شان توست حرمت توست احترام توست گوید اگر "فداک ابوک" امام تو آباد گشت قلب زمين زير پاي تو آباد گشت مسجد دين با كلام تو يعني تمام هستي دين مال فاطمه است يعني تمام ملك زمين مال فاطمه است تو آمدي كه رحمت دنياي ما شوي منجي تا قيامت كبراي ما شوي ما مرده ايم و تو نفست مرده زنده كن پس واجب است اين كه مسيحاي ما شوي تو خانمي و جلوه بالاي هر سري اصلا عجيب نيست كه آقاي ما شوي تو آمدي كه با بركات نسيمي ات روزي يا امام رضاهاي ما شوي اصلا قرار بود در ايران زمين ما چون فاطمه بيايي و زهراي ما شوي مهمان چند روزه ايران خوش آمدي همشيره امام خراسان خوش آمدي شهر تو آشيانه ي امن امام هاست گلدسته ات مطاف شب و روز انبياست بانو قسم به پنجره هاي ضريح تو اين آستانه اي است كه باب الرضاي ماست روي در حريم تو زيبا نوشته اند " اینجا حریم دختر پیغمبر خداست اینجا به احترام قدم نه - که از شرف گيسوي حور و بال ملك فرش زير پاست اينجا مس تو را به نگاهي طلا كنند تا اسم اعظم است چه حاجت به کیمیاست" اينجا مدينه دگر آل فاطمه است اينجا دل شكسته به دنبال فاطمه است اکبر_ لطیفیان @babollharam
اکبر (ع) زمینه ، سنگین ، واحد ، شور (به همه سبکها خوانده میشود) علی اکبر لاله ی سرخ باغ دلم بابا سوی میدان میری تو همه ی حاصلم بابا حالا که داری میری برو ولی آهسته تر نظری کن علی جان به حال مُضطَر پدر ای اذان گوی حَرَم صبرُ کن من پدرم علی اکبر پسرم (۴) حالا که پر زدی تو شکسته شد پَر و بالَم از فراقت می سوزم با داغت بابا می نالم ای گل احمر من بودی چراغ سحرم دیگه سیرم از دنیا بعد تو علی اکبرم ای گل پرپر من ای علی اکبر من علی اکبر پسرم (۴) اِرباً اِربا گشتی و آتیش زدی بر جگرم من چگونه پیکرت را سوی خیمه بِبَرم بِنِگَر دل من رُو ، مثل تو اِرباً اِربا شد تو ببین قامت من از داغ غم تو تا شد علی تازه جوانم رفتی آرام جانم علی اکبر پسرم (۴) @babollharam
با تو شروع می کنم ای ابتدای من! ای جلوۀ خدایی بی منتهای من پایان راه تو به خدا ختم می شود از راه کربلاست مسیر خدای من لحظه به لحظه محضر زهرا رسیده است رنگ خدا گرفته اگر گریه های من از روی فرش های حسینیۀ عزا تا عرش می رود اثر ردپای من شکر خدا که در دهۀ آخر الزمان خرج تو می شود نفس من صدای من این گریه‌ی برای تو کفاره‌ی من است این راه توبه ایست برای خطای من از من نیاز می رسد و از تو ناز-عجب دردسری شده سفر کربلای من اکبر لطیفیان @babollharam